تا قانون خانواده برابر: شاید این روزها دیگر گفتن از بعضی چیزها برای مردم سوریه چندان معنایی نداشته باشد. کلماتی مانند خانه، خانواده، خیابان، خواب، آرامش، بهار که به رویاهایی مثله شده می مانند از سر آتشی که دو سال می شود در خانمان شان افتاده است. آتشی که تصویر تنهازندگی یک روز قبل از شروع جنگ را هم به خاطره ای دور و محو تبدیل کرده است. دیگر نه مردم که صدای گلوله های ارسالی عربستان، قطر، ترکیه و اروپا در دست نیروهای ارتش آزاد سوریه اند که حرف می زنند و در سوی دیگر غرش تانک های بشار اسد کهبه پشتیبانی روسیه، چین و البته ایران هنوز در کوچه ها و خیابان ها روانند.
بهار عرب برای سوریه تا کنون چیزی نداشته است جز حمام خون
سوریه با بهار عرب به پا خاست اما راه مصر و تونس را نرفت که بتواند دموکراسی نیم بندی را اگرچه با خشونت سیاسی اما نه با جنگ و کشتار ایجاد کند. سوریه لیبی هم نشد که همه دست در دست هم و متأثر از نفرت عمیقی که قذافی ایجاد کرد، در کمتر از 6 ماه دیکتاتور را به خاک بکشانند. سوریه، سوریه شد با عمق ترسی که بر دل دوستان و دشمنان خودبه جای گذاشته است. از یکسو هراس از نیروهای بنیادگرایی همچون «جبهه نصرت» در کنار ارتش آزاد که توان هرگونه تصمیم گیری فوری را گرفته است، مبادا این گروه در آینده بعد از اسد سهم بخواهند و در سوی دیگر ترس از سلاح های شیمیایی اسد و آشوبهایی که ایران و حزب الله در خاورمیانه بر پا خواهند کرد. روسیه، چین و ایران در صف دوستان و دیگران در صف دشمنان که یا خاموش ایستاده اند یا شعله ها را افروخته تر می کنند و هرچه پیشتر می رود تصویر یک دورنمای نسبتا آرام هم محوتر و کدرتر می شود. حال دیگر تنها پیشنهادها معطوف به گذر از مسیر گفتگوهای سیاسی است که نه تاکنون موفق بوده و نه کشتار را متوقف کرده است. دو سال است همه به نظاره نشسته اند که چطور کشتار به واقعیت زندگی روزمره مردم در حلب، حمص، ادلیب، دمشق و… تبدیل شده است.
سوریه به یکتراژدی تلخ برای جامعه جهانی تبدیل شده است که «عمق تلخی اش را تنها می توان از زبان قربانیان آن دریافت. اندوهش را در تجربه دهشتناکی دید که نقض حقوق بشر، جرائم جنگی و جرائم علیه بشریت به جای گذاشته است و ویرانی اش را که کالبد اجتماعی پیچیده این کشور را هم در بر گرفته است. این تراژدی نه تنها نسل های آینده این کشور که صلح و امنیت را در تمام منطقه تهدید می کند. اگر در روزهای آغازین جنگ ویدئوها و گزارش های تصویری از جنایات اسد توسط مخالفان روی وب سایت ها می رفت تا با نشان دادن جنازه های خونین کودکان بر سر دست،افکار عمومی جهان برانگیخته شوند، حالا گزارش های بین المللی حاکی از این است که مخالفان هم تا می توانند به قتل، شکنجه، گروگانگیری، حمله به اهداف غیرنظامی و بمب گذاری در شهرها، غارت انبارها، حمله به بیمارستان ها و مراکز بهداشتی، تبدیل مدرسه ها به مراکز حمایت از جنگ و… مشغول اند».[1]
آوار، مرگ، جراحت، بی خانمانی و بدن های جنسی شده
بیش از 60 هزار نفر در سوریه جان باخته اند، قریب به 2 میلیون نفر آواره داخلی و بیش از 600 هزار پناهنده به ترکیه، اردن، لبنان، تونس و سایر کشورهای همسایه تاکنون تنها آمار رسمی شمارش شده است(گزارش کمیسیون بین المللی تحقیق در مورد سوریه)[2]. اگرچه بیشترین پوشش اخبار جنگ مربوط به درگیریهای میان دو گروه دولت و مخالفین آن بوده اما این جنگ وجه وحشیانه دیگری را نیز با خود داشته است.اینکه باز هم همچون لیبی، بدن های زنان و مردان معترض، محلی شده است برای تخلیه نفرت و گسترش ترس. خشم به نیروی تجاوز بدل شده و بدن ها جولانگاه این هجوم.دراین معرکه،تجاوز یا خشونت جنسی شده دیگر برای کسب لذت سکس نیست،[3] بلکه برای فرو کردن احساس تحقیر، فرودست سازی، گستراندن رعب و البته انتقام است تا بدنها به تکه های شکسته پاره ای بی هویت، ترس خورده و تحقیر شده تا مغز استخوان، تبدیل شوند. مردان معترض سوری هم در تجربه این خشونت جنسی سهیم بوده اند اما این بیشتر بدن های زنان است که به بدترین شکل هدف هجوم قرار گرفته است. آلت مردان اسد،سمبل حمایت از حکومت، تبعیت و دفاع از کشور شده است و بدن های زنان عرصه ای برای خالی کردن نفرت از متمردان. تنها در یک مورداز چنین جنایاتی خواهر، مادر و زنان همسایه های نامزد یک عضو ارتش آزاد سوریهدستگیر و به زندانی برده می شوند که او در آنجاست. همه زنها در برابر این جوان مورد تجاوز قرار می گیرند تا او بگوید دوستانش کجایند.
اگر قبلا گزارش خشونت جنسی شده در سوریه تنها زمزمه می شد اما حالا کمیسیون تحقیق سازمان ملل در مورد سوریه، شواهد و ادله مستقیم مرتبط با خشونت جنسی رااز زبان قربانیان یا شاهدان جمع آوری کرده است که نشان می دهند خشونت جنسی شده به طور مکرر به عنوان ابزاری برای کنترل، تهدید و تحقیر به کار گرفته شده است. نیروهای دولت و شبه نظامیان وابسته به آن «شبیحه» در دو کانتکس متفاوت به خشونت جنسی مبادرت کرده اند. خشونت جنسی علیه زنان در طول تفتیش منازل و ایستگاه های گشت بیشتر به عنوان ابزاری برای اجبار بستگان مخالفان به منظور تحویل آنهاو خشونت جنسی علیه مردان و زنان در مراکز بازداشت که به عنوان ابزاری برای کسب اطلاعات در طول بازجویی همینطور تحقیر و مجازات مخالفان استفاده شده است. روش های خشونت جنسی هم شامل تجاوز، شوک الکترونیکی به وسیله سیم های لخت به اعضای جنسی بدن، سوزاندن با سیگار، فندک یا پلاستیک ذوب شده است. کودکان هم قربانیان خشونت جنسی بوده اند از جمله دختر 14 ساله ای که در «ادلیب» و در یک بازداشتگاه غیررسمی مورد تجاوز قرار گرفت. شواهد نشان می دهند که در زندان ها و مراکز بازداشت تجاوز و سایر رفتارهای غیرانسانی به عنوان بخشی از یک حمله گسترده علیه جمعیت غیرنظامی متعاقب یا پیرو یک سیاست سازمان یافته انجام شده است حتی به صورت یک حمله سیستماتیک علیه غیرنظامیان. بر اساس این گزارش هنوز اطلاعاتی در مورد توسل به خشونت جنسی از سوی نیروهای مخالف اسد به دست کمیسیون نرسیده است». حالا با ملتی روبروئیم که به شدت جراحت جسمی و روانی این خشونت را بر دوش می کشند. هر کسی از قربانیان مستقیم آن تا کودکانی که شاهد بوده اند. این جراحت ها به اندازه کافی عمیق هستند که در نسل های بعد هم بتوان آثارشان را دید.
دیگر هرگز اجازه تجاوز گسترده را نمی دهیم.با هر جنگی که اتفاق می افتد ما به عنوان جامعه بین المللی این را می گوییم. این ها جملات «جودی ویلیامز» است، برنده جایز صلح نوبل و مدیر کمپین بین المللی «تجاوز و خشونت جنسی در جنگ را متوقف کنید».[4] در حالی که ادامه می دهد: «اما در سوریه زنان بی شماری هستند که دوباره وزن جنگ را بر بدن های خود احساس می کنند. ما دوباره در حال آماده باشیم و دوباره دستهایمان را از شدت اضطراب به هم فشار می دهیم. بعد از هولوکاست گفتیم ما هرگز فراموش نمی کنیم. بعد از دارفور گفتیم فراموش نمی کنیم و احتمالا همین جمله را بعد از بوسنی و رواندا هم زمزمه کردیم اما شاید باید بیشتر از این می گفتیم چرا که در پی غفلت جهانی بیشتر ما تنها توانستیم عقب بنشینیم و شاهد تراژدی هایی باشیم که یکی بعد از دیگری به بار نشستند. ما دوباره فراموش کردیم. آیا می توانستیم از فاجعه انسانی در سوریه قبل از این که به وقوع بپیوندد جلوگیری کنیم؟»[5]
پس از علنی شدن به کارگیری خشونت جنسی به عنوان استراتژی جنگی یا حداقل ابزاری برای شکنجه و آزار، تهدید و ارعاب مخالفان در سوریه، مرکز «رسانه زنان» که متعلق به پروژه «زنان در بند»ست همراه با دانشگاه کلمبیا، جامعه پزشکی آمریکا سوریه و فعالان و روزنامه نگاران سوری تلاش کردند که اطلاعات جمع آوری شده در طول دو سال اخیر درگیری را در این کشور مستند کنند تا بدانند کجا و چطور زنان و مردان در جنگ سوریه مورد تجاوز قرار گرفته اند و مهم تر از آن توسط کدام گروه؟ در این تلاش برای مستند سازی 162 روایت از تجاوز گردآوری شده که دوره زمانی مارس 2011 تا مارس 2013 را در بر می گیرد. آنچه در این تحقیق مبتنی بر گزارش ها و مشاهدات دیده بان حقوق بشر، سازمان ملل و وب سایت هایی نظیر «بی بی سی» جمع آوری شده البته هنوز مورد تأیید قطعی قرار نگرفته است اما 80 درصد گزارش ها شامل زنان قربانی با محدوده سنی 7- 46 ساله می شوند. در بین این زنان 85 درصد تجاوز را گزارش کرده اند. 10 درصد آزار جنسی بدون وارد کردن آلت جنسی، 10 درصد بازداشتی را گزارش داده اند که به نظر می رسد با هدف خشونت جنسی شده یا به بردگی کشیدن برای یک دوره بیشتر از 24 ساعت را شامل می شود و در 40 درصد این گزارش ها، تجاوز گروهی بوده است. در گزارش این گروه به روایت یک روانشناس سوری که در کمپ پناهندگان واقع در مرز اردن برای مدتی کار می کرده، آمده است که:«من با یک خانواده پناهنده در اردن دیدار داشتم و به سخنان سه خواهر گوش دادم که چطور گروهی از سربازان سوری به منزلشان در حمص هجوم برده، پدر و برادرشان را بسته و در مقابل چشمان آنها به دختران تجاوز کرده بودند. بعد از تجاوز، سربازان پاهای زنان را باز کرده و واژن شان را با سیگار سوزانده بودند در حالی که فریاد می زدند آزادی می خواهید این هم آزادی شما…»[6]
مردان هم شاهد خشونت جنسی شده در سوریه بوده اند و هم خود تجاوز را تجربه کرده اند. 43 گزارش نزدیک به 20 درصد شامل حملات علیه مردان و پسران می شود که در محدوده سنی یازده تا 56 سال قرار دارند. نزدیک به نیمی از گزارش ها شامل تجاوز در زندان و بازداشتگاه ها اما با شوک های الکتریکی به اعضای جنسی آنهاست. 16 درصد مردانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند ادعا کرده اند که این تجاوز به صورت گروهی بوده است. بیشتر این گزارش ها یعنی 60 درصد حاکی از تجاوز توسط گروه های دولت اند در حالی که 17 درصد هم تجاوز سربازان دولت و هم شبیحه -نیروی شبه نظامی وابسته به دولت- را گزارش داده اند. وقتی به تجاوز به زنان می رسیم 54 درصد مرتکبان نیروهای دولتی، 20 درصد شبیحه و 6 درصد اعضای هر دو گروه را شامل می شوند. کمتر از یک درصد مرتکبان اعضای ارتش آزاد سوریه بوده اند. 15 درصد از حملات توسط اشخاص ناشناس صورت گرفته است. 18 درصد زنان که شاهد تجاوز بوده اند یا کشته شده یا بعد از خشونت جنسی به قتل رسیده اند. همچنین به دلیل گزارش نشدن تجاوز، دست اندرکاران این تحقیق علائم بهداشت فیزیکی و روانی در زنان را هم مورد بررسی قرار داده اند. 10 درصد از زنان در گزارش ها به نظر می رسد که از اضطراب، ناامیدی یا سایر ترس های روانی رنج می برند.3 درصد بعد از تجاوز باردار شده اند و 2 درصد دارای بیماریهای مرتبط با خشونت اند.
باز هم تجاوز و خشونت جنسی شده گزارش نمی شود
همچنان که ارین گالاگر «Erin Gallagher»، گزارشگر سابق سازمان ملل در مورد خشونت جنسی و مبتنی بر جنسیت کمیسیون تحقیق در سوریه، ماه های متمادی را با زنان و مردان سوری در کمپ های پناهندگی واقع در اردن و ترکیه گذراند و بعد اظهار داشت که: «در این شرایط خیلی دشوار است که بتوان به درستی در مورد جرایم جنسی در سوریه سخن گفت و این که قربانیان بیشتری هستند که ما هنوز پیدایشان نکرده ایم. ما نیاز به گذشت زمان، اعتماد سازی و به کارگیری یک دیدگاه وسیع تر و جامع تر داریم. واقعیت این است که چیزهای زیادی از دست رفته است و چیزی برای به دست آوردن باقی نمانده تا در این شرایط قربانیان بتوانند از تجاوز بگویند. شجاعت بسیاری می خواهد و نیرویی که قربانی به تنهایی و صرفا با حمایت اندکی که از او خواهد شدبتواند حرف بزند. به علاوه شرم و انزوایی که همواره همراه قربانی است. قربانیان می دانند که در محیطی ناامن هستند و در کمپ هایی زندگی می کنند که هیچ حریم خصوصی در آنجا قابل تصور نیست و مردمی اطراف آنها را گرفته اند که نه می شناسندشان و نه به آنها اعتماد دارند.»
حالا تراژدی بدن های جنسی شده زنان سوری در گزارش های بین المللی عنوانی جداگانه را به خود اختصاص داده است اگرچه با جملات «هنوز تأیید نشده اند» همراه می شود. شواهد و ادله ها موجود اند اما صاحبان این بدن ها یا مرده اند، یا از بازگویی آنچه بر آنها رفته است، می ترسند، یا در انزوا و شرم با کابوس هایشان دست و پنجه نرم می کنند و یا این که به نوعروسان زخم خورده اما آماده برای نکاح مردانی بدل شده اند که در کمپ ها به دنبال آنها روانند.[7]زنان سوری هم حالا در کنار زنان لیبی، سیرالئون، دارفور، رواندا، کره جنوبی، بوسنی، بنگلادش و… قرار گرفته اند. شاید در انتظار عدالت بمانند و شاید این تراژدی را تنها در لابلای زخم های این بدن های جنسی شده برای همیشه و تنها به امید دست یافتن به صلح و دموکراسی پنهان کنند. این است هزینه دموکراسی برای زنان سوری.
[1]Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic, 5 February 2013, http://www.ohchr.org/Documents/HRBo…
[2]Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic, 5 February 2013, http://www.ohchr.org/Documents/HRBo…
[3]Gloria Steinem on Rape in War, Its Causes, and How to Stop It, The Atlantic, Feb 8, 2012, http://www.theatlantic.com/internat…
[4]International Campaign to Stop Rape and Gender Violence in Conflict, http://www.stoprapeinconflict.org/
[5]Syria has a massive rape crisis, Lauren Wolf, April 3, 2013, http://www.womenundersiegeproject.o…
[6]Syria has a massive rape crisis, Lauren Wolf, April 3, 2013, http://www.womenundersiegeproject.o…
[7]Syrian refugee camps becoming sex markets for Gulf state Arabs, http://mideasttruth.com/forum/viewt…