بیدارزنی: اصطلاح ماچو[۱] از لغت اسپانیایی ماچیسمو[۲] گرفتهشده که به معنای روح مردانگی یا ماهیت مردانگی است. ایدئولوژی ماچیسمو دیدگاهی است که مرد واقعی را به شکل مردی که از هیچچیز نمیترسد، بیعاطفه و سنگدل است، تمایل به جدل دارد و جنگجویی خشن است، تصویر میکند.
پژوهشهایی که در این موضوع صورت گرفته، چهار ویژگی اصلی برای مردان ماچو برمیشمارند، سپس از طریق پرسشنامههای متنوع درباره ابعاد و طیفهای مختلف هر یک از این چهار ویژگی اصلی، سوالاتی مطرح میشود تا جایگاه فرد در طیف ماچو بودن مشخص شود. این چهار ویژگی عبارتاند از: دیدن خشونت بهعنوان عملی مردانه، در نظر گرفتن خطر به شکل موضوعی هیجانانگیز، داشتن دید بیعاطفه و بیاحساس نسبت به سکس با زنان و چهارم کنترل بسیار شدید بر احساسات شخصی و عدم بروز احساسات. در نظر داشته باشید که دو ویژگی اول در صورت همراه بودن با دو ویژگی دوم باعث تعریف یک مرد ماچو میشوند. بنابراین صرف هیجانطلبی و به استقبال خطر رفتن موجب نمیشود که مردی را ماچو خطاب کنیم.
خشونت به شکل عملی مردانه بیانگر این دیدگاه مردان ماچو است که بروز خشونت کلامی یا فیزیکی را برای چیرگی بر سایر مردان و زنان رفتاری قابلقبول میدانند. درواقع این ویژگی از ماچو بودن برای تسلط بیشتر در بین همجنسان استفاده میشود.
پذیرش خطر بهعنوان هیجان، یکی از این رفتارهای افراطی است که توسط مردان ماچو بروز داده میشود. طبق روانشناسی فرگشتی (تکاملی)[۳]، مردان بیش از زنان رفتارها و ویژگیهای افراطی بروز میدهند. مثلا مردان بیش از زنان خطر میکنند یا علیرغم اینکه میانگین هوشی مردان و زنان یکسان است، تعداد مردان با آیکیو[۴] بسیار بالا یا آیکیو بسیار پایین از زنان با آیکیو بسیار بالا یا آیکیو بسیار پایین بیشتر است. روزانه بسیاری خبرها از حوادث ترافیکی حکایت دارند که سرعتبالا یا انجام حرکات نمایشی دلیل آن است و تحقیقات نشان داده که احتمال مرگ مردان بر اثر رانندگی بیشتر از زنان است و دلیل آن بیشتر بودن رفتارهای پرخطر رانندگی در گروهی از مردان است که بهصورت معمول بیش از زنان و بیش از سایر همجنسانشان رفتارهای پرخطر در رانندگی دارند. علاوه بر حوادث رانندگی، سایر سوانح منجر به مرگ نیز در مردان بیشتر مشاهده میشود. چندی پیش مدیرکل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت حوادث و تصادفات را عامل اصلی مرگ و زودهنگام مردان در ایران اعلام کرد.
سکس بیاحساس و عاطفه توسط مردان ماچو بهعنوان ابزاری برای چیرگی و تسلط بر زنان شمرده میشود. همچنین میتواند بهعنوان روشی در اثبات قدرت مردانگی و تثبیت فرمانبرداری زنان بهکار گرفته شود. بنابراین مردان ماچو سکس را عملی خصوصی و برآمده از رابطه نزدیک و شخصی نمیدانند بلکه آن را به شکلی عملی تهاجمی و رابطهای غیرشخصی میبینند. بعد چهارم شخصیت ماچو سختگیری در کنترل عواطف شخصی است. در واقع مردان ماچو معتقدند که مردانگی واقعی تنها وقتی قابلدسترسی است که مرد بتواند احساسات خود را کاملا کنترل کند و مانع از بروز فیزیکی این احساسات در ظاهر خود شود. این ویژگی از مردان ماچو شامل این عقیده نیز هست که ترس، خجالت، اضطراب، آشفتگی، گریه و … رفتارهایی زنانه هستند و بنابراین رفتارهایی پست و حقیرند. در نتیجه یک مرد ماچو از بروز هر یک از این رفتارها جلوگیری میکند.
مهرداد درباره تجربه کودکی خود اینطور میگوید: «مادربزرگم که خوب یک آدم سنتی بود خیلی دوست داشت من از بچگی با همین چیزها بزرگ شم. دوست داشت من چون پسرم یک موجود بیاحساس باشم و خیلی چیزای بد یاد گرفتم ازش. مثلا یادمه دختر عمم یه روز اومد بهش گفت یکی اذیتم کرده سریع رفت مشکلو حل کرد. بعد من اومدم گفتم با یکی دعوام شده؛ بیا. میگفت نه تو پسری باید از خودت دفاع کنی. نه تنها از خودت حتی از اینا (اشاره به دخترها). مثلا گیر میداز تو باید موهات کوتاه باشه؛ لباست مردونه باشه؛ و …»
هومان از تاثیر این تجربه در رابطهی خصوصیاش میگوید. از نظر او مردان ماچو احساسات و عاطفهای که یک زن میتواند به همراهش بدهد را تجربه نمیکنند، چون در واقع از اینکه وارد مسایل عاطفی و احساسی شوند فراری هستند. او معتقد است وقتی دایم باید احساساتت را کنترل کنی، هرگز حتی اتفاقی که باید در یک رابطهی عاطفی بیفتد نمیافتد، حتی وقتی به یک زن علاقمند باشی چرا که دایم باید به کلیشهها پایبند باشی: «اولین ضرری که به آدم میرسه، مسائل عاطفی و احساسیه که یه زن میتونه به آدم بده. مردی که این ویژگیها رو داره، این مسئله رو تجربه نمیکنه. البته این آدم فراری از این مسئله است چون احساس میکنه اگه وارد مسائل عاطفی و احساسی بشه، انگار که چیزی کم داره و احساس زنانه شدن بهش دست میده. آدم یک نفر رو دوست داره اما بعدش اون اتفاقی که باید بیافته نمی افته مثلا اون علاقه و اشتیاق به وجود نمیاد. وقتی که احساساتت رو بتونی کنترل کنی تبدیل به یک شخصیت سفتی میشی که همیشه در حال کنترل خودشه. البته خیلی از زنها این موضوع رو میپذیرند. چون در وضعیت سنتی تصویری که از مرد هست همین تصویره؛ اینکه مثلا نباید خانمت رو پیش دیگران ماچ کنی یا مثلا عقلتو بدی دست خانومت. من خودم چون این حالت رو داشتم دیگه عشق و احساس برام مهم نبود فقط کنترل کردن برام اهمیت داشت. این موضوع اونقدر برام مهم بود که می تونستم با تعداد زیادی در یک زمان باشم یعنی برام مهم نبود چه احساسی به اونا دست می ده برام مهم بود که این کنترل رو داشته باشم و این کنترل برام خیلی جالب بود و این وضعیت رو تا یه مدت طولانی حدود سه چهار سال ادامه دادم. برام مهم نبود که مثلا اون عشق و دوست داشتن رو به وجود بیارم مهمترین مسئله برای من این بود که چه جوری بتونم این موضوع رو کنترل بکنم.»
وقتی که احساساتت رو بتونی کنترل بکنی تبدیل به یک شخصیت سفتی میشی که همیشه در حال کنترل خودشه.
پژوهشهای متنوعی برای هر یک از این ویژگیهای مردان ماچو و نحوه بروزشان انجام شده است. بخش بزرگی از این پژوهشها متمرکز در حوزه زنان و رفتارهای خلاف قانون و مجرمانه بوده است؛ چون طبق مشاهدات، بیشترین میزان بروز رفتارهای مردان ماچو در این حوزهها است.
در حوزه زنان، تحقیقات تجربی نشان داده است که ماچو بودن شاخص ترین ویژگی مشترک بین مردانی است که مرتکب تجاوز و تعرض جنسی میشوند. بر اساس این پژوهشها مردان ماچو احتمال بیشتری دارد که در تعرضات جنسی شرکت داشته باشند و مرتکب تجاوز شوند و سپس به توجیه این رفتار بپردازند. توجیه معمولا از طریق باور داشتن به افسانههایی همچون «زنان از سکس توام با تجاوز لذت میبرند» صورت میگیرد. در یکی از پژوهشها برای گروهی از مردان صحنه یک تجاوز فرضی با توصیف و عکس ارائه میشود و واکنش مردان سنجیده میشود. مردان ماچو در این زمینه نه تنها واکنشی خونسردانه دارند و حس نفرت و آشفتگی کمتری در مقایسه با سایرمردان بروز میدهند بلکه حتی برانگیختگی جنسی بیشتری نسبت به سایر مردان نشان میدهند. در زمینه خشونت خانگی، مردان ماچو به احتمال بیشتری خشونت خانگی و تجاوز زناشویی را قابل قبول میدانند و همچنین بیش از سایر مردان مرتکب تجاوز زناشویی میشوند. نتیجه یک پژوهش دیگر نیز بیانگر این است که مردان ماچو نسبت به سایر مردان احتمال بیشتری دارد که در سکس از کاندوم استفاده نکنند. این رفتار علاوه بر اینکه بیانگر تمایل به چیرگی در رابطه جنسی بر زنان است، نشاندهنده ویژگی هیجانطلبی این مردان از طریق پذیرش خطر است. البته باز هم باید توجه داشت که صرف استفاده نکردن از کاندوم (خصوصا در جامعههایی که آموزش جنسی کافی در آن وجود ندارد) به معنی ماچو بودن مردان نیست.
ایدئولوژی ماچیسمو معمولا توسط فرهنگ و به شکل درونگروهی حمایت میشود. الگوی رفتاری مردان ماچو سایر مردان ماچو هستند و خود را با سایر افراد گروهشان مقایسه میکنند. بنابراین وقتی در میان خودشان هستند احتمالا رفتارهای ماچوگونه بیشتری نشان میدهند که در واقع همان حالت مسریگونه رفتار ماچو است. رفتار ماچوگونه در روند اجتماعی شدن خصوصیات مردانه پسرها شکل میگیرد و با حضور در گروههای همسان ماچو تشدید میشود.
چگونه میتوان مداخله کرد و این سیستم حمایت جمعی را از بین برد؟ پاسخ این است که بهترین گروه هدف برای مبارزه با این ایدئولوژی کودکان هستند و بهترین زمان و مکان برای تغییر این سیستم، مداخله از سنین کم در مدارس و خانواده است. بازتعریف مردانگی قدم اول است. باید دوباره بگوییم که معنای مرد واقعی چیست و برای مرد واقعی بودن چه باید کرد. از جمله کلیدیترین رفتارها برای کودکان این است که بروز احساسات در مردان تقویت شود.
هومان از تجربه شخصی خودش میگوید: «این حالت در خیلی از مردهای ایرانی وجود داره و من فکر میکنم به خاطر این هست که ما در ایران از بچگی یاد نگرفتیم جور دیگهای رفتار کنیم. یکی از جاهایی که باید یاد بگیریم خانواده است. در خانواده ما این حساسیت نسبت به این مسائل وجود داشت. من شونزده سالم بود و خواهرم سیزده سالش با اینکه خیلی بزرگتر نبودم به لباس پوشیدن خواهرم گیر میدادم. چون همه دوستام میگفتند تو برادرشی؛ غیرت داری؛ باید حواست به خواهرت باشه و … سر همین ماجرا پدرم چنان بلایی به سرم آورد که دیگه این حرکت رو نکردم به من گفت حق نداری در این کارها دخالت کنی و این مسئلهی تو نیست. خواهرت اختیار خودش رو داره و هر کاری دلش بخواد و خودش میدونه درسته میتونه انجام بده. تاثیری که از خونواده میگیری خیلی مهمه. مادر و خواهر من همیشه در برابر این حرفهای من موضع میگرفتند و مقاومت میکردند.»
در فرایند اجتماعی شدن و تربیت پسرها باید به این نکته توجه داشت که اگر خواست پدر و مادر یا مراقبان اصلی (افرادی که کودک نیازمند است بیشترین تایید را از آنها بگیرد و تمایل دارد آنها را راضی و خشنود کند) این باشد که پسرها نباید احساساتشان را بروز دهند (مرد که گریه نمیکنه، مرد که نمیترسه…) و بروز احساسات را عملی مختص زنان بدانند؛ پسرها ناچار میشوند جلوی بروزش را بگیرند و یا وقتی بروز میدهند دچار حس خجالت و تحقیر میشوند. کودکی که در نوجوانی همواره بروز احساسات را عملی زنانه و پست میدانسته و به خاطر بروزش دچار تحقیر و خجالت شده، تمایل به چیرگی و تسلط بر زنان خواهد داشت که این تسلط معمولا از طریق رفتارهای جنسی میتواند رخ دهد و دیدگاه شیگونه به زنان را در آنها تقویت میکند.
اصلاح این فرایند با هدف قرار دادن کودکان، منابع و امکانات زیادی میطلبد و نیازمند همکاریهای گسترده برای تغییر عمومی فرهنگی در سطح جامعه است.
هومان تاثیر جداسازی فضایی را در این مورد موثر میبیند: «جدا شدن دخترها و پسرها تو مدرسه بعد از انقلاب، فاصله بین رفتارهای دخترها و پسرها رو بیشتر کرد. یک طرف خیلی خشنه یک طرف خیلی لطیفه. دخترهای ما خیلی ملایمتر و ظریفترند از لحاظ ظاهری ولی پسرهای ما خشنتر شد مثلا در دعوای توی مدارس انگاری که تو باید همیشه خودت رو ثابت کنی. به نظرم این جداسازیه باعث میشه که از بچگی خشونت در مردها بیشتر بشه و بعد که سنشون میره بالای هیجده بیست سال، شخصیتشون شکل گرفته، نمیتونند رابطهی بینشون رو بسازند.»
میتوان برای مردانی که زمان زیادی است ماچو هستند و بر آن اصرار دارند، تلاش کرد تا در دیدگاهها و رفتارشان تغییر ایجاد شود. برای این کار باید به آنها آموزش داد تا درک همدلانه دیگران را بیاموزند و بروز احساسات خود را بپذیرند. این امر مستلزم این است که این مردان بروز احساساتی همچون ترس، آشفتگی و گریه را رفتاری حقیر و زنانه ندانند. هرچند این روند برای مردان ماچو کند پیش میرود اما عملی است. مردان ماچو باید بهمرور زندگی، عشق ارتباط خوب و بروز احساسات انسانی خود را بپذیرند تا تبدیل به انسانی کاملتر شود.
[۱] Macho
[۲] Machismo
[۳] Evolutionary psychology
[۴] Intelligence Quantity
سلام
عذرخواهی می کنم آیا امکان این وجود دارد در مورد این مقوله خاص به بنده چند سورس معتبر معرفی بفرمائید و همین طور آیا زمینه درمان برای چنین مردانی در ایران وجود دارد؟