در تحلیل خشونت جنسی باید عوامل اجتماعی و فردی با هم بررسی شوند

0
316

تا قانون خانواده برابر: محسن مالجو فوق لیسانس مطالعات زنان است که در مورد زنای محارم و خشونت جنسی کار می کند. دراین مصاحبه او درباره خشونت جنسی و برخی دلایل آن صحبت می کند.

مریم رحمانی: براساس شنیده ها از سکسولوژیست ها و مشاوران، مردان زیادی خواستار سکس مقعدی هستند و این تمایل در سالهای اخیر افزایش یافته است شما به عنوان یک پژوهشگر مسائل زنان چه مسائلی را در این مسئله دخیل می دانید؟

محسن مالجو: در ابتدا باید بگویم مطمئن نیستم این­که بگوییم در سال­های اخیر تمایل به سکس مقعدی افزایش یافته است صحبت درستی باشد. زیرا ما نه در گذشته در این زمینه تحقیق داشتیم نه در حال حاضر،پس نمی­شود با اطمینان از افزایش میل به سکس مقعدی صحبت کنیم. بلکه شاید طرح آن به عنوان مشکل درجامعه یا نزد مشاوران و سکسولوژیست­ها افزایش پیدا کرده باشد.

اگر زوجین هر دو تمایل به انجام سکس مقعدی داشته باشند که دیگر آسیب اجتماعی نیست و باید به مسائل پزشکی آن توجه کنند. زیرا زنان و مردانی هم هستند که این شکل از ارتباط جنسی را دوست دارند. البته شاید این تمایل تحت تاثیر مثلا صنعت پورنوگرافی و یک رضایت مهندسی شده باشد. به هر حال سکس مقعدی را زمانی می­توان به عنوان یک آسیب و انحراف اجتماعی در نظر گرفت که یک طرف رابطه رضایت به انجام آن نداشته باشد و طرف دیگر با خشونت به هدف خود برسد.

اما این که آیا سکس مقعدی یک انحراف اجتماعی است؟ برای پاسخ به آن دو نظر را می­توان مورد بررسی قرار داد. اول این­که عده­ای معتقد هستند منحرفان جنسی کسانی هستند که هدف آن­ها از زندگی جنسی بهره­برداری و احساس لذت مانند اکثریت رفتار مردم نیست و برای تشخیص اکثریت یا حد متوسط رفتار افراد یک جامعه به ناگزیر باید به آمار متوسل شد . در واقع بر اساس این معیار یعنی معیار آماری رفتاری را که اکثریت جامعه انجام می­دهند و مورد قبول آن­ها است، رفتار عادی انگاشته می­شود و هر­گونه رفتار جنسی که کم­یاب و نادر است انحراف جنسی محسوب می­شود.اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که برخی رفتارهای جنسی سالم در میان افراد به­ندرت انجام می­گیرد و نمی­توان به آن انحراف گفت و از طرف دیگر چه بسا جامعه­ای به یک انحراف جنسی مبتلا شود و همه­گیر بودن آن رفتار نمی­تواند معیار سلامت باشد.

از طرف دیگر هم رفتارهایی که با معیارها و هنجارهای اجتماعی سازگار و منطبق نیست انحراف اجتماعی نامیده می­شود. به عبارت دیگر اگر رفتار فرد بر خلاف هنجار­ها و ارزش­هایی باشد که به وسیله فرهنگ مسلط جامعه تعریف شده باشد به عنوان رفتار انحرافی شناخته می­شود. از همین نگاه چنان­چه روش­های لذت یا ارضای جنسی مورد قبول و تصویب جامعه نباشد آن را انحراف جنسی می­نامند. در واقع خصوصیت برجستۀ انحرافات جنسی عبارت است از اصرار مطلق فرد منحرف در دنبال کردن شیوه معینی برای کسب ارضای جنسی که نابهنجارانه است.

پس این­که سکس مقعدی را انحراف بدانیم یا نه می­تواند مورد بحث و گفتگو باشد. اما چیزی که مشخص است این است که به دلیل عوارض فیزیکی ناشی از رابطه جنسی مقعدی در دراز مدت و کوتاه مدت و همچنین عدم رضایت بین بعضی از زوجین می­توان آن رابه عنوان یک آسیب در روابط جنسی بین زوجین مورد بررسی قرار داد.

بین این­که چه دلایلی در زنان باعث پذیرش همراه با اکراه سکس مقعدی ودر مردان باعث انجامش می­شود، می­توان تفاوت گذاشت.

رحمانی: لطفا در مورد این تقاوت ها توضیح دهید؟

مالجو: من چند دلیل را در بین زنانی که به اکراه سکس مقعدی را میپذیرند می­توانم ارائه دهم. یک دسته زنانی که دلبستگی یا تعلق خاطر زیادی نسبت به شریک جنسی خودشان دارند و رفاه و احساسات آنان را در نظر می‌گیرند. همچنین زنانی که نسبت به هر شکلی از ارضاء جنسی همسر یا شریک جنسی خود احساس تعهد می­کنند و نیاز بیشتری به سرمایه‌گذاری درخصوص کنش­های موافق شریک خود دارند.این زنان این نگرانی رانیز دارند که شریک جنسی­شان به دلیل میل به این نوع رابطه با کسی دیگر نیز هم­آغوش شود. همچنین زنانی که این اعتقاد یا باور را دارند که در تملک مرد خود هستند و ارضاء نیاز شریک خود را وظیفه اصلی خود می­دانند. همچنین زنانی که به دلیل ترس و وحشت مجبور به قبول این رابطه جنسی می­شوند.

در ارتباط با مردان هم می­توان گفت زمانی که شریک جنسی­شان دارای پرده بکارت است یا در دوران عادت ماهانه برای رسیدن به اوج لذت جنسی خواهان سکس مقعدی می­شوند.

اما زمانی که مردی به اجبار و زور و خشونت شروع به سکس مقعدی می­کند و رضایت یا نارضایتی شریک جنسی خود را مورد نظر قرار نمی­دهد می­توان دلایل دیگری را هم ذکر کرد.

قدرت نمائی یکی از عومل مؤثر در مردانی ست که با اجبار سکس مقعدی را انجام می­دهند. این مردان با تحقیر و خشونت جنسی با زنان، احساس برتری کرده و نیاز به مهم بودن خود را ارضا می‌کنند. آن­ها می‌اندیشند که قدرتشان کاهش یافته بنابراین به دنبال اثبات برتری خود هستند و با انگیزه تحقیر جنس مخالف اقدام به سکس مقعدی می‌کنند. البته بسیاری از آن­ها با این احساس تحقیر لذت جنسی بیشتری هم می­برند. بی­تردید تماشای فیلم­های پورنو هم می­تواند در تغییر سلیقه و روحیات مردانی که آن را تماشا می­کنند تأثیر گذار باشد، مردانی که صحنه­های سکس مقعدی یا سکس همراه با خشونت را تماشا می­کنند احتمالأ تمایل بیشتری هم به آن پیدا خواهند کرد.

رحمانی: شما رخ دادن خشونت جنسی را در نتیجه چه عواملی می دانید و آیا می شود تخمین زد که چقدر از این خشونت ها در روابط بین زوج ها و حتی روابط آزاد در ایران وجود دارد؟

مالجو: تحلیل درباره دلایل خشونت جنسی سطوح مختلفی دارد. برخی تحلیل­ها خشونت جنسی را پدیده­ای آسیب­زا می­دانند که در درون فرد استقرار یافته است و در واقع ماهیت طبیعی دارد. بنابراین عوامل فردی مانند قد، جنس، سن، گروه خون و ویژگی­های ژنتیکی برای این سطح از تحلیل مهم به نظر می­رسند. این نظریه هم مطرح شده که مردانی که در جستن شریک جنسی مشروع یا نامشروع با مشکل مواجه می­شوند، بیشتر به سوی خشونت جنسی سوق می یابند. برخی نیز از جسارت جنس مرد به لحاظ ژنتیکی سخن گفته­اند که امکان دارد در قالب خشونت خود را نشان دهد. بعضی از تحلیل­ها هم علل رفتار­های کجروانه مثل خشونت جنسی را با نقص شخصیت و روان فرد کجرو توجیه می­کنند و بر این باورند که برخی از گونه­های شخصیت، بیش از گونه­های دیگر به خشونت جنسی گرایش دارند. بنابراین فرد خشونت­گر، فردی است که اختلالات شخصیتی مرضی و ضد اجتماعی دارد،عزت نفس پایین و خودپنداره آن­ها نیز آسیب­پذیر است. در کل این افراد معمولاً از نظر شخصیتی دگرآزار، انفعالی، مستعد معتاد شدن، دارای حسادت مرضی و وابسته هستند همچنین افراد خشونت­طلب دچار نوعی تضاد شخصیتی هستند. این تضاد در حوزه رفتار، آن­ها را در رسیدن به یک رفتار سالم برای برقراری ارتباط با دیگران باز می‏دارد، بنابراین متوسل به خشونت می‏شوند.

اما سطح دیگری از تحلیل وجود دارد که برخلاف رویکرد قبلی به تشریح وقایع فردی نمی­پردازد و در کل تاکیدش بر عوامل اجتماعی است. مثلا در این نگاه ناکامل بودن ارزش­های انسانی در بعد هستی اجتماعی می­تواند عامل رفتار نابهنجار و خشونت محور باشد. بنابراین اخلاقیات موجود در جوامع مانند روپوشی است که از ناهنجاری جلوگیری می­کند و محرومیت­ها و سرکوب شدن غرایز گوناگون در کنار رفتن این روپوش می­تواند نقش داشته باشد. علاوه بر آن زمانی که نهادهای جامعه مثل نهاد خانواده، نهاد آموزش و… به هر دلیلی تضعیف شوند، قیودی که فرد را به نظم اجتماعی گره می‌زنند نیز تضعیف می‌شوند و این قیود تضعیف شده به طور خودکار، درجه‌ای بالاتر از انحراف و خشونت را می­توانند موجب گردند.

اما در تحلیلی دیگر که به نظر من فراتر از هر دو سطح تحلیل قبلی است دلیل خشونت در خانواده، وجودساختار­های اقتداری مردسالارانه در جامعه است. این ساختار اقتداری در سلسله مراتب سازمانی نهاد­های اجتماعی و روابط اجتماعی هم قابل مشاهده است. و این نگرش در جامعه تبلیغ هم می­شود. نهاد خانواده، به عنوان نهاد مرکزی مردسالاری، بر اساس نابرابری­های اجتماعی و استثمار زنان و کودکان بنا نهاده شده است و ایدئولوژی­های جامعه می­کوشند آن را حفظ کنند. بنابراین خشونت فقط رفتار یک مرد با زن نیست، بلکه خشونت مردان، انعکاس و آشکارسازی نظامی از حاکمیت کلیه مردان جامعه بر کلیه زنان است. بنابراین دو عنصر قدرت و مردسالاری در این سطح از تحلیل از اهمیت بالایی برخوردارند و خشونت جنسی ارتباط با روابط نابرابر قدرت دارد، در واقع خشونت جنسی نوعی از سوء­استفاده از قدرت است. پس در خشونت جنسی قدرت نقش تعیین کننده­ای دارد، در واقع قدرت در روابط جنسی اعمال اراده فرد برای رسیدن به اهداف جنسی خود از طریق اعمال فشار چه روحی و چه جسمی یا استفاده و سوءاستفاده از موقعیت خود به‌ طوری که علی‌رغم خواست طرف مقابل رابطه جنسی برقرار کند، تعریف می­شود.

به طور کلی برای مردان تمایلات جنسی با ابراز قدرت و با اطاعت و انقیاد در طرف مقابل مربوط است. فریدمن در تحلیل مسئله قدرت می‌گوید: «یک ایدئولوژی کامل پشتیبان این واقعیت مادی سلطه مذکر بر زنان است؛ یک ایدئولوژی بر پایه این برداشت که مردان چون آلت رجولیت دارند، برتر از زنان‌اند و تملک جسمانی زنان و استفاده از تن آن‌ها برای مصارف جنسی یا تناسلی حق طبیعی مردان است».

پس اگر معتقد باشیم که توقعات و انتظارات افراد از رابطه جنسی و نوع رفتار آن‌ها برآمده از نحوه جامعه‌پذیری و شکل‌گیری آن‌ها در جامعه است باید بپذیریم که روابط جنسی مردان در جوامع مردسالار بیشتر مبتنی بر تفکرات فرادستیی- فرودستی است، بنابراین از زنان خود انتظار دارند که همیشه منفعلانه در مقابل خواسته‌های جنسی آن‌ها، مطیع باشند، از نظر آن‌ها هرگونه واکنشی که مخالفتی با خواسته آن‌ها به همراه داشته باشد، محکوم است. پس با این تفکر اعمال خشونت جنسی خیلی هم چیز عجیبی نمی­تواند باشد.

قطعأ می­دانیم که خشونت جنسی در خانواده و روابط آزاد در ایران وجود دارد، اما چه میزان مشخص نیست. در حوزه خانواده که قانونی در ارتباط با خشونت جنسی نداریم و در روابط آزاد هم فرد می­تواند در صورت تحمل نکردن و نخواستن خشونت آن موقعیت و رابطه را ترک کند.بنابراین کم­تر کسی حاضر است در روابط آزاد به دلیل خشونت جنسی از شریک جنسی خود شکایت کند زیرا خودش هم به عنوان رفتار غیر قانونی مجازات خواهد شد. البته بسیاری از زنان که در محیط کار مورد سوء استفاده جنسی و خشونت جنسی قرار میگیرند به خاطر احتیاج به دستمزد و اخراج نشدن ناچار مجبور به تحمل خشونت جنسی هستند و کم­تر امکان دارد که دست به اعتراض بزنند. 

رحمانی: در بین پرونده هایی که شما در پژوهش خود بررسی کرده اید و همین طور براساس تجربه های کاری تان چقدر سادیسم یا هر نوع اختلال روانی دیگری وجود داشت و چه دلایلی را می توان در این مورد در نظر گرفت؟

مالجو: در بین مصاحبه­ها و پرونده­های تجاوز به محارم با مورد سادیسم برخورد نداشتم. اما در بعضی از تحقیقاتم با تعداد کمی از افراد بیمار روانی برخورد داشتم. اصولأ در تحلیل آسیب­های اجتماعی باید رویکرد روان­شناسی و جامعه­شناسی یا سطح تحلیل فردی و اجتماعی را با هم در نظر گرفت. اما انتقاد شدید دارم نسبت به کسانی که بحث را فقط فردی و روان­شناسانه می­کنند. این دسته از نظریات به نظر می­رسد که خشونت را توجیه می­کند و وجود خشونت را در افرادی با ویژگی­های ذاتی و ژنتیکی، موجه می­داند. درواقع با این نظریات مسئولیت از عامل خشونت که به دیگران صدمه وارد می­کند، سلب می­شود و به جای آن قربانی مسئول عمل خلاف قلمداد می­گردد.
به­علاوه در این نظریه­ها شرایط عمومی اجتماعی نیز در نظر گرفته نمی­شود و معلوم نمی­گردد که آیا به طور­کلی جامعه پرخاشگری و خشونت را تشویق می­کند یا آن را فردی شده می­داند. پس باید از نظریاتی این­­گونه که فرد مرتکب خشونت جنسی را فقط بیمار روانی یا دارای سادیسم می­دانند پرهیز کرد، زیرا این­جاست که عده­ای هم نظر می­دهند مثلأ رفتار یا نوع حجاب و پوشش قربانی دلیل اصلی خشونت بوده است. در واقع این تحلیل­ها می­رسد به این­جا که «قربانی مقصر است».

رحمانی: آیا تجاوز به محارم در سایر کشورها هم هست؟ واگر جواب مثبت است چه رویکردی در برخورد با این مسئله دارند؟

مالجو: بله. تجاوز جنسی توسط محارم واقعیتی است که در تمام کشورها صرف­نظر از در جه توسعه یافتگی شان وجود دارد. در کشور ما هم این مسأله مستثنی نیست و بیش و کم وجود دارد. اما تفاوتی که در وقوع این پدیده در کشورهای پیشرفته با کشورهایی هم­چون ما وجود دارد این است که در کشور ما نسبت به این آسیب اجتماعی سکوت شده و نبود هیچ­گونه تحقیق و کتمان این مسئله بیانگر این موضوع است. هم­چنین به دلیل مشکلات قانونی، بسیاری از متهمان تبرئه می­شوند و هیچ­گونه درمان و پی گیری از سوی مسئولان ذیربط درباره ی متهمان شکل نمی­گیرد. از طرفی دیگر فرد آزاردیده نیز بدون هیچ درمان و مشاوره­ای به همان خانه­ای که در آن مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است، بازگردانده می­شود. اما در کشورهای پیشرفته به دلیل باور به وجود چنین آسیبی در خانواده سیاست­ها و راه­کارهای قانونی و حمایتی ویژه­ای برای قربانیان تجاوز جنسی به­وجود آمده است و آزاردیده بعد از اعتراض نسبت به وجود چنین مسئله­ای تحت مراقبت و حمایت و درمان از سوی سازمان­های مربوط قرار می­گیرد.

با تشکر از زمانی که در اختیار ما قرار دادید.