تصویری که از زنان تماشاچی فوتبال در رسانهها بازنمایی میشود نهتنها تمام واقعیت نیست، بلکه تبعیضآمیز، غیرعادلانه و به زیان احقاق حقوق زنان است.
بیدارزنی: آنچه رسانه از جهان به ما نشان میدهد بریدههایی از واقعیت است و نه تمام آن. چنین امری بر اساس منافع و اهداف رسانهها و جهانبینی آنها قابل تبیین است. درباره زنان اما این دستکاری واقعیت با گزینش بخشهایی از آن، هم سابقه و رواج بیشتری دارد و هم امری عادیتر و پذیرفته شده تر است. رسانه قالبهای از پیش تعیینشدهی جنسیتیای دارد که هر خبر مربوط به زنان را در آن قالب و قاب میگنجاند و به مخدوش شدن واقعیت زیست و هستی زنان اهمیتی نمیدهد.
یکی از مظاهر دستکاری واقعیت در رسانه را میتوان در جریان رخدادهای ورزشی مانند مسابقات فوتبال ملاحظه کرد. در روزهای حضور تیم ملی فوتبال مردان ایران در جام جهانی فوتبال، پس از چهار دهه به زنان اجازه داده شد که به ورزشگاه آزادی بروند و از طریق پرده نمایش به تماشای فوتبال بنشینند. این اتفاق مورد توجه رسانههای مختلف داخلی و خارجی قرار گرفت و تصاویر زنان راه یافته به ورزشگاهها به سراسر جهان مخابره شد و دنیا زنان جوان و زیبای ایرانی را دیدند که با ژستهای مختلف مقابل دوربین این حضور موفقیتآمیز را اعلام میکردند.
این تصاویر گزینشی لاجرم به مخاطب القاء میکند که ورزشگاه رفتن مطالبه زنان جوان و زیباست که چهل سال است چنین حقی از آنها دریغ شده است. کارکرد منفی گزینش رسانهای زنان، برای مخاطبی که به دیدار زنان جوان و زیبا در رسانه و تبلیغات عادت کرده است، این است که این تصویر زن جوان و زیبا قابلیت تعمیم دارد به سایر مطالبات زنان و پذیرفته شدن نامحسوس این اصل که باید در بازنُمایی مطالبات زنان متغیر زیبایی و جوانی را در اولویت قرارداد.
همچنین بخوانید: زنان در استادیومهای ایران؛ کلی دارای استقلال یا جزئی وابسته به نهاد خانواده
روز بازی ایران و پرتغال، نویسنده این یادداشت برای راستی آزمایی تصویر بازنمایی شده زنان در رسانهها به ورزشگاه آزادی رفت و در یک مشاهده بدون مشارکت به جستجوی تصاویر سانسور شده تماشاگران زن پرداخت. بر اساس مشاهدات نگارنده، گرچه تعداد زنان تماشاچی فوتبال زیاد بود اما تعداد زنانی که به تنهایی به ورزشگاه آمده باشند، صفر بود. تقریباً تمام زنان مشاهده شده، همراه یا همراهانی داشتند. اغلب زنان یک مرد همراهشان بود، یا اینکه بدون همراه مرد دو یا چندنفری آمده بودند. تعداد زنان متأهل همراه با همسر و فرزند قابلتوجه بود. حضور بچههای چهار پنجساله و کمتر چشمگیر بود. این بچهها به خاطر حضور مادرانشان شانس حضور در چنین اجتماع انسانی پرشوری را پیدا کرده بودند.
زنان چادری و محجبه و در سنین مختلف و با ظاهرهای متفاوت که مورد علاقه رسانههای نیستند در میان تماشاگران حضور داشتند. موردی از مزاحمت جنسی مشاهده نشد، اگر چه عدم مشاهده مزاحمت جنسی به معنای فقدان آن نیست. به نظر میرسد علیرغم دیدگاه و تبلیغاتی که در توجیه محرومیت زنان از ورود به ورزشگاه ارائه میشود و مزاحمت جنسی را برای توجیه محرومیت برجسته میکند، میزان مزاحمت جنسی در ورزشگاه تفاوت چشمگیر و معناداری با سایر اماکن عمومی نداشته باشد. شیوهی هواداری و تشویق تیم از شیوه مردان تماشاچی تبعیت میکرد. تعداد قابلتوجهی از زنان کلاه هواداری یا دستبند یا پرچم داشتند و در هماهنگی تقریباً کامل با مردان مناسک تشویق را بهجا میآوردند و شعارهای هدایتشده از طرف لیدرهای تماشاچیان را سر میدادند.
از مشاهدات نزدیک هم به این موارد میتوان اشاره کرد: در ردیف جلو، زن چادری حدوداً پنجاهسالهای در میان دختر و پسر جوانی که فرزندانش بودند نشسته بود و پرچم ایران را هر از گاه یک نفرشان به دوش میانداخت و هر سه هماهنگ با دیگر تماشاگران دستها را به هم میکوبیدند و شعارهای لیدرها را تکرار میکردند. او پسر را که بیتاب و بیقرار بازی را تماشا میکرد و سرجایش بند نبود آرام میکرد و بهش تذکر میداد که آبروریزی نکند و گاه رو به پشتسریها میکرد و بابت رفتار پسرش عذرخواهی میکرد! این یافته نشان میدهد که حضور والدین (مادر یا پدر) همراه با جوانان میتواند نقش مهمی در بازداشتن آنها از ارتکاب خشونت یا بینظمی داشته باشد.
دختر جوان چادری در ردیفی آنسوتر همنوا با دیگران در بوقش میدمید. زنی کمی آنطرف تر با تماس تصویری، ورزشگاه را به زنی که تصویرش در گوشی دیده میشد، نشان میداد. آن جلو زنی با دوربین موبایل از همسر و دو بچه کوچکش عکس میگرفت. فضا امن و آرام بود و فحش و توهین به گوش نمیرسید. در سرویس بهداشتی ورزشگاه چند زن در سنین مختلف و با ظاهرهای متفاوت محجبه یا پوششی که ممکن است در بیرون از ورزشگاه طعمه گشت ارشاد شود، مشغول وضو گرفتن بودند.
نتیجه و شرح مشاهدات این است که تصویری که از زنان تماشاچی فوتبال در رسانه بازنمایی میشود نهتنها تمام واقعیت نیست، بلکه تبعیضآمیز، غیرعادلانه و در تحلیل نهایی به زیان احقاق حقوق زنان است. کارکرد منفی این تصاویر این است که از همبستگی زنان و همدلی با مطالبات مشترک جلوگیری میکند و حق مطالبه گری را تنها برای اقلیتی از زنان مشروع جلوه میدهد. تصاویر رسانه درباره زنان لزوماً قابلاعتماد نیست و کشف واقعیت زندگی زنان و تبعیضهای جنسیتی با شیوههای دیگری قابل تحقق است.