بیدارزنی: آه رعنای من دخترکم، عزیزکم، درد سوختن صورتت در آتش خشم پدری کینهجو کم نبود، که درد از دست دادن مادر هم به آن اضافه شد؟ چقدر سخت است از دست دادن مادر آنهم وقتی خردسال باشی و بیمار و زخمی، حالا چه میکنی دخترکم، چگونه تاب میآوری نبودن سمیهات را؟ چگونه با این درد کنار میآیی؟
سهشنبه ۲۶ فروردینماه باخبر شدیم «سمیه مهری» که توسط همسرش با اسید به همراه دخترش سوزانده شده بود درگذشت. خبری بس دردآور. سمیه مهری که در اردیبهشتماه سال ۹۰ از سوی همسرش مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود بعد از مدتها تحمل بیماری و دو روز بستریشدن در بیمارستان و زیر چادر اکسیژن بودن، به دلیل ازکارافتادگی ریه در اثر زخمهای ناشی از اسید در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت.
وقتی سمیه را شوهر معتادش به این دلیل که قصد داشت از او جدا شود سوزاند، رعنا هم که کنار او خوابیده بود سوخت. پدر سمیه زمینش را فروخت تا بخشی از هزینهها را تقبل کند اما قیمت یک زمین در روستا کجا و هزینه تعداد نامعلوم عملهای جراحی رعنا و سمیه کجا؟ سمیه با کمکهای مردم بخشی از هزینههای درمانش را پرداخت اما برای هردویشان پول کافی نبود. سمیه با دردهای خودش کنار آمده بود و دلش میخواست دخترش مداوا شود.
سمیه مهری پیشتر در گفتگو با ایسکانیوز در مورد وضعیت خودش و رعنا گفته بود: «رعنا باید پوست سرش را عمل کند موهای سر رعنا در اثر اسیدپاشی سوخته است. تاکنون هزینههای عمل را پدرم و خیرین تقبل کردهاند. وقتی خبرگزاری ایسنا و روزنامه ایران درباره ما نوشتند برخی به ما کمک کردند اما دولت هیچ کمکی به ما نکرده است و اگر کمکهای مردم نبود ما تا همینجا هم نمیتوانستیم به درمان ادامه دهیم».
سمیه تا زمان مرگش نزدیک به ۷۰ جراحی داشت و رعنا هنوز جراحیهای زیادی در پیش دارد. دکتر رعنا کمی تخفیف به او میدهد اما هزینههای جراحی کم نیست و دخترک معلوم نیست کی بتواند توی آیینه نگاه کن. آه چقدر سمیه دوست داشت شادی دخترکش را ببیند. چقدر آرزوی روزی را داشت که صورت دخترش اندکی بهتر شود تا دخترک با آینه دوست شود.
سمیه مرد به همین راحتی! نه راحت نبود، ۴ سال رنج کشید. ۴ سال هر روز مرد و زنده شد در اهمال دولتمردهایی که هرگز برایشان سلامت و امنیت مردمشان بهخصوص زنان دیارشان مهم نبوده و نیست. دولتمردان بیغیرتی که از منبرهایشان گفتند: علی وار زندگی کنید. علی وار عمل کنید و بارها شنیدیم که گفتند علی برای کشیدن شدن خلخالی از پای زن یهودی گریست و گفت اگر مسلمانی بر این درد بمیرد جا دارد. اما هیچوقت نشد که علی وار عمل کنند و بر دردهای زنان سرزمینشان مرهم باشند. هرگز نشد که باری از دوش زنان قربانی اسیدپاشی بردارند. نشد که یک ریال بدهند تا زنی قربانی، سلامتش را بازیابد. سمیه رفت اما رعنای خردسال، سهیلا و زیور و مرضیه در وضعیت بدی قرار دارند کاش این مرگ اندکی وجدان دولتیان را به درد آورد و به فکر قربانیان اسیدپاشی باشند.
آقایانی که سایهتان را بدجوری بر روی زندگی زن ایرانی انداختهاید حداقل برای اینکه سایهتان پایدار بماند بهسلامت و امنیت شهروندانتان توجه کنید. قربانیان اسیدپاشی برای درمان به کمک دولت نیازمندند. شما هم مسئول امنیت همه ایرانیان هستید. شما وظیفه دارید امنیت و سلامت ما را تضمین کنید. بیتفاوتی شما جنایت رسمی است علیه شهروندانتان. بیایید از این به بعد از وظیفهتان تخطی نکنید.
عکس: ابراهیم نوروزی، فرارو