سعید مدنی، با نگران کننده خواندن گزارشهایی که در مورد مصرف مواد مخدر در دبیرستانهای دخترانه و در میان دانشجویان دختر دانشگاهها منتشر شده است، میگوید: سرعت رشد اعتیاد در زنان به مراتب بالاتر از مردان است.
درد دریاچه داریم؛ دریاچهٔ نازنینمان نقرهداغ شده است و تاوان ندانمکاریها، سدسازی-سودسازیها و عدم مدیریتها و اسرافکاریهای ما را میدهد... و ما همچنان امید به بستنِ زخمهایش با آب بستهایم
پرسش از هشتاد زن و دوازده مرد که اکثریت قاطعشان تنها در صورت ناشناس ماندن پاسخگو بودند، نشان داد که اکثریت آنها فکر میکنند. زنان از ردههای بالای شغلی به دلیل فاکتورهایی دور نگه داشته میشوند. برخی از این فاکتورها عبارتند از تبعیض جنسیتی قانونی و ارگانی، وظایف شغلی غیر انعطافپذیر، ساختار ارتقایی و درآمدی مبهم که منتج به درآمد بالاتر مردان نسبت به همکاران زنان همرتبهشان میشود.
سوءمصرف مواد در میان زنان به لحاظ دلایل گرایش و پیامدهای آن، میزان شیوع، سیر پیشروی، بهبود و ... با مردان تفاوتهای بسیاری دارد. به نظر میرسد این موضوع برای زنان پیامدهای گستردهتری دارد بهنوعی که بازگشت به یک زندگی عادی را برای آنها دشوارتر میکند. در همین زمینه با سولماز علیزاده، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی که در زمینهی کاهش آسیبهای ناشی از مصرف مواد چه در میان زنان و چه مردان فعالیت دارد گفتگو کردهایم. علیزاده در مراکز بازپروری زنان و دختران آسیبدیده و خانههای سلامت بهزیستی فعالیت داشته است. وی در حال حاضر روانشناس مجموعه تولد دوباره است و مسئولیت فنی مراکز کاهش آسیبِ ( DIC) تولد دوباره و کمپ بانوان در شیراز را برعهده دارد. با او به گفتگو نشستهایم تا تفاوتهای تجربه زنان با مردان را در حین اعتیاد، بهبودی و پس از آن از زبان وی بشنویم.
از انفجار کابل که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از شهروندان افغانستانی شد، مدت زمان زیادی نمیگذرد. یکی از گروههایی که این اقدام تروریستی را محکوم کرد «حرکت انسجام زنان مبارز افغانستان» است، گروهی که خواستار حضور زنان در عرصههای تصمیمی سازی برای ریشهکن کردن تروریسم از افغانستان است. این حرکت که چند ماهی است تشکیلشده در نظر دارد محملی باشد برای کمک به زنان رنج دیده سرزمین افغانستان. با فرشته نوری یکی از فعالان زن افغانستان در مورد این حرکت و خواستههای آن مصاحبهای انجام دادهایم که در پی میآید.
در جامعهای زندگی میکنیم که پسران (و دختران) از بدو تولد در خانواده و بعد از آن در مدرسه و جامعه، عمدتاً با رویکردهای جنسیتی نابرابر و تبعیضآمیز پرورش مییابند و ذهن آنها با هنجارها و کلیشههای جنسیتی شکل میگیرد. این نوع تربیت باعث میشود که ادراک مخدوشی هم از خود و هم از دیگران برای آنها شکل گیرد. پسران و دختران مطابق با نوع تربیتی که دریافت میکنند صفات خاصی را دارا میشوند، نقشهای تفکیکشدهای به آنها محول میشود و رفتاری متناسب با این صفات و نقشها بروز میدهند. در این فرهنگ پسران به سوی نمایش هرچه بیشتر قدرت مردانه سوق داده میشود که با ورود آنها به دوران بلوغ بیش از پیش نمود بیرونی به خود میگیرد.
لازم است تربیت پسرانمان را بر مبنای کلیشههای جنسیتی متوقف کنیم تا بتوانیم بستر امن و آرامی برای فرزندانمان مهیا کنیم.
اگر بخواهیم جامعهای برابر بسازیم؛ جامعهای که در آن هر کس بتواند رشد کند و موفق باشد، نیاز داریم که به پسرها هم انتخابهای بیشتری بدهیم. همانطور که گلوریا اشتاینم میگوید «خوشحالم که کمکم دخترانمان را مثل پسرانمان بزرگ میکنیم اما این کار هیچوقت به نتیجه نمیرسد تا زمانی که پسرانمان را هم مثل دخترانمان بزرگ کنیم.»
پرستاری یکی از دشوارترین مشاغل شناختهشده است. صرف ساعات طولانی با بیماران، نداشتن ساعت خواب دقیق، در کنار دستمزد کم همه ازجمله مواردی است که باعث میشوند کمتر کسی حاضر به پذیرش این شغل خطیر باشد.
تمامی انرژی نهفته در درونم به خاطر دختر بودنم باید سرکوب میشد. آنجا بود که معنی تفاوت و تبعیض را بهخوبی لمس کردم. این تبعیض فقط در نوع بازی شکل نگرفته بود بلکه در خشونتهای رفتاری هم خود را نشان میداد و این باعث خودکمبینی، پرخاشگری، لج بازی و گاهی منزوی بودن میشد. قدم به دنیای آموزش گذاشتم. در آنجا هم به من آموختند که یک دختر و یک زن هستم؛ و باید تمایلات، افکار، رفتار و بینشم با جنس مخالف متفاوت باشد. حتی نوع ورزش در مدرسه برای دختران تعیینشده بود. سالها به همین منوال گذشت و سایه تبعیض جنسیتی چتر خود را بر تمایلاتم (بهعنوان یک انسان آزاد) بیشتر گسترانید.
معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اقدام به پخش بروشور«گزارش تحول وضعیت زنان و خانواده در دولت تدبیر و امید در یک نگاه» در ستادهای آقای روحانی کرد که یکی از این بروشورها به دست نگارنده رسید. با مطالعه آن بر خود فرض دانستم اندکی در خصوص آن بنویسم چرا که در این بروشور مواردی ذکر شده است که برخی بیربط به عملکرد دولت یازدهم و گاه اغراقآمیز و غیر شفاف است. در ادامه به برخی از بندهای اینچنینی آن اشاره میکنم.
پسران نوجوان با ورود به دوران بلوغ، ناگهان با موجی از تغییرات هورمونی و بیولوژیکی مواجه میشوند که آنها را آسیبپذیر میکنند. آنها دوست دارند درباره رابطه جنسی حرف بزنند اما اطرافیان آنها نمیخواهند. بنابراین موضوع رابطه جنسی به یک تابو تبدیل میشود و در نتیجه آنها سعی میکنند با توسل به لودگی و تماسهای بدنی زننده خود را ارضا کنند. اگرچه بسیاری از افراد این رفتارها را نشانههای بلوغ جنسی میبینند، من آنها را آغاز روند عادی شدن آزار جنسی مینامم.
ضمن محکوم کردن این حادثه خشونتبار و تسلیت به خانوادههای کشتهشدگان و خانوادهی هانیه اکبریان و جامعهی معلمان و دانش آموزان، از قوهی مقننه و مجریه خواهان رسیدگی هر چه سریعتر به وضعیت معیشت و اشتغال معلمان غیررسمی هستیم.
همچنین خواهان آن هستیم که این حادثه تبدیل به بهانهای برای سرکوب خواستهها و اعتراضهای حق طلبانهی مدنی به مجلس نشود و فرصتی برای تقویت روحیه نژادپرستی، قومیت/ملیت پرستی در میان مردم و حاکمان نباشد. زیرا این ملیت، نژاد، طبقه و مذهب نیست که زمینهساز ترور میشود؛ آن چه انشقاق و ناامنی به بار میآورد ستم و تبعیض بر مبنای ملیت، نژاد، مذهب و طبقه است.