بیدارزنی: در روز ۲۶ نوامبر ۲۰۱۵، کارول آدامز از سوی دانشگاه دامپزشکی وین برای ایراد سخنرانی دعوت شد. کارول آدامز فمینیست، فعال حقوق حیوانات و نویسنده مشهور آمریکایی است. عنوان سخنرانی وی «سیاست جنسی گوشت» بود، عنوانی که درواقع نام کتابی است که وی در سال ۱۹۹۰ تألیف کرده است. کتابی که در آن آدامز به بررسی رابطه بین گوشتخواری، مردسالاری، سلسلهمراتب قدرت، و سلطه میپردازد. این سخنرانی به مناسبت دویست و پنجاهمین سال تأسیس دانشگاه دامپزشکی در دانشگاهی که بهصورت مستقیم در تولید گوشت و فرآوردههای گوشتی و انقیاد حیوانها نقش بازی میکند، ترتیب دادهشده بود. دعوت از آدامز در راستای شعار «مسئولیت در قبال انسانها و حیوانها»- که شعار دویست و پنجاهمین سالگرد تأسیس این دانشگاه است- انجام شد. او دراینباره گفت: «دامداری باید بازگردد به آنچه درواقع میبایست باشد: یعنی پزشکی حیوانها، مراقبت کردن و درمان آنها؛ همچنین نگرش ابزاری به حیوانها باید در این رشته تغییر کند.» کارول آدامز با اشاره به تفاوت خود با افرادی مانند گری فرانسیون[۱] گفت: «فرانسیون جهان سیاه و سفیدی را به تصویر میکشد، درحالیکه من با دنیایی خاکستری رنگ سروکار دارم». او گفت: «دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم هرگز به کمال نخواهد رسید، ولی بهعنوان یک فعال میدانم هنگامیکه درزمینه خشونت خانگی با برخی از زنان کار میکنیم، تعدادی از آنها گوشتخوار هستند. همچنین هنگامیکه با افراد وگان[۲] یا گیاهخوار همکاری میکنیم، گاهی اوقات بین مردهایی بهشدت سکسیست خواهم بود. چارهای نیست، باید تلاش کنیم تا جهان خود را بهصورت جز بهجز تغییر دهیم. اگر ارائه نظرات من نتواند هیچکسی را حتی به فکر کردن وادار کند من شکستخوردهام، ولی گمان نمیکنم آنقدر قدرتمند باشم که دانشگاه دامپزشکی بتواند حضور من در اینجا را توجیهی برای فعالیتهای فعلی خود برشمارد.»
کتاب «سیاست جنسی گوشت» (Sexual Politics of Meat) چندین بار بازنشر شده و به زبانهای کرهای، چینی، ژاپنی، ایتالیایی، آلمانی، پرتغالی، اسپانیایی و فرانسوی ترجمهشده است. در یکی از مقالههای نیویورکتایمز، این کتاب بهعنوان کتاب مقدس جامعه وگان توصیفشده بود. ازجمله کتابهای دیگر آدامز میتوان به «پورنوگرافی گوشت»، «زنان و حیوانات: تبیینهای نظری فمینیستی»، «نه مرد نه حیوان: فمینیسم و دفاع از حیوانات»، «زندگی کردن میان گوشتخواران» اشاره کرد. در کتاب سیاست جنسی گوشت، آدامز عنوان میکند که در فرهنگهای غربی حیوانها تحت ستم هستند و سرکوب میشوند. ما با آنها سروکار نداریم، آنها ناپدید میشوند و بهعنوان ابژه یک انسان دوباره ظاهر میشوند؛ ابژهای که در مغازههای گوشتفروشی، یا رستورانها به نمایش گذاشته میشود و قرار است خورده شود. فرآیند تبدیلشدن حیوانها به ابژه ناراحتکننده و ناامیدکننده است و آگاهی از آن میتواند به خشم و برافروختگی بیانجامد. این احساس خشم و برافروختگی میتواند زمینهای برای فعالیت علیه فرهنگ گوشتخواری باشد. شاید مهمترین کاری که باید در این راستا انجام داد، آگاه ساختن افراد از فرآیند تولید فرآوردههای گوشتی و فرهنگ دربردارنده آن است. فرهنگی که گوشتخواری و زنستیزی از نمادهای بیرونی و تعریفشده آن در سرکوب و سلطه هستند.
آدامز سخنرانی خود را با اشاره به این موضوع که روز سخنرانیاش با «روز شکرگزاری» مصادف شده است، شروع کرد. روز شکرگزاری یکی از تعطیلات رسمی در آمریکا است که افراد به شکرانه برداشت محصولات مراسم جشن برگزار میکنند. در این جشن بوقلمون پخته میشود. کارول ابراز خوشحالی کرد که در چنین روزی در وین است، جایی که این جشن برگزار نمیشود. او در ادامه صحبتهایش، اخطار داد تصاویر به کار گرفتهشده در سخنرانی او و محتوای سخنرانی ممکن است برای برخی آزاردهنده باشد. در ادامه گزارشی از سخنرانی او را میخوانید:
سیاست جنسی گوشت به رویکردی در مورد پدیدههای روزمره اشاره دارد و ما را از آنچه در واقعیت رخ میدهد دور میکند. ما محصولات حیوانی را میخوریم، فرهنگ ما زنان و دیگر افراد غیر غالب را بهصورت ابژه نشان میدهد. ارتباط بین این دو چیست؟ کتاب «سیاست جنسی گوشت» تلاش دارد رابطه بین این دو را مشخص کند و افراد را از چهارچوب موجود آن رهایی ببخشد. رویکردهایی که در فرهنگ غرب وجود دارند و ما آنها را بدون پرسش پذیرفتهایم در پس این چهارچوب وجود دارد. با آشنا شدن با این رویکردهای استثماری باید در برابر آنها مقاومت کنیم.
متداولترین پرسشی که از من میشود این است که چگونه وگان شدم؟ مشخصاً من از بدو تولد نظریهپرداز فمینیست و وگان نبودم. من در روستایی کوچک به دنیا آمدم و اسب کوچکی داشتم به نام «جیمی» و عاشق او بودم. وقتی بزرگ شدم به مدرسه مذهبی دانشگاه ییل رفتم. پس از یک سال برای تعطیلات به خانه برگشتم. یک روز همسایهای در خانه ما را زد و به من گفت یک نفر جیمی را با تفنگ کشته است. من بیرون دویدم. جیمی روی زمین دراز کشیده بود. او مرده بود. شب آن روز، برای شام داشتم همبرگر میخوردم که بهیکباره خوردن همبرگر را متوقف کردم، به خودم گفتم من دارم یک گاو مرده را میخورم. من فمینیست بودم و به همین دلیل میدانستم که امر شخصی امر سیاسی است و میدانستم چگونه درباره زندگی خودم پرسشهایی را مطرح کنم. من متوجه شدم که باید از خوردن گوشت حیوانها دست بکشم. پس از چند هفته که از گیاهخواری من میگذشت، در میدان هاروارد قدم میزدم که متوجه شدم بین فمینیسم و گیاهخواری رابطه عمیقی وجود دارد. ولی ۱۵ سال طول کشید تا ایده اولیه را به کتاب «سیاست جنسی گوشت» تبدیل کنم. وقتی کتاب «سیاست جنسی گوشت» به چاپ رسید، مجریان تلویزیون راستگرا بهشدت به آن حمله کردند. صدها نقد و بررسی از این کتاب در جهان به چاپ رسید، که شاید ۸۰% آنها پر از خشم و نفرت نسبت به این کتاب بود. راش لیمبو – مجری رادیو و تلویزیون محافظهکار – یک تابستان کامل را به ناسزاگویی به کتاب من اختصاص داد.»
در فصل اول این کتاب، من به این افسانه رایج که «مرد باید گوشت بخورد» یا «مرد واقعی گوشت میخورد» میپردازم. ما با یک تقسیمبندی جنسیتی مواجه هستیم که مردها قرار است به گوشت احتیاج داشته باشند. این فرهنگ بر نقش تاریخی مردان در شکار حیوانها تأکید میکند و خوردن گوشت حیوانهای مرده را بهعنوان یک امر هویتی برای مردان، حق برمیشمارد. در تبلیغات، منوهای رستورانها، فیلمها و تقریباً تمامی ابعاد فرهنگی در آمریکا شاهد این هستیم که افسانه «مثل مرد غذا خوردن» یا «غذای مردانه خوردن» یا «گوشت بخور تا مرد شوی» یا «آیا بهاندازه کافی مرد شدهای که این غذا را بخوری؟» در حال بازتولید است. نکته بسیار جالب این است که در این فرهنگ مدام بر «مرد شدن» و «مرد باقی ماندن» تأکید میشود، مرد بودن امری است که باید مدام بازتولید و احیا شود. من یک کارت عضویت کتابخانه دارم که هجده سال است آن را دارم. هیچوقت لازم نبود که این کارت را تجدید اعتبار کنم، چرا «مردانگی» اینقدر بیثبات است که باید مدام احیا شود؟ بهعنوانمثال گفته میشود که اگر بیشتر گوشت بخوری بیشتر مرد میشوی، و هر کم و کسری در مردانگی وجود داشته باشد با خوردن گوشت برطرف میشود. یا پس از خوردن غذای گیاهی افراد انرژی کافی به دست نمیآورند. گوشتخواری با هنجارهای جنسیتی زیادی برای مردها همراه است: مرد نباید در آشپزخانه کار کند، نباید لباس صورتی بپوشد، نباید غذاهای کمحجم بخورد. همه این هنجارها میخواهند بگویند که مردها باید طبق «نقشه مردانه» عمل کنند و باید از هر کاری که به زنانه شدن آنها میانجامد پرهیز کند. آنچه من میخواهم در این کتاب بگویم این است که یکی از مهمترین ابعاد تثبیت هنجارهای جنسیتی، سیاست جنسی گوشت است. مردها باید فرهنگ زنانه را ترک گفته و عضوی از نقشه مردانه باشند. به نظر میآید مردها در فرهنگ غرب احساس ناامنی شدیدی نسبت به مردانگی خود دارند و باید با تأکید و تکرار هنجارهای جنسیتی این ناامنی را به حاشیه راند.
در این هنجارهای جنسیتی، توفو – در کنار دیگر غذاهای گیاهی ولی بیش از همه آنها – بهعنوان غذایی زنانه مورد تأکید قرار میگیرد، غذایی که مردها نباید آن را بخورند. در این فرهنگ، توفو توانایی بسیار زیادی برای از بین بردن هویت مردانه دارد. توفو قدرت زیادی پیداکرده است! گویا پس از خوردن غذای گیاهی یا سالاد، مردها باید مردانگی خود را به شکلی احیا کنند. سیاست جنسی گوشت تأکید دارد که مردها به گوشت نیاز دارند، گوشت خوردن بخش عمدهای از هویت مردان را تشکیل میدهد، و از تقسیمبندی جنسیتی محافظت میکند. در این راستا افسانههای بیشتری خلق میشود، مثلاً اگر مرد هستید و گیاهخوار یا وگان، حتماً همجنسگرا هستید. این بیش از هر چیز قدرت گیاهخواری و وگانیسم را نشان میدهد، عادتهای غذایی که میتوانند هنجارهای جنسیتی تعریفشده را تهدید کنند. گیاهخواری مقابله با سیاست جنسی گوشت است. رابطه بین گوشتخواری و مردانگی محدود به غرب یا آمریکا نمیشود. بااینوجود، مصرف گوشت در اسپانیا، آمریکا و استرالیا بیش از دیگر کشورها است.
رابطه بین گوشتخواری و تقسیمبندی جنسیتی و حفظ مردانگی در مقالههای علمی متعددی موردبررسی قرارگرفته و تائید شده است. ولی در این مقالهها بهجای اینکه تأکید شود که این رابطه یک سازه اجتماعی است و میتوان آن را تغییر داد، تلاش میشود که این رابطه را طبیعی جلوه دهند و عنوان میکنند که کاری نمیتوان در این راستا انجام داد یا نباید انجام داد. سیاست جنسی گوشت از طریق مدلول غایب عمل میکند. هنگامیکه مصرفکننده گوشت یک حیوان را میخورد یک مدلول غایب داریم: کشتن حیوانی که بهواسطه آن غذای گوشتی میخوریم را نمیبینیم، و بدینوسیله بین انسان و حیوان جدایی حاصل میشود و ما از فهم اینکه این غذایی که داریم میخوریم زمانی حیوان کاملی بوده است بازداشته میشویم، بدین شکل ما موجود زندهای که باید کشته شود تا ابژهای در بشقاب غذای ما قرار بگیرد را نمیبینیم. مدلول غایب موجود زندهای است که در خوردن جسدش، ناپدید و ناپیدا است. ما در فروشگاهها تکههایی از بدن حیوانات مرده را میبینیم؛ نه بهصورت یک موجود کامل. حیوانها همچنین بهصورت استعاری ناپدید میشوند. بدن مرده آنها تبدیل به تجربه انسان گوشتخوار میشود. هنگامیکه عکسهای برهنه جنیفر لارنس در اینترنت پخش شد، او گفت که احساس میکند یک تکه گوشت است. ولی درواقع هیچکس نمیتواند احساس یک تکه گوشت بودن را داشته باشد، چراکه طبق تعریف یک تکه گوشت متعلق به بدن حیوان یا انسانی است که کشتهشده است. به مدد مدلول غایب، خشونت و ابژه انگاری در فرهنگ ما بهراحتی به حیات خود ادامه میدهد بدون اینکه نیازی به پاسخگویی و احساس مسئولیت وجود داشته باشد. بهواسطه مکانیسم مدلول غایب تبعیض علیه نژادها، جنسیتها و گونههای جانداران رخ میدهد.
سکسیسم در سنین بسیار پایینی در آمریکا در بین کودکان نهادینه میشود. به ما آموزش میدهد بدن زنان را بهصورت اجزا ببینیم، نه یک کل واحد. پژوهشها نشان میدهند که در تصاویری که ارائه میشود معمولاً مردها در حال قدم زدن هستند و زنان در حال ژست گرفتن هستند. زنها باید ژست بگیرند تا مردها بتوانند به فانتزیهای خود برسند. در فرهنگ ما زنها به وجود آمدهاند تا فانتزی مردان باشند. در تقسیمبندیهای جنسیتی باید نگاه کنیم چه کسی مسلط است و چه کسی مسلط نیست. معمولاً تمام بدن فرد مسلط در تصاویر نشان داده میشود یا او را بهعنوان یک کل نشان میدهند، شخصی که تحت سلطه است قسمتی از بدن او به نمایش گذاشته میشود. معمولاً شخص مسلط سفیدپوست است و شخص تحت سلطه غیر سفیدپوست است. شخص مسلط بهگونهای به تصویر کشیده میشود که سن او اهمیتی پیدا نکند، ولی شخص تحت سلطه معمولاً کم سن نشان داده میشود. شخص مسلط بهعنوان یک انسان بازنمایی میشود و شخص تحت سلطه بهعنوان حیوان بازنمایی میشود. شخص مسلط خصیصههای مردانه دارد و شخص تحت سلطه با خصوصیات زنانه نمایش داده میشود. شخص مسلط لباس به تن دارد و شخص تحت سلطه برهنه است. شخص مسلط خصوصیات بورژوایی دارد و شخص تحت سلطه خصوصیات طبقه کارگر. وقتی بعد نژاد را به تصاویر اضافه میکنند، شاهد بازنمایی حیوان گونه شخص تحت سلطه هستیم. چراکه در فرهنگ غرب به شکل سنتی افراد رنگینپوست، بهخصوص زنان سیاهپوست با طبیعت، هوس غیرقابلکنترل و هرزگی جنسی تداعی میشوند. فمینیست سیاهپوستی به نام «پاتریشیا هیل کالینز» عنوان میکند که پورنوگرافی به شکلی که ما الآن با آن آشنا هستیم، در بازنمایی بدن زنان سیاهپوست بهعنوان بدن یک حیوان ریشه دارد. از زمان بردهداری تصور و فانتزی رایجی مبنی بر اینکه زنان سیاهپوست با حیوانها رابطه جنسی دارند وجود دارد. از همان زمان بدن زنان سیاهپوست به نمایش درآمده است. پورنوگرافی زنان سیاهپوست را بهعنوان حیوانهایی که آماده جفتگیری هستند نشان میدهد. لاتویا جکسون – خواهر مایکل جکسون – خواننده مشهور آمریکایی در دهه ۸۰ برای مجله پلی بوی چندین عکس گرفت، در همه این تصاویر او بهنوعی در اسارت است. شعاری که برای این تصاویر انتخابشده بود «آزاد شدیم» بود که از سخنرانی مشهور مارتین لوتر کینگ برگرفتهشده است. این کاری است که پورنوگرافی انجام میدهد، پیام سیاسی را جنسی میکند و بدین شکل قدرت پیام سیاسی را میگیرد. آزادی لاتویا جکسون بهعنوان یک زن سیاهپوست این است که بدن او در مجله پلی بوی به نمایش دربیاید. درحالیکه این آزادی موردنظر جنبش حقوق مدنی مارتین لوتر کینگ نیست، ولی با جنسی کردن امور از قدرت سیاسی آنها میکاهند. در موج دوم فمینیسم به نمایش بدن زنان اعتراض شد. تصویر زیر، تصویری معروف است که در آن با این نقاشی به این مسئله اعتراض شد. ولی در حال حاضر میبینیم که این نماد اعتراض موج دوم تبدیل به یک برند اقتصادی شده است.در حال حاضر میتوانید لباسی تهیه کنید که دقیقاً همین طرح روی آن قرار دارد، این لباس در دورنگ متفاوت موجود است.
در ایالاتمتحده رستورانهای زنجیرهای برگر کینگ (Burger King)، کارلز (Carl’s Jr.) و هارویز (Harvey’s) برای تبلیغ فرهنگ مردسالار باهم رقابت دارند. یکی از علائق آنها این است که از طریق تبلیغات خود به شما یاد بدهند چگونه ظاهری داشته باشید و چگونه چشمچرانی کنید. این رستورانها بهواسطه برخورداری از ثروت سعی میکنند پرسپکتیو خود را در جامعه تثبیت کنند و به ما یاد میدهند که از طریق این پرسپکتیو نگاه کنیم. یکی از ترفندهای آنها بازنمایی جنسی غذاهای گوشتی است که افراد میخورند. مثلاً با قرار دادن همبرگر در کنار یک زن نیمه برهنه، یا به تصویر کشیدن نقاشی حیوانهای ماده با اندام جنسی انسانی. این ترفندهای جنسی باعث میشود ما فراموش کنیم حیوانها چه میزان رنج و عذاب میکشند. میزان اضطرابی که به گاو برای تولید یک لیتر شیر بهصورت روزانه وارد میشود مانند اضطرابی است که اگر هر یک از ما هرروز هشت ساعت باید میدویدیم برایمان حاصل میشد. چند وقت پیش افراد در نیواینگلند به خاطر صدای یک گاو نیمهشب از خواب بیدار شدند و به پلیس زنگ زدند. این گاو ماده در حال نالیدن بود چون گوسالههای او را از او جدا کرده بودند. گوسالهها را از او جدا کردهاند تا محصولات دامی تولید کند یا از گوشت او برای غذا استفاده کنند. در گزارش پلیس عنوان شد که این صدا از گاوی است که به خاطر جدا شدن از گوسالهاش ناراحت است. حیوانهای ماده، مدلول غایب در مصرف محصولات لبنی و تخممرغ هستند. اگر حیوانهای ماده را بهصورت بیوقفه باردار نمیکردند، گوشتخواری با این جمعیت غیرممکن میشد. یکی از شعارهایی که بهصورت دائم تکرار میشود این است که گاو ماده میخواهد باردار شود، اگر باردار نشود چه کند؟ شباهت این شعار با شعارهای سیستم سیاسی آمریکا که آزادی برای بچهدار شدن زنان را تحت کنترل خود دارد بسیار جالب است. اگر حیوانهای ماده را بهصورت اجباری باردار نکنند عمری طولانیتر خواهند داشت. گاوهای ماده بهصورت طبیعی تا حدود بیست سال عمر میکنند ولی گاوهایی که برای محصولات لبنی و فرزند آوری مورد بهره قرار میگیرد حدود چهار سال عمر میکنند. «باربارا ناسکی» در کتاب خود Humans and Other Animals Beyond the Boundaries of Anthropology تحلیلی مارکسیستی از استثمار حیوانها در صنعت دامداری و کشاورزی ارائه کرده است که میتوانید به آن مراجعه کنید.
سیاست جنسی گوشت یک معادله ساده نیست، یک مجموعه پیچیده از روابط است که همدیگر را تقویت میکنند. به مردها گفته میشود که اگر میخواهند مرد باقی بمانند باید گوشت بخورند و از طریق آگهیهای تبلیغاتی، آموزش و دیگر ابعاد فرهنگ، مردانگی با گوشت خوردن تداعی میشود. غذاهایی که میخوریم با تصاویر، واژگان و مفاهیم جنسی گره میخورند. نقاشی یا تصویر مرغ یا بوقلمونی که اندام برجسته جنسی انسانی دارد، یا گاو مادهای که پلکها و چشمهایی انسانی دارد و از تولید شیر خشنود است یا منتظر است خورده شود، ازجمله مصادیق این بعد از سیاست جنسی گوشت هستند. دوشیدن شیر گاوهای ماده بهعنوان یک فعالیت اروتیک به تصویر کشیده میشوند. در رستورانهایی مانند رستوران زنجیرهای twin peaks زنهایی که در این رستورانها کار میکنند میبایست اندام خود و بهخصوص سینههای خود را هنگام سرو کردن غذا نمایان سازند. در زبان انگلیسی به این رستورانها، breastaurant گفته میشود که از ترکیب restaurant و breast ساختهشده است، چراکه زنهایی که در این رستورانها بهعنوان گارسون کار میکنند باید بخشهایی از سینههای خود را نمایان سازند. امروز جشن شکرگزاری است و مانند سالهای گذشته شاهد هستیم که برای بوقلمونهایی که به تصویر کشیده میشوند سینههایی مانند سینههای زنان میکشند یا به انواع مختلف محتوایی جنسی برای تصاویر بوقلمونها در نظر میگیرند. همچنین شاهد این هستیم که هنگامیکه راجع به اندام زنان صحبت میشود، از آن اعضا بهعنوان یک تکه گوشت یاد میشود. زنستیزی در گوشتخواری به شکل بسیار پیچیدهای تقویت میشود. خوردن گوشت حق مردان در نظر گرفته میشود، آنها تشویق میشوند گوشت بخورند تا مرد باقی بمانند و از آنجایی فرهنگ گوشت خوردن با زنستیزی همراه است، میتوان متوجه شد که چگونه گوشت خوردن با زنستیزی مرتبط است. همچنین با جنسی کردن زنان، آنها دیگر نمیتوانند خطری سیاسی داشته باشند بلکه بهعنوان گزینهای برای مصرف در نظر گرفته میشوند. تصاویری که از زنان در صنعت پورن تهیه میشود آنها را به اندام جنسیشان فرو میکاهد. صنعت پورنوگرافی ده برابر رسانههای جمعی در آمریکا درآمدزایی دارد. یک نکته هم در مورد صنعت پورن فمینیستی و صنعت پورن وگان-فمینیستی که اخیراً متداول شده است بگویم. شکلگیری اینگونه پورنوگرافی ها به معنای پیشرفت نیست، چراکه همچنان مشکل بزرگی که داریم این است که مردان وگان تحتفشار هستند و هویت جنسیتی آنها زیر سؤال میرود. مثلاً برای مدتی کوتاه بدنسازان وگان، خود را هیگن مینامیدند چون وگان بودن با زن بودن تداعی میشد. کتاب بسیار خوبی به نام The Pornography of Representation توسط «سوزان کاپلر»[۳] نوشتهشده است. او در این کتاب میگوید مسئله پورنوگرافی نیست، بلکه بازنمایی است. ما از طریق نگاه کردن به بدنهای برهنه انسانهای دیگر سوژه بودن خود را تجربه میکنیم، و این تجربه درعینحال با ابژه بودن انسانهای دیگر همراه است. بنابراین مشاهده فیلمهای پورن با برقراری رابطه سوژه و ابژه همراه است. خیلیها میگویند برخی زنها انتخاب میکنند در فیلمهای پورنوگرافیک بازی کنند. ولی واقعیت این است که صنعت پورنوگرافی پول خیلی خوبی به هنرپیشههای پورن میدهد، درحالیکه زنها در شغلهای معمول تقریباً نصف مردها درآمد دارند. «کاترین مک کنون»[۴] میگوید ما درباره توافق صحبت میکنیم، گویی برابری که لازمه معنادار بودن توافق است، حاصلشده است. زنها با مردها در غرب برابر نیستند و میتوانیم این را بهراحتی ببینیم. همین الآن کاندیدهای ریاست جمهوری را ببینید که در زنستیزی از یکدیگر سبقت میگیرند. برابری ایده آلی است که هنوز ندیدهایم. اگر برابری وجود داشته باشد فرآوردههای گوشتی به شکلی تبلیغ نمیشوند که گویی زنی سکسی هستند.
نمایش جنسی حیوانهای مرده و محصولات دامی یک مسئله فمینیستی است. حیوانی که به شکل جنسی به تصویر کشیده میشود میخواهد مصرف شود، این نوع نگاهی است که درآنواحد در مورد زنان نیز ارائه میشود. در فرهنگ آمریکا، در مصرف باربکیو معمولاً زنان و خوک به اشکال متفاوت تداعی میشوند. خوکها را به شکل زنان سفیدپوست یا صورتیرنگ نمایش میدهند، بدین شکل زنان سفیدپوست بهعنوان موجوداتی که باید مصرفشان کرد و هر کاری که میخواهید با آنها انجام دهید به تصویر کشیده میشوند. از این استریوتایپ برای تحقیر زنانی که «وایت ترش» نامیده میشوند نیز بهره گرفته میشود. ما در زبان خود تنها از انسانها و حیوانها سخن نمیگوییم، از انسانهای حیوانی شده و حیوانهای انسانی شده همصحبت میکنیم. مثلاً در آمریکا در مورد افراد رنگینپوست و مهاجران از عباراتی استفاده میکنند که در آنها انسانهای حیوانی شده به تصویر کشیده میشود. مثالی که همین چند روز پیش رخ داد، بن کارسون در مورد صحبت کردن در مورد مهاجران از لفظ سگ هار استفاده کرده بود. ما همچنین حیوانهای انسانی شده داریم، حیوانهایی که لباس برایشان درست میکنند برایشان اسم میگذارند و به آنها خصوصیات انسانی داده میشود. ولی میتوانیم بعد جنسیتی نیز به این دستهبندیها بدهیم. و از زنان حیوانی شده صحبت کنیم که موارد آن را پیشتر بررسی کردیم. مورد آخر حیوانهای حیوانی شدهاند، حیوانهایی که برای مصرف شدن هستند نه چیز دیگری. آنها هیچ خصوصیتی ندارند که بخواهند ارزشی داشته باشند که بخواهند عضو گروه یا اجتماعی باشند.
به این تصویر این مجسمه نگاه کنید. این مجسمه را دیوید لینچ – کارگردان فیلمهای توئین پیکس و جاده مالهالند – درست کرده است. در شهر نیویورک در سال ۲۰۰۰ فستیوالی بود که در آن ۵۰۰ مجسمه گاو به نمایش درآمد. دیوید لینچ این را درست کرد. این مجسمه گاوها را در فرآیند کشته شدن و آماده شدن برای غذا شدن نشان میدهد. وقتی این مجسمه در شهر نیویورک به نمایش درآمد کودکان دور آن گرد آمدند و گریه کردند. مسئولان این مجسمه را جمعآوری کردند. گوشتخواران گوشت گاوهای مرده را میخورند، چرا باید به تصویر کشیدن فرآیند تهیه غذا برای آنها مشکلآفرین باشد؟
با به تصویر کشیدن حیوانهای ماده بهعنوان ابژه و تداعی کردن زنان با این ابژهها به اشکال متفاوت تقسیمبندی جنسیتی در حال تقویت شدن است. مردهایی که باید گوشت بخورند وزنانی که باید مصرف شوند در این تقسیمبندی جنسیتی به اشکال متفاوت در حال تبلیغ شدن است. سیاست جنسی گوشت، زنان را با حیوانهای مرده جنسی شده که میخواهند مصرف شوند تداعی میکند. نهتنها نابرابری بین زن و مرد، و انسان و حیوان جنسی شده است، بلکه این نابرابری خوشطعم هم شده است.
به این تصویر نگاه کنید، تبلیغی برای هیلاری کلینتون است که ممکن است پس از انتخابات به قدرتمندترین شخص جهان تبدیل شود.
آنچه میبینیم «دو ران چاق، دو پستان کوچک، چپگرا» دقیقاً بازتابدهنده سیاست جنسی گوشت است که درباره آن صحبت کردم. اگر یک زن حتی قدرتمندترین شخص جهان هم باشد، بازهم در معرض این سیاست است. این مصداق خشونت است. برای مقابله با آن باید یاد بگیریم از همسایه خود حال او را بپرسیم. «سیمون وی» عارف فرانسوی، میگفت توجه کردن یعنی این توانایی که از همسایه خود بپرسید حالت چطور است، زندگیات چگونه است و به پاسخ آن گوش دهیم. من فکر میکنم همسایههای ما تنها انسانها نیستند، همسایه ما همه موجوداتی هستند که روی کره زمین زندگی میکنند. باید هویت خود را نه از طریق اضطراب و برتری که از طریق ارتباط و برقراری روابط شکل دهیم. به انسانها و حیوانها بهعنوان شیء یا ابژه نگاه نکنیم، بهعنوان شخص و فرد نگاه کنیم. بدین شکل میتوانیم به دنیایی برابر نزدیک شویم.
[۱] Gary Lawrence Francione
[۲] وگان ها از خوردن و پوشیدن محصولات حیوانی پرهیز میکنند
[۳] Susanne Kappeler
[۴] Catharine MacKinnon