نگاهی بر دهی که زنان را به آن راهی نیست

0
160

تا قانون خانواده برابر: «زنانی که [برای ریاست جمهوری] برنامه داده‌اند، به کسانی می‌مانند که به ده راهشان نمی‌دهند و سراغ کدخدا را می‌گیرند»

در تاریخ مبارزات زنان، چه در ایران و چه در کل جهان، چالش قدرت، به منزله‌ی مسئله‌ای دیرینه، در دو عرصه‌ی مهم سیاسی «حق رأی زنان» و «حضور زنان در قدرت» صورت عینی یافته است. دامنه و دیرپایی این بخش از مبارزات زنان نمایانگر مقاومت و سرسختی ایده‌ی مقابل آن، یعنی جلوگیری از حضور زنان در این عرصه است؛ واقعیتی تاریخی که بر ماهیت سیاسی مبارزات زنان به طور کلی هم صحه می‌نهد.

پس مسئله‌ی مهم و چه بسا اصلی قلمروی مردانه، که بی تردید قلمرویی سیاسی است، بیش از هر چیز پاسداری از مرزهای ‌آن در برابر ورود زنان است. چنین محافظتی مستلزم برخوردی رادیکال با حضور زنان است؛ برخوردی حداکثری که مبتنی می‌شود بر طبیعت؛ زنان اساساٌ چون از نظر بیولوژیکی زن‌اند، حق ورود به این ملک لایملک را ندارند! تصوری که در قانون نهادینه می‌شود و چنان قدرتی می‌یابد که از پس همه‌ی چالش‌ها در باب تعریف اصطلاح «رجال» هم برمی‌آید.

از سویی، هر ملک لایملک یا هر قلمروی فرماندهی، ذاتا مشروط به فرمانبران است. در «دهی» که آقای یزدی از زمره‌ی کدخدایان آن است، یک واقعیت انکارناپذیر است و آن شمار فراوان زنان است. بنابراین بخشی از وجود کدخدا و حتی مفهوم کدخدایی به طور کلی مشروط به قدرت این باشندگان در ده است؛ نه تنها کدخدا سخت به رأی زنان چشم دارد، بلکه کدخدایی منوط به آن است. نتیجه آن که این ده تا آن جا که زنان به منزله‌ی رأی دهنده لحاظ شوند، «قائم» به آنان است، اما اگر بخواهند پا را از قلمرویی که برای آن‌ها تعریف شده است، فراتر نهند، از نظر کدخدا حتی در ده حضور هم ندارند، بالاتر از آن شایستگی ورود به این ده و دیدار با کدخدا را ندارند.

تا آنجا که در حافظه‌ی جمعی زنان ایرانی مانده است، علیرغم مناسبات پیچیده و چالش برانگیز زنان با صاحبان قدرت، چنین صراحت لهجه‌‌ای در تعبیرهای فرودستانه از زنان، به ویژه در آستانه‌ی انتخابات، شنیده نشده است. توجه به چندین نشانه‌ی دم دستی در این ضرب‌المثل بسیار اهمیت دارد: 1. کدخدایان مردان‌اند که به صرف مرد بودن شایسته‌ی چنین جایگاهی هستند؛ 2. تأکید بر فاصله‌ی میان کدخدا و کسی که پشت ده است، یعنی عضو ده نیست و شایستگی ورود به ده را ندارد؛ 3. تأکید بر نادانی او که به جایگاه فرودستانه‌ی خود آگاه نیست و درخواستش برای ورود به ده، اساسا نادانی است؛ 4. کدخدایی ملک لایملکی است که هر کسی را دل پا نهادن در آن نباید باشد؛ 5. احتراز از به‌کاربردن لحن قانونی «مثلا زنان چون بر اساس قانون شرط رجل بودن ندارند» چنان که که رویه هم همین بوده است.

 اگرچه ممکن است هر گونه تفسیر عمومی‌تری از این کلام، اکنون عجولانه به نظر برسد، چنین خطابی به زنان، صرف‌نظر از هویت اجتماعی یا سیاسی زنانی که ثبت‌نام کرده‌اند، خطابی است به همه‌ی زنان و نشانی است از سرسختی ایده‌ی مقاومت در برابر حضور زنان در عرصه‌های سیاسی. از چنین موضعی، می‌توان حق رأی زنان را وجه ایجابی نوعی سلب حق بزرگ‌تر دانست، که چندان دور از واقعیت هم به نظر نمی‌رسد.