بیدارزنی: چندی پیش، متن «مطالبات زنان» توسط جمعی از فعالان زن در داخل ایران تدوین و برای انتشار در اختیار سایت بیدارزنی قرار گرفت. نویسندگان متن از تمام فعالان حقوق زنان برای بحث و گفتوگو پیرامون مطالبات مطرحشده دعوت کردند. پیرو آن نقدهایی توسط فرزانه راجی در سایت رادیو زمانه، شیلا فراهانی و انوشه گلشن در سایت اخبار روز منتشر و در سایت بیدارزنی بازنشر شدند. متن دیگری نیز با امضای «جمعی از فعالان زنان»، تغییرات مورد نظر خود را در متن «مطالبات زنان» اعمال کرده است.
متن حاضر پنجمین پاسخ به متن «مطالبات زنان» است که توسط رویا وفایی، یکی از فعالان «جمعی از زنان مبارز داخل کشور» به نگارش درآمده، در سایت اخبار روز منتشر و در بیدارزنی بازنشر شده است.
نکته اول:
امکان تخیلی برای فردایی بهتر و یا تلاش در جهت زیست بهتر در لحظه کنونی؟! با این پرسش که در ابتدای نوشته طرح میشود، تفاوت رویکردی را میتوان دید که همچنان با نگاه و افق دوستان در بقیه بندهای پیشنهادی هم قابل مشاهده است. این رویکرد قابل نقد است چرا که «مطالبات» جنبشها را به فردایی وامیگذارد که معلوم نیست چگونه قرار است محقق شوند. آیا به یکباره از آسمان بر زمین نازل میشوند و یا قرار است حکومتی بر سر کار آمده و آنها را در چهارچوب قوانینی مدون و اجرایی کند؟
من معتقدم که هیچکدام اینها نیست. آنچه که در «فردایی بهتر» وعده داده و به آنها فراخوان داده میشود از هم اکنون در زیست بخشهایی از جامعه زنده و جاریست و رشد میکند. نوعی از سبک زندگی که قرار است در فردایی بهتر، شکل عمومیتر و ساختارمندتری پیدا کند از هم اکنون تجربه میشود و جلوی چشم ما حی و حاضر است.
ماهیت انقلاب #زن_زندگی_آزادی از این زیست تجربه شده و عینی نشات گرفته و تنفس میکند و نه در «ذهنهای» مطالبهگر و یا فضایی خیالی و انتزاعی. اساس شکلگیری مبارزه در پی این تجربههای عینیست که درک و رادیکالتر میشود. زنان نشان دادند که مبارزه را در انتخاب نوع زندگیشان قوام میدهند.
حواله دادن تحقق زندگی بهتر برای زنان و همچنین بقیه بخشهای جامعه به «آینده» میتواند ترمزی در کنشهای هر روزه و جاری ایجاد کند که خوشبختانه زنان جامعه ما در گیر این بن بستها نشده و شیوه زندگی و حق اختیار بر بدنشان را رسما ودر صحنه مبارزه به حکومت دینی و مردسالار تحمیل میکنند. مهسا و نیکا و حدیث و سپیده و… نمونههایی مستند و عینی هستند برای امکانیابی یک زندگی متفاوتتر از چهارچوبهای تعریف شده بر اساس قراردادهای قرون وسطایی و پوسیده حکومت اسلامی . اینان نمونههایی از کل جامعه زنان هستند که هر دقیقه و هر ثانیه در حال جدالی سهمگین و خونین برای حفظ و پیشروی انقلاب مدرن خود میباشند.
نکته دوم:
درک وارونه از «شورا»: در تعریف ساده، شوراها به عنوان نهادهای اعمال قدرت اجتماعی مردمند. در واقع دخالتگری مستقیم بخشهای مختلف جامعه برای تعریف نیازهای اساسی زندگی و چگونگی تحقق آنها جانمایه شوراهاست. با این رویکرد میتوان تاکید کرد که جملاتی شبیه «به رسمیت شناختن شوراها توسط حکومت» و «تدوین قوانین شوراها توسط حکومت» معنایی جز نفی ماهوی شوراها ندارد و نهایتا تبدیل به شیری بی یال و دم و کوپال میشود. شوراها در نفی « قدرت» در ساختارهای مبتنی بر بالایی و پایینی عمل میکنند و خود نماد اعمال اراده جمعی و برابر همه افراد جامعه هستند .
نکته سوم:
رویکرد کلی این مطالبات در چهار چوب «حفظ نهاد خانواده»، بهرسمیت شناختن «کارخانگی» و «تنفروشی» زنان است! در واقع دوستان مطالبهگر ، چند صحنه رینگ را که مناسبات مذهب و مردسالاری برای مشت و لگدکوب کردن زنان تدارک دیدهاند، بهرسمیت شناخته و با رویکردی کاملا محافظهکارانه و رفرمیستی به تداوم این فضاهای خشونتبار علیه زنان صحه گذاشتهاند.
در قرن ۲۱ هستیم و همه گونه امکانات برای انتقال کار زنان از خانه به نهادهای اجتماعی کاملا مهیاست. از مراکز آموزشی و بهداشتی تا نگهداری بیماران و سالمندان و آشپرخانه عمومی در ابعاد وسیع قابل تحقق است. اگر ارادهای از طرف حکومتها برای تامین و تعمیم این امکانات صورت نمیگیرد، تنها دلیلش بهرهبرداری سودورزانه از نیروی کار زنان در خانه و خانواده است و ما قرار است که این شرایط را واژگون کنیم و زنجیر از پای بگشاییم و نه به زنان آموزش بدهیم که چگونه مادر و آشپز و نظافتچی توانمندتری باشند و حتی حقوق هم بگیرند تا بیشتر تمکین کنند!
نکته چهارم:
مطالبه آموزش رایگان برای همه یک خواست درست و اساسیست. ولی محتوای سیستم آموزشی هم باید بر بستر ایجاد زمینه رشد و ساختن انسانهایی شاد و مستقل و برابر شکل بگیرد بخصوص کودکان که نیاز به بازی و تفریح دارند و قرار نیست که ساختاری پادگانی و سلسله مراتبی به آنان تحمیل شود (دوستان اشارهای به تشویق کودکان برای تحزب داشتند!).
همین رویکرد در زمینه بهداشت و درمان و پیشگیری هم مصداق دارد. همه انسانها باید از پیشرفتهترین امکانات و تجهیزات درمانی رایگان برخوردار باشند، بخصوص زنان در جهت کنترل بر بدنشان حق استفاده از همه امکانات پیشگیری از بارداری و یا شکل فرزندآوری و یا سقط جنین را باید داشته باشند.
انتخاب نوع روابط جنسی حقی «بیقید و شرط» و آزاد است و هیچ نهادی حق پرسش و قضاوت در این خصوص را ندارد.
قطعا برای هموارتر شدن مسیر رسیدن به این آزادیها که بدون تامین معیشت و رفاه حداکثری ممکن نخواهند بود ، راهی بهجز حذف مذهب و قوانین مبتنی بر بهرهکشی مزدی از مناسبات فعلی وجود ندارد، مناسباتی که در تعارض با شعار زن، زندگی و آزادیست.
نکته پایانی:
ایجاد فضای جدل و گفتگو بهخودیخود گام با ارزشی است و افق روشنی را در شناسایی و محو هرگونه تبعیض فراهم میکند و جا دارد به دوستانی که بیانیه «مطالبات زنان» را به عرصه این گفتگوها تبدیل کردند، دست مریزاد بگوییم.