آزار جنسی در محیط کار در میان دیاسپورای ایرانی در امریکا

0
155

تا قانون خانواده برابر: امروزه مشاركت زنان پا به پاي مردان در فعاليت هاي اقتصادي، اجتماعي وامري ضروري است. عده اي براي داشتن زندگي بهتر و راحت تر و عده اي براي تأمين نيازهاي اوليه خود مجبور به كار كردن هستند، اما مسئله اشتغال زنان خود تبعات فراواني را به همراه دارد كه مهم ترين آنها ناامني محيط هاي شغلي و احساس عدم امنيت زنان در محيط كار است. مسئله اي كه بيش از هر چيز باعث نگراني زنان و احساس عدم امنيت آنها در محيط كار مي شود، آزار جنسي است. آزار جنسي در محل كار مي تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلي يا قدرت به منظور تحميل خواسته هاي جنسي تعريف شود و ممكن است به شكل هاي گوناگوني بروز کند. به عنوان مثال به يك كارمند زن گفته مي شود كه يا به يك برخورد جنسي رضايت دهد يا اخراج شود و گاه ممكن است اين آزار جنسي با تماس هاي فيزيكي معمولي كه از نظر مردان بي زيان، اما از ديد زنان اهانت آميز است يا با پيشنهادات زيركانه، حركات و اشارات همراه باشد. بر اساس گزارش هاي شخصي برآورد شده است كه در انگلستان از هر ده زن، هفت زن در دوره زندگي شغلي خود به مدت طولاني دچار آزار جنسي بوده اند[1] (گيدنز، 1381: 219). هر چه زنان به عنوان نیروی کار از قدرت کمتری برخوردار باشند بیشتر در معرض تهدید یا مواجهه با آزار جنسی قرار می گیرند. به این ترتیب احتمال آنکه کارگران بیش از طبقات دیگر با این نوع خشونت مواجه شوند بیشتر است.

دیاسپورای[2] (قوم پراکندگی) هر ملتی می تواند در کشوری که زندگی می کند بیشتر مورد آسیب قرار گیرد چرا که در اغلب موارد قدرت کمتری برای مقابله با آن دارد. هر چه تبعیض در جامعه مبدأ بیشتر باشد بر احتمال افزایش این خشونت نیز می افزاید. به طور مثال مهاجران افغان در ایران بیشتر از خود ایرانیان ممکن است در معرض خشونت های جنسی در محیط کار قرار گیرند. همچنین ایرانیان در کشورهای دیگر نیز به همین منوال با تهدیدهای این چنینی مواجه هستند. گزارش پیش رو، آزار جنسی دیاسپورای ایرانی در محیط کار مورد بررسی قرار گرفته است. این گزارش، توسط الهه امانی رئیس ائتلاف زنان آسیا و خاورمیانه، برای کانون وکلای ایرانی در امریکا تهیه و 11 اکتبر 2007 در برنامه ای با عنوان «آزار جنسی و خشونت خانوادگی در دیاسپورای ایرانی» در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی ارائه شده است.

 الهه امانی در رشته مطالعات زنان دانشگاه‌های ایالتی کالیفرنیا در لانگ بیچ و فولرتن تدریس کرده و هم اکنون یکی از مدیران عالی بخش دانشجویی دانشگاه فولرتن است. به گفته وی، فعالیتش در زمینه آزار جنسی به سال 1998 برمی گردد؛ زمانی که در دانشگاه ایالتی کالیفرنیای لانگ بیچ [تدریس->http://www.csulb.edu/org/women/] می کرد. الهه امانی در آن زمان با وجود آن که وب سایتی در این زمینه نداشتند، در توسعه سیاست های دانشگاه در زمینه آزار جنسی، بسیار مشارکت داشته است. وی در رابطه با آزار جنسی، دوره های آموزشی بسیاری در دانشگاه و خارج از دانشگاه برای دانش آموزان، استادان و کارکنان برگزار کرده است و اخیرا نیز از طریق «مرکز زنان»، آموزش هایی به دانشگاه در زمینه آزار جنسی و زورگویی آنلاین و در جوامع مجازی و رسانه های اجتماعی داده است. در ادامه، خلاصه ای از این گزارش را می خوانید.

آزار و اذیت جنسی به چه معنا است؟

مطابق قانون حقوق مدنی 1964 آمریکا، آزار جنسی به عنوان گونه ای از تبعیض جنسیتی شناخته می شود. در سال 1998، دادگاهی در آمریکا به تصویب رساند که چنانچه در محیط کار آزار جنسی اتفاق بیفتد مسئولیت آن بر عهده کارفرمایان خواهد بود (کمیسیون فرصت های شغلی برابر، The EEOC).

بنا به تعریف EEOC، آزار جنسی در محیط کار که نوعی تبعیض جنسیتی است عبارت است از: «برقراری رابطه جنسی بدون رضایت طرف مقابل، در خواست رابطه جنسی و هرگونه رفتار کلامی یا فیزیکی که بار جنسی داشته باشد».

تاریخچه تصویب قوانین مرتبط با آزار جنسی

عنوان هفتم قانون حقوق مدنی 1964 آمریکا مبنای دعوی در خصوص آزار جنسی است[3]. بخش 703، بند a (2) این عنوان مرتبط است با برابری جنسیتی در پرداخت دستمزد، استخدام، اخراج، ارتقاء شغلی و فرصت های آموزشی برابر در محیط های کاری. بر اساس بخش 703 بند a (2) آزار جنسی نوعی تبعیض جنسیتی در محیط کار است که نباید اتفاق بیفتد: «هرگونه آزار جنسی در محیط کار ممنوع است و کارفرما باید با تفکیک سازی یا دسته بندی کارکنان خود یا متقاضیان استخدام با هر روشی که می تواند از بروز آزار جنسی در محیط کار که نوعی تبعیض جنسیتی است و می تواند مانع ایجاد فرصت های شغلی برابر در محیط کار گردد، جلوگیری نماید. در غیر این صورت این آزارها تأثیرات نامطلوبی بر روی کارکنان و محیط کار خواهد گذاشت».

گستره آزار جنسی

– هرساله به طور متوسط 15000 مورد آزار جنسی به کمیسیون فرصتهای برابر شغلی گزارش می شود.

– در سال 2004، بیش از 13000 مورد آزار جنسی به ثبت رسیده است.

– در سال 2004، بالغ بر 15 درصد از شکایت ها از سوی مردان بوده است که 11 درصد از آن، شکایت مردان از کارفرمایان زن خود بوده است.

انواع آزار جنسی

دو شکل از آزار جنسی مطرح شده عبارت است از اشکال روانی آزار جنسی و ایجاد محیط خصمانه با اعمال آزارهای جنسی.

اشکال روانی آزار جنسی: شامل تهدیدکردن فرد در صورت خودداری از برقراری رابطه جنسی یا دادن وعده ی ارتقاء شغلی در صورت برقراری رابطه جنسی؛ تقاضا برای برقراری رابطه جنسی (که می تواند ضمنی یا به طور صریح بیان شود)؛ و از دست دادن یا به دست آوردن محسوس مزایای شغلی است.

ایجاد محیط خصمانه با آزار جنسی: شامل تهدید، توهین و رفتار کینه توزانه و ایجاد محیط ناامن در محیط کار. در این نوع آزار جنسی رفتار می بایست ناخوشایند باشد. در این زمینه ذکر چند نکته لازم است:

  • برای اینکه این تعریف بتواند نافذ و فراگیر باشد، رفتار می بایست به صورت «مکرر، مداوم و هماهنگ» روی داده و نه آنکه یک حادثه تنها، یا گاه به گاه باشد. علاوه بر این، برای اثبات دعوی «محیط خصمانه»، رفتار باید ناخوشایند باشد- یعنی اینکه رفتار از طرف شاکی دعوت کننده یا تحریک آمیز نباشد- و شاکی باید به وضوح نشان دهد که رفتار ناخوشایند بوده است.
  • آزار جنسی محیط خصمانه شامل طیف گسترده ای از رفتارها از جمله، نمایش آشکار کالاهای جنسی، جک های با بار جنسی یا ناجور، نام ها یا صفت های موهن، ترفیع های جسمانی، درخواست های تکرارشونده برای قرار، پیشنهادهای مکرر برای نمایش بدنی، و اشاره ها و حالات چهره با بارجنسی است.
  • نیازی نیست که شرایط و ضوابط استخدام به طور ملموس تحت تاثیر قرار گرفته باشد، حتی اگر هدف رفتار توهین آمیز، به ناحق مزاحم عملکرد کار قربانی باشد هم این رفتار با این تعریف مطابقت می کند.
  • برای قابل تعقیب قانون بودن، اقدام مورد بحث باید توام با محتوای جنسی توهین آمیز بوده و تبعیض بر اساس جنس رفتار ثابت شود.
  • گستره ای از مقتضیات مورد توجه عبارتند از: فراوانی، شدت، ماهیت فیزیکی، تحقیر همراه، و ایجاد مانع شغلی با اعمال رفتارهای ایذا کننده.
  • از آنجا که مفهوم محیط خصمانه هم پیچیده و هم مبهم است، دعاوی بسیاری برای حل و فصل در دادگاه ها مانده است. این ها وظایف دشوار تعریف مرزهای ناخوشنودی محض و تبعیض قابل تعقیب در دادگاه هستند، به علاوه اینکه آیا آسیب روانی ناشی از ایجاد یک محیط خصمانه می بایست اثبات شده باشد.

ادراک آزار جنسی

دیدگاه جنسیتی: براساس تحقیقات، زنان به احتمال بیشتر از مردان، یک رفتار مشخص را به عنوان آزار جنسی تلقی می کنند. مثلا اگر یک کلیپ از یک فیلم را به گروهی از زنان و مردان در یک زمان نشان دهیم، زنان یک رفتار مشخص در آن فیلم را آزار جنسی تلقی می کنند. این مسئله می تواند دلایل بسیاری داشته باشد از جمله حساسیت زنان به تبعیضات جنسیتی و تجربه شخصی زنان در این زمینه[4].

آيا استانداردهای «یک زن معقول» و «یک مرد معقول» در مورد آزار جنسی متفاوت است؟ اینکه چه رفتاری آزار جنسی تلقی می شود، می تواند به تقویت کلیشه ها کمک کند که نتیجه آن در جایی که بحث حقوق مطرح است بسیار تعیین کننده است. چرا که معمولا پیش قضاوت ها و ساختارهای مردسالارانه ناخودآگاه در روند پرونده های آزار جنسی تأثیر می گذارد. بنابراین باید بر روی پیش قضاوت های قضات و هیات منصفه هنگام بررسی پرونده های آزار جنسی تمرکز داشت و از آنها دعوت کرد که تعصبات و نگاه های کلیشه ای را کنار بگذارند. کلیشه ها باعث می شود که تفاوت های کوچکی که میان تعاریف زنان و مردان از آزار جنسی وجود دارد نادیده گرفته شود و یک معیار و استاندارد کلی برای آزار مردان توسط زنان یا سایر مردان ارائه نشود.

آزاردهندگان چه کسانی هستند

براساس نتایج به دست آمده از یک تحقیق، 43 درصد زنان توسط کارفرمایان، 27 درصد توسط سرپرست بخش، 19 درصد توسط هم کار هم سطح خود، و 8 درصد توسط کارکنانی که از لحاظ شغلی در رده پائین تری قرار دارند مورد آزار جنسی قرار می گیرند. به این ترتیب، با بالارفتن رده و در نتیجه قدرت کارکنان احتمال آسیب دیدن از طرف آنها بالاتر می رود ولی رده پایین مردان هم مانع از نرساندن آزار جنسی نیست[5].

تفکیک آزار و اذیت های جنسی بر اساس جنسیت

براساس نتایج تحقیقی دیگر، 31 درصد زنان شاغل و 7 درصد مردان شاغل گزارش داده اند که در محیط کار مورد آزار جنسی قرار گرفته اند. 62 درصد از افرادی که مورد آزار قرار گرفته اند هیچ عکس العملی از خود نشان نداده اند.

در این میان، 100 درصد زنان گزارش داده اند که از سوی مردان مورد آزار قرار گرفته اند. 59 درصد مردان گزارش داده اند که از سوی زنان و 41 درصد از سوی مردان دیگر مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند[6].

تفاوت های فرهنگی و تفسیرهای متفاوت از آزار جنسی

برداشت از آزار جنسی و اینکه چه رفتاری را می توان خشونت آمیز قلمداد کرد، بر اساس جنسیت، نژاد و مذهب می تواند متفاوت باشد. باورها و ارزش های فرهنگی عناصر کلیدی در تمییز قائل شدن میان اینکه چه رفتاری آزار جنسی است و چه رفتاری نه، به شمار می آیند.

فرهنگ در جامعه به آنچه که در حافظه افراد یک جامعه نقش بسته، گفته می شود. فرهنگ شامل آداب و رسومی است که شرح می دهد در گذشته چه کارهایی انجام می شده است. همچنین فرهنگ در حقیقت به رفتارهایی گفته می شود که مردم در گذشته یادگرفته اند تا به وسیله آن بتوانند از خود و محیط زندگی شان محافظت کنند. در حقیقت فرهنگ مفروضاتی است که نشان می دهد چگونه در گذشته عمل می شده است و چگونه باید در زمان حال عمل کرد[7].

تحقیقات نشان می دهد که تفاوت های فرهنگی در بررسی و تفسیر آنچه آزار جنسی قلمداد می شود، می تواند متفاوت باشد. ما نمی توانیم ظرفیت های احتمال درگیری بین کارمندان یا مدیران با کارمندان را حتی با توجه به تفاوت های فرهنگی علیرغم تفاوت نگاه به روابط جنسی، تمایلات جنسی و گزارش های مطرح شده در رابطه با این گونه رفتار نادیده بگیریم. برداشت های شخصی افراد به شدت برگرفته از باورهای فرهنگی آنها است. کارکنان از فرهنگ های متفاوت، حتی کسانی که در کشوری مانند ایالت متحده آمریکا زندگی می کنند در برخی از دوره های زمانی، ممکن است تفسیرهای متفاوت از رفتارهایی که در قالب آزار و اذیت جنسی و ایجاد محیط ناامن نسبت به دوره های دیگر، داشته باشند.

تفاوت های فرهنگی و برداشت های متفاوت از آزار جنسی نه تنها می تواند در کشورهای مختلف با فرهنگ های متفاوت فرق داشته باشد، بلکه در درون کشورها با توجه به بافت فرهنگی متفاوت در برخی از مناطق یک کشور نیز می تواند متفاوت باشد. ساختارهای قدرت جنسیتی در محل کار، همواره بازتابی از نقش های جنسیتی پدرسالارانه و روابط جنسیتی در آن جامعه است. برداشت از آزار جنسی در بین مهاجران مثلا مهاجران به آمریکا یا حتی فرزندان مهاجرانی که در آمریکا به دنیا آمده اند و همچنان به اصول فرهنگی کشور خود پایبند هستند، هم می تواند متفاوت از آنچه در آمریکا از آزار جنسی تلقی می شود، باشد. در یک تحقیق[8] از دانش آموزان مهاجر آسیایی یک کالج در ارتباط با عکس العمل آنها و اینکه چه نگرشی نسبت به آزار جنسی دارند، پرسیده شد. بررسی پاسخ سوال ها نشان داد که دانش آموزان آسیایی از غیرآسیایی ها تحمل بیشتری نسبت به آنچه آزار گفته می شود، دارند. نکته قابل توجه آن بود که هر چه میزان زمان زندگی و اقامت در کانادا در بین مهاجران پاسخ دهنده بیشتر می شد، تحمل آنها در مقابل رفتاری که آزار جنسی گفته می شود، کاهش می یافت.

الگوهای جهانی گزارش ها

براساس برداشت های متفاوتی که از آزار جنسی وجود دارد الگوهای گزارشی نیز متفاوت است. گزارش های متفاوتی از آمریکای شمالی (کانادا و امریکا) و اروپای شمالی به نسبت سایر کشورها به ثبت رسیده است. این تفاوت ها ممکن است به این دلیل باشد که آزار جنسی در این کشورها تعریف مشخصی دارد و از آن به عنوان یک جرم و گونه ای از تبعیض جنسیتی یاد می شود. کشورهایی با زیر ساختهای گسترده تر در قوانین مدنی و مطابق با استانداردهای جهانی قانونی، معمولاً کشورهایی هستند که از لحاظ بنیان خانواده قوی تر هستند و رویکرد اخلاقی تری دارند.

یافته های حاصل از یک تحقیق میان فرهنگی

از دانشجویان یک دانشگاه خواسته شد تا دلایلی که می تواند احتمال بروز آزار جنسی و به وجود آمدن محیطی ناامن را افزایش دهد، نام ببرند. بررسی ها نشان داد که دانشجویان آمریکای شمالی، استرالیا و آلمان نقش عواملی چون سوء استفاده از قدرت و تبعیض جنسیتی را در به وجود آمدن آزار جنسی و محیط ناامن پررنگ دانسته اند. دانشجویان برزیلی هم سوء استفاده از قدرت، تبعیض و انتظارات غیر متعارف را در بروز این رفتار موثر دانسته اند[9]

قدرت، کنترل و اختیار

به این ترتیب آزار جنسی و خشونت خانوادگی تحت تاثیر قدرت و کنترل بر افراد رخ می دهد. ذکر چند نکته در اینحا لازم است. اول آنکه آزار جنسی و خشونت های خانوادگی تنها مختص به رابطه جنسی نیست و می تواند خارج از این روابط نیز رخ دهد. به طور مثال در خانواده هر کدام از آشنایان و افراد فامیل یا محارم می توانند به دیگران آزار جنسی رسانده یا بر آنها خشونت روا دارند. دلیل اصلی این خشونت ها اعمال قدرت و کنترل فرد مقابل در رابطه است. از همین رو،‌ آزار جنسی معمولاً از سوی افرادی اعمال می شود که نسبت به قربانی موضع بالاتر و قدرت بیشتری دارند. به همین ترتیب، معمولا آزار جنسی از سوی کارکنان و رده های بالای مدیریتی نسبت به دانش آموزان و کارکنان گزارش می شود. اگر چه در برخی موارد آزار از سوی دانش آموزان یا کارکنان با رتبه های پائین تر نسبت به مافوق های خود نیز گزارش شده است اما بیشتر موارد این آزارها از سوی افرادی که در مرتبه بالاتری قرار دارند، رخ داده است (از آزار جنسی از سوی کارفرمایان با عنوان آزار بی دردسر هم یاد می شود).

رفتار حمایتی از قربانیان

حال برای حمایت از قربانیان آزار جنسی چه باید کرد. در این رابطه،‌ ساختار های اجتماعی از جمله نهاد آموزش، قانون و … باید نقش حمایتی از قربانی را داشته باشند. همچنین زنان قربانی باید حمایت بیشتری از شبکه های غیر رسمی مانند خانواده و دوستان خود دریافت کنند. در واقع،‌ حمایت و پشتیبانی دریافت شده و فرهنگ پذیری، رابطه های میان آزار جنسی و رضایت شغلی را تعدیل می کند.

در رابطه با آزار جنسی ویدئوهای زیر را مشاهده کنید:

[http://www.youtube.com/watch?v=IYBIt3uyntM->http://www.youtube.com/watch?v=IYBIt3uyntM]

[http://www.youtube.com/watch?v=oRi_nS-GXvw->http://www.youtube.com/watch?v=oRi_nS-GXvw]

http://www.youtube.com/watch?v=1LSZyd801-s
http://www.youtube.com/watch?v=k8zeaYFQMJM



[1] – گيدنز، آنتوني (1381)، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران: نشر ني: 219

 

[2] – دیاسپورا (diaspora) به پراکندگی، مهاجرت یا آوارگی گروهی از مردم اطلاق میشود که دور از خانه و کاشانه اصلی خویش زندگی میکنند و در دنیا پراکنده شده اند.

[3] – قوانین مدنی مرتبط با آزار و اذیت های جنسی- بخش 4 ماده 703 (a))2) از قانون مدنی می گوید: «11- آزار و اذیت جنسی در حقیقت نوعی تبعیض جنسیتی محسوب می شود».(کمیسیون فرصت های برابر شغلی EEOC در سال 1980)

 

[4] – Barbara A. Gutek & Maureen O’Connor, The Empirical Basis for the Reasonable Woman Standard

[5] – [http://www.sexualharassmentsupport.org/SHworkplace.html->http://www.sexualharassmentsupport.org/SHworkplace.html]

 

[6] – A telephone poll by Louis Harris and Associates on 782 U.S. workers

[7] – HARRY C. TRIANDIS, CULTURE AND SOCIAL BEHAVIOR 1 (1994).

[8] – مطالعات عکس العمل آسیایی ها و غیرآسیایی ها در مقابل تجاوز به عنف، آزار و اذیت جنسی، تمایلات جنسی (ام.الکسیس کندی، بوریس گانزالکا،‌اوریل 2002: 30-227)؛ بررسی آسیائی ها مانند چینی ها، ژاپنی ها، هنگ کنگی ها یا کره ای ها در مقابل غیرآسیائی ها مانند کانادایی ها. هدف مقایسه برداشت آنها از آزار و اذیت جنسی درموقعیت های مختلف

[9] – جان ب. پرایور و دیگران، نقش تفاوت های جنسیتی در تفسیر رفتارهای اجتماعی