اگر فمینیسم به درستی نگاه مردانه و سلطه آن بر زنان را تقبیح میکند، این نگاه بر زنان استعمار زده و قومیت زده چندین برابر سنگینتر است. این زنان همچنان ابژهی نگاه استعماری فمینیستهای سفید هستند. بدن این زنان در برابر نگاه استعماری این نوع فمینیسم امپریالیستی ثابت میشود و این زنان به گفته اندریا اسمیت[۱]، آن دیگری تاثیر پذیر میشوند که تلاششان برای رسیدن به مقام زنان سفیدِ رها شده ایست که زن بودن را یک مفهوم جهان شمول تعریف میکنند. این نگاه (که گاهی در مبارزهها و تحلیلهای زنان بورژوای تهرانی هم مشاهده میشود) نگاه استعمار زده ایست که دیگری را به ابژهای برای رها شدن تبدیل میکند. اندریا اسمیت مینویسد: «تمایل به سوژهی کامل بودن که تلویحا در پروژههای اتنوگرافیک مطرح میشود که ما «حقیقتمان» را بیان کنیم، بر این فرض استوار است که ما ابژههایی برای کشف شدن هستیم.»
میراندا فریکر بین موقعیت اجتماعی و جایگاهی که میتوان به واسطه¬ی آن موقعیت اجتماعی به دست آورد، تمایز قائل میشود. کارگر بودن یک موقعیت اجتماعی است؛ ولی صرف اینکه شخصی کارگر باشد، نمیتواند به «جایگاه کارگری» دسترسی پیدا کند. یعنی اگر کارگری بتواند با توجه به منافع طبقاتی خود جامعه را ببیند و آگاه شود که در واقع در حال رقابت با دیگر افراد نیست؛ بلکه در حال استثمار شدن است، آنگاه به لحاظ معرفتشناختی به «جایگاه کارگری» دست یافته است. اغلب نظریههای جایگاه فمینیستی که از این مدل مارکسیستی الگوبرداری کردهاند؛ «جایگاه فمینیستی» را به شغل و کار زنان در جامعه¬ی مردسالار محدود کردهاند؛ چه خانهداری و چه دیگر مشاغلی که زنان در جامعه¬ی مردسالار بر عهده دارند. این نظریههای جایگاه فمینیستی، که تحت تاثیر نگرش مارکسیستی هستند؛ با یک مشکل عمده مواجه¬اند و آن هم اینکه؛ آنها شرایط همه¬ی زنان را به شکلی تعمیم میدهند تا بتوانند «زن» را با «کارگر» در مدل مارکس تعویض کنند و این باعث میشود که تجربههای بسیار متنوع، متفاوت و حتی گاهی متضاد زنان نادیده گرفته شوند
: مراسم گرامیداشت هشت مارس روز جهانی زن، ۱۷ اسفند ۱۳۹۵ با شرکت بیش از یکصد نفر از فعالین و علاقهمندان جنبش زنان در رشت برگزار شد. در ابتدای مراسم فیلمی کوتاه دربارهی تاریخچهی هشت مارس و چرایی انتخاب آن به عنوان روز جهانی زن پخش شد. پس از آن مجری برنامه، مراسم را با گرامیداشت فعالیتهای اعضای جمعیت پیک سعادت نسوان، تشکیلاتی که در سالهای ۱۳۰۰ در رشت، اولین برگزارکنندگان مراسم ۸ مارس در ایران بودهاند، آغاز کرد و دستاوردهای امروز زندگی اجتماعی زنان امروز را مرهون مبارزات این زنان دانست.
این تاریخ نو، روش و منابع خاص خود را دارد که ما باید درباره آن جستوجو کنیم و به سؤالهای جدید جواب دهیم. سنت تاریخنگاری گذشته، سنت تاریخ مذکر است. در گذشته هم زنان مشغلههایی مانند شرکت در فعالیتهای سیاسی یا جنگ نداشتند، پس چهکاری انجام میدادند که قابلنوشتن باشد؟ مشغله زنان خانهداری و نگهداری از فرزند است اما این کارها هم نوعی مشغله است و مسائل خاص خود را دارد و زندگی زنان سرعت دیگری دارد. یکی از خانمهایی که راجع به زنان کار میکند، میگوید من حس میکنم دو دید دارم؛ چون هم درباره تاریخ سنتی از زنان سؤال میکنم و هم درباره زندگی خود آنها؛ بنابراین، در تاریخ زنان، روش، منابع و سؤالها متفاوت است و باید برای این مسائل جواب پیدا کرد. ابتدا باید ببینیم زن خانهدار چهکاری انجام میدهد که در تاریخنگاری قابلیت نوشتن دارد؟
چه کسی مسئول تعیین خط قرمزهاست؟ یک روز به ما گفتند تجمع نکنید هر کار دیگری بکنید، بروید به مردم آموزش بدهید، بروید امضا جمع کنید اما تجمع نکنید در حالی که برگزاری تجمع طبق قانون اساسی آزاد است.
کمک به قربانیان خشونت خانگی برای عملی شدن نیازمند رهیافت قربانیمحور سیاستگذاران با نگاهی فمینیستی است: سیاستگذاران باید با قربانیان خشونت خانگی صحبت کنند، به داستان زندگی و تجربیات آنها که در بسیاری موارد مشترک است،گوش دهند و دریابند که فرد آزارگر مشخصاً چه روشهای معمولی را هنگامیکه فرد قربانی با قرض یا مشکلات اقتصادی مواجه میشود، به کار میبرد و با توجه به آنها بهترین راه کمک مالی و حمایتهای اقتصادی را برای قربانیان خشونتهای خانگی وضع کند.
آیا با عقیمسازی زنان همه مشکلات کودکان حاصل از بیمسئولیتی و تنوعطلبی مردان و فقر زنان حل میشود؟ چرا سیاست های عقیم سازی تنها زنان را هدف گرفته است و مردان را فراموش کرده؟
قطعا برخورد قضایی با روسپیگری بهتنهایی گرهگشای داستان نیست. آنچه میتواند در این میان به کار آید دیدن واقعیت است و برخورد کارشناسانه با موضوعی چنین حساس. ارائه خدمات پیشگیری از بارداری مثل دادن «آی یو دی» به زنان معتاد و کارتنخواب، ارائه آموزش در خصوص استفاده از کاندوم برای همه مردان و پایین آوردن قیمت آن و ارائه رایگان کاندوم به مراکز بهداشتی یا «دی سیهایی» که زنان و مردان کارتنخواب به آنها مراجعه میکنند. حرف زدن در مورد شیوه های انتقال ایدز، ارائه آموزشهای لازم در صدا و سیما بهعنوان رسانهای فراگیر، ایجاد مراکزی برای بازگرداندن زنان و مردان معتاد و کارتن خواب به زندگی عادی، فرهنگسازی برای پذیرش فرد پاکشده از اعتیاد در جامعه، توانمندسازی زنان آسیبدیده و ایجاد فرصتهای اشتغال برای آنان میتواند راهکارهای مؤثرتری از عقیم کردن زنان کارتنخواب باشد. تجربه نشان داده است که راهکارهای ضربتی و کوتاهمدت تنها مسکنی هستند که راه بهجایی نمیبرند و در بلندمدت آثار بدتری بهجا خواهند گذاشت.
واقعیت این است که در جامعهای مانند ایران، قربانیان آزار جنسی اغلب احساس شرم میکنند، و کمتر حاضرند دربارهی آزار سخن بگویند و یا در برابر آن واکنش نشان دهند. هنجارهای اجتماعی هنوز آنقدر مترقی نشدهاند که انگشت اتهام را به سوی زن قربانی نشانه نروند. چنین شرایطی هزینهی اقدام سازمان یافته برای آزار جنسی زنان به هدف حذف زنان از حوزهی عمومی را کمتر کرده و این شیوه را میتواند به عنوان شیوه ای وسوسه برانگیز برای اقتدارگرایان جلوه دهد.
به باور من اولین گام برای ناکارآمد کردن این سیاست، تشویق زنان به سخن گفتن از آن است. ممکن است تبدیل به یقین شدن ظن سازماندهی شده بودن آزار جنسی، در وهلهی اول موجب ایجاد هراس از حضور خیابانی شود، اما سویه دیگر ماجرا این است که این گفتگوی جمعی، و طرح سوال جمعی، در دل خود پاسخهایی برای مواجهه با این معضل را نیز دارد. علاوه بر این گفتگوی جمعی درباره ی آزار جنسی زنان، موضوع مکتوم آزار جنسی را به سطح گفتمان عمومی ارتقا می دهد و در دل این گفتمان می توان به طرح موضوعاتی همچون حق زن و خشونت علیه زنان به طور عام و مواجههی زنان با خشونت پرداخت.
بارها شده که تعداد قابلتوجهی از خبرنگاران زن بعد از اینکه از پوشش اینگونه برنامهها به محل کارشان بازگشتهاند در جمع دوستانه خود به این موضوع اشاره کرده و از آن گلهمند بودند ولی بسیاری از آنها این موضوع را عموماً به رؤسای خود در محیط شغلیشان اطلاع نمیدهند و از بیان آن در محیط خانواده هم خودداری میکنند.
رسانههای تبلیغاتی زنان را در حال انجام امور خانهداری بازنمایی میکنند و مردان را مشغول انجام کار. سریالها و فیلمهای سینمایی نیز عموماً زنان را به عنوان موجوداتی احساساتی و منفعل بازنمایی میکنند، در حالی که مردان منطقی و فعال هستند. این امور قالبی یا کلیشهها، برای زنان و مردان، هردو زیانآور است. اگر شما دائماً خود را در نقشی ثابت بازنمایی شده ببینید، ممکن است به این فکر بیفتید که این، تنها گزینه شما است. شما باید اینگونه باشید. علاوه بر این، بازنمایی کمتر زنان در اخبار، به این معنا است که مردان نوعی از جهانبینی را ایجاد میکنند که زنان در آن بهصورت نمادین غایباند.
مواجهه با قربانیان خشونتهای خانوادگی یکی از متداولترین مسائلی است که مددکاران اجتماعی با آن درگیر هستند. اطمینان از امنیت کودکان و قربانیان خشونت خانگی مهمترین وظیفه یک مددکار اجتماعی است. اغلب مددکاران اجتماعی سعی میکنند با آشناسازی والدین با دنیای کودکان، آنها را ترغیب به تغییر وضعیت خانواده کنند. مددکاران اجتماعی همچنین بهطور مستقیم با ارتباط برقرار کردن با کودکان سعی میکنند به تقویت رابطهی آسیبدیده مادر- کودک به خصوص در مواقعی که قربانی خشونت از فرد آزارگر جدا شده است، کمک کنند. یک مددکار اجتماعی نیازمند درک تأثیر خشونت خانوادگی بر سلامت مادر و رابطه او با کودکانش است. اگر قربانی خشونت خانوادگی هستید، گفتگو با مددکاران اجتماعی میتواند در ریشهیابی و چگونگی مواجهه با این نوع خشونت و کمک به اعضای خانوادهتان راهگشا باشد.