بیدارزنی:مشخصات فیلم: کارگردان: ناهید رضایی، تهیه کننده، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی 42 دقیقه، 2003
خلاصه فیلم: ناهید رضایی پس از بیست سال به دبیرستان تحصیل خود در منطقه 8 تهران بازمیگردد. و با دختران دبیرستانی درباره دغدغهها، آرزوها و آینده سخن میگوید و تصویری از زندگی روزمره دختران دبیرستانی در مدرسه ارائه میدهد.
خواب ابریشم آشنا است؛ آَشنا برای نسلی که در دهه شصت به دنیا آمده است. دخترهای دبیرستانی در فیلم روزهایی از زندگیشان را روایت میکنند که زیر نگاه سرکوبگرانه و حقارت آمیز نسبت به زن، تلاش میکردند چراغ آرزوهایشان را روشن نگه دارند. فیلم روایتگر بخشی از تاریخ این کشور است که در هیچ جایی روایت نشده است. ناهید رضایی درباره انگیزهٔ ساخت فیلمش میگوید: «خواب ابریشم اینطوری شروع شد که ماها که در دوران انقلاب نوجوان بودیم، به چیزهای زیادی فکر میکردیم. نسل ما فکر میکنه که خیلی متفاوته با این نسلی که الآن هست. بغل خونهٔ من یه مدرسه دخترانه بود و من هر روز این دختربچهها رو میدیدم میان شوخی میکنن میزنن توی سروکله هم؛ راستش یه جوری با خودم فکر میکردم که اینا یه کم سطحیتر از ماهایی هستند که در دوران انقلاب نوجوان بودیم. من واقعاً نمیشناختمشون چون خودمم یه پسر داشتم در واقع با این نسل جدید دخترا خیلی نزدیک نبودم. بعد وقتیکه رفتم توی مدرسه بیشتر دنبال خودم میگشتم خیلی طرح من و ذهنیتم روبرو شدن با واقعیت نبود اما بعد مواجه با این بچهها برای من خیلی جذاب شد»
فیلمساز با این سؤال آغاز میکند: «تصویری که از خودتون دارید 20 سال بعد چیه؟ دوست دارید کجا ایستاده باشید؟» دختری می گوید نمیداند و دختری دیگر پول میخواهد و دختری دیگر دوست دارد کتاب شعرش چاپ شود. دختری دوست دارد زنسالاری باشد و دختری آرزو میکند کاش پسر بود. دخترها جلوی دوربین آرزو دارند اما وقتی با این سؤال مواجه میشوند که «فکر میکنید چند نفرتون به آرزوتون میرسید؟» فقط 4 نفر دستشان را بلند میکنند. یاسی در آینده هست که رسیدن به آرزوها را ناممکن میکند. یاس نسبت به آیندهای که یا از دروازههای عظیمی نظیر کنکور بیاختیار گذر خواهد کرد، یا به مهاجرت ختم میشود و یا کجراه شوهر پولدار را به دنبال دارد. آیندهای که بیهوده پنداشتن و محروم بودن از امکان اختیار، تا جایی پیش میرود که نتیجهاش بیجایگاهی است. اما همه اینها باعث نمیشود که آرزوها نباشند، که خواست آرزوها فراموش شود که مقاومت کمرنگ شود: «دختر نباید کم بیاره؛ دختر اگه کم بیاره خیلی بدبخته»
فیلمساز درباره تجربهاش از مواجهشدن با آرزوهای دخترها اینطور میگوید:
من واقعاً خیلی وقتها پشت دوربین گریه میکردم از حرفاشون،از ناامیدیشون.اما از طرفی میدیدم اینا چقدر با شعورن چقدر خوب درک میکنن چقدر اینا تحلیل گرهای خوبی هستن چقدر آگاه ترن حتی نسبت به نسل ما چقدر میفهمن که چه اتفاقی واقعا داره دوروبرشون میافته اساسا من این فیلمو فیلم غمگینی نمیدونم برای اینکه برای من خود این که این بچهها آگاهند نسبت به موقعیتشون و یه خواسته ای دارن و این یه انرژی در هر حال موجود برای حتی بیان خواسته هاشون اینقدر بصورت شفاف و روشن خود این خیلی امیدوارکننده است یعنی من خیلی در این بچهها شعور و جسارت دیدم که حتی اگه مقایسه کنم با نسل خودمون به نظرم خیلی بهتر بود خیلی خیلی بچهها رو من آگاه تر دیدم
در جایجای مستند خواب ابریشم نگاه کنترلی، سرکوبگرانه و منعکننده مدرسه جلوی چشم میآید. از آینه شکستهای که دخترها آن را زیر چادر و ته کیفشان پنهان میکنند تا مبادا مسئولان مدرسه بفهمند که چه محموله خطرناکی را حمل میکنند و برای آن توبیخ شوند تا کنترل ناخن و جوراب و گشتن کیف. تجربه زیسته روزمره دختران در مدرسه، جامعه و خانواده بر هم منطبق است. در مدرسه همهچیز برایشان تعیینشده است. عکس فوتبالیستها جرم است؛ مجازات ابرو برداشتن اخراج است و ناخن و جوراب باید مطابق با ملاکهای مدرسه باشد. هرچقدر این ملاکها غیرقابل تغییرند، ملاکهای آموزش مدرسه مدام در حال تغییر بین دو نظام جدید و قدیم، ترمی و سالی است. اجازه از جامعه هم باید در همه جای زندگی تکرار شود و ملاکهایش تعیینکننده انتخابهاست. دختری که میخندد جلف است و آنقدر به پسرها سهل گرفته شده که تنفر از دختر بودن محال نیست. در تقاطع نگاه مدرسه و جامعه، سلامت نداشتهای با زندگی است که دیگر آرزو است.
«خواب ابریشم»، خوابِ ابریشمشدنی است که واقعیتهای عینی و تلخ جلویش ایستادهاند و راه رهایی و توانایی را سد کردهاند. خوابی که همچنان اصرار دارد جلوی واقعیتها بایستد و رؤیاهایش را بسازد.
سلام
این مستند ساز واقعا از این پیامی که توی مستند هست خجالت نمی کشه؟
“در جایجای مستند خواب ابریشم نگاه کنترلی، سرکوبگرانه و منعکننده مدرسه جلوی چشم میآید.”
“تا کنترل ناخن و جوراب و گشتن کیف”
“آنقدر به پسرها سهل گرفته شده که تنفر از دختر بودن محال نیست. در تقاطع نگاه مدرسه و جامعه، سلامت نداشتهای با زندگی است که دیگر آرزو است.”
این مستند ساز کافیه یه نگاهی به مدارس پسرانه بندازه تا خون گریه کنه.