تا قانون خانواده برابر: در طول قرن ها و در فرهنگ های متفاوت، تجربیات فراوانی در مورد کمک زنان به یکدیگر برای سقط جنین وجود دارد. تا اواخر قرن نوزدهم زنان درمانگر در اروپای غربی و ایالات متحده سقط جنین را بدون ممنوعیت قانونی انجام داده و به زنان دیگر نیز آموزش می دادند. حکومت تا قرن 19 میلادی هنوز قانونی برای ممنوعیت سقط جنین تصویب نکرده بود. بریتانیا در سال 1803 میلادی برای نخستین بار قوانین ضد سقط جنین را تصویب نمود که تا پایان قرن به تدریج سختگیرانه تر شد. در ادامه ایالات متحده نیز سقط جنین را غیرقانونی اعلام کرد. تا سال 1880 بیشتر سقط جنین ها – به غیر از آنهایی که برای نجات جان مادر ضروری بودند- در ایالات متحده غیرقانونی محسوب می شدند. اما تلاش ها در مورد دستیابی به حق زنان برای سقط جنین در مراحل ابتدایی بارداری از آن زمان به بعد در ایالات متحده ریشه گرفت به طوریکه سقط جنین با پشتیبانی آشکار مردم انجام می شد و هیئت منصفه دادگاه ها معمولا از محکوم کردن آن خودداری می کردند.
سقط جنین به چند دلیل جرم و گناه محسوب می شد. یک روند اصلاحات انسانی در اواسط قرن 19 میلادی حمایت های فراوانی در محکومیت سقط جنین ارائه می داد بیشتر به این دلیل که در آن بازه زمانی سقط جنین فرآیندی خطرناک، با روش های ناشیانه و میزان مرگ و میر بالا بود. اما این دلایل به تنهایی گویای دلیل حملات به سقط جنین نیست. برای مثال تکنیک های جراحی مخاطره آمیز دیگر برای حفظ سلامت و رفاه مردم ممنوعیتی نداشت. حفاظت زنان در برابر خطرات ناشی از سقط جنین در واقع ابزار کنترل و محدود کردن ایشان به نقش سنتی فرزندآوری بود. قوانین ضد سقط جنین بخشی از واکنش های واپسگرایانه و ستیزه جویانه به جنبش رو به رشد حق رای، حق مادری مختارانه و دیگر حقوق زنان در قرن 19 بود.
در همان زمان پزشکان مرد انحصار خود در حرفه پزشکی را تقویت می کردند. پزشکان، ماما ها را – که امور مربوط به تولد و سقط جنین جزو وظایف ایشان به شمار می آمد- به عنوان تهدیدی برای قدرت اجتماعی و اقتصادی خود قلمداد می کردند. سرانجام با کاهش نرخ زاد و ولد در میان سفیدپوستان در اواخر قرن 19، دولت آمریکا و جنبش اصلاح نژادی در باب خودکشی نژادی و ضرورت زاد ولد زنان بومی سفیدپوست هشدار دادند. سرمایه داری صنعتی در حال رشد به زنان به عنوان کارگران خانگی بدون دستمزد، کارگران مشاغل پست کم درآمد، ابزار تولید مثل و عنصر اجتماعی کننده نسل بعدی کارگران متکی بود. بدون قانونی بودن سقط جنین، مقاومت کردن در برابر محدودیت هایی که این نقش ها ایجاد می کردند، دشوارتر می نمود.
با این حال غیرقانونی اعلام کردن سقط جنین نه نیاز به سقط را حذف کرد و نه مانع انجام شدن آن شد. در دهه 1890 پزشکان سالانه بیش از دو میلیون سقط جنین (در مقایسه با آمار یک و نیم میلیون کنونی) را در ایالات متحده تخمین زدند. زنانی که مصمم هستند فرزندان ناخواسته را به دنیا نیاورند همواره راهی برای سقط آنها یافته اند. اکثر اوقات آنها به روش های خطرناک و بعضا مرگبار مانند فرو کردن سوزن های بافندگی یا جالباسی در واژن و رحم، دوش واژینال با مواد قلیایی یا خوردن مواد مخدر یا مواد شیمیایی قوی متوسل شده اند. جالباسی به نماد برای زنانی که برای خاتمه دادن به حاملگی تا پای مرگ پیش می روند، تبدیل شده است. از آنجا که این روش ها به سلامت زنان آسیب می زد، آنها همچنان در پی دسترسی به خدمات بهداشتی بودند و گاهی در نهایت مجبور بودند به دنبال کسی برای انجام سقط بگردند.
{{سقط جنین غیرقانونی}}
برای ما تصور کردن سختی های سقط جنین در آن زمان دور از ذهن است. زنانی که توانایی پرداخت هزینه های یک پزشک ماهر یا سفر کردن به یک کشور خارجی را داشتند، سقط ساده تر و سالم تری را تجربه می کردند. برای بسیاری زنان سقط جنین به روش بهداشتی و پزشکی اگرنه غیرممکن اما بسیار دشوار می نمود.
دنیای رمزآلود سقط جنین پرهزینه و ترسناک بود. گرچه پزشکان ماهر و مسئولیت پذیر در این زمینه وجود داشتند اما اکثر پزشکان و کسانی که ادعای پزشکی داشتند، بیشتر به دنبال جبران زحمات این کار در قبال گرفتن هزینه بیشتر بودند. در دهه 1960 پزشکان زنانی را که توانایی پرداخت 1000 دلار یا بیشتر نداشتند، جواب می کردند. برخی مردانی که کار سقط را انجام می دادند اصرار به برقراری رابطه جنسی با زنان مراجعه کننده را داشتند. بیشتر کسانی که کار سقط جنین را انجام می دادند، روی سرعت تاکید ویژه ای داشتند. آنها از بیهوشی استفاده نمی کردند چون در این صورت زمان بیشتری برای بهبود یافتن صرف می شد و آنها تمایل داشتند زنان را زودتر مرخص کنند. اکثر سقط جنین کنندگان افرادی خشن و سادیستیک بودند. تقریبا هیچکس پیشگیری مناسبی درباره خونریزی یا عفونت انجام نمی شد. به طور معمول سقط جنین کننده، زن را از تماس مجدد با خود منع می نمود. معمولا زنان حتی نام حقیقی این افراد را نمی دانستند. در دهه 1950 سالانه یک میلیون سقط جنین در ایالات متحده انجام می شد و بیش از 1000 زن در نتیجه آن می مردند. زنانی که قربانی سقط جنین های وحشیانه یا غیربهداشتی بودند با نا امیدی به بخش ویژه بیمارستان مراجعه می کردند، جایی که بسیاری از آنها نهایتا بر اثر عفونت گسترده شکمی از بین می رفتند.زنانی هم که از این مرحله جان سالم به در می بردند خود را به طور دردناک و مزمنی بیمار می یافتند. استرس های عاطفی بسیاری در این زنان تا مدت ها ادامه داشت. زنان فقیر و رنگین پوست با مخاطرات بیشتری در زمینه سقط جنین مواجه بودند. در سال 1969م، 75% زنانی که بر اثر سقط جنین (اکثرا غیرقانونی) مرده بودند، زنان رنگین پوست بودند. از تمام سقط جنین های قانونی همان سال، 90% سقط ها روی زنان مرفه سفیدپوست انجام شده بود.
{{فشار برای سقط جنین قانونی}}
در دهه 1960، زنان با الهام گرفتن از جنبش های حقوق مدنی و ضد جنگ، شروع به مبارزه فعالانه تری برای احقاق حقوق خود کردند. جنبش زنان که به سرعت در حال رشد بود تابوهایی مانند سقط جنین را در عرصه عمومی مطرح کرد. خشم، درد و ترس ناشی از سال ها پنهان کاری زنان در مورد سقط جنین های غیرقانونی که انجام داده اند، در تظاهرات و سخنرانی ها مجالی برای بروز یافت. زنان برای به دست آوردن حق قانونی سقط جنین به راهپیمایی، مبارزه و لابی کردن متوسل شدند. گروه های آزادیخواه مدنی و روحانیت روشنفکر در حمایت از زنان وارد این جریان شد.
روند اصلاحات به تدریج آغاز شد. برخی ایالت ها سقط جنین را در شرایطی خاص (برای مثال بارداری بر اثر تجاوز، زنای با محارم و بارداری زیر 15 سالگی) مجاز دانستند اما تصمیم گیری در این مورد را به پزشکان و بیمارستان واگذار کردند. هزینه ها همچنان بالا بود و زنان محدودی از خدمات برخوردار می شدند.
در سال 1970 ایالت نیویورک یک قدم فراتر رفت و سقط جنین تا 24 هفتگی را در یک مرکز پزشکی و توسط پزشک مجاز اعلام کرد. ایالات های محدود دیگری قوانین مشابهی را تصویب کردند. زنانی که استطاعت مالی داشتند به سوی مراکز کم تعداد مجاز برای سقط جنین هجوم بردند. شبکه های فمینیستی با دادن وام از این جریان پشتیبانی و برای پایین نگه داشتن قیمت ها مبارزه می کردند. با این در مقابل هر زنی که به نیویورک می رفت، زنان بسیاری به دلیل محدودیت های مالی قادر به این کار نبودند. سقط غیرقانونی همچنان رایج بود. مبارزه ادامه یافت و سرانجام دیوان عالی کشور خواستار لغو تمام قوانین محدودیت آمیز در این زمینه شد.
در 22 ژانویه 1973، دیوان عالی ایالات متحده از طریق رای معروف خود در Roe vs Wade اعلام کرد:”حق حوزه شخصی [[right of privacy]] که در ماده 14 قانون اساسی وجود دارد به اندازه کافی وسیع تعریف شده که در بر گیرنده تصمیم افراد در رابطه با پایان دادن یا ندادن به باروری باشد”. دادگاه تا پایان سه ماهه اول بارداری زن برگزار می شود و تنها زن باردار و پزشک وی دارای حق قانونی تصمیم گیری در مورد سقط جنین هستند. دولت می تواند سقط در سه ماهه دوم را تنها در جهت تامین سلامت زن محدود نماید. حفاظت از جنین (در صورتی که خارج از رحم قادر به ادامه حیات باشد) تنها در سه ماهه سوم مجاز است. اگر سلامت یا زندگی یک زن باردار در خطر باشد، نمی توان او را وادار به ادامه بارداری نمود.
{{سقط جنین؛ پس از قانونی شدن آن}}
با اینکه رای Roe v. Wade قدرت زیادی را به پزشکان و دولت واگذار کرد، قانونی شدن سقط جنین یک پیروزی بزرگ برای زنان بود. گرچه این رای اقدام به سقط زنان را در صورت تمایل به طور کامل تضمین نمی کرد اما قانونی شدن و افزایش آگاهی درباره نیازهای زنان، خدمات بهتر و بهداشتی تری را تامین کرد. برای زنانی که به امکانات سقط جنین قانونی دسترسی داشتند، عفونت، تب و خونریزی ناشی از سقط جنین غیرقانونی به تاریخ پیوست. کارشناسان سلامت بهداشت زنان تکنیک های خود درباره سقط جنین را ارتقا دادند. برخی درمانگاه های انتفاعی چند فعال فمینیستی برای دادن مشاوره در این زمینه استخدام کردند. گروه های محلی زنان خدمات ارجاع عمومی راه اندازی کردند و زنان در برخی نواحی امکانات سقط جنین غیرانتفاعی تاسیس کردند. این تلاش ها تنها آغاز یک مبارزه دیگر برای حفظ حق سقط جنین قانونی و عمومی کردن خدمات آن برای تمام زنان بود.
اگرچه قانونی شدن سقط جنین به شدت از هزینه های آن کاست اما میلیون ها زن در ایالات متحده (به ویژه زنان جوان، رنگین پوست، روستایی و کم درآمد) همچنان از دسترسی به خدمات سقط بهداشتی و مقرون به صرفه محروم بودند. بودجه های دولتی به طرز گسترده ای در مناطق مختلف متفاوت و سقط در سه ماهه دوم بارداری بسیار پرهزینه بود. حتی بودجه بیمه بهداشتی فدرال که برای سقط جنین پرداخت می شد، تنها به کمتر از 20% بیمارستان های محلی در شهرستان ها تعلق می گرفت. این به آن معنا است که حدود 40% زنان ایالات متحده هرگز از خدمات مرتبط با قانون سقط جنین آزاد بهره مند نشدند.
در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980، مراکز بهداشتی فمینیستی در سراسر کشور خدمات سقط جنین کم هزینه ارائه می دادند که روی کیفیت خدمات درمان و حفظ آن از دخالت سیاسی دولت در جنبش حقوق باروری تاکید داشت. رقابت از سوی دیگر ارائه دهندگان خدمات سقط جنین، آزارها از سوی نمایندگان مستقل و اقتصاد مبتنی بر سود ادامه حیات این مراکز را دشوار می ساخت. در اوایل دهه 1990 تنها 30-20 از این مراکز باقی ماندند.
روند فرسایش سقط جنین؛ پس از Roe v. Wad زمانی که دیوان عالی قانون سقط جنین را در سال 1973 تصویب کرد، نیروهای ضد سقط جنین که توسط سلسه مراتب کلیسای کاتولیک رهبری می شدند، با استفاده از انواع تاکتیک های سیاسی از جمله اجرای برنامه های دینی، لابی گری سیاسی، راه اندازی کمپین ها، روابط عمومی، صدور بخشنامه پاپ خطاب به اسقف ها و تخریب درمانگاه های سقط جنین، دست به بسیج جدی نیرو زدند. سلسله مراتب کلیسایی حقیقتا بیانگر دیدگاه های کاتولیک های آمریکا یا عملکرد زنان کاتولیک (که نرخ سقط جنین در میان آنها بالاتر از میانگین آن در تمام زنان بود) درباره این موضوع نبود.
بقیه گروه های مذهبی مانند مورمون ها و برخی از نمایندگان یهودی، به طور سنتی با سقط جنین مخالف بودند. در دهه 1980 شمار فزاینده گروه های بنیادگرای مسیحی که با جریان راست جدید و سازمان های “حق حیات” همپوشانی هایی داشتند، از بارزترین هواداران جنبش ضد سقط جنین به شمار می آمدند. این گروه های مذهبی طوری صحبت می کردند که گویا تمام مردم پایبند به مذهب و اخلاق، سقط جنین را رد می کنند در حالیکه این موضوع هرگز درست نبوده است.
هدف بلند مدت جنبش ضد سقط جنین، غیرقانونی اعلام کردن سقط جنین است. راهبرد میان مدت آنها تلاش برای تحدید دسترسی به خدمات سقط جنین بود که موفقیت هایی هم در این زمینه داشته اند. فشار ناشی از حملات این گروه ها به حق سقط جنین متوجه آسیب پذیرترین زنان (زنان جوان، کم درآمد، رنگین پوست و زنانی که وابسته به دریافت خدمات بهداشتی دولتی هستند) بود.
اولین پیروزی جنبش ضد سقط جنین در جولای 1976 به دست آمد زمانیکه کنگره، لایحه اصلاحی هاید [[Hyde]] (که بودجه بهداشتی سقط جنین را جز در مورد مادرانی که زندگی شان در خطر است، حذف کرده بود) را تصویب کرد. پس از دولت فدرال بسیاری از ایالت ها تخصیص بودجه به “سقط جنین های غیرضروری” را متوقف کردند. نتیجه فوری این تصمیم خود را در بروز آسیب و تبعیض علیه زنان فقیر نشان داد. در اکتبر 1977 و بعد حذف بودجه بهداشتی سقط جنین در تگزاس، رُزی جیم آنز [[Rosie Jimeaanez]] یک زن تگزاسی بر اثر سقط جنین غیرقانونی در مکزیک جان سپرد.
تخمین زدن تعداد زنانی که از لایحه اصلاحی هاید متضرر شدند غیرممکن است اما پیش از تصویب آن، یک سوم کلیه سقط جنین ها از طریق ارائه بودجه بهداشتی صورت می گرفت یعنی سالانه 294.000 زن. (باقی 133.000 زن واجد شرایط دریافت بودجه بهداشتی که به سقط جنین نیاز داشتند، قادر به دسترسی به منابع عمومی مالی برای دریافت خدمات نبودند). بدون بودجه دولتی، بسیاری از زنان که حاملگی های ناخواسته داشتند مجبور به نگه داشتن جنین یا صرف هزینه خوراک، پوشاک، اجاره و دیگر نیازها، برای سقط جنین شدند.
گرچه طیف گسترده ای از گروه ها با لایحه اصلاحی هاید مبارزه کردند اما مبارزه با این حمله به زنان فاقد دسترسی به منابع مالی، در شمار اولویت های جنبش طرفدار انتخاب [[Pro Choice movement : گروه طرفدار انتخاب هرگونه منع قانونی در مورد سقط جنین را رد می کنند. آنها معتقد هستند که جنین به ویژه هنگامی که نطفه ای بیش نیست، تنها یک تک یاخته ای هسته دار و حامل کد ژنتیکی انسان است. بخش بزرگی از این گروه را فمینیست ها تشکیل می دهند که عقیده دارند زنان باید دارای حق کنترل بر بدن خویش باشند و یک مقام بیرونی به هیچ وجه نباید حق تحمیل ارزش های اخلاقی و قانونی را به انتخاب ها و تصمیمات زنان در مورد بدنشان را داشته باشد. همچنین کودکان باید با خواست متولد شوند و زنان نباید مجبور باشند بارداری را تحمل کنند در صورتی که تمایلی به آن ندارند. در همراهی با این استدلالات فمینیستی طرفداران انتخاب، فاکتورهای دیگری مانند ازدیاد جمعیت و فقر مادر نیز وجود دارد. ]] نیست. هیچ بسیج توده ای یا اعتراض عمومی در این مورد وجود نداشت. در دراز مدت این روند به جنبش طرفدار انتخاب آسیب زد.
حفظ حقوق زنان جوان به هدف ویژه ای برای جنبش ضد سقط جنین تبدیل شد. حدود 40% از یک میلیون نوجوانی که در یک سال باردار شده بودند، سقط جنین را انتخاب کردند. قوانین مرتبط با در جریان قرار دادن والدین درباره سقط جنین فرزند ایشان از طریق اطلاع دادن به آنها یا لزوم گرفتن رضایت از آنها، زندگی میلیون ها زن جوان را تحت تاثیر قرار داد. در اوایل سال 1997، 35 ایالت این قوانین را داشتند و 23 ایالت آن را اجرا می کردند. در برخی ایالت ها یک پزشک ملزم بود حداقل یکی از والدین را از طریق تلفن یا نامه در جریان قرار دهد. ارائه دهندگان خدمات بهداشتی در صورت تخطی از این قوانین با باطل شدن مجوز یا مجازات های قضایی روبرو می شدند.
نیروهای ضد سقط جنین از تاکتیک های غیرقانونی و شدیدا خشونت باری مانند آزار، ترور، خشونت و قتل استفاده کردند. از اوایل دهه 1980 درمانگاه ها و ارائه دهندگان خدمات بهداشتی هدف حملات خشونت آمیز قرار گرفتند. بیش از 80% ارائه دهندگان خدمات سقط جنین مورد آزار جدی قرار گرفتند. پزشکان و دیگر کارکنان تهدید به مرگ می شدند و درمانگاه ها مورد حمله های شیمیایی (مثلا با اسید بوتیریک)، آتش سوزی، بمب اندازی، تهاجم یا محاصره قرار می گرفتند. در اواخر دهه 1980 گروهی به نام عملیات نجات یک استراتژی نافرمانی مدنی را از طریق محاصره ورودی های درمانگاه ها و دستگیر شدن آغاز کردند. هزاران بازداشت در سراسر کشور صورت گرفت و درمانگاه ها به جبهه های سیاسی بدل شدند.
در دهه 1990، گروه های ضد سقط جنین به طور فزاینده ای به آزار پزشکان و خانواده هایشان، تجمع کردن جلوی خانه های آنها، تعقیب آنها و چاپ پوستر های “تحت تعقیب” دست زدند. بیشتر از 200 درمانگاه هدف بمب قرار گرفت. پس از سال 1992 این خشونت ها چهره مرگباری پیدا کردند. قتل دو پزشک و یک اسکورت در درمانگاهی در پنساکولای فلوریدا و قتل دو زن مسئول پذیرش درمانگاه در بروکلین ماساچوست در فاصله کوتاهی رخ داد. یک ارائه دهنده خدمات سلامت درباره تاثیر این خشونت ها چنین می گوید: “ترس از این خشونت ها به بخشی از زندگی ارائه دهندگان خدمات سقط جنین در کشور تبدیل شده بود. به پزشکان هشدار داده بودند که پاکت های بزرگ و بدون آدرس فرستنده را به دلیل نگرانی از ارسال بمب های پاکتی باز نکنند. من همکارانی را می شناسم که جلوی خانه هایشان تجمعات مخالفت آمیز زیادی برگزار شد و فرزندانشان تهدید شدند. برخی جلیقه های ضد گلوله می پوشیدند و از دستگاه های استارت از راه دور برای اتومبیل خود استفاده می کردند. حتی رفتن به محل کار و مواجهه با نگاه های سنگین همکاران یا انزوا و رفتن به حاشیه بخشی از این دشواری ها بود”.
جنبش ضد سقط جنین با راه اندازی چندین کمپین در جبهه های متعدد به مسیر خود ادامه داد. اخیرا این ایده به طور گسترده ای مطرح شده است که سقط جنین خطر ابتلا به سرطان پستان را افزایش می دهد. نتایج یک مطالعه دانمارکی در ژانویه 1997 که تا آن زمان گسترده ترین مطالعه در نوع خود بود (1.5 میلیون زن را در بر می گرفت)، نشان می دهد ارتباطی بین سقط جنین وسرطان پستان وجود ندارد. برخلاف مطالعات گذشته، این مطالعه بر مصاحبه و گزارش های زنان تکیه نداشت و به جای آن از داده های استخراج شده از اطلاعات جمعیتی مربوط به سقط جنین و سرطان پستان استفاده کرده بود. علیرغم کمبود شواهد پزشکی و این حقیقت که جامعه علمی هیچ ارتباطی میان این متغیرها را به رسمیت نمی شناسد، جنبش ضد سقط جنین همچنان به ترس درباره ارتباط سقط جنین و سرطان پستان دامن می زند.
{{سقط جنین؛ قانونی اما دور از دسترس بسیاری از زنان}}
ما آموخته ایم که قانونی کردن سقط جنین کافی نیست تا خدمات مربوط به آن در دسترس همه زنان قرار گیرد. به علاوه کمبود امکانات و متخصصان آموزش دیده و اعمال محدودیت های سنگین قانونی از قبیل لزوم گرفتن رضایت از والدین، اطلاع دادن به خانواده زنان زیر 18 سال و لزوم طی کردن دوران اجباری انتظار برای سقط موانع مهمی ایجاد می کنند. زن زیر 18 سالی که نتواند رضایت والدین خود را جلب کند باید وارد فرآیند وقت گیر قضایی شود. دوران اجباری انتظار می تواند زنان را روزهای زیادی از رفتن به محل کار باز دارد زیرا برای سقط جنین باید بارها به کلینیک مراجعه کنند. نیاز به سفر برای انجام سقط، هزینه های آن را به شدت افزایش می دهد. به عبارت دیگر عدم دسترسی برای میلیون ها زن جوان از نژادها و پایگاه های اقتصادی متفاوت، آنها را به سمت سقط های قانونی و غیر بهداشتی سوق می دهد.
{{آزادی باروری در مقابل کنترل جمعیت}}
اکثر گروه های سلامت زنان مبارزه برای حقوق سقط جنین را در چارچوب مبارزه برای داشتن حق تصمیم گیری آزادانه درباره باروری و تولیدمثل برای همه زنان قلمداد می کنند. این در حالی است که برخی دیگر سقط جنین و پیشگیری از بارداری را نوعی ابزار کنترل جمعیت می دانند.
طرفداران کنترل جمعیت، افزایش بی رویه جمعیت را دلیل زنجیره ای از مشکلات از فقر جهانی تا تضاد های قومی و تخریب محیط زیست می دانند. از لحاظ تاریخی، این نوع تفکر به اتخاذ سیاستگزاری های سرکوبگرانه کنترل باروری برای زنان جهان سوم منجر شده است. موارد زیر شماری از این سیاستگزاری هاست:
– عقیم سازی زنان بدون اطلاع یا موافقت آنها
– استفاده از مشوق اقتصادی برای تشویق به عقیم سازی که تحدید کننده حق زنان برای انتخاب باروری است
– توزیع و استفاده اجباری و غیر بهداشتی از ابزار پیشگیری از بارداری غالبا بدون دادن اطلاعات مناسب
– محدودیت دسترسی به خدمات سقط جنین
– سقط جنین اجباری. برای مثال زنان اچ آی وی مثبت در ایالات متحده (که غالبا رنگین پوست هستند) وادار می شوند که جنین خود را سقط کنند. این درحالی است که تنها 25%-20% فرزندان آنها به اچ آی وی مبتلا می شوند و درمان های حین بارداری می تواند این درصد را نیز کاهش دهد.
زنان با منابع اقتصادی ناچیز به ویژه زنان در ایالات متحده و سراسر دنیا هدف اصلی سیاست های کنترل جمعیت هستند. برای مثال خدمات سقط جنین به طور فزاینده ای از دسترس زنان خارج می شود در حالیکه خدمات عقیم سازی همچنان به طور گسترده در دسترس زنان رنگین پوست است. دولت فدرال بودجه سقط جنین را از سال 1997 حذف کرد در حالیکه همچنان برای عقیم سازی بودجه پرداخت می شود. در دهه 1970 فعالان سلامت زنان اشکال متنوعی از عقیم سازی اجباری را مطرح کرده اند. از دهه 1980 به بعد طرفداران سلامت زنان با سیاستگزاری های جدید که زنان کم درآمد را وادار به استفاده از نورپلانت (ابزارهورمونی و طولانی مدت پیشگیری از بارداری) می کند، مبارزه کرده اند.
در جهان سوم علاوه بر در دسترس نبودن روش های جلوگیری از بارداری مطلوب، سابقه طولانی در مورد کنترل اجباری باروری وجود دارد که ملهم از کشورهای توسعه یافته به ویژه ایالات متحده است. حق سقط جنین بخشی از حقوق یک زن برای مدیریت حیات باروری و زندگی شخصی او است. ما باید تمام تلاش های که تصمیمات باروری زنان را با اجبار و سرکوب مواجه می کند، مردود بدانیم. اهداف فعالان حقوق باروری زنان باید در برگیرنده حق آزاد باروری (درست مانند آزادی در انتخاب نداشتن فرزند) نیز باشد.
{{نگاهی به سقط جنین در سراسر دنیا}}
سقط جنین غیربهداشتی از عوامل عمده مرگ و عوارض جسمی برای زنان در سنین باروری محسوب می شود. کیفیت انجام سقط جنین (فارغ از درستی انجام گرفتن آن از نگاه اخلاقی) وابسته به چندین مولفه از جمله وضعیت قانونی و محدودیت ها، حرفه پزشکی، دستیاران مجرب و آموزش دیده، امکانات و تجهیزات، بودجه و نگرش عمومی جامعه است.
دستیابی به اطلاعات قابل اعتماد درباره سقط های غیرقانونی و غیربهداشتی بسیار دشوار است. با این حال چندین سازمان و پژوهشگر شناخته شده از جمله سازمان بهداشت جهانی، موسسه آلن گاتمچر [[Alan Guttmacher Institute]] و بهداشت خانواده بین الملل داده های زیر را برآورد می کنند:
– سالانه در سراسر جهان 20 میلیون سقط جنین غیربهداشتی صورت می گیرد. این یعنی به ازای هر 10 بارداری و 7 تولد، یک سقط جنین غیربهداشتی وجود دارد.
– 90% سقط جنین های غیربهداشتی در کشورهای در حال توسعه هستند.
– یک سوم کل سقط جنین ها در سراسر دنیا غیرقانونی هستند. بیش از دو سوم کشوهای نیمکره جنوبی به خدمات سقط جنین قانونی و بهداشتی دسترسی ندارند.
– برآوردی از مرگ زنان بر اثر سقط جنین در سراسر دنیا سالانه چیزی در حدود 70.000 تا 200.000 هزار مورد است. این یعنی 20%-13% نرخ کل مرگ میر مادران به دلیل انجام سقط جنین غیربهداشتی است. ( در برخی کشورها این نرخ به 50% نیز می رسد.) 99% این مرگ ها در کشورهای در حال توسعه روی می دهند و اکثرا غیرقابل پیشگیری هستند.
– نیمی از سقط جنین ها خارج از سیستم مراقبت های بهداشتی صورت می گیرد.
– یک سوم زنانی که در جستجوی خدمات برای درمان عوارض پس از سقط جنین هستند، زیر 20 سال دارند.
– حدودا 40% جمعیت جهان (تقریبا همگی در بریتانیا، شوروی سابق و آمریکای شمالی) به خدمات سقط جنین قانونی دسترسی دارند. گرچه قانون همچنان بر گرفتن رضایت از والدین، تشکیل شدن کمیته های دولتی و استفاده از پزشک اصرار دارد.
– 21% زنان در سراسر دنیا ممکن است به دلایل اقصادی یا اجتماعی به خدمات سقط جنین دسترسی پیدا کنند.
– 18% از زنان تنها در هنگام بارداری پرخطر به خدمات سقط جنین دسترسی دارند.
– 16% زنان تنها زمانی به خدمات سقط جنین دسترسی پیدا می کنند که بارداری بر اثر تجاوز، زنای با محارم یا با نقص جنینی همراه باشد.
{{منبع:}}
[the “Abortion” chapter of Our Bodies, Ourselves for the New Century
->http://www.feminist.com/resources/ourbodies/abortion.html]