تا قانون خانواده برابر: هاله سحابی در پي تفسيري متفاوت از تفسيرهاي مردمحور از متن قرآن بود. او در سمينار زن و شريعتي به تبيين ديدگاه خود از قرآن پرداخت. هاله معتقد بود فضیلت مردان بر زنان در قرآن امری دائمی و همیشگی نبوده بلکه بر اساس شرایط زنان در جامعه بدوی بوده است. از نظر او بنیان فضیلت در قرآن بر اساس امکانات مادی گذاشته شده و خطاب قرآن به مردان برای محترم شمردن حقوق زنان -که گروه حاشیه بوده اند- به سبب برخورداری مردان از امکانات بیشتر در آن زمان است. او معتقد بود زني كه از زنده به گور شدن نجات يافته است، و از بي حقي كامل از اموال والدين خود به نيمي ارث دست يافته امروز بايد وضعيت بهتري نسبت به 1400 سال پيش خود داشته باشد. چرا كه او توانسته در طي اين دوران با تحصيل علم و فضائل و دسترسي به اشتغال خود را همپاي مرد كند. بنابراين زن در اين روزگار همان موجود فراموش شده 1400 سال پيش نيست. در دنياي امروز زن و مرد برابر هستند و مفسران بايد با نگاهي تازه به آيات قرآن نگاه كنند.
هاله سحابی مادر صلح و مروج برابری در اثر ضرب و جرح ماموران جمهوری اسلامی مظلومانه به شهادت رسید. مرگ بی هنگام او در زمانی اتفاق افتاد که جامعه به تفسیرهای برابری جویانه او از دین نیاز داشت. او بسان همتایان غربی اش کوشید تا تفسیرهای مردسالار از دین را به چالش بکشد. او ساده زیست و فارغ از هیاهوی دنیا بی سر و صدا به کار خود ادامه داد -که گویی مشی ملی-مذهبی ها همین سادگی و دوری از هیاهوهاست– پس برماست که نگذاریم صدای این مادر صلح در بین هیاهوی این روزها گم شود. در این مجال و به مناسبت چهلمین روز درگذشت هاله نگاهی می اندازیم به دیدگاه های او و تفسیرهای برابری جویانه اش از قرآن.
{{چرا کلمه نسا در قرآن زیاد بکار رفته است؟}}
هاله قرآن پژوهی را در مکتب عبدالعلی بازرگان و از سال 64آغاز کرد. خوانش او از متن قرآن خوانشی زنانه و برابری جویانه بود. هاله سحابی از این پرسش شروع می کند: آيا هر آنچه در قرآن درباره موضوع زنان آمده، براي هميشه بوده است؟ يا از همان آغاز هم تعدادي از اين آيات موقتي بودهاند و يا در مدت كوتاهي به آيه ديگري تبديل شدهاند؟ او برای فهم این پرسش تنها از قرآن مدد می جوید.
او معتقد بود: در قرآن به عبارات گوناگوني بر می خوریم كه تحت هر يك از اين عناوين، موضوعي درباره زنان مطرح شده است، مثل زوج، ازدواج، بنت، امرأة، اناث يا انثي، نساء و يا صفاتي مونث مثل طيبات، مؤمنات و محصنات که تحت هر يك از اين لغات با نگاه متفاوتي به موضوع زنان در قرآن می پردازد.
هاله به کنکاش درباره این لغت ها پرداخت و متوجه شد: لغتهاي ذکر شده پراكندگي يكساني در ميان آيات مكي و مدني دارند و در همه سالهاي بعثت در ميان آيات وحي آمدهاند. ولي كلمه نساء از 60 مورد كه در قرآن آمده 56 مورد آن در مدينه و آن هم از سال پنجم هجري به بعد است. چند موردي هم كه در آيات مكي است مربوط به زنان قوم بنياسرائيل و قوم لوط است، همچنین صفات مونث نيز در سالهاي 8 و 9 هجري آمده است.
بنابراين او بحثهاي قرآني زنان را حول سه محور مشخص دسته بندی می کند: یکی موضوع آفرينش انسان و سرشت زن و مرد و هدف و آرمان آفرينش زن، دومی داستانهاي تاريخي درباره تعدادي از زنان متعين و در آخر احكام و دستورهای قرآن درباره زنان.
هاله سحابی در بخش احکام و دستورهای قرآن درباره زنان چند نکته را یادآوری می کند: نخست این که بيشترين كلمه بهكار رفته در اين بخش كلمه نساء است، کلمه زوج و انثي و امرأة کلماتی نادر در بین احکام قرآن است.
{{چرا قرآن مردان را خطاب قرار داده است؟}}
دوم این که در بخش احکام به نقش زن تنها در رابطه با مرد بدون اشاره به نقش و مسئوليت های دیگر زن شده است. در آخر هاله به این نکته اشاره می کند که در اين آيات هرگز خطابي به «زن» صورت نگرفته و كاري از او خواسته نشده است (تنها آيه 22 احزاب خطاب به زنان پيامبر است) در تمامي اين آيات از نيمه ديگر جامعه یعنی مردان خواسته شده است كه نكاتي را درباره زنان رعايت كنند يا درباره ايشان تصميمي بگيرند.
او سپس به این نکته اشاره می کند که مورد خطاب قرار دادن مردان در بخش احکام به این دلیل است که زنان جز گروه حاشیه ای جامعه بودند و چنین استدلال می کند: اولا كلمه نساء از ريشه سني يا نيسان يا نسيه به معناي فراموش كردن يا به تاخير افتادن است. به قول آقاي طهماسبي بنابراين نساء ميتواند به معني فراموششدگان يا طبقه فراموش شده باشد. با توجه به توصيف همراه با يتيمان اين سخن قابل توجيه است برعكس كلمه مذكر به معناي بسيار به ياد آوری شده است.
به گفته او، قرآن با توجه به فضاي موجود به طبقه مطرح جامعه یعنی مردان درباره گروه فراموش شده به ويژه يتيمان و مستضعفان به مردان توصيههايي می کند و حقوقي را يادآور می شود.
هاله سحابي معتقد بود: در واقع اين احكام با آنچه در جامعه عرب جاهلي حاكم بوده سه نوع برخورد داشته، يا آن احكام را پذيرفته و امضا كرده، يا آن سنتها را به كلي برانداخته و سنت جديدي پايهگذاري كرده و يا آنكه در پروسهاي درازمدت و تدريجي این احکام را تغيير داده است.
هاله سحابی تاکید داشت: “در مورد زنان آنچه در قرآن كاملا برانداخته شده، كشتن فرزندان و زنده به گوري دختران است، ديگر به ارث رفتن زنان پس از مرگ همسر، به زور شوهر دادن زنان، دادن استقلال مالي به زنان و حق تصرف در اموال خودشان كه پيش از آن اصلا رسم نبود. اين حقوق مالي به ويژه در آيات طلاق خيلي آشكار است.
در مورد كشتن دختران بايد گفت كه نخستين سنت كه پس از جاهليت همزمان با مبارزه با بتپرستي (يعني سال آغاز بعثت) برانداخته شد زنده به گور کردن دختران بود. احکام قرآن تغييرات ديگري را هم به دنبال داشت مانند احترام و خوشرفتاري با زنان، پرداختن مهريه به خود آنان، نگهداري آنها پس از طلاق و مرگ شوهر، رعايت عدالت بين زوجات، بسنده كردن به يك همسر البته در این آیات به حق سرپرستي و قيموميت مردان بر زنان به شرط و قيدي مشخص (فضل و انفاق) نیز اشاره شده است.
{{فضیلت مردان در قرآن برتری ارزشی نیست}}
سحابی سپس به دلیل فضیلت مردان در قرآن می پردازد و می پرسد فضيلت مردان براي چيست؟ پاسخ او به این سوال این است که در قرآن آياتي که دارای عبارات َفضّلَ يا فَضّلنا است نوعي امتياز و امكانات بيشتر عدهاي از موجودات را نسبت به عده ديگر ميرساند.
او در ادامه با اشاره به تعدادي از آيات قرآن همچون آيه 4 سوره رعد و آيه 70 سوره اسرا می گوید: «ملاحظه ميشود كه فضل در همه اين آيات به معناي نوعي امتياز در نعمتهاي دنيوي همچون روزي، ثروت، قدرت و حتي علم و دانش و صنعت است و برتري ارزشي از آن استنباط نميشود و دليل اجر و پاداشي نيست، چهبسا مسؤوليتآور هم هست.»
تنها در يك مورد كه فضيلت مجاهدين بر قائدين است ما يك برتري ارزشي را ميفهميم و آن هم به دليل عبارت اجراً عظيما است كه در آخر آيه آمده و الا چهبسا مفهوم اين فضيلت آن است كه مجاهدين بهدليل تلاش و پويايي كه در راه مقصود دارند احتمال بيشتري از موفقيت و رسيدن به مقصود دارند تا نشستگان و اين توفيق دنيايي غير از پاداش آنان است كه محفوظ ميباشد.
هاله سحابي با توجه به اين قرائن در مفهوم و كاربرد فضيلت معتقد است منطق خطاب مردانه در قرآن كمي روشن ميشود؛ چرا كه در قرآن عموما خطاب به صاحب فضيلت است.
او با اشاره به برخي از آيات قرآن كه در آن سفارشهايي به صاحبان روزي بيشتر و آزادي بيشتر شده است، اعتقاد داشت: متن قرآن متني انقلابي نيست اگر چه روح آن روح توحيدي است ولي لفظ آن و بيان آيه به آيه آن اصلاحگر است. يعني به صاحب قدرت خطاب ميكند كه كارها را اصلاح كن، نه آنكه به ضعيف با بيان صريح بگويد قيام كن و حق خود بگير، بلكه تكليف و مسئوليت را بر دوش صاحبان فضيلت قرار ميدهد. البته با اين شرط قيموميت مرداني را که امکانات بیشتری دارند بر نساء فراموششده ميپذيرد، بيهيچ شرط ايماني حتي.
او سپس با اين وصف به جمع بندی آیات بخش احکام می پردازد:
1- احكام قرآني در مورد زنان نگاهي قيموميتي و سرپرستواره دارد.
2- رويكرد احكام در جهت حفظ كرامت زنان و خوشرفتاري است.
3- در اين احكام بر استقلال مالي و باز نستاندن مهر از آنان تاكيد شده است.
4- طلاق امري قانوني است و جايگزيني براي دعوا و تشنج ولي اصل بر بقاي پيوند زناشويي قراردارد.
{{آیات مربوط به فلسفه آفرینش موید کمال زن است}}
بخش ديگر سخنان خود يعني دو محور داستانهاي حقيقي و تاريخي از زنان و بخش فلسفه آفرينش را به طور فشرده مرور كرد. او در بحث نقل تاريخي به عنوان 14 تن اشاره كرد كه تنها يك تن (مريم) با نام خود اوست و بقيه نام مادر موسي، دختران شعيب وهمسر فرعون دارند و كلمه بهكار رفته در اين بخش امرأة است كه نام زني متعين را ميرساند. يكي هم از سما به عنوان امرأة تمليكهم زني كه بر آنان فرمانروايي ميكرد نام برده شده است.
هاله سحابی در مورد فلسفه آفرينش معتقد است: قرآن بر همسرشتي مرد و زن و نفس واحده منشاء همه آدميان تاکید دارد. در اين بخش همه فلسفه زوجيت انسانها براي مودت و رحمت (روم 21) گذاشته شده است. سخني از قيموميت و اطاعت نيست. خردمندان و اولوالالباب همسران و فرزندان خود را نور چشم خود ميدانند (فرقان 74) و تفاوتهاي نژادي و جنسيتي و قومي و فكري هم براي شناخت و آگاهي بوده است و بالاترين درجات انساني هم در اين مسابقه بزرگ با خويشتندارترين و باتقواترين مردم است(حجرات 13). به گقته سحابی آيات اين بخش ايدهآل و كمال انساني زن را ميرساند.
{{فضلیت مردان در قرآن امری دائمی نیست}}
هاله سحابي اعتقاد داشت: در ميان آيات احكام به دو آيه برميخوريم كه با ظرافت خاصي برتريها، فضيلتها و تفاوتهاي حقوقي را توضيح داده است.
او می گفت: با اين وصف از نگاه قرآني نصيب هر كسي (بخوانيد حقوق) در سه جا ناشي ميشود يا از پيشينيان است يعني سنت و تاريخ يا از نزديكان است يعني اطرافيان و جامعه يا قراردادي و قوانين.
او این پرسش را مطرح می کند كه فضيلتهايي كه موجب اين حقوق ميشود آیا تغییرپذیر است یا خیر با اشاره به آيه 26 سوره شوري می گوید: پاسخ قرآن تغييرپذير بودن فضيلت را ميرساند.
هاله سحابی با توجه به آيه 32 سوره نساء راه خروج قرآن از سلسله سنت، جامعه و قانون را که اكتساب است به زنان نشان می دهد. يعني زنان با اكتساب علم، هنر، معرفت و مهارت می توانند حقوق خود را کسب کنند. او معتقد بود: بر اساس آیات قرآن براي زنان آن نصيبي باقي ميماند كه خود كسب كردهاند. با اين اكتسابهاست كه زنان از نساء نوعي به امرأة و زني متعين تبديل و تحول مييابند و مستقل ميشوند و آزاد. او معتقد بود بر اساس قرآن این اکتساب ها حد و نهایتی ندارد.
{{توصیه های قرآن به مردان برای رساندن زنان به موقعیتی بهتر است}}
هاله سحابي در پايان نتيجه می گیرد: با اين حساب آنچه به عنوان احكام در قرآن درباره نساء آمده و از مردان و ديگران خواسته شده تا در مورد زنان رعايت كنند، توصيهها و دستوراتي است براي رسيدن به شرايط حداقل، براي كشاندن طبقهاي از زير صفر به صفر و صفر خطي است كه از آنجا زنان خود می توانند به اكتساب فضائل بپردازند.
او معتقد بود: از دخترانی كه در کودکی زنده به گور می شدند، به اجبار به همسری مردی در می آمدند، به ارث ميرفتند، يا توانايي مالي و استقلال مالي نداشتند، نميتوان توقع اكتساب داشت. بنابراين آيات احكام قرآن براي ارتقاي نسبي و رساندن زنان به سطح شرايط حداقلي است. براي رسيدن به حد اكتساب با ايجاد حقوق حداقل مثل احكام ميشود به سكويي رسيد و از آن پس پلهپله اين خود زنان هستند كه درجاتي را بهدست ميآورند.
سحابي اعتقاد داشت: اين اكتساب فضائل صفت جمعي است، تا وقتي هر زن به طور فردي به درجات خود برسد، نصيب جمعي پيدا نميشود ولي اگر زنان با هم باشند و در به دست آوردن فضائل به هم كمك كنند، حتما اين ارتقاي حقوق درجه به درجه اتفاق خواهد افتاد.
{{منبع:}}
تمام متن برگرفته از [سخنرانی هاله سحابی در سمینار زن و شریعتی-> http://drshariati.org/show.asp?id=150] در تاریخ 29 خرداد 1387 است.