سلطه بر زن، سلطه بر تمامیت جامعه است

0
187

تا قانون خانواده برابر: جلسه کارگروه زنان و مناسبات خانواده انجمن جامعه شناسی ایران با طرح دو مبحث «شوهرکشی: یک تحلیل نظری» و «قدرت و جنسیت» در روز 16 بهمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

مدیر جلسه دکتر عالیه شکربیگی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد زنجان، بحث را با این مقدمه آغاز کرد که خانواده زیربنایی ترین و کهن ترین نهاد تاریخی و مهم ترین نهاد اجتماعی است. خانواده تاثیر به سزایی بر شکل گیری شخصیت افراد و انتقال هنجارهای جامعه دارد. به همین دلیل آسیب های درون نهاد خانواده از جمله خشونت، بحران های جدی در جامعه ایجاد می کند. امروزه پدیده «شوهر کشی» تیتر اول بخش حوادث بسیاری از روزنامه هاست. این پدیده از آن جایی بسیار جدی و خطرناک است که نقطه آخر یک فرآیند پر خشونت محسوب می شود. به عبارت دیگر قتل های خانوادگی خشونت های تصادفی نیستند بلکه زمینه رخ دادن آن ها به مرور زمان ایجاد می شود. نتایج تحقیقاتی در باب همسرکشی انجام شده، بیانگر آن است که ضعف شبکه های اجتماعی و فردی، معاشرت با دوستان بزهکار و انسداد راه های قانونی مواجهه با فشار از عوامل عمده همسرکشی هستند. متغیرهای جمعیت شناختی و اجتماعی مانند پایگاه اجتماعی و اقتصادی زن و شوهر، سن زن و شوهر و تعداد فرزندان در این زمینه موثر هستند. پدیده شوهر کشی شاید فراگیری یک مسئله اجتماعی را نداشته باشد اما در چنین مواردی بررسی چرایی وقوع پدیده ها -حتی در میزان شیوع پایین- مهم تر از پرداختن به کمیت آنها است.

در ادامه جلسه دکتر حسن محدثی، استاد دانشگاه و صاحب نظر در حوزه جامعه شناسی دین بحث خود را با پرداختن به دشواری های علوم اجتماعی آغاز کرد. او بیان کرد: سرعت به روز شدن علوم اجتماعی، امکان تجربه محدود در این علم و ریاست مهندسان بر حوزه علوم انسانی در ایران از دشواری های این علم برای پژوهشگران امروز است. محدثی گفت: علم جامعه شناسی به دنبال ساختن جامعه ایده آل نیست بلکه باید ارائه دهنده راه حل مستقیم و متمرکز برای مسائل فعلی جامعه باشد. او یکی دیگر از آفت های جامعه شناسی روز ایران را کلی گویی و ارائه دلایل و راه حل های بزرگ و کلی برای مسائل اجتماعی دانست.

محدثی با استفاده از همین مقدمات با نگاهی انتقادی به مرور پیشینه پژوهشی موضوع شوهر کشی پرداخت. او اظهار داشت: اکثر پژوهش های داخلی انجام شده در زمینه شوهرکشی، با سوگیری به نفع زنان انجام شده و زنان قاتل را در نقش قربانی شرایط گذاشته است. از سمتی مردان را موجوداتی ظالم و خشن ترسیم کرده است. در پژوهش های خارجی نیز روایت این گونه است که این زنان به قدری خرد شده و له شده هستند که در قالب قتل واکنش نشان می دهند.

محدثی معتقد است که تحلیل پدیده شوهرکشی به این سادگی نیست. این استاد گفت: «پدیده شوهرکشی، در دو دهه اخیر پررنگ شده است. جامعه ایران در این بازه زمانی روند مدرن شدن را طی کرده و به تبع آن وضع زنان هم دستخوش تغییرات بسیاری شده است. انقلاب زنان را به خیابان ها آورد و آنها دیگر به خانه برنگشتند.» او اضافه کرد: «از سوی دیگر نهاد خانواده دچار اضمحلال و عمر آن کوتاه شده است. به دلیل گسترش فردگرایی و ضعف شبکه های روابط و از بین رفتن نظارت خانواده هسته ای، ارزش های چون وفاداری و عشق کم رنگ شده است.» این جامعه شناس معتقد است این دو مقدمه موجب می شود زنی که در روابط شخصی اش دچار سردی شده و راه حل مناسب و موثری برای بیرون آمدن از زندگی مشروعش ندارد، دست به شوهرکشی بزند که اکثرا با همکاری شخص سوم صورت می گیرد. زنی که دست به شوهرکشی می زند، قربانی خشونت یا واکنشگر صرف نیست بلکه فردی است که در نهاد خانواده به دنبال حق و حقوق خود می گردد و چون جواب مناسبی برای آن نمی یابد دست به کنش می زند.

محدثی راه حل مشخص و مستقیم مقابله با پدیده شوهرکشی را اعطای «حق طلاق» به زنان عنوان کرد. او اظهار داشت: در جامعه امروز، زنان باید حقوق متناسب با حضورشان را در جامعه داشته باشند. طلاق لزوما پدیده بد یا منفی نیست و در چنین مواردی بالا رفتن نرخ طلاق به نفع جامعه است. او همچنین در پاسخ به انتقاد یکی از حضار که گفت خشونت علیه زنان در تحلیل وی جایی ندارد بیان کرد: «خشونت علیه زنان افسانه است. مگر به مردان خشونت نمی شود؟ مردان هم برای زندگی در چنین فضایی متحمل خشونت های زیادی می شود.»

در ادامه جلسه پنل دوم با این مقدمه که زن نماد قدرت و آزادی است و سلطه بر زن، سلطه بر تمامیت جامعه است، با حضور احمد فعال پژوهشگر اجتماعی و حوزه خانواده، با موضوع «قدرت و جنسیت» آغاز شد. فعال معتقد است قدرت و آزادی دو مفهوم متضاد هستند. قدرت که رابطه فرادست و فرودست است، مولد و مولود تضاد است، برآمده از ابهام و تاریکی است و مولود نابرابر است. درحالی که آزادی صفتی است در ذات حقوق مند انسان، رفع کننده تضاد، مولد روشنایی و برابری است. قدرت به جنسیت بی تفاوت نیست. زن، موضوع قدرت است. آزادی زن ناشی از مناسبات قدرت است. یک جامعه از نقطه ای به آزادی می رسد که جنسیت آزاد می شود.

این پژوهشگر همچنین خاطر نشان کرد: سازمان یافته ترین شکل قدرت، دولت است به همین دلیل هیچ دولتی حقوق مدار و آزادی مدار نیست. همه دولت ها به فراخور منافعشان به زنان آزادی می دهند. در محدود کردن یا آزادی دادن به زنان، مسئله اخلاق مطرح نیست بلکه مناسبات قدرت است که حکم می کند. او اشاره کرد: از سویی سرمایه داری زنان را به عنوان ابزار تحریک سلیقه عمومی با هدف مصرف گرایی به فعالیت و حضور در جامعه دعوت می کند و از سویی دیگر در برخی جوامع زنان به بهانه حفاظت اخلاقی خانه نشین می شوند. هر دو مثال بیانگر آن است که جنسیت محمل اصلی اعمال قدرت است و در مقاطع زمانی متفاوت در تاریخ، عرصه قدرت نمایی نیروی حاکم قرار گرفته است.