بیدارزنی: متن حاضر نقدی است که گروه «کلکتیو تَوار» به هژمونی مردسالاری در درون سازمانهای سیاسی کردستان و ایران وارد کرده است. در شرایط کنونی چنین نقدهایی از سوی فمینستها به ویژه فمینیستهایی که در تقاطع ستمهای جنسیتی و دیگر نظامهای سلطه قرار دارند به جریانهای سیاسی حائز اهمیت است. از این رو، بازنشر متن پیش رو که در صفحه اینستاگرام این گروه منتشر شده را ضروری دانستیم.
سلطهی مردسالاری بر میدان سیاست (یا همان سیاست مردانه)
کلکتیو تَوار
در روزهای اخیر عکسهایی (قدیمی و متأخر) از نشستهای برخی احزاب کردستان منتشر شده که تصویری یکدست مردانه از آنها ارائه میدهد و متاسفانه با واقعیت موجود آنها نیز همخوانی زیادی دارد؛ تصویری از مردان و پدرانی که عدم حضور زنان کُرد در میان آنها حتی معذبشان نمیکند، مگر اینکه فضای مجازی آنها را به واکنش وادارد؛ تصویری به تمامی در تناقض با قیام زنانه ژن.ژیان.ئازادی که از کردستان آغاز شد و در به ثمر رساندن مطالبات فمینیستی مصمم است. این تصاویر، گزارشها و اخباری که از اغلب حزبهای کردستان منتشر میشود، تصویر مردهایی که پشت میز نشستهاند و قرار است درباره آینده سیاسی کردستان گفتگو و تصمیمگیری کنند، بدون آنکه زن یا زنهایی در میان آنها باشد، خبر از «سیاست مردانه»ای میدهند که البته منحصر به کردستان نیست. اما در شرایطی که این جغرافیا پیشتاز قیام مترقی مردم با شعار ژن.ژیان.ئازادی و اشکال پیشرفتهای از سازماندهی بوده، این تصاویر از شکاف بزرگی خبر میدهد که میان مطالبات نیمی از جامعهی کردستان (زنان) و سیاستهای مردمحورانهی احزاب کُرد وجود دارد.
البته که هژمونی مردسالاری در درون سازمانهای سیاسی کردستان و ایران خود متاثر از جامعهی مردسالاری است که این نهادها از دل آنها برآمدهاند، با اینحال و علیرغم ادعاهایشان، اغلب این احزاب نتوانستهاند نقش پیشگامی در تغییر مناسبات جنسیتی جامعه ایفا کنند. اما زنان شجاع، به عنوان پرچمداران تغییر، در ماههای اخیر در کردستان نیز همچون همسرنوشتهایشان در سایر شهرها به خیابان آمدهاند تا نه تنها استوار در برابر دیکتاتوری ضدزن جمهوری اسلامی بایستند، بلکه همچنین هر شکلی از اقتدار مردانه در جامعه خود را نیز به چالش بکشند و این شامل مواجهه انتقادی با مردسالاری احزاب کردستان نیز میشود. خیزش انقلابی زنان کُرد در قیام ژن.ژیان.ئازادی، خواست یک انقلاب اجتماعی علیه مرد-پدرسالاری را نیز در خود دارد که با هیچ شکلی از مصلحتگرایی قیممآبانه سر سازش ندارد. همانطور که یک زن کُرد نیز در توییتر خود اشاره کرده بود، انتقاد از مردسالاری در کردستان نە تنها از وجوه مترقی جنبش انقلابی کنونی کردستان نمیکاهد، بلکه به عنوان یک ضرورت تاریخی نوعی پافشاری بر سویههای رهاییبخش آن و پاسداری از دستاوردهایش به شمار میرود.
این انتقادها اما حتی به این معنا نیست که «حضور نمایشی» چند زن در این احزاب میتواند تصویر مردانه آنها را تغییر دهد و مشروعیت را به آنها بازگرداند. همه میدانیم که حضور محدود زنان، خصوصا آنگاه که نقش زیادی در فرآیندهای اصلی حزبی ایفا کنند و تصمیمات تعیینکننده پشت درهای بسته منحصر به مردان گرفته شود، نخواهد توانست از سیاستورزی مردانهای از این دست جنسیتزدایی کند. تهوار به یمن آموختههای جنبش زنان در سطح جهانی و منطقهای، به محدودیتهای فمینیست یک درصدی که در پی نخبهسازی از اقلیتی کوچک از زنان است در حالی که نود و نه درصد آنها را به حاشیه میراند، آگاه است و به همین دلیل از آن شکلی از سیاستورزی دفاع میکند که بتواند اکثریت زنان و نه اقلیتی ممتاز از آنها را به شکل فعال (و نه صوری) وارد کنشگری احزاب، نهادها، سازمانها و هر شکلی از جریانهای سیاسی کند. اگر خلاف این باشد، آنچه که احزاب کردستان (اغلب با اکثریت قاطع مردانه) به عنوان «نفع جمعی مردم» عرضه میکنند در واقع بیش از هر چیز «منافع مردان کردستان» خواهد بود، زیرا از پیش خواستها، مطالبات و شیوهی عمل زنان را حذف کرده است.
چنین روشی نه تنها نیمی از جامعه کردستان را نادیده گرفته، بلکه در عمل انحصار مردانهای را که در ساختار سیاسی حکومت کنونی دیده میشود، به شیوهای دیگر در خود بازتولید می کند. زنان اما صرفا نظارهگر این پیشرویها و انحصارهای مردانه نخواهند بود و در برابر آنها اکیدا خواهند ایستاد. آنها اجازه نخواهند داد که حافظهی جمعی و تاریخی مثبت مردم کردستان از احزاب، مورد سو استفاده برخی چهرههای کنونی آنها برای پیشبرد سیاستهای مردسالارانه قرار بگیرد. حضور فعالانه آنها در قیام ژینا این پیام مهم را در خود داشته که دیگر اجازه نخواهند داد ستم جنسیتی به بهانه اولویت مبارزه با دیکتاتور یا ارجحیت مبارزه طبقاتی و ملی برای آزادی کردستان به حاشیه برود. آنها اجازه نخواهند داد انقلابی که با فداکاریهای آنها در حال محقق شدن است، توسط سیاستی مردانه یا مردان سیاسی، از هر حزب و جریانی که باشند، خودی یا غیرخودی، مصادره شود. اگر احزاب نتوانند در ساختارهای خود تغییرات جدی ایجاد کنند و همچنان روشهایی غیرفمینیستی چون ریاستهای مادامالعمر یا شوراهای تصمیمگیرندهی مردانه را پیش ببرند، نه تنها به مرور مشروعیت فعلی خود را از دست خواهند داد، بلکه حتی ممکن است در آیندهای نزدیک زنان فمینیست کُرد را در جبهه مقابل خود بیابند.
این خطری بزرگ نه تنها برای همبستگی نیروهای سیاسی در کردستان، بلکه برای کل جریان آزادیخواهی و برابریطلبی کنونی ایران به شمار میرود. عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومله کردستان ایران، در مصاحبهای با تلویزیون صدای آمریکا در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۱ در رابطه با عدم حضور زنان در رهبری حزب کومله، با سلب مسئولیت از خود و حزبش و مقصر خواندن زنان کومله میگوید: «چون مرکزیت این حزب در داخل کردستان نیست نمیتوانیم از گنجینهی بزرگ دختران و زنان کردستان در داخل ایران استفاده کنیم، بنابراین ما از این گنجینه محروم هستیم. هرچند درون حزبمان زن هست اما به اندازهی کافی و شایسته نداریم». ما از او میپرسیم دستاورد ۴۴ سال حضور مداوم زنان در این حزب چیست؟ در تمام این سالها چه برنامهای برای پرورش سیاسی نیروی زن و عملیاتی کردن برابری جنسیتی در ساختار رهبری حزب داشتهاید؟ چرا هیچ امکانی برای کسب تجربه سیاسی برای زنان فراهم نشده است؟ معیار شایستگی زنان را چه کسی تعیین میکند؟ امکانهای واقعی زنان کومله برای به چالش کشیدن شایستگی شما و مردانی که سالهاست در رهبری حزب هستند و خطاهای بسیاری را در وهلههای مختلف مرتکب شدهاند، چیست؟
توجیهاتی از این دست ترجمان تعلیق حل مسالهی مردسالاری حزبی در برخی سازمانهای سیاسی کردستان است که در سالهای اخیر به ندرت علاقهای برای تغییر مناسبات جنسیتی درون سازمانی نشان دادهاند تا بتوان به ارادهی آنها برای تغییر مناسبات جنسیتی اجتماعی امید بست. یکی دیگر از مردان عضو احزاب کُرد در جواب انتقادها به سلطهی مردان بر میدان سیاست کردستان نوشته بود که «…زنانی که از داخل به خارج از کشور میروند تا به آن درجه برسند که در سیاست وارد شوند و به نتیجهی شایستهای برسند، مجبور به ازدواج و از مسیر خارج میشوند». ایشان اما اشارهای نکردند که بسیاری از زنان احزاب مجبورند همزمان با فعالیت سیاسی، بار کار بازتولیدی و کار خانگی را نیز به دوش بکشند و به همین دلیل با موانعی مضاعف برای ورود به میدان سیاست، که وقت و فراغت خاطر زیادی میطلبد، مواجهند. این مردان اغلب این واقعیت را پنهان میکنند که آنها به عنوان «رهبران مرد» میتوانند آسوده و با فراغت خاطر در عرصه سیاسی مشارکتی فعال داشته باشند، چون زنانی هستند (عموما هم سنخ و هم سطح آنها) که بجای آنها و یا بیشتر از آنها «وظایف خانوادگی» و کار عاطفی و مراقبتی را بر عهده دارند؛ درست مثل زنان مبارزی که در خیزش انقلابی ژینا، در خیابان علیه دشمن میجنگیدند و در بازگشت به خانه مسئولیت سنگین «خانه و خانواده» را بر دوش داشتند. انکار ستم تاریخی بر زنان در طی قرنها و تقلیل چنین ساختار مستحکم جمعی و سرکوبگری به خواست فردی زنان یا بیعلاقگی و کمکاری آنها و بدین ترتیب سرزنش قربانیان بجای همراهی با آنان برای احقاق برابری، یک روش قدیمی مردسالارانه است که از سوی برخی مردان در احزاب کردستان، اتخاذ میشود. با اینحال، چنین ذهنیت و روش مردمحور و سلطهجویانهای که خواهان حفظ امتیازهای مردانه است، بعد از قیام ژینا دیگر شانسی برای تداوم به شیوهی گذشته ندارد. خیزش انقلابی ژن.ژیان.ئازادی با پیشاهنگی کردستان رو به آینده دارد نه گذشته و در این مسیر با هیچ شکلی از پدر-مردسالاری تعارف یا مصالحه نخواهد کرد.