تا قانون خانواده برابر: حال و روز خواهران افغان، حکایتی است پر از تیرهروزی و رنج. افغانستان سرزمینی با قدمت بسیار که از سال ۱۹۲۱ که استقلالش را از انگلستان بدست آورد تا کنون کمتر دوره ی با ثباتی را در تاریخ خود شاهد بوده است که این موضوع نقش زیادی در وضعیت نابسامان زنان این کشور دارد. مطلب پیش رو گزارشی از وضعیت زنان افغانستان است به روایت یک زن افغان که شرایط زیست زنان افغانستان را از دوره امان الله خان تا دوران کنونی شرح می دهد.
خورشیدان برقعپوش
برقعپوشان کابل، قندهار و هرات، «عروسان تریاک» کشتزارهای خشخاش، کوچک مادران گوشه گوشه خاک تجاوز، زنان و دختران افغان زندگی محنت باری دارند. داستان افغانستان را شاید بهتر باشد که از زمان شاه «امان الله» و همسرش، ملکه «ثریا» تا روزگار معاصر مرور کرد تا واقعیت زندگی زن افغان به تصویر کشیده شود.
دهه اقبال خورشیدان برقعپوش
بیش از ۸۰ سال پیش و پس از کشته شدن امیر«حبیب الله خان»، پادشاهی زمام امور افغانستان را در دست گرفت که اصلاحاتی بنیادی را دستور کار فرمانروایی خود قرار داد؛ اصلاحاتی که سرآغازی شد بر نهضت زنان افغان.
شاه امان الله به همراه همسرش، ملکه ثریا درجهت ایجاد ساختاری منسجم، به اصلاحاتی روی آورد تا شاید چندصباحی، خورشیدان محروم سرزمیناش را به عرش کشانَد. این اصلاحات شامل مهیا کردن امکان تحصیل دختران تا درجه ابتدایی (همچون پسران)، منع نکاح دختران صغیر، از بین بردن بردگی خانگی و لغو قانون تعدد زوجات و اعزام نخستین گروه از دختران دانشجو به کشورهای اروپایی و ترکیه بود.
در سال ۱۹۲۰ میلادی، انجمنی با عنوان «حمایت النسوان» به سرپرستی «کبری جان»، خواهر شاه جهت رسیدگی به اعتراضات زنان و دادخواهی از آنان در برابر بیعدالتی و مظالم شوهرشان تأسیس شد. درهمین سال بود که درهای مکاتب (مدارس ابتدایی) به روی زنان گشوده شد و نخستین مکتب زنان با عنوان «مستورات» در کابل و با همکاری شاه و ملکه دایر شد.
در ۱۷مارس ۱۹۲۱ میلادی، نخستین شماره از مجله هفتگی زنان با عنوان «ارشاد النسوان» منتشر شد. این مجله حاوی مطالبی در زمینه هایی چون آزادی و استقلال زنان بود و انتشار آن تا پایان سال ۱۹۲۵ میلادی ادامه یافت.
ملکه ثریا در سال ۱۹۲۷ میلادی، شاه را در سفر بزرگ خود همراهی کرد. دیدار از ایران، ترکیه، روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، مصر و هندوستان شوق و انگیزه اصلاحات و پیشرفت را چنان در جان آنان زنده کرد که امان الله پس از بازگشت، سنتگرایی و تعصبات بیریشه روسای قبایل را به شدت به باد انتقاد گرفت و بیش از پیش درجهت بازسازی و ارتقای سرزمیناش گام برداشت.
اما اصلاحات او به ویژه در رابطه با زنان، اعتراضات زیادی را با تحریک عمال داخلی و خارجی به دنبال داشت. «مجددی»ها که از بانفوذترین خانواده های روحانی شهر کابل بودند، فتوای کفر شاه را به دستخط 400 تن از علمای دینی رسانده و به ولایات گوناگون ارسال کردند. در این بین نیز عکس هایی از ملکه، نخستین زن افغان که کشف حجاب کرد و برقع خود را کنار زد توسط مخالفان به سراسر افغانستان فرستاده شد. بدین ترتیب مردم با تحریک احساسات مذهبی سر به شورش برداشتند. این وضع تا بدان جا ادامه یافت که شاه به اجبار در سال ۱۹۲۸ میلادی «جرگه پغمان» را برای جلب پشتیبانی مجدد مردم دایر ساخت.
طبق دستور این جرگه آموزش برای زنان لغو، نکاح دختر صغیر جایز و ازدواج مردان با 4 زن بدون هیچ شرطی، آزاد شد. بدین ترتیب دهه اقبال خورشیدان برقعپوش افغان (۱۹۲۹- ۱۹۱۹ میلادی) با برکناری و تبعید شاه و ملکه به پایان رسید.
همچنین بخوانید: زنان افغانستان، استوار و مقاوم در برابر افکار ارتجاعی طالبان ایستادهاند!
دهههای افول اقبال زن افغان
این شرایط تقریبا تا یکسال بعد و تا زمان روی کار آمدن نادرشاه، ادامه یافت اما در همین دوره بود که پس از برقراری یک ثبات نسبی، زمینه ورود دختران برقعپوش پایتخت به مدارس میسر شد.
به طور کلی، در دورههای بعد- دوره ظاهرشاه، داوودخان – زنان به درجهای از آزادی دست یافتند اما با روی کارآمدن مجاهدین و طالبان، معادلات به گونه ای دیگر رقم خورد.
در فاصله سالهای ۱۹۸۹- ۱۹۷۹میلادی، سالهایی که آمریکا علیه اتحاد جماهیر شوروی دست به مبارزه زده بود، با طالبان متحد شد . متحدی ۱۲ ساله که بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر دلیل قاطعی برای توجیه و تثبیت حضورامریکا در منطقه شد.
طالبان در زبان فارسی، جمع کلمه عربی «طالب» به معنای «شاگرد مدرسه قرآن» است. کودکان و نوجوانان –عموماً دارای اصلیت پشتو- از اردوگاههای بزرگ پاکستان جمع آوری شدند و در مدارسی تحت نظارت پاکستانی های معتقد به آموزههای ناب اسلامی تعلیم می دیدند. این کودکان در شرایطی سخت انضباطی، مملو از حس تنفر نسبت به زن، و نفرت از فرهنگ غرب آموزش می دیدند. عمدتا این احساس نفرت و انزجار تا جایی تقویت می شد که آنان نه تنها منکر وجود زن می شدند که حتی شأن او را تا حد حیوان خانگی یا کالا تنزل می دادند.
درفاصله سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی، دهها حکم مبنی بر ممنوعیت حضور زنان در محیط کار، عدم ادامه تحصیل زنان، ممانعت مداوای زنان توسط پزشک مرد، ممانعت حضورزنان در اماکن عمومی به تنهایی و بدون برقع، توسط نیروهای طالبان به شکلی رسمی وضع و اجرا شد.
مجازات زنان با ضربات چوب و شلاق به دلایلی چون بالارفتن چادر، دیده شدن ناخنهای لاکزده و نگهداری نوارکاست در خانه اجراشد. همچنین صدور و اجرای احکامی چون اعدام و سنگسار در ملا عام صرفا به دلایلی همچون حضور زنی در جوار مردی بیگانه، تنها گوشهای از زخم به چرک نشسته بر پیکره نیمی از جمعیت این سرزمین است.
دیدگاهی که رهبری طالبان بر اساس آن، زن را محدود می کنند و به گسترش فرهنگ و سازمانهای به غایت متحجر و اسلام گرای خود می پردازند، این است که « زن به جهت طبیعتش، موجودی ضعیف است و در برابر وسوسه، آسیبپذیر. پس اگر بدون مراقبت نزدیکانش برای خروج از خانه رها شود، توسط مردانی که صرفاً به دنبال لذت خود هستند، به گناه آلوده خواهد شد». نکته جالب اینجاست که همین موجود فطرتا ضعیف! زمانی که با رعایت تمامی این برحذربودن ها، مورد سوءاستفاده و آزار مردان واقع می شود، باز هم گناهکار قلمداد می شود؛ زیرا بدون شک خودش عاملی تحریککننده و اغواگر! بوده است.
شرایط خورشیدان برقعپوش بعد از ۱۱ سپتامبر
اما رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، برگ دیگری از دیکتاتوری و تحجر حاکم بر افغانستان را ورق زد. واکنش نابهنگام و غافلگیرانه نیروی نظامی ایالات متحده برای سرنگونی طالبان- متحد دیرین و مخالف امروزین- در ماه های اکتبر و نوامبر ۲۰۰۱، همه جهانیان و به ویژه مردم افغانستان را مبهوت کرد.
بهانه حمله «سرکوب گروههای القاعده، طالبان و رهایی مردم افغان و به ویژه زنان از چنگال جنگهای داخلی ۳۰ ساله و رژیم ضدانسانی! طالبان» عنوان شد. هدف از حضور نیروهای ناتو هم حفاظت از زنان در قبال تجاوزات خشونتبار و بازگرداندن عزت و حقوق انسانی آنان اعلام شد.
امروز، پس از گذشت این سالها، وقتی که این بهانهها را کنار می زنیم و گردش روزگاران همچنان نابسامان افغانستان را سیر می کنیم، چیزی جز تداوم سیاست جنگ طلبی آمریکا و هم پیمانانش در راستای کسب منافع شخصی خودنمایی نمی کند. در حقیقت «جنگ» ابزار ادامه سیاست های استثماری و انحصارطلبانه این دست از ابرقدرتهاست. حقوق بشر و دموکراسی نیز تنها دستاویزی برای تجاوز و لشکرکشی های مشروع برای آنان است. شکی نیست که نظام سرمایه داری امروز، صرفاً یک نظام اقتصادی محض نیست و به طور قطع رقابت های نظامی جهت حفظ و پشتیبانی از منافع آن، لازم و ضروری است. گو اینکه دست نامرئی بازار نیاز به مشتی نامرئی دارد و این مشت نامرئی – که این روزها و با ادامه لشکرکشی های آمریکا چندان هم نامرئی باقی نمانده است- نامش ارتش، نیروی هوایی و تفنگداران دریایی آمریکاست.
وجود و حضور یک دشمن خارجی، دشمنی که دیروز کمونیسم بود و امروز تروریسم و پیاده کردن طرح هایی یکی پس از دیگری درجهت تأمین کنترل نظامی آمریکا (جنگ علیه تروریسم، علیه تجارت موادمخدر و علیه تولید تسلیحات کشتار جمعی)، تنها راهکارهایی برای به روز کردن ایدئولوژی به مرور فرسوده شده سرمایه داری است.
دولت آمریکا، رژیم قرون وسطایی طالبان و اربابان القاعده را به ظاهر از میان برداشت اما به جای آن، جنگ سالاران اتحاد شمال را به صحنه کشاند که برادران عقیدتی طالبان اند و به اندازه آنان و حتی بیشتر ضد دموکراسی هستند. درکنار آن نیز حکومتی دست نشانده چون حکومت حامد کرزای را به اریکه مجازی قدرت نشاند. نتیجه آن چیزی است که امروز به اعتراف سازمان ملل، در افغانستان تحت حاکمیت آمریکا، شاهد بسط یافتن دولت موادمخدر هستیم.
هیچ کس منکر ددمنشی طالبان و اصلاحات کرزای نیست، اما این نکته هم پوشیده نیست که دراین مدت، صرفاً مطالبات و رفرم هایی صورت گرفته که قابل پذیرش صاحبان خارجی و دست اندرکاران این بازی است. به طور قطع سنگ اندازی هایی نیز در مسیر نوسازی و تقویت جامعه مدنی افغانستان بویژه در راه جنبش زنان صورت گرفته است. امضای قانون «احوال شخصیه» توسط کرزای و استقبال طالبان از این امر شاهدی بر این مدعاست. علم کردن وزارت زنان افغانستان که اجباری از جانب جامعه بینالملل است زیرا این وزارت خانه تقریباً دارای هیچگونه وظیفه اجرایی نیست. فعالیت این وزارتخانه صرفاً محدود به ارائه پیشنهادات به سایر وزارتخانهها و همکاری محدود و کنترل شده با سایر سازمانهای بینالملل و مدافع حقوق بشر است.
هرچند مردان، زنان و کودکان همگی سهم گیران و قربانیان کشتار جمعیاند اما در این بین، زنان همواره به دلیل فشارها و تعلقات قومی و فرهنگی خود، مورد استثمار جنسی مضاعفی واقع می شوند. زنانی که از شرایط جنگی جان سالم به در برده اند امروز به دلیل نابسامانیهای ناشی از جنگ، دچار مرگ اجتماعی شده اند.
«عروسان تریاک»؛ مادران ۱۲ ساله، تصویر تلخ زن افغان
برخلاف آنچه ادعا می شود که ناتو نیروهای خود را از افغانستان خارج می کند، کمکهای مالی سازمانهای بین الملل به این کشور سرازیراست و جنگ طلبان تحت شدیدترین فشارها و حملات قرار دارند اما تصویر عادی زندگی امروز زنان و دختران افغان بیانگر حقایق بهغایت تلخیست.
افغانستان امروز، کشوری با امید به زندگی کمتر از ۴۵ سال است. افغانستان در زمینه توسعه انسانی رتبه ۱۷۵ را در بین ۱۷۷ کشوردارد. کشوری که شمار مرگ و میر مادران به هنگام زایمان از هر ۱۰۰ هزار نفر، ۱۹۰۰-۱۶۰۰ تن است. کشوری که از ۵۰ هزار زن ساکن در کابل، ۶۵% آنان تنها خودکشی را راه نجات خود می دانند. کشوری که ۸۰% دختران زیر ۱۸ سال آن و زنانش به زور وادار به ازدواج می شوند یا به بَدَلِ پول و یا به بهانه پیشکش به عاریه داده می شوند. افغانستان کشوریست که ۹۰% تریاک جهان را تولید می کند و عروسان تریاک را در دل خود جای داده است. کشوری که کوچک مادران ۱۲سالهاش، کودکیشان را با درد در آغوش کشیده شدن ها توسط همسران و آغوش گرفتن های کودکان شان دوره می کنند. کشوری که مادران آن، فرزندان خود را به بهای ۲۴-۱۰ دلار معامله می کنند. افغانستان امروز کشوریست که هر زن در آن، کماکان مایملک مردان تلقی می شود.
خشونت علیه زنان، شرایط نامناسب زنان برای زندگی، آزار توسط پدر و دیگر اعضای خانواده، گرسنگی، فقر و بی خانمانی هدایتگر و تعیینکننده سرنوشت و زندگی مادران امروز و فردای افغانستان است.
باید پذیرفت که زنان افغانستان طی این سالها، تحت ستم دوگانهای هم از سوی مردان و هم از سوی فقر اجتماعی حاکم بر جامعه قرار گرفتهاند. زنان جورکشان هرگونه ستم جنسی و روانی بوده و هستند. عدم وجود دادگاههای خانواده و قوانین دارای ضمانت اجرایی و حافظ منافع زنان، فشار سنن بیپایه و ناپسند (که حتی با نبود محسوسِ نیروهای طالبان، همچنان در اذهان مردم و در بطن زندگی آنان نهادینه شده است)، عدم آگاهی زنان (حتی از حقوق هرچند ناچیز و جانبدارانه فقهی و دینی خود) و ضعف تشکل های مستقل زنان، فشار مضاعفی بر گرده نسل آفرینان این خاک است.
شکی نیست که چنین اوضاع اسفبار و هولناکی را نمی توان و نباید جدا و فارغ از اوضاع سیاسی افغانستان دانست. تمامی این فجایع مسائلی را پیشروی قرار میدهد که غفلت لحظه به لحظه از آنها، به بهای نابودی یک نسل تمام میشود. تلاش برای ایجاد بستری مناسب و تقویت جامعه مدنی افغانستان، بازتعریف اولویتها و ضروریات عمده درجهت بازسازی این کشور، آموزش و جستوجوی کافی و مستمر برای کسب ابزارهای مناسب در راستای دفاع از حقوق انسانی مردم این سرزمین و بالاخص کودکان و زنان این دیار از جمله این مسائل است. تحقق این اهداف مسلما سدی در مقابل چنین انسان کشیهایی خاموش و مرسوم خواهد بود. دختر امروز، خورشید افغان، آبستن نطفه رهایی و تعالیست، باشد که آن را به بار نشاند.
منابع:
«ویروس لیبرال» «سمیر امین»
«زنان مخالف جنگ» «مارلن توینینگا»
«مانیفست ضدسرمایهداری» «آلکس کالینیکوس»