در بستر جامعهی سنتی افغانستان، زنان در فعالیتهای اجتماعی اقتصادی نقشی فعال، ولو نه برابر، داشتهاند. در فرایند مدرنیزاسیون، به ویژه در قلمرو آموزش و جایگاه حقوقی، زنان رفته رفته زمینبازی را از آن خود کردند. بنا بر قانون اساسی مصوبهی سالهای ۱۹۶۴ و ۱۹۷۷ زنان و مردان بهعنوان شهروندان برابر قلمداد میشدند؛ اما متأسفانه، پس از کودتای کمونیستی آوریل ۱۹۷۸، زنان فرصتی را که طی چند دههی اخیر کس را از دست دادند. در نتیجهی نزاع میان مارکسیسم و بنیادگرایی اسلامی، زنان دوباره رعایت حجاب را از سر گرفتند و پشت برقعها و پردهها پنهان شدند. سرشت، علتها و پیامدهای این نزاع در این مقاله در ارتباط با مسائلی چون آموزش برای زنان، منزلت اجتماعی سیاسی آنان و جایگاه زنان در اسلام، قانون مدنی افغانستان، آداب و رسوم و قواعد عرفی مورد بحث قرار گرفتهاند و در ادامه چکیدهای از وضعیت کنونی زنان در افغانستان ذکر شده است.
این خودانگیختگیِ اجتماعی انکارنکردنیترین فعالیت اجتماعی افراد جامعهی ما است که پیش رویشان هیچ امکانی برای فراروی از یک سامانِ تمامیتخواه نمیبینید، طوری که هیچ تشکل سیاسی و نهاد اجتماعی یا مدنیای وجود ندارد که افراد بتوانند به وسیلهی آن در این سامانمندیِ صعب رخنه کنند و از آن چیزی طلب کنند و یا در راستای تغییر وضع موجود دست به کاری بزنند.
بر اساس آمارهای رسمی اعلام شده بیش از ۲۰ نفر در اعتراضات اخیر در خیابانهاکشته شدهاند. روزنامه ایران به نقل از توییتی از وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد دو نفر از قربانیان اعتراضات اخیر دانشآموز بودهاند آرمین و شایان دو دانش آموز ۱۱ و ۱۳ ساکن استان اصفهان که به ضرب گلوله کشته شدهاند. هنوز اطلاعات دقیقی از تعداد و مشخصات دقیق قربانیانی که در تظاهرات کشته شدند وجود ندارد. اسامی برخی از آنها بدین شرح است:
احساس سراسری فقر و تبعیض و تحقیر در کنار فقدان آزادی راز سراسری بودن اعتراضات اخیر است. نوع حرکت روبهجلوی مردم و تحول شعارها نشان از عمق و چندجانبه بودن مطالبات دارد. اشتباه است که مطالبات اقتصادی را تنها محور خواستهای مردم بدانیم. تحقیر سیستماتیک و روانی در نظام بانکی به عنوان مشتری، در کارگاهها و کارخانهها به عنوان کارگر، در آموزش به عنوان شاگرد و دانشجو و معلم، در ادارات به عنوان کارمند و به عنوان ارباب رجوع و روندهای بیخاصیت و فرسایشی و آزارنده و بینتیجه و مدیران متظاهر و اختلاسگر بر نارضایتی و اعتقاد به ناکارآیی سیستم افزوده است.
این بیانیه نسبت به زنانه شدن فقر در سالهای اخیر هشدار داده و آورده است: جنبش زنان ایران پیش از این و در بیانیهای که ۴ سال پیش منتشر کرد نسبت به فرودستی بیش از پیش زنان اعتراض کرد و نسبت به فقیرتر شدن زنان هشدار داد. امروز حتی آمارهای رسمی نیز وقوع آنچه را که پیشبینی شد تائید میکند، چنانکه در روندی حدوداً ده ساله (۱۳۸۴تا ۱۳۹۳) سالانه ۱۰۰ هزار زن شاغل از کار بیکار شدهاند و فقط در یک سال یعنی در سال ۱۳۹۳ از هر سه زنی که در بخش خصوصی شاغل بوده و به مرخصی زایمان رفته، یک نفر نتوانسته به کار خود برگردد و اخراج شده است.
صهیونیسم نمونهی اعلای خشونت دولتی نژادی و جنسیتی است؛ ایدئولوژی نژادپرستانهای که بر اساس اولویت دادن به یک گروه نژادی-مذهبی بر همهی افراد دیگر شکل گرفته است. زمانی که دولتی یک جمعیت –جمعیت بومی سلبمالکیتشده، محروم از حقوق و تحت اشغال خود- را به عنوان «تهدیدی جمعیتی» میبیند، این منظر اساساً هم نژادپرستانه و هم جنسیتزده است.
شکاف طبقاتی و اختلاف سطح زندگی طبقه مرفه با فقرا و طبقه متوسط در جامعه امروز به بالاترین حد خود رسیده است و نارضایتی عمیق و خشم را در اذهان جامعهی نابرخوردار به وجود آورده است. به موازات شکلگیری یک طبقه فوقالعاده مرفه که از نمایش ثروت و تمایز سبک زندگی خود شرم و ابایی ندارد و پیروزمندانه منابعی را که بر آن چنگ انداخته چه در فضای اجتماعی و چه در فضای واقعی به رخ طبقات نابرخوردار میکشد، هم محرومیت واقعی و هم احساس محرومیت در جامعه شکل میگیرد و سرانجام از حد تحمل فراتر میرود. در واقع محرومان و زحمتکشانی که با راهحلهای فردی از مقابله و چارهجویی برای مشکلاتی مثل بیکاری، گرانی، تورم و تأمین هزینههای زندگی در میمانند و همزمان از نظام سیاسی که ارادهی قوی و قابل اتکایی برای بهبود اوضاع در آن دیده نمیشود، سرخورده شدهاند، سرانجام کنترل و خویشتنداری فردی را کنار نهاده و در پی یافتن راهحل جمعی بر میآیند که نمونهاش تجمعات صنفی، اعتصاب و اعتراض خیابانی است.
در چنین مواقعی کودکان بیدفاعترین و آسیبپذیرترین گروه هستند که رسیدگی به وضعیت آنها توجه ویژهای را میطلبد. جمعی از فعالان حقوق کودک، مهد کودکهایی به صورت چادر و یا کانکس احداث کردهاند که میتوان گفت تاثیر بسیار خوب و بازتاب مثبتی روی کودکان و مادران داشته است.
پروژۀ توانمندسازی سازمانی مردمنهاد واقع در اسکاتلند است که برای بررسی واکنش¬های عمومی مردم نسبت به خشونت مبتنی بر جنسیت در فضاهای دیجیتال تأسیس شده است. ما از درون یک نیاز پدید آمدیم؛ نیاز به ایجاد فضاهایی برای جوانان به¬منظور مشارکت در این مباحث. ما قصد داشتیم ببینیم جوانان از رابطۀ جنسی و به¬طور کلی از روابط در عصر دیجیتال چه در ذهن دارند و یاد بگیریم که چگونه میتوانیم به حمایت تمایلات مثبت جنسی و مقابله با سوءاستفادۀ و خشونت جنسی، بپردازیم. همچنین قصد داشتیم از پاسخ¬های قضاییِ محض به مسائل حول خشونت فاصله بگیریم و کشف کنیم عدالت و پیشگیری در جوامع چه شکلی دارد. نُه نفر از ما در این پروژه برای کار داوطلب شدند؛ ما میزبان گروه های گفت وگو بودیم و دربارۀ موضوعاتی چون پورنوگرافی انتقامی و روابط جنسی در عصر دیجیتال و نیز اَشکال خشونت آنلاین آموزش می دادیم.
به سراغ بنیانگذار بزرگترین تعاونی «زنان الخلیل» رفتهایم تا با او دربارهی کسب و کار، اشتغال و قدرتمندسازی زنان گفتوگو کنیم.
إذنا شهری کوچک در غرب الخلیل است و در فاصلهی کمتر از یک کیلومتری دیواری قرار دارد که اسرائیلیها را از فلسطینیها جدا میکند. اینجا محل کارگاه اصلی «زنان در هبرون » نیز هست، یک تعاونی زنان که منبع درآمد مستقلی برای ۱۵۰ زن از روستاهای مجاور را فراهم میکند.
ساختار نابرابر جامعهی مردسالار همواره در جنبههای مختلفی از زندگی اجتماعی مجال بروز می یابد. بیماری، اینجا بیماری سرطان، و از جنبهای خاصتر سرطان پستان، در جامعهی جنسیتزده زن را با مصیبتهای فراوانی مواجه میکند. تاکید بر زیبایی زن، عدم استقلال مالی و کمبود گروههای حمایتی و مدنی مدافع زنان و عدم مجال بروز خود، برای زنان مبتلا، آنان را بیش از پیش به انزوا میکشاند.
در ادامه به معرفی هفت زن فیلمساز مطرح تاریخ جهان مروانبیلی از ایران، آلیس گی بلانش از فرانسه، لوئیس وبر از آمریکا، دوروتی آرزنر از آمریکا، تازوکو اسکین از ژاپن، ژرمن دولاک از فرانسه و فاطما بایگوم از هندوستان میپردازیم. زنانی که در دوره خود بسیاری از تابوها و موانع را شکستند و در فیلمهایشان مشکلات و محدودیتهای زنان را در دورانی که میزیستهاند، به تصویر کشیدهاند: