بیدارزنی: در طی سالهای فعالیتم در عرصه رسانه، بارها بعد از اتمام تجمعات رسمی و غیررسمی شاهد این بودهام که همکاران همجنسم (خانم) با پوششهای مختلف، از آزار و اذیتی که در میان جمعیت به آنها روا داشته شده، گلهمند بودهاند؛ آزاری که آن را بهصورت عمومی مطرح نمیکنند و به صحبت کردن در مورد آن در حلقهی دوستان و همکاران نزدیک، آنهم در حد یک درد دل اکتفا میکنند.
مورد آزار جنسی واقعشدن در مکانهای خلوت و یا شلوغ عمومی تجربه دهشتناکی است که ممکن است تعداد قابلتوجهی از زنان در جامعه با آن روبرو شده باشند و یا هر آن خود را در معرض تجربه این آزار ببینند. تجربهای که عموماً ترجیح میدهند از آن صحبتی نکنند و آن را در گوشهای از قلبشان با درد و اندوه پنهان کنند.
در سالهای اخیر به دلایل مختلف از جمله نبود امنیت شغلی سیاسی و مالی، شغل روزنامهنگاری در ایران بیشتر تبدیل به یک شغل زنانه شده است و در یک بررسی سطحی میتوان فهمید تعداد زنانی که در این عرصه فعالیت میکنند به صورت چشمگیری افزایش یافته و به طبع از تعداد آقایان کاسته شده است. خبرنگاران زن به خصوص خبرنگارانی که در حوزههای میدانی مشغول به فعالیت هستند بنا بر ویژگیهای حوزه کاریشان مجبور هستند که در تجمعات رسمی و غیررسمی حضور پیدا کنند و برای تهیه گزارش دقیقتر و همچنین گفتگو با کسانی که در این مراسمها شرکت میکنند به میان جمعیت بروند که حضورشان در این میدان بعضاً با مشکلاتی برای آنها همراه است که از جمله میتوان به آزار جنسی اشاره کرد.
بارها شده که تعداد قابلتوجهی از خبرنگاران زن بعد از اینکه از پوشش اینگونه برنامهها به محل کارشان بازگشتهاند در جمع دوستانه خود به این موضوع اشاره کرده و از آن گلهمند بودند ولی بسیاری از آنها این موضوع را عموماً به رؤسای خود در محیط شغلیشان اطلاع نمیدهند و از بیان آن در محیط خانواده هم خودداری میکنند.
این افراد در بیان علت پنهان کردن این آزار به مسائل مختلفی اشاره میکنند از جمله اینکه معتقدند مطرح کردن اینگونه آزارها باعث میشود که همکاران و بهخصوص رؤسای ایشان نسبت به آنها بدبین شوند و با عبارت کلیشهای و برخاسته از عرف جامعه ایرانی «کرم از خود درخت است» آنها را مورد قضاوت قرار دهند. علاوه بر قضاوت منفی که در مورد آنها صورت میگیرد؛ برخی از مسئولان رسانهها نیز بهجای چارهاندیشی در ارتباط با این موضوع و یا آموزش خبرنگاران زن برای برخورد با اینگونه آزارها، صورت مسئله را به یکباره پاک میکنند و خبرنگاران زن را از حضور در اینگونه مراسمها بهطورکلی حذف میکنند و همین حذف بهمرور در سطوح دیگر گسترش پیدا میکند بهنحویکه آنها به کارمندانی اداری که فقط باید در تحریریه بمانند، تبدیل میشوند؛ موضوعی که با ذات خبرنگاری در تضاد است و خبرنگاران عموماً تمایلی ندارند که زیر بار این موضوع بروند. از دیگر سو احتمالاً مدیرانی نیز هستند که خبرنگاران را به سکوت و تحمل در برابر این آزار تشویق میکنند و با بیتفاوتی از برابر این موضوع عبور میکنند. در چارچوب همین تحلیل به نظر میرسد که خبرنگاران زن گویی مجبور هستند این موضوع را بهعنوان یکی از معایب شغلشان بپذیرند و با آن کنار بیایند چرا که چارهای برای حل آن نمییابند. از دیگر سو عموماً خبرنگاران زن از بیان این نوع آزارها در محیط خانواده نیز خودداری میکنند چرا که احتمال میدهند بیان این مسائل باعث شود که خانواده در برابر آنها قرار گرفته و ایشان را از فعالیت در حوزه کاری مورد علاقهشان منع کنند. بر اساس مشاهدات، خانوادهها غالباً در هنگام مواجهه با اینگونه مشکلات، ضمن برشمردن استدلالهایی همچون «حفاظت از آبرو و ناموس»، تنها راهکار را ایجاد ممنوعیت برای حضور زنان در چنین محیطهای کاری میدانند.
طی روزهای اخیر پس از تشییع جنازه آیتالله هاشمی رفسنجانی و حضور گسترده مردم از جمله زنان در این مراسم، برخی از خبرنگاران زن در اقدامی شجاعانه در شبکههای اجتماعی اقدام به طرح این موضوع کردند که در جریان این مراسم مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. موضوعی که طی چند روز اخیر به یکی از بحثهای داغ این شبکهها تبدیل شده است. البته برخی نیز با توجه به حجم آزارهای صورت گرفته در مراسم، این فرضیه را مطرح کردهاند که به دلایل سیاسی معطوف به این تشییع، ممکن است آزارهای صورت گرفته سازمانیافته بوده باشد؛ موضوعی که هدف این نوشتار پرداختن و بررسی آن نیست؛ اما موضوع مهم و خوشحالکننده در این میان آن است که نسل روزنامهنگاران جدید زن با توجه به گسترش ابزارهای اطلاعرسانی و افزایش آگاهیشان، جرئت و جسارت بیشتری پیدا کردهاند. آنها اگر نمیتوانند اینگونه مسائل را در رسانههای رسمی بهراحتی مطرح کنند اما در شبکههای اجتماعی بیان و نسبت به اینگونه آزارها اعتراض میکنند؛ موضوعی که تا چندی پیش کمتر شاهد پرداختن به آن بودیم.
به نظر میرسد اقدام صورت گرفتهی اخیر از سوی تعدادی از خبرنگاران و همراهی دیگر زنان با آنها در بیان تجربیات خود از اینگونه آزارها از جمله در مراسم تشییع رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام، امر پسندیدهای است که باید ادامه پیدا کند. لازم است خبرنگاران زن با کسب آگاهیهای بیشتر در مورد چگونگی برخورد با آزارهای جنسی، سکوت دیرینه را بشکنند و اینگونه مسائل را علنی کنند تا حساسیت افکار عمومی نسبت به این معضلات افزایش پیدا کند؛ حساسیتی که میتواند منجر به افزایش آگاهی بیشتر نسبت به موضوع در بین اقشار مختلف جامعه شود.
از دیگر سو صاحبان رسانه نیز به جای برخورد حذفی با خبرنگاران زن و یا دعوت از آنها به سکوت در برابر اینگونه آزارها باید از قدرتی که در اختیار دارند استفاده و به نحوی، نکوهیده بودن این موضوع را در جامعه برجسته کنند تا آزارگران بهراحتی به خود اجازه ندهند که در تجمعات، به این بهانه که زنان در میان مردان حضور پیدا کردهاند به آنها تعرضی کنند. لازم است شاهدان این آزارها نیز خود را موظف بدانند که در برابر اینگونه اقدامات به نفع آزاردیده وارد صحنه شوند و از اتخاذ موضع انفعالی خودداری کنند.
بارها شده خبرنگاران زن هنگامیکه در تجمعات، مورد تعرض واقع شدهاند از سوی حاضرین مورد مؤاخذه قرار گرفتهاند با این استدلال که «چرا در جمع مردان حضور پیدا کردهای و به این علت که در این جمع آمدهای، طبیعی است که مورد آزار قرار بگیری و اعتراضی نداشته باشی»!
مسئله مهم دیگر آن است که زنان به خصوص خبرنگاران زن در هنگام برخورد با این دست آزارها سکوت نکنند و همان موقع نسبت به فرد آزاردهنده واکنش نشان دهند.
تجربه آزار جنسی در محیطهای عمومی برای خبرنگاران زن، محدود به ایران یا کشورهای جهان سوم نیست بلکه قربانیانی از سراسر جهان دارد. زنان خبرنگار به علت نداشتن پشتوانهی حمایتی، البته به جز در کشورهایی معدود، غالباً بار این تجربه را به تنهایی بر دوش میکشند و از ترس انگ خوردن یا ایجاد مشکلات بیشتر، از جمله از دست دادن شغل، در برابر آن سکوت میکنند. با این حال همانطور که اشاره شد زنان خبرنگاری نیز هستند که کاملاً فعالانه با این موضوع برخورد میکنند و توانستهاند در دفاع از خود، حمایت افکارعمومی و رسانه مطبوعشان را نیز جلب کنند و به نتایج قابل ملاحظهای دست یابند.
آدرس کانال بیدارزنی: https://t.me/bidarzani