بیدارزنی: سابقه تبعیض جنسیتی نهتنها در ساختار دانشگاه، بلکه در گروههای فعال دانشجویی نیز دیرینه است. درحالیکه ستم جنسیتی موضوع فعالیت بسیاری از این گروههاست، اما بسیاریشان به علت تفوق ساختار مردسالار بر گروه و مناسباتشان، با تبعیض دست به گریباناند. بدون شک جنبش دانشجویی معاصر به علت مشارکت روزافزون زنان و افزایش حساسیتها نسبت به ستم جنسیتی و پراتیکها و فعالیتهای معطوف به مسئله زنان، گامی بلند بهسوی برابری برداشته است؛ اما گفتمان جریانهای دانشجویی دغدغهمند نسبت به ستم جنسیتی، هنوز تا درونی کردن آگاهی فمینیستی در اعضا و گفتمانش فاصله دارد.
پس از برآمدن حرکت #من_هم در ایران بنا داریم در این متن پارهای از ملاحظات را در خصوص گروههای دانشجویی فعال دغدغهمند نسبت به تبعیض جنسیتی و مورد مشخص آزار جنسی بیان کنیم. ما معتقدیم حرکت بهسوی راه حلی جمعی بدون عزیمت از خود و نقد درون ماندگار گروههای فعال ممکن نیست؛ یعنی ابتدا باید از درون تنگناهای نظم موجود به ستیز علیه همین نظم برخاست تا بتوان افقی برای مبارزات آتی و بازکردن کلاف پیچیده تبعیض جنسیتی ترسیم کرد.
اگر بهعنوان یک زن مشغول فعالیت دانشجویی بوده باشید، قطعاً بارها وبارها نادیدهگرفتهشدن و شنیده نشدن حرفهایتان در گروه را تجربه کردهاید. درحالیکه ممکن است صحبت شما عیناً توسط یک مرد تکرار شود و مورد توجه قرار گیرد. یا فضای متشنج و مردانه بحثها و خشونتهای کلامی، اعتماد به نفستان را برای اظهارنظر کاهش دهد یا شاید پس از اتخاذ تصمیمات توسط مردان گروه، تازه از تصمیمات و بحثها مطلع شوید.
بله گروه شما میتواند ساختار مسلطی که ادعای مبارزه با آن را دارد، درون خود بازتولید کند. میتواند هنوز مشتمل بر تقسیم کار فکری یدی و سلطهگرانه جنسیتی عمل کند. گفتوگوی درونی در ارتباط با تبعیضهای جنسیتی میتواند نخستین گام بهسوی ایجاد سازوکاری برابر و اعمال عدالت ترمیمی در ارتباط با موارد مشخص تلقی شود. در اینجا به چند ملاحظه در ارتباط با گروههای فعال و مسئله تبعیض جنسیتی اشاره میکنیم.
هویت فعال ایدهآل
هویت «فعال ایدهآل» هویتی مردانه است یا بهعبارت دیگر، فعال ایدهآل باید «مرد عمل» باشد. این هویت برای زنان دور از دسترس است و در انحصار مردان نخبه قرار دارد. مرد عمل، پیوسته در حال فعالیت است و این پیوستگی مشروط به برخورداری از موقعیتها یا فراغتی است که در ساختار غالب مردسالار، به شکل جنسیتی، طبقاتی و نابرابر توزیع شده است. چهبسا مردان و زنانی که به علت واقعشدن در حاشیهها و فاصله با مرکزهای فعالیت از دسترسی به امکانها و امتیازهای مرکزنشینی محروماند. مرد عمل، فرادستی خود را طبیعی میپندارد. او طبیعت را نه ذاتی پویا و پیوسته در حال دگرگونی، بلکه ایستا و ثابت در نظر میگیرد و احتمالاً با خود میگوید: «آنها (زنان) تا بوده، جنس دوم بودهاند». مرد عمل همچنین باید واجد ویژگیهای روانی معینی باشد. مثلاً خشن، عاری از احساسات یا خودشیفته باشد. این ویژگیها معلول ساختارهای شناختی عاطفی وی هستند که خود بر بستری تاریخی و مادی تکوین یافتهاند و فینفسه ارزشمند یا لایتغیر نیستند.
فضای غیرعلنی بهمثابه عرصه خصوصی
در خلأ امکان حقوقی تشکلیابی نیروهای مستقل، این نیروها بنا بر ضرورتهای وضعیت در فضای غیرعلنی فعالیت میکنند؛ اما فضای غیرعلنی میتواند بهمانند عرصه خصوصی عمل کند؛ یعنی تبعیض جنسیتی را بدل به مسئلهای موهوم یا پنهان کند. برخی مواقع و بهخصوص در فضای غیرعلنی، اگر لب به سخن گفتن از تبعیض درون گروه فعال بگشایید یا به سیاهی ستم جنسیتی در خارج از چارچوب گروه، کیفیتی عمومی ببخشید، بنا بر ملاحظاتی مورد عتاب و شماتت قرار میگیرید، ملاحظاتی که ممکن است بنا بر پیچیدگیهای وضع موجود معتبر به نظر برسند. در نتیجه ما بر ایجاد سازوکاری جمعی برای پایان دادن به تبعیض جنسیتی درون مناسبات گروه تأکید میکنیم.
پداگوژی بهجای تهاجم
این پرسش در گروههایی که موضوع مبارزهشان ستم جنسیتی است و به دنبال پالایش روابط و سازوکار گروه از سلطه هستند همواره مطرح بوده است: با مردان همراه یا خنثی نسبت به مبارزه با ستم جنسیتی چه کنیم؟
ستم جنسیتی یکشبه تکوین نیافته و یک دفعه نیز پایان نمییابد. بعضاً رویکرد تهاجمی نسبت به مردان گروه میتواند شکلی از دیگری سازی و ابطال امکانهای اتحاد بالقوه را رقم زند. لزوم برخورد با سوژههای منتفع از سلطه جنسیتی درون گروه و مدافع چنین سلطهای که آگاهانه روابط سلطه را بازتولید میکنند روشن است سوژههایی که فارغ از جنسیت جایگاهی منتسب به جایگاه مردانه را اشغال کردهاند؛ اما استقرار سازوکار معین و فارغ از سلطه جنسیتی بر گروه در گرو پرهیز از دیگری سازی از مردان خنثی یا همراه و فرصت دادن به پداگوژی جمعی منبعث از افزایش تدریجی حساسیتها نسبت به سلطه جنسیتی و گفتمان گروه است.
مورد مشخص آزار جنسی
چه کسی مسئول شده است؟
تصور کنید در دانشگاه مورد آزار جنسی قرار گرفتهاید. برای پیگیری این موضوع چه کاری میتوانید انجام دهید؟
اصلاً ابتدا باید به کجا مراجعه کنید؟ حراست، بازرسی، ریاست، آموزش، معاونت فرهنگی یا دفتر نهاد رهبری؟ آیا جلسهای بین افراد تصمیمگیرنده هماهنگ میشود یا مجبور میشوید چند بار به دانشگاه مراجعه کنید و جلسات متعدد جداگانهای داشته باشید تا برای هرکدام از این بخشها روایتی که برایتان آزاردهنده است را بازگو کنید؟
آیا مسئولان پیگیری این گزارشها در مورد نحوه برخورد با شما آموزشهای لازم را دیدهاند؟ مثلاً اگر روایت تان را رسانهای کرده باشید چقدر احتمال دارد یکی از مسئولان بهجای همدلی، برای حفظ منافع دانشگاه و جلوگیری از «سروصدای» بیشترتان به مفهوم «ناموس» متوسل شود و به پدرتان بگوید اگر دختر خودش بود همهجا جار نمیزد تا آبروی دخترش نرود و در دانشگاه «تابلو» نشود؟ به اینکه پدرتان با شنیدن این حرف ممکن است چه واکنشهایی در محیط بهاصطلاح آکادمیک نشان دهد بعداً میپردازیم. مسئول دیگری ممکن است بهجای درک حساسیت این موضوع، مایل باشد «فضا را عوض کند» و بگوید: بد نشد که نگاههای خیرهاش باعث شد مقنعههای بلند بخرید، اینطوری خیال ما هم از پوشش بچهها راحت میشود. اگر به حراست بروید خصوصاً اگر پیشینه فعالیت هم داشته باشید، ممکن است، مسئله را امنیتی کند و برایتان فرصتی فراهم کند تا بازجویی پس دادن را تمرین کنید. نگاه امنیتی حراست دانشگاه پیوسته مبارزه با سلطه را به چند گروه فعال یا آژیتاتور منفرد فرافکنی کرده و درصدد پوشاندن جنبه ساختاری ستم جنسیتی برآمده است.
چرا گزارش نمیکنیم؟
خیلی قبلتر از این سؤالها باید میپرسیدیم که اصلاً اگر از سوی یکی از اساتید، کارکنان یا دانشجویان دانشگاه آزار ببینیم، گزارش میکنیم؟ قربانیان خشونت ممکن است به دلایل متعددی سکوت کنند که به طور مبسوط در منابع مختلفی به این موانع پرداخته شده است. در اینجا بیایید به دلایلی فکر کنیم که دانشجویان به طور خاص، ممکن است سکوت کنند. فرض کنیم یکی از اساتید مکرراً در مورد ظاهر دانشجویی اظهار نظراتی میکند که او رضایت ندارد، آنها را بشنود، این دانشجو ممکن است علیرغم احساس ناخوشایندی که دارد اعتراضی نکند زیراکه قرار است واحدهای متعدد دیگری با این استاد بگذراند و مایل نیست چهار سالش بشود، پنج سال. دانشجوی دیگری از اینکه هنگام صحبت با او فاصله فیزیکی رعایت نمیشود و نگاههای خیره تمامی ندارد، آزار میبیند اما سکوت میکند، شاید به این فکر میکند که دوباره با این فرد که به نظر میرسد ارتباطات زیادی هم دارد در مصاحبه ارشد یا استخدامیاش روبرو شود. یا شاید هم این سؤال برایش مطرح میشود که حالا مثلاً بعد از دو سال که آمادگی شکستن سکوت را پیدا کرده است، آیا مسئولان دانشگاه نقشی که عدم توازن قدرت در رابطه بین آزارگر و قربانی در گزارش نکردن خشونت ایفا کرده است را درک میکنند یا به دنبال کشف دسیسهچینی و توطئهای که با اساتید دیگر برای سرنگونی(!) این فرد کردهاید، خواهند بود؟ حتی ممکن است با وقاحت تمام تهدید به شکایت قضایی شوید و پیام برسد که «اگر دیگر ننویسند {بخوانید خفه شوند}، شکایتم را پس میگیرم». در روند پیگیری این موضوع ممکن است افرادی که شاهد آزار بودهاند حاضر به شهادت نشوند اما نمیتوان به آنها خرده گرفت، بلکه باید سیستمی را سرزنش کرد که در آن «گفتن حقیقت با صدای بلند» هزینههای گزافی دارد یا حداقل ترسش در ذهنهایمان کاشته شده است.
همچنین بخوانید: معاصر شویم
بالاخره ترسمان میریزد
وقتی روایت میکنید، بهاحتمال زیاد در گامهای مختلف فرایند پیگیری فشار روانی شدید غیرقابلتصوری را تجربه میکنید. افرادی که اسم حفظ امنیت شما رویشان گذاشته شده است، تقلا میکنند سرکوبتان کنند. دوستان بسیار نزدیکتان ممکن است بهخاطر موانع خانوادگی از شهادت دادن بترسند. بهعبارتدیگر اصلاً بعید نیست که بشنوید «همسرم نمیگذارد بنویسم» چون این موضوعِ حساسی است و بحث «آبرو» مطرح است. در عمل با کلیشههایی منسوخ که در متون خوانده بودید، روبرو میشوید که نمیدانید به آنها بخندید یا در این شرایط فرسایشی انرژی و توان روانیتان را صرف اصلاح طرز فکر گوینده کنید. برای مثال متوجه میشوید هنوز هستند کسانی که فکر میکنند آزارگر یا همه را آزار میدهد یا هیچکس را. بهعبارتدیگر ازآنجاییکه دنیا به دور من میچرخد، اگر فلان استاد مرا آزار نداده پس هیچکس دیگری هم آزار ندیده است. حتی ممکن است سرزنش شوید که «تو سر کلاسها زبون داشتی از حق زنان دفاع کنی، چرا توی اتاقش دهنت بسته شد؟». حتی ممکن است خودتان، خودتان را سرزنش کنید که چرا فلان مدرکی که میتوانست اثباتی بر ادعای شما باشد را نادیده گرفته یا ازدستدادهاید. به پدری برگردیم که همراهتان به دانشگاه آمده و تلاش شده با دستاویز قراردادن مفهوم «ناموس »، با «غیرت» او بازی شود. آیا همه دختران و زنان اصلاً میتوانند از اطرافیان و جامعه خود به جای فرورفتن در نقش قیم دلسوز (بخوانید سکسیسم خیرخواهانه) انتظار حمایت داشته باشند؟ چند درصدمان ممکن است با پدر یا همسرمان به مشکل بخوریم چون میخواهیم در چنین پروندهای درگیر شویم؟ هریک از این موارد ممکن است در نقطهای شما را بشکند. ادامه مبارزه با آنچه که تبعیض جنسیتی مینامیم بههیچوجه ساده نیست، اما ممکن است و مقاومت سرسختانهای میطلبد.
در این روند همیشه هم همه چیز علیه شما قد علم نمیکند. ممکن است برخی اساتید احساس کنند حرمت استادی خدشهدار شده و به این جایگاه توهین شده، اما بهجای مقصر شمردن روایتگر یا روایت آزار، رفتار خشونتگر را که از جایگاهش سوءاستفاده کرده است، طرد کنند، با دانشجویشان تماس بگیرند و اعلام کنند که کنارش هستند، همدلاند و این موضوع را پیگیری میکنند و کاملاً تصویری دیگر از قرارگرفتن در جایگاه استادی ارائه دهند. ممکن است همکلاسیتان برای همدلی پیشنهاد کمک در انجام پروژه یک واحد را بدهد، وقتی تحتفشار روانی شدید هستید. یا با رساندنتان به این جلسه همدلیاش را ابراز کند. همدلی بدون شک میتواند در اشکال مختلف انجام شود. ممکن است رسانهای که صدایتان را بلندتر کرده با وجود تهدید شدن به اصولش پایبند بماند و کنارتان بایستد؛ اما افق پیش روی مبارزه با ستم جنسیتی میتواند فراروی؟ از سطح پرتاب کردن روایتهای ناهمسان در فضای مجازی و رسانه باشد. فضایی که روایتها و راویانی با عناصر تکین و ناهمسان را یکدست میکند. افق پیش رو میتواند عینیت یابی این مبارزات در فضایی جمعی و تحت سازوکاری معین و ذیل گفتمانی مشخص باشد. در یککلام افق پیش روی ما میتواند بدل کردن همدلی به همدستی باشد.
سکوت که میشکند همه ما بسته به جایگاهی که در آن قرار گرفتهایم به نحوی مسئول میشویم و عملکردمان میتواند تصویرِ شکستن سکوت را برای افراد دیگری که تجربه مشابه دارند، تغییر دهد. هم میتوانیم موجب شویم صداهای بیشتری یکدیگر را بشنوند و گرد هم جمع شوند، هم میتوانیم صداها را خاموش کنیم و نشنویم که در سکوت، رخدادی موحش در جریان است.
جمع میشویم و راهش را پیدا میکنیم
تا اینجا صرفاً به یکی از مصادیق تبعیض جنسیتی در دانشگاه اشاره شد؛ مصادیق خشونتی که افراد بهواسطه جنسیتشان متحمل آن میشوند. باید توجه داشت که تبعیض جنسیتی در دانشگاه، تنها شکل آزار جنسی به خود نمیگیرد و اگر هم در قالب خشونت جنسی باشد الزاماً با همین سناریو پیش نمیرود؛ خشونتگر الزاماً یکی از اساتید نیست، میتواند همدانشگاهیتان باشد، میتواند از دیگر کارکنان دانشگاه باشد، میتواند فعالی دانشجویی باشد که با او فعالیت میکنید؛ آزاردیدگان هم صرفاً دانشجویان نیستند، میتوانند بین اساتید باشند یا دیگر کارکنان دانشگاه؛ الزاماً هم زن نیستند یا از امتیاز دسترسی به رسانه یا حمایت خانواده بهرهمند نیستند. تجربه برخی دیگر از ما از تبعیض و خشونت مبتنی بر جنسیتمان در دانشگاه میتواند متفاوت باشد؛ مثلاً میتواند تحقیر و توهین به پوششمان باشد.
همچنین بخوانید: آموزههایی برای سازماندهی اجتماعات
اما چه باید کرد؟
به نظر میرسد «بسنده کردن» به قوانین کاغذی به بنبست رسیده باشد، بهویژه قوانینی که ضمانت اجرایی آن به دست افرادی سپرده میشود که خود در جایگاه قدرت هستند و این سؤال پیش میآید که مگر از همان ابتدا همین عدم توازن قدرت نبود که امکان تبعیض را فراهم کرد؟ وقتی مشکل ریشه دوانده است، آنچه از ما حفاظت میکند، خاک خوردن پروتکلهای کاغذی مبارزه با شاخ و برگها نیست. تجربه تبعیض جنسیتی، شاید امری فردی به نظر برسد اما مبارزه با آن نیازمند اقدامی جمعی است؛ زیرا هر شکلی از این خشونت ریشه در نظامهای سلطه دارد. وقتی سیستم موجود در دفاع از ما ناتوان است باید چهکار کنیم؟ باید خودمان دستبهکار شویم. جمع که شویم، ترسمان میریزد. «ما همه با هم هستیم»، پیشازاین هم بارها ترسمان را ریخته است. باید جمع ساخت.
با چه کسانی باید راه افتاد؟ هرکسی که میخواهد برای پایاندادن به تبعیض جنسیتی قدمی بردارد. هیچ معیار ورود دیگری به نظر نمیرسد لزومی داشته باشد. نباید فراموش کرد که معیار خروج مهمی مطرح است: بازتولید هر شکلی از تبعیض در فعالیت جمعی.
با چه چشماندازی؟ پایان تبعیض جنسیتی.
با چه هدفی؟ هدف کلی میتواند مبارزه با هر یک از مصادیق این تبعیض باشند.
اما حول کدامیک از مصادیق این نوع خشونت باید فعالیت کرد؟ هدف کلی یا انتخاب مصادیق تبعیض جنسیتی بستگی به تجربیات تبعیض، نیاز و اولویت جمع دارد. جمع میتواند در مقاطع زمانی مختلف، در راستای اهداف متفاوتی تلاش کند. الزامی هم برای انتخاب صرفاً یک نمود خاص از تبعیض جنسیتی وجود ندارد، اگر جمع توانش را دارد میتواند چند هدف را با هم پیش ببرد.
اهداف جزئی چه هستند و جمع باید در راستای اهدافش چه فعالیتهایی انجام دهد؟ با سببشناسی و پویاییشناسی آنچه هدف کلی مبارزه قرار گرفت میتوان به نمودهای عینی آن یا همان اهداف جزئی دستیافت. سپس متناسب با اهداف جزئی، برای فعالیتها تصمیمگیری میشود.
برای سردرگم نشدن و پیدا کردن تصور منسجمتر از آنچه در مورد اهداف و فعالیتها گفته شد بر همان مصداق خشونت جنسی تمرکز میکنیم؛ یعنی اگر مجدداً مرور کنیم، افرادی که دغدغه پایان دادن به تبعیض جنسیتی را در دانشگاه دارند گرد هم جمع شدهاند. طی جلساتی تجربیاتشان از روبرو شدن با تبعیض جنسیتی در دانشگاه را با یکدیگر مرور میکنند. از این طریق اولویت جمع یا همان هدف کلی مشخص میشود که در اینجا آن را مبارزه با خشونت جنسی در نظر میگیریم. در مرحله بعد در مورد این هدف کلی سببشناسی و پویاییشناسی صورت میگیرد. برای نمونه جمع طی بررسیهایش به این نتیجه میرسد که حاضران در دانشگاه نیاز دارند، بدانند مصادیق خشونت جنسی چیست، درصورتیکه شاهد خشونت جنسی بودند، چطور باید آن را متوقف کنند؟ یا اگر مورد خشونت قرار گرفتند چه اقداماتی را نباید فراموش کنند؟
این اقدامات نه صرفاً در مورد تک تک اعضا که میتواند از سطح فردی فراتر رود و به خلأهایی که اعضا در ساختار دانشگاه احساس کردهاند، بپردازد. برای این هدف، فعالیتهایی در نظر گرفته میشود که برای نمونه میتواند فراهم کردن امکان حضور تسهیلگری در این حوزه باشد. یا اگر فردی، خشونتی را که تجربه کرده، گزارش کرده است و حالا از او به جرم افترا شکایت شده است و شهودی برای اثبات ادعای او وجود دارند که نیاز دارند بدانند سیستم قضایی چطور مقابل مسئله آزار عمل میکند یا رویه شهادت دادن چیست، میتوانند شرایط را برای حضور یک وکیل فراهم کنند. یا بهعنوان هدف جزئی دیگری، جمع به این تشخیص میرسد که وجود کمیتهای در دانشگاه که دانشجویان بر کار آن نظارت داشته باشند برای پیگیری مواردی که از خشونت جنسی گزارش میشود، لازم است. در همین راستا جمع برای مذاکره با دانشگاه یا اعمال فشار بر آن برای پذیرش تشکیل چنین کمیتهای تقسیم کار انجام میدهد. یا اعمال فشار برای اتخاذ تصمیمات صحیح برای روایتهایی که مطرح میشوند، نه صرفاً خفه کردن صدای روایتگران برای خراب نشدن چهره دانشگاه و صرفاً جابهجایی موقعیتهای شغلی برخی از مسئولان به طور موقت یا اینکه آزارگر بدون تغییر رفتارش صرفاً به دانشگاه دیگری منتقل شود. از سوی دیگر جمع در نظر دارد برای افزایش قدرت و گستره پیامرسانیاش رسانه هم داشته باشد، لذا جمع برای مثال تصمیم میگیرد کمیتهای برای رسانهاش در نظر بگیرد که در آن تعدادی از اعضا مسئول تولید محتوا، تعدادی دیگر مسئول تهیه عکس، تعدادی دیگر مسئول بازنشر محتوا و تعدادی دیگر مسئول هرآنچه میشود که جمع طی تصمیمگیریهای جمعیاش به آن رسیده است.
و اما چالشهای اجتنابناپذیر میان خودمان
باید به چالشهایی که اعضا ممکن است با یکدیگر نیز داشته باشند نیز توجه داشت. برای مثال اگر طی فعالیت جمع حس میشود تعدادی از اعضا اجازه صحبت به زنان گروه را نمیدهند باید اقدام لازم را انجام داد. به نظر میرسد ابهامات نظری و اختلاف نظرات میان اعضا را نیز نباید فراموش کرد. به عبارت سادهتر آخرین چیزی که در این جمعها به آن نیاز داریم انشعاب است! پیشنهاد میشود جمع اصولی را برای خود در نظر بگیرد. همچنین به نظر میرسد آسیبشناسی فعالیتهای قبلی برای اقدامات جمعی تازه بسیار سودمند باشند. از جمله اینکه همواره اقدامات لازم برای فراهم ساختن فضایی امن برای فعالیت اعضا با هویتهای مختلف را انجام دهد، برای نمونه جمع میتواند بخشی از برنامه مطالعاتی خود را به مطالعه در مورد تجربه خاص گروههای اتنیکی مختلف از آزار جنسی اختصاص دهد.
مثالهای بیشماری میتوان از کارکردهای این جمع برشمرد و به نظر میرسد نسخههای از قبل پیچیده شده به بنبست رسیده باشند. اصول و اهدافی که باید به آنها پایبند بود مشخص و استراتژی و تاکتیکها متناسب با زمان و مکان طراحی میشوند. آنچه بیش از هرچه اهمیت دارد، متوقف نشدن در برداشتن گامهای بلندتر برای نزدیکتر شدن به ریشهها است.