بیدارزنی: هفتم آبان ماه فیلم «یلا YELLA» به کارگردانی «کریستیان پتزولد» و با بازی عالی «نینا هاس» در هفته فیلم آلمان در خانه هنرمندان به نمایش درآمد.
یلا فیلمی پازلگونه است با لایههای پنهان که مدتها ذهن را درگیر میکند. یلا زنی از آلمان شرقی سابق است که در شهر کوچکی زندگی میکند و بعد از طلاقش از «بن» که به لحاظ روانی ثبات شخصیت ندارد، تصمیم میگیرد برای کار کردن به «هانوفر» در آلمان غربی برود.
اولین مواجه یلا با بن بعد از طلاق، زمانی است که او بعد از پیدا کردن کار از هانوفر برگشته، او در حال قدم زدن در خیابان است که توسط بن تعقیب میشود. بن تلاش میکند از یلا بخواهد دوباره به زندگی با او برگردد. بن در این تعقیب البته فاصلهای که بر اساس قانون تعیین شده است را رعایت میکند تا یلا شکایتی نکند. یلا اما سرد است و تمایلی به حرف زدن با او ندارد. روزی که یلا قصد دارد با قطار به هانوفر برود و منتظر تاکسی است بن، زنگ خانهای که او با پدرش زندگی میکند را میزند و میگوید میتواند یلا را برساند. یلا و پدرش بعد از مدتی تردید حاضر میشوند یلا همراه بن برود. درون ماشین بن سعی میکند همه تلخکامیهای کاریاش را که بعد از طلاق گرفتارش شده است به یلا نسبت دهد و مدام ابراز علاقه میکند و از او میخواهد که برگردد؛ وقتی یلا جوابی نمیدهد او را کتک میزند و میگوید میخواهی بروی کار کنی، پاهای خوشگلت را به همه نشان دهی و من با این همه بدهی و بیماری تنها بمانم. بن بیمار روانی است و دلیل طلاق یلا نیز همین است. در این کشاکش بن ماشین را از روی پل به سمت رودخانه پرتاب میکند و تلاش یلا برای گرفتن فرمان فایدهای ندارد. ماشین سقوط میکند اما در نهایت یلا زنده میماند و سوار قطار میشود به سمت هانوفر.
نکته قابل توجه فیلم این است که یلا در تمام مدتی که توسط بن آزار میبیند به پلیس شکایت نمیکند و این یکی از مواردی است که نشان میدهد خشونت خانگی برای برخی از قربانیان آن، آنقدر پذیرفته شده است که قربانی حتی بعد از طلاق گرفتن نیز به جای استفاده از اهرمهای فشار بیرونی سعی میکند خودش راهکارهایی برای فرار از دست او پیدا کند…
در ادامه فیلم تماشاگر با چگونگی شکلگیری رابطه یلا و فلیپ مواجه میشود. یلا در شب اول اقامت در هتل با «فلیپ» آشنا میشود که از او میپرسد ترازنامه مالی برای چه میخواند؟ و یلا میگوید برای کارش. یلا بعد از ورود به شرکت جدید متوجه میشود فریب خورده است و شرکت ورشکسته است. رئیس جدید صرفاً برای استفاده ابزاری او را به ظاهر استخدام کرده است و یلا او را ترک میکند. فلیپ از او که حسابداری خوانده است درخواست میکند بهعنوان کارگزار، او را در یک معامله همراهی کند و فوت و فنهایی برای ارعاب رقیب به او یاد میدهد. در محل جلسه یلا هیچ یک از آن فوت و فنها را به کار نمیبندد به جایش بر روی ترازنامه مالیاتی شرکت تمرکز میکند، به راحتی جلسه را اداره میکند و متوجه میشود ترازنامه دچار اشکال است؛ از این موضوع برای پیشبرد قراردادی که مدنظر فلیپ است، به صورت موفقیتآمیزی استفاده میکند. فلیپ مسحور قدرت او شده است و از او میخواهد باز هم در کارها کمکش کند. او به نوعی با باج گرفتن شخصی قراردادهایی با شرکتهای تقریباً ورشکسته میبندند که میتواند آنها را نجات دهد. فلیپ پیش از این جلسه فکر میکرد یلا با اشمیت خوابیده است که توانسته شغلی به دست بیاورد، امری که نشاندهنده ذهن مردسالاری است گویی زنان فاقد مهارتاند و صرفاً زنانگی آنهاست که سبب استخدام آنان میشود.
از طرف دیگر بن که همچنان دنبال یلا است، وارد اتاقش میشود، آن را به هم میریزد، او را میترساند و یلا برای فرار از دست او به اتاق فلیپ میرود.
یلا مبلغی بیش از آنچه فلیپ به او داده تا در بانک واریز کند در پاکت مییابد و سعی میکند آن را برای بن بفرستد. فلیپ که قصد امتحان کردن او را داشته، از دست او عصبانی میشود یلا توضیح میدهد با فرستادن پول سعی داشته است بن را از تعقیب خودش منصرف کند؛ چرا که او گفته با این مبلغ میتواند زندگیاش را نجات دهد و داستان دروغینی سرهم کرده است که فلیپ پرده از آن برمیدارد. فلیپ به او میگوید بن تلاش دارد با مقصر جلوه دادن او در خراب شدن زندگیاش احساس گناه در او به وجود بیاورد در حالی که گناهی به خاطر طلاق متوجه او نیست.
بین فلیپ و یلا رابطهای عاطفی شکل میگیرد، در سکانسی از فیلم یلا پشت ماشین نشسته است و قبل از یک قرارداد کاری به سمت شهر خودش میراند فلیپ بیدار میشود و سرش داد میکشد. به او میگوید میخواستی مرا به پدرت معرفی کنی؟ من اهل ازدواج و بچهدار شدن نیستم. یلا باز هم انتخاب نادرستی کرده است. مرد به کار و بهتر است بگویم به شیادی، اخاذی و تقلب وابسته شده است و تمایلی برای داشتن رابطهای گرمتر ندارد.
یلا از او یاد میگیرد و سعی میکند یکی از مشتریهای فلیپ را تحت فشار قرار دهد و از او برای بستن قرارداد رشوه بگیرد؛ همان کاری که فلیپ انجام میدهد اما مرد خودکشی میکند و ما یلا را میبینیم که در تاکسی نشسته است بهسوی مقصدی نامعلوم و دقیقاً سکانس بعدی سکانس سقوط ماشین بن و یلا درون رودخانه است، این بار هردو مردهاند.
پایان فیلم گویی ابتدای فیلم است شاید کارگردان تصورات یلا از ورود به شهر دیگر را به تصویر کشیده است در حالی که یلا در ابتدای فیلم و قبل از تحقق رؤیایش قربانی خشونت خانگی شده است.
شاید یلا زنده مانده همه اینها را زندگی کرده برگشته به شهرش و در نهایت باز بن بوده که دست از سرش برنداشته و عاقبت داستان جز مرگ نیست. خشونت خانگی یلا را از شهرش روانه شهر دیگری میکند اما مرگ و تنها مرگ سرنوشت زنی است با آرزوهای زیاد برای ترقی.
بیشتر نقدهایی که در مورد یلا نوشته شده است را میخوانم همه فیلم را سمبلی از دنیای غرب، کثافت سرمایهداری و دنیای کسبوکار میدانند. پتانسیل آدمها برای تغییر در نظام سرمایهداری در نقدها دیده شده اما هیچ نقدی به خشونت خانگی به عنوان زمینهای برای تغییر یلا از انسانی شریف به زنی دغلباز که سبب مرگ انسان دیگری میشود، نیست.
یلا در تمام فیلم به جز خانه پدری لباس قرمزی میپوشد که جلوهاش را با رژی قرمز دوچندان میکند او زنی سرد نشان داده میشود و فضای فیلم نیز متأثر از داستان فضای سردی است؛ اما یلا این زن به ظاهر سرد با لباس قرمز سمبل عشق نیز هست اما در دنیای سرمایهداری عشق نیز کالایی مصرفی است و زنانگی او وسیلهای برای پیشبرد اهداف فلیپ.
در یکی از سکانسها یلا بعد از ورود به هانوفر از جلوی خانهای میگذرد که به نظر میرسد کانون خانوادهای گرم است. او میایستد و به این خانواده که نمیدانیم کیستند، نگاه میکنند. شاید او چنین خواستی دارد داشتن خانوادهای گرم. در سکانسهای پایانی یلا در همین خانه است و سعی دارد از مرد خانواده رشوه بگیرد برای جوش دادن معاملهای که با فلیپ دنبال آن بودند. مردی که فردای روز ملاقات با یلا، به دلیل نداشتن موجودی کافی برای رشوه دادن خودکشی میکند. یلا هم قربانی خشونت خانگی است هم سرمایهداری و حرص و آز.
کارگردان هانوفر را شهری ساخته شده از فلز، شیشه و اتوبان نشان میدهد و رابطه فلیپ و یلا نیز هرگز رابطه گرم و حمایتگرانهای نیست. هر دو تنها دنبال پول هستند. یکی برای بقا یکی برای لذت بردن از فریب دادن و تقلب. در میانه راه یلا نیز به نسخه بالقوه فلیپ تبدیل میشود تا بتواند بدون حمایت مردی زندگیاش را اداره کند. یلایی که معلوم نیست در سکانسهای اول مرده است یا همه اینها را زندگی کرده و در نهایت خشونت خانگی او را به کام مرگ کشانده است.