تا قانون خانواده برابر: طی ماههای گذشته شاهد ابلاغ قانون جدید مهریه مبنی بر تعیین مسئولیت کیفری تا سقف ۱۱۰ سکه و همچنین بخشنامه رئیس قوه قضاییه در مورد آزادی زندانیان معسر از جمله مهریه برای اجرا بوده ایم. قوانین و بخش نامه هایی که به اذعان برخی از حقوق دانان در هنگام تصویب آن از سوی قانون گذار کوچکترین توجهی به حقوق زنان نشده است. قوانینی که به اعتقاد برخی از جامعه شناسان ممکن است باعث خلوت شدن زندان ها شود ولی آثار بسیار سهمگین اجتماعی و حقوقی به همراه خواهد داشت که از جمله موارد آن می توان به گسترش همسرکشی، روسپیگری یا رابطه نامشروع اشاره کرد.
در این راستا با زهرا مینویی وکیل دادگستری جهت بررسی ابعاد حقوقی این قوانین و اظهارات مطرح شده در مورد بیمه مهریه به گفت وگو نشسته ایم. او در این گفت وگو با بیان اینکه در حال حاضر کارکرد مهریه در فرهنگ ما با آنچه که هدف اولیه قانونگذار از تصویب آن بوده متفاوت است و به مکانیزیمی برای گرفتن حق طلاق از سوی زنان تبدیل شده است تاکید می کند موضوع مهریه به بحث چالش انگیزی برای حاکمیت تبدیل شده و قانونگذاران به جای تصویب هر روزه قوانین جدید برای حل این موضوع، باید اقدام به دادن حق طلاق به زنان کنند.
مشروح این گفت و گو به شرح ذیل است.
اکرم احقاقی: همانطور که در جریان هستید چندی پیش قانون جدید مهریه مبنی بر تعیین مسئولیت کیفری تا سقف ۱۱۰ سکه و همچنین بخشنامه رئیس قوه قضاییه در مورد آزادی زندانیان معسر از جمله مهریه برای اجرا ابلاغ شد و این اقدامات با استدلال تلاش در راستای کاهش طلاق و تعداد زندانیان صورت گرفته است. نظر شما در مورد این قوانین جدید به عنوان وکیل دادگستری که پروندههای زیادی در ارتباط با مباحث خانواده از جمله طلاق و مهریه داشتید، چیست؟
زهرا مینویی: فکر می کنم در حال حاضر مهریه تبدیل به بحث چالش انگیزی برای حاکمیت شده و از این رو، هر روز از سوی قانونگذار برای آن تصمیم گیری جدیدی صورت می گیرد؛ در حالی که در حقوق خانواده مباحث دیگری همچون طلاق، ازدواج و … وجود دارد ولی روی هیچکدام از اینها به مانند مهریه بحث نیست و هر روز متولی جدید پیدا نمیکند. باید توجه داشت که در حال حاضر کارکرد مهریه در فرهنگ ما با آنچه که هدف اولیه قانونگذار از تصویب آن بوده متفاوت است. هدف قانونگذار از مهریه در راستای جامه عمل پوشاندن به سنت بوده و در واقع سنتی است که از زمان پیامبر ص گرفته شده ولی اکنون کارکرد دیگری پیدا کرده و به مکانیزیمی برای گرفتن حق طلاق از سوی زنان تبدیل شده است. زنان چون در واقع حق طلاق ندارند از مهریه به عنوان مکانیزیمی جهت گرفتن طلاق و تحت فشار قرار دادن شوهران شان یا به عبارت دیگر متنبه کردن آنها استفاده میکنند.
در مواردی که قانون اجازه گرفتن طلاق را به زن داده است میبینیم که زن مجبور است پروسه ای طولانی را در این ارتباط طی کند و موارد عجیب و غریبی را ثابت کند و در واقع زن باید برای جدایی اش ادله خود را ثابت کند که این کار مشکلی است، مانند عسر و حرج. یا مثلا در بحث اعتیاد شوهر، زن باید اثبات کند که شوهرش معتاد است و این نوع اعتیاد برای زندگی آنها بسیار مضر بوده است. از طرف دیگر نیز اکنون هزاران راه غیرقانونی وجود دارد که مرد نشان دهد اصلا معتاد نیست به خصوص در مورد ماده ای چون شیشه و تا موقعی که زن با خطر جانی روبرو نشود این موضوع قابل اثبات نیست. زن میبیند که برای مواردی چون عسر و حرج باید سه سال دوندگی کند، تازه اگر بتواند آن را اثبات کند. از طرف دیگر مردها نیز به دادگاه نمیروند حتی در مواردی که خودشان خواهان طلاق هستند، چون میدانند اگر به دادگاه بروند باید حقوق مالی زن را یکجا پرداخت کنند. در نتیجه به خود میگویند من آنقدر زن را مورد آزار و اذیت قرار میدهم که به اصطلاح جانش به لبش بیاید و خودش برای درخواست طلاق به دادگاه مراجعه کند.
من موارد زیادی را داشتم که خانمها مراجعه کرده و میگویند شوهرم میخواهد من را طلاق بدهد ولی گفته که تو به دادگاه برو و این موضوع را دنبال کن و دادخواست بده. اگر زن درخواست طلاق بدهد یک راه سه چهار ساله سخت را مجبور است طی کند و یا مجبور است به صورت توافقی این کار را انجام دهد و اگر بخواهد توافقی طلاق بگیرد نیز باید از حقوق مالیش بگذرد.
این مسائل پله پله زن را به جایی میرساند که مجبور میشود درخواست اجرای مهریه ارائه کند. البته باید این زنان را از زنان بسیار بسیار محدودی که به مهریه به عنوان یک وسیله کسب درآمد نگاه میکنند جدا کرد. مثلا مواردی بوده که قاضی به من میگوید «به موکل خود نگاه نکن من پرونده داشتم که زن فردای بعد از ازدواجش مهریهاش را به اجرا گذاشته است». اعتقاد دارم همه این مسائل به خاطر این است که مهریه کارکرد غلطی در کشور پیدا کرده و اگر ما در کشورمان برای زنان حق طلاق قائل شویم و یا موضوعی به نام تقسیم اموال مشترک انجام میشد و اصول حقوقی برابری که در بسیاری از کشورها از جمله برخی از کشورهای مسلمان وجود دارد در کشور ما نیز رعایت میشد، کار به جایی نمیرسید که قانونگذار در صدد برآید هر روز برای مهریه یک تصمیم جدید بگیرد.
یک روز برای مهریه سقف تعیین میکنند و روز دیگر میگویند زندانیان مهریه را آزاد کنید و متاسفانه هر اقدامی که تاکنون در این ارتباط انجام شده به نفع مردها بوده و به صورت یک جانبه تصمیمگیری شده و کوچکترین توجهی به حقوق زنان صورت نگرفته است. اگر امکان گرفتن مهریه به عنوان پشتوانه ی مالی زنی که میخواهد طلاق بگیرد از او گرفته شود، زنی که بعد از طلاق پایگاه اجتماعی خود را از دست میدهد، از نظر اقتصادی دارای پایگاه ضعیفی است و خانواده او را حمایت نمیکند باید چه کاری بعد از طلاق انجام دهد؟
من خود از جمله کسانی هستم که موافقم مهریه حذف شود و یا فقط به عنوان یک نماد و سمبل باشد، ولی در ازای این حذف باید یک جایگزین ارائه داد. متاسفانه در حال حاضر میبینیم که کارکرد مهریه در پرونده های طلاق برای زنان در حال سلب شدن است و از طرف دیگر هیچ جایگزینی نیز برای آن مشخص نمیکنند. دیگر اینکه مشخص نیست این خانم ها و آقایان که چنین تصمیماتی می گیرند بر اساس چه آماری ادعا میکنند که مهریه بالا باعث افزایش طلاق میشود؟ به نظر نمیرسد این فرضیه که آنها مطرح می کنند درست و قابل اثبات باشد و حتی میتوان گفت کارکرد برعکس نیز داشته باشد. چون خانوادههای سنتی اینگونه فکر میکنند که اگر مهریه دخترشان بالا باشد شوهرش نمیتواند به راحتی او را طلاق بدهد و یا ازدواج مجدد کند. در اوایل انقلاب زوجین مهریههای سبکی را مشخص میکردند و بعدها دفترخانهها مواجه شدند با موج مردانی که به راحتی میآیند و با پرداخت این مهریههای سبک زنان خود را طلاق میدهند. بعد از این اتفاق این سنت در خانوادهها به وجود آمد که مهریههای سنگین برای ازدواج دخترانشان تعیین کنند تا در حقیقت مانعی برای طلاق دادن دخترشان از سوی شوهران آنها ایجاد کنند. این خانوادهها تاکید میکنند وقتی مهریه بالا باشد شوهر به راحتی نمیتواند دختر را طلاق داده و یا ازدواج مجدد کند و در واقع باید گفت که مهریه بالا با رویکرد جلوگیری از طلاق از سوی خانوادهها وضع میشود. در نتیجه نمیتوان گفت که مهریه بالا باعث افزایش آمار طلاق میشود یا اینکه بگوییم اگر مردها را در ارتباط با پرداخت مهریه زندانی نکنیم آمار طلاق پایینتر میآید. اساسا بین این موضوعات ارتباطی وجود ندارد و اینها هر کدام مقولههای جداگانهای هستند.
از طرف دیگر باید توجه داشت که نمیتوان مسائل اجتماعی و مشکلات خانوادگی فعلا موجود را سانسور و در واقع صورت مساله را پاک کنیم و فکر کنیم با اتخاذ چنین راهکارهایی میتوان مسائل را حل کرد و مشکلات نیز خاتمه پیدا میکنند.
احقاقی: شما به اهمیت موضوع دادن حق طلاق به زنان برای حل مشکلات مهریه اشاره کردید. ولی در اقشار سنتی و همچنین قانون گذار جامعه دید خوبی نسبت به این موضوع وجود ندارد و آنها معتقدند دادن این حق باعث افزایش درخواست طلاق از سوی جامعه می شود و تاثیری در بحث مهریه نیز نخواهد داشت؟
مینویی: معتقدم اگر حق طلاق به زنان داده میشد زنان به راحتی به سراغ مکانیزم مهریه نمیرفتند. من حتی به یک قاضی نیز گفتم که اگر زنان حق طلاق داشته باشند آمار طلاق نه تنها بالا نمیرود، بلکه ممکن است سیر نزولی داشته باشد. به خاطر اینکه خیلی از زنان وقتی مراجعه میکنند می گویند «من درخواست طلاق یا اجرای مهریه را به این خاطر ارائه میدهم که میخواهم شوهرم ادب شود و نمیخواهم از او طلاق بگیرم»؛ خیلی از دادخواستهای طلاق به غیر از طلاقهای توافقی چنین کارکردی را دارند و در واقع زنان این هدف را دنبال میکنند. وقتی که زنان حق طلاق داشته باشند و بدانند که قاضی به راحتی حکم طلاق را صادر میکند این کار را نمیکنند و به راحتی به سراغ این گزینه نمیروند و نمیگذارند زندگیشان به این راحتی از هم پاشیده شود. در واقع اول تمام راههای ممکن را میروند و طلاق را به عنوان آخرین راه در نظر میگیرند.
ولی در حال حاضر راهروهای دادگاه خانواده برای زنان و خانوادهها آخرین راه نیست و میتوان گفت که جای مشاوره را گرفته. زن و یا مرد میخواهد همسرش را ادب کند یا بترساند، پس دادخواست طلاق ارائه میدهد. کارکرد دادگاه به اشتباه گرفته شده و متاسفانه یک نهاد حقوقی جای یک نهاد مشاورهای را گرفته است.
همان طور که شما گفتید برخی میگویند اگر زن حق طلاق داشته باشد دائم تهدید به استفاده از آن میکند و میرود طلاق می گیرد این سخن پایه درستی ندارد. یک زن به راحتی نمیخواهد زندگیاش را از هم بپاشاند.
احقاقی: برخی از حامیان این قوانین و بخش نامه های جدید میگویند که آزاد کردن زندانیان مهریه و تعیین سقف برای مهریه باعث میشود که طلاق و برخی از آسیبهای اجتماعی کاهش پیدا کند و زندانها نیز خلوتتر شود. آیا در عمل این نظریه درستی است؟
مینویی: شاید این امر باعث کاهش زندانیان مهریه شود ولی به صورت قاطع میتوان گفت که این اقدامات آثار بسیار سهمگین اجتماعی و حقوقی خواهد داشت. باید توجه داشت که ازدواج یک امر خصوصی است و ما نمیتوانیم در قراردادهای خصوصی زوجین دخالت کنیم، مثلا برای مهریه سقف بگذاریم. شاید فرهنگسازی برای برخی امور خوب باشد ولی در امر ازدواج باید توجه داشت که ازدواج و بحث مهریه یک امر خصوصی است و قانونگذار نباید در این امر خصوصی دخالت کند. از طرف دیگر خانوادهها نیز با توجه به این محدودیتها به راهکارهای دیگری برای دور زدن قانون متوسل میشوند مثلا به جای اینکه برای مهریه تعداد زیادی سکه تعیین کنند به مواردی چون زمین، ماشین، حساب بانکی و خانه متوسل میشوند، چون کارکرد مهریه به عنوان یک مانع جهت طلاق دادن زن از سوی مرد در خانوادههای ما نهادینه شده و آلترناتیو دیگری نیز به خانوادهها در این ارتباط ارائه نشده است. به آنها پیشنهاد داده نشده که با چه راهکارهای دیگری میتوانند زندگی دخترشان را حفظ کنند. آنها نیز برای اینکه دخترشان پشتوانه اقتصادی و زندگی مطمئنی داشته باشد همچنان به تعیین مهریههای سنگین ادامه میدهند و به جای سکه در این مهریهها زمین، ماشین، حساب بانکی و یا خانه طلب میکنند.
من موافق زندانی کردن مردها برای مهریه نیستم ولی وقتی پروندههایی را که داشتم در ذهنم مرور میکنم و صحبتهای زنان را میشنوم، زمانی که زن راه دیگری برای طلاق ندارد، راهی برای اثبات این موضوع ندارد که هر روز مورد آزار و اذیت قرار میگیرد _چون شاهدی ندارد_ و از طرف دیگر چون در قانون به خشونت خانگی نیز بهایی داده نشده، می بینم زن در واقع راه دیگری ندارد جز اینکه مهریهاش را به اجرا بگذارد و اگر مرد زیر بار پرداخت آن نرود حکم جلبش را بگیرد. در واقع باید گفت قانونگذار هیچ راه دیگری پیش روی زنان نگذاشته است و از طرف دیگر دسترسی مردان به عدالت و مشاوره حقوقی بیشتر از زنان است، آگاهی حقوقی آنها چون در جامعه هستند زیادتر از زنان است و به راحتی میتوانند از ابزارهایی که در این ارتباط دارند استفاده کنند. اما زن خانهدار از کجا می تواند این آگاهیهای حقوقی را کسب کند؟ آیا در دانشگاههای ما در این ارتباط به زنان آگاهی داده میشود یا در رسانههای عمومی مثل رادیو و تلویزیون؟ هیچکدام!
با توجه به این مسائل و مشکلاتی که زنان برای اخذ طلاق دارند وکیل مجبور میشود که راه مهریه را پیش پای زنان قرار دهد و به زن بگوید که حکم اجرای مهریه را از دادگاه بگیرد.
احقاقی: در صحبت هایتان اشاره کردید که این قوانین جدید ممکن است اثرات سهمگین اجتماعی به همراه داشته باشد می توانید در این ارتباط توضیح بیشتری دهید؟
مینویی: وقتی جامعه زن را در تنگنا میگذارد و اجازه نمیدهد که او طلاق بگیرد، درون خانواده نیز نمیتواند به صورت سالم به زندگی خود ادامه دهد. از طرف دیگر اگر قبلا زن این مکانیزم را داشته که میتوانسته شوهرش را از طریق اجرای مهریه و گرفتن حکم جلب تحت فشار قرار دهد، اکنون این حق هم از او گرفته شده است و هیچ فشاری به مردی که از زندگی سالم تخطی کرده وارد نمیشود و مجازاتی برای او در نظر گرفته نشده. در نتیجه زن از این مسائل خشمگین میشود و این خشم در وی نهادینه شده و جایی سر باز میکند و این باعث میشود که ما با مسائلی چون همسرکشی، روسپیگری و یا رابطه نامشروع مواجه شویم. در خیلی از پروندهها که زنان در بحث کشتن همسران شان مشارکت و یا معاونت داشته اند، وقتی پرونده این زنان را مطالعه می کنیم متوجه میشویم که خیلی از آنها قبل از انجام این کار دادخواست طلاق دادهاند ولی با درخواست آنها موافقت نشده، زن تمام تلاشش را کرده که از این زندگی بیرون بیاید ولی نتوانسته و به در بسته خورده است.
احقاقی: اکنون با موضوعی به نام بحث عندالاستطاعه مهریه مواجه هستیم و برخی میگویند بهتر است به طور کلی مهریه را از حالت عندالمطالبه به عندالاستطاعه تبدیل کنیم. آیا این امر میتواند در میزان طلاق و اجرای در خواست مهریه تاثیر داشته باشد؟
مینویی: قبلا در عقدنامهها فقط کلمه «عندالمطالبه» بود ولی مدتی است که به دفاتر اسناد رسمی بخشنامه شده که از زوجین پرسیده شود آیا میخواهند مهریه آنها عندالمطالبه باشد یا «عندالاستطاعه». در عقدنامههای جدید هر دو گزینه وجود دارد که انتخاب بر عهده زوجین است، ولی به نظر من این کار درست نیست. چون هنگامی که زوجین برای آغاز زندگیشان به دفاتر اسناد رسمی میروند زندگی به قول معروف گل و بلبل است و زوجین فکر میکنند که هیچوقت با مشکل روبرو نمیشوند و ممکن است زوجه بر اثر تعارف بگوید که مهریه عندالاستطاعه باشد یا مرد بر اساس تعارف بگوید عندالمطالبه، و در واقع بر اساس تعارف انتخاب شود. پس این راهکاری نیست که بتواند موثر باشد و نمیتواند جلوی افزایش طلاق را بگیرد. گرچه با بحث عندالاستطاعه راه فرار جدیدی پیشپای مردها جهت عدم پرداخت مهریه گذاشته میشود.
احقاقی: در بحث عندالاستطاعه در پرداخت مهریه به توانایی مرد توجه میشود در حالی که مرد میتواند اموال خود را به نام دیگران کند و از دادن مهریه فرار کند در این حالت برای زن چه مکانیزمی جهت رسیدن به حقوقش وجود دارد؟
مینویی: این موضوع اکنون خیلی شایع است و حتی در مورد مهریههایی که عندالمطالبه است. همانطور که قبلا گفتم مردها آگاهی حقوقیشان از زنان به طور عموم زیادتر است و به راهکارهایی برای فرار از پرداخت حقوق زوجه خود متوسل میشوند. من پروندههایی را داشته ام که زن حتی فیش حقوقی همسرش را اصلا ندیده و دقیقا نمیدانسته شوهرش چه میزان حقوق میگیرد، شماره حساب شوهرش نداشته، شماره پلاک ماشین همسر خود را نمی دانسته. در این موارد زن وقتی میخواهد مهریه خود را بگیرد دچار مشکل میشود، چون باید اثبات کند که مرد میتواند مهریهاش را بپردازد و برای اثبات این موضوع دانستن و پیگیری این مسائل مهم است. برخی از زنان فکر میکنند که وقتی میخواهند مهریهشان را بگیرند قانون به جای زنان در مورد این مسائل جستجو میکند و یا مرد را وادار میکند که همه اموال خود را با کمال صداقت روی میز دادگاه بگذارد یا اینکه دادگاه و قانون در نقش یک کارآگاه خصوصی در پی کشف میزان دارایی شوهران آنها برمیآید. در حالی که این تفکر اشتباه است و این زن است که خود باید این کارها را انجام دهد.
از طرفی دیگر اکنون _بر خلاف آنچه به نظر میرسد_ گرفتن مهریه به این راحتیها هم نیست. شاید حکم اجرای مهریه و یا جلب شوهر را در این ارتباط به راحتی بتوان گرفت، ولی گرفتن خود مهریه کار راحتی نیست و هزاران دردسر و مشکل روبروی زن قرار دارد.
در بحث عندالاستطاعه من فکر میکنم که همین الان نیز با بخشنامه رئیس قوه قضاییه در مورد آزاد کردن زندانیان معسر در مورد مهریه و همچنین تعیین مسئولیت کیفری تا سقف ۱۱۰ سکه، این موضوع به نحوی در حال اجرا شدن است، بدون آنکه به اراده زوجین در این ارتباط احترام گذاشته شود و از آنها در این ارتباط چیزی پرسیده شود، در واقع باید گفت مفهوم اعسار با مفهوم عندالاستطاعه یکسان است. موارد فراوانی وجود دارد که مرد درخواست اعسار میدهد و از طرف دیگر اموال خود را به نام دیگران میکند و وقتی دادگاه از او میپرسد چه اموالی داری، میگوید چیزی ندارم و حتی در این ارتباط قسم می خورد. من حتی پروندهای داشتم که مرد حاضر شده بود برای اینکه مهریه همسرش را ندارد از کارش استعفاء بدهد و بگوید من بیکار هستم. این فرد که شغلش آزاد بود با محل کارش صحبت کرده بود که برای یکماه سر کار نرود تا در دادگاه بگوید من شغل ندارم و چهار شاهد نیز آورده بود که بگویند این آقا بیکار است و کار ندارد و در پی این موضوع دادگاه برای او تعیین کرد که هر دو ماه یک بار یک ربع سکه به عنوان مهریه بدهد، در حالی که سوال این است که این زن با یک بچه کوچک چگونه میتواند با این میزان پرداخت مهریه زندگی خود را اداره کند؟ و متاسفانه این موضوع اصلا برای قاضی محل سوال و توجه نبود.
با توجه به این موارد باید گفت همین حالا نیز مردها از بحث عندالاستطاعه استفاده میکنند و از طرف دیگر در دادگاهها نیز به خاطر فشاری که به قضات از سوی قوه قضاییه وارد میشود _مبنی بر اینکه به آنها میگویند حکم جلب برای مهریه ندهند و مردها را به زندان نفرستند_ قاضی فقط به ادعاهای مرد توجه میکند و حکم ارائه میدهد. پس دیگر بحث گذاشتن یا نگذاشتن عندالاستطاعه در عقدنامه چندان تاثیری ندارد، چون عملا در حال رخ دادن است.
احقاقی: اینجا این سوال مطرح است که اگر زنی قبلا ۵۰۰ سکه مهریه داشته، با توجه به قوانین جدید برای درخواست مهریه خود باید چکار کند؟ چگونه میتواند مهریه خود را اخذ کند؟
مینویی: در مورد این موضوع باید قانونگذار پاسخ دهد البته راهکار دیگری وجود دارد که زنان میتوانند برای اخذ مهریه خود به جای دادگاه به سازمان ثبت و اسناد رسمی مراجعه کنند، چرا که در آنجا سقف مهریه معنا ندارد. هنگام مراجعه به ثبت میتوانند مهریه خود را طلب کرده و شوهرشان را با محدودیتهایی چون ممنوعالخروج کردن روبرو کنند. البته ثبت نیز مراحل سختی دارد و دشواریهای خاص خود را. یکی از دلایلی که باعث میشود زنان چندان برای اجرای مهریهشان به ثبت مراجعه نکنند این است که اگر با شوهرشان مصالحه کنند برای بستن پرونده و اینکه شوهرشان را مثلا از ممنوعالخروج بودن خارج کنند باید یک بیستم مهریهشان را به ثبت بدهند.
احقاقی: آیا این قوانین جدید در مورد مهریه عطف ماسبق نیز میشود؟
مینویی: فکر کنم که این اتفاق صورت گیرد، چرا که آنها از هر راهی که باعث شود زندانها خلوت شود استفاده میکنند. ولی همانطور که گفتم مکانیزمهایی که به آن متوسل شدهاند نه تنها مشکلات اجتماعی را کم نمیکند بلکه قطعا بیشتر میکند، مثل همسرکشی، رابطه نامشروع و مسائل اینچنینی. چرا که همه اینها در بستر یک خانواده ناسالم شکل میگیرد و آنها هیچ گزینهای را برای حمایت از حقوق زنان نگذاشتهاند. آنها فکر میکنند با این کار از نهاد خانواده با تعریفی سنتی که خودشان از آن دارند حمایت میکنند در حالی که این گونه نیست و از طرف دیگر باید این تعریف سنتی از نهاد خانواده عوض شود چرا که خیلی از زنان ما رشد کردهاند، در خانه و بیرون از خانه کار میکنند و هزینه زندگی بر دوش آنها است و نقش ها در خانواده ها تغییر کرده است.
احقاقی: مدتی است بحث «بیمه مهریه» از سوی برخی از کارشناسان مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری مطرح شده و آنها اعلام کرده اند هدفشان از پی گیری این موضوع این است که زنان بتوانند مهریهشان را به عنوان یک حق راحت تر دریافت کنند و مکانیزمشان این است که شوهر زن بخشی از حقوقش را به عنوان بیمه مهریه هر ماه به شرکتهای بیمه بدهد، آیا این موضوع میتواند در حل مسائل به وجود آمده تاثیرگذار باشد؟
مینویی: من نیز این خبر را در رسانهها خواندم و جزئیات آن تا آنجا که من اطلاع دارم اعلام نشده است. در رسانه ها گفته شده بود که این طرح باید با همکاری شرکتهای بیمه اجرایی شود و گویا شرکتهای بیمه نیز با اجرا و همکاری در ارتباط با آن موافق نیستند. از طرف دیگر جزئیات این طرح بسیار مهم است، مثلا اینکه مشخص شود مکانیزم اجرایی آن چگونه است؟ آیا باید سقفی در مورد آن رعایت شود یا خیر؟ نحوه پرداخت این بیمه چگونه خواهد بود؟ و مسائلی مرتبط با این موضوع. با توجه به اینکه جزییات بیان نشده نمیتوان به راحتی در مورد این طرح قضاوت کرد. ولی به طور کلی من فکر میکنم که اگر زنان خانهدار را بیمه کنند خیلی بهتر از اجرای چنین طرحهایی است. چرا که وقتی زن خانهدار بداند بیمه است و دارای پشتوانه اقتصادی، به راحتی سراغ مهریه نمیرود و به خاطر بیمه یک اطمینان خاطری در او به وجود میآید.
من فکر میکنم که به دلایل مختلف بحث بیمه مهریه فقط در حد یک طرح باقی بماند از جمله اینکه این سوال وجود دارد که آیا قانونگذار میتواند مردان را مجبور کند که مهریه زنانشان را بیمه کنند یا نه؟ و از طرف دیگر اگر قرار باشد این موضوع انتخابی باشد با این وضعیت اقتصادی که مردم دارند تعداد زیادی از مردم سراغ آن نمیروند و تبدیل به یک موضوع لوکس میشود.
همانطور که قبلا نیز گفتم به نظر میرسد که مهریه برای قانونگذار کلاف سردرگمی شده که دائم برای آن راهحل ارائه میدهد و در تلاش است که آن را به گونهای عملیاتی کند که مردان کمتر به زندان بروند و با این مکانیزمها جنبه حمایتی مهریه از زنان نیز گرفته شده است. در واقع قانونگذار با این مکانیزمها، کارکرد مهریه را به عنوان مکانیزمی جهت گرفتن طلاق از سوی زنان از بین برده و چیزی جایگزین آن نکرده و من به شدت مخالف این موضوع هستم چرا که دیگر راهکاری برای زنان جهت گرفتن طلاق باقی نمیماند. شاید اگر کسی این را بشنود فکر کند زنان دائم به دنبال گرفتن طلاق هستند در صورتی که این گونه نیست من تاکید دارم که باید راهی پیش پای زنانی که هر روز پلههای دادگاهها را برای گرفتن حقشان بالا و پایین میروند و به آنها ظلم میشود و بعضا مورد فحاشی نیز قرار میگیرند قرار داده شود که بهترین راه نیز به نظر می رسد دادن حق طلاق است.
اگر مسئولان مربوطه، تجربه کشورهای مسلمانی چون مراکش را مورد مطالعه قرار دهند میبینند که در این کشورها وقتی به زنان حق طلاق داده شد مراجعه زنان برای طلاق به دادگاهها کم شد و ما این موضوع را در کشورهای دیگر مسلمان نیز مشاهده میکنیم. در نتیجه مسئولان مربوطه خواهند دید که دادن حق طلاق به زنان، مساله خیلی وحشتناکی نیست. شاید در ابتدای امر پس از دادن این حق میزان تقاضا و مراجعه به دادگاهها جهت طلاق افزایش پیدا کند، چرا که زنانی که از قبل تقاضای طلاق کرده بودند و نتوانسته بودند طلاق بگیرند درصدد برمیآیند که از این حق استفاده کنند. ولی در مجموع به نظر من باعث افزایش آمار طلاق نمیشود بلکه ممکن است باعث کاهش نیز باشد زیرا همان طور که گفتم خیلی از زنان وقتی به دادگاه میروند و دادخواست طلاق میدهند، خواست اصلی آنها طلاق نیست بلکه برای تنبیه کردن شوهران شان این کار را میکنند.
در بین پروندههایم با پروندهای مواجه هستم که مردی چهار سال پیش در جلسه اول دادگاه اجرای حکم مهریه به خاطر تمکن مالی خوبی که داشته تمام مهریه را یکجا به زن پرداخت کرد. و هنگام پرداخت مهریه به قاضی دادگاه گفته که من زنم را طلاق نمیدهم و با این زن نیز زندگی نمیکنم. اکنون که زن برای طلاق به دادگاه مراجعه میکند، قاضی دادگاه به او میگوید چون شما مهریهتان را دریافت کردهاید نمیتوانم حکم طلاق ارائه دهم. پس میبینید وقتی زنی مهریهاش را بگیرد و بخواهد طلاق بگیرد با مشکلات بیشتری مواجه می شود، پس این زن باید چه کند؟ این زن به خاطر فضایی که در خانه شوهرش بوده مجبور به ترک خانه شوهر شده و اکنون شوهر نه حاضر است با همکاری زن اختلافاتی را که وجود دارد رفع کند نه حاضر است او را طلاق بدهد و چون تمکن مالی داشته همان اول هم مهریه را داده است. مهریه این زن 140 سکه بوده و چهارسال پیش که مرد مهریه را پرداخت کرد سکه چندان قیمتی نداشت و از طرف دیگر مرد به جز بار اول دفعات دیگر در دادگاه حضور پیدا نکرده است. قانون نیز میگوید با توجه به اینکه حق طلاق نداری باید مقداری از مهریه خود را بذل کنی تا رضایت شوهرت را جلب کنی و اگر شوهر باز هم حاضر نباشد باید مهریه را کامل ببخشی و اکنون چون تو مهریه را گرفتهای امکان بخشش مهریه وجود ندارد و در نتیجه حکم طلاق نیز صادر نمیکند. من برای پیگیری این موضوع به دفتر چهار تن از مراجع مراجعه کردم که استفتاء بگیرم که این زن چه باید بکند.
احقاقی: با توجه به این موارد ما با مردانی نیز مواجه هستیم که برای اینکه مهریه را پرداخت نکنند زنان را مورد آزار و اذیت قرار میدهند تا زن اقدام به بخشش مهریه خود کند؟
مینویی: موارد اینگونه زیاد است، به قول قدیمیها زن آنقدر مورد آزار و اذیت از سوی شوهرش قرار می گیرد که در آخر می گوید مهرم حلال جونم آزاد. این مساله بسیار شایع شده، به نحوی که حتی در اذهان عمومی جای قانون را گرفته چرا که باور عمومی این گونه است که اگر زن درخواست طلاق دهد مهریه نمیگیرد در صورتی که در موارد عسر و حرج و یا در برخی دیگر از موارد این گونه نیست. مثلا اگر موارد عسر و حرج را اثبات کند یا اینکه ثابت کند شوهرش غایب است و نفقه نمیدهد و یا بیماری صعبالعلاج دارد، مهریه به زن تعلق میگیرد. گرچه اثبات هرکدام از این موارد روندی طولانی دارد که اساسا و بعضا کار را غیرممکن می کند. خیلی از زنان مهریههای خود را بخشیدند تا توانستند طلاق بگیرند و حتی در جریان طلاق توافقی نیز مشاهده میکنیم که بعضی زنان برای گرفتن رضایت شوهرشان جهت طلاق دادن به شوهرانشان پول دادهاند و در واقع باید گفت حق طلاق در دست آقایان ابزاری برای سوء استفاده شده است و اکنون نیز با توجه به قوانین جدید، این سوءاستفادهها قطعا زیادتر خواهد شد و بحث مهریه برای آقایان تبدیل به یک جوک و خنده شده است.
احقاقی: راهکاراساسی برای حل این مسائل و مشکلات چیست؟
مینویی: به نظر میرسد که راهکار مناسب برای این مسائل، دادن حق طلاق به زنان و همچنین تقسیم اموال مشترک به دست آمده بعد از ازدواج بین زوجین است. اکنون زنانی را میبینیم که مثلا 30 سال به قول خودشان با نداری شوهرشان ساخته و قناعت کردهاند تا شوهر توانسته یک خانه بخرد، ولی مرد بعد از مدتی بدون هیچ چیزی زن را از خانه بیرون کرده. این زن باید چه کند؟ چه حمایتی از این زن صورت می گیرد؟ در واقع باید گفت که هیچ.
باید از یک قانونگذار پرسید که آیا تاکنون با نگاه عادلانه و بیطرف به راهروهای دادگاه آمده و زنانی را که برای گرفتن حقشان به قاضی التماس میکنند را مشاهده کرده؟ آیا توهینها یا بدرفتاریهایی که از طرف برخی قضات یا شوهران با این زنان میشود را دیده است؟ قانونگذاری که تمام تلاش خود را میکند که مردها به زندان نروند آیا در این قانونگذاری به زنان نیز فکر میکند؟ چه چشماندازی برای زنان در قانون خانواده در نظر گرفته است؟
در شرایط فعلی با توجه به محدودیت های به وجود آمده، فکر میکنم یکی از بهترین راهکارها برای گرفتن حق زنان توجه به شروط ضمن عقد است؛ باید زوجه در هنگام ازدواج این شروط را طلب کند و همه ی فعالان امور زنان باید تلاش کنند که این موضوع در جامعه نهادینه شود. متاسفانه نهاد «خانواده برابر» در کشور ما تبلیغ نمیشود در حالی که این یک حق است از طرف دیگر باید تلاش شود نگاه سنتی که در ارتباط با شروط ضمن عقد وجود دارد شکسته شود.
احقاقی: شما در بخشی از صحبتهای خود به برخورد نادرست برخی از قضات با زنان مراجعهکننده اشاره کردید، علت این موضوع چیست؟
مینویی: عموما قضات نگاه جنسیتی ندارند و از طرف دیگر از ظرفیتهای موجود که در قانون به نفع زنان است استفاده نمیکنند .مثلا کمتر قاضی است که شروط ضمن عقد را به زوجه پیشنهاد کند و در واقع آنها از تنها ظرفیت قانونی که به نفع زنان است استفاده نمیکنند. از طرف دیگر قضات آنقدر با فشار کاری و پرونده های متعدد در طول روز مواجه هستند که آنها را خسته میکند و این خستگی بعضا باعث میشود نتوانند اصول قضاوت را به درستی اجرا کنند.
احقاقی: ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.