آیا مسائل، اولویت ها و استراتژی های حرکت جنبش زنان تغییر کرده است؟‌

0
116

تا قانون خانواده برابر: در سال های اخیر بحث های بسیاری بر سر تغییر خواسته هاٰ، استراتژی ها، تاکتیک ها و در نتیجه تغییر عملکرد جنبش زنان با توجه به تغییرات به وجود آمده در چیدمان جنبش ها و ساختار قدرت در ایران به وجود آمده است. در همین راستا، با تعدادی از کنشگران جنبش زنان به گفت و گو نشستیم.

محبوبه عباسقلی زاده با بیان این که سه پارامتر مهم «حفظ فاصله از حاکمیت»، «ریسک پایین»، و «حفظ جنبش در بدنه جامعه» بر روی اولویت ها اثر می گذارد؛ نتیجه گرفت که شرط «پیشرو ماندن» جنبش زنان در حال حاضر حفظ فاصله از حاکمیت و در عین حال نزدیکتر شدن به بدنه اجتماع است. بر همین اساس وی معتقد است که هم اکنون می بایست از کنش های مبنی بر لابی و مذاکره فاصله گرفت.

زهره اسدپور ضمن تاکید بر این موضوع که زنان ایران با هم متفاوت هستند و در نتیجه اولویت های یکسانی ندارند؛ به آنچه می بایست اولویت زنانِ همه اقشار باشد اشاره کرد. به زعم وی، این اولویت به خطر فزاینده ی «جنگ و نظامی گری» باز می گردد که به غیر از گروه کوچکی از زنان، باقی آنان را به درجات مختلف با آسیب مواجه می سازد. وی معتقد است که رویکرد مطالبه محوری نبایستی باعث فراموشی نهادسازی شود و در این راستا، باید نهادهایی مبتنی بر مبناهای فکری تشکیل داده و گام های عملی را مطابق با افق فکری سنجید.

 دلارام علی با نظر به اینکه تحولات اقتصادی بر بسیاری از مسائل جامعه و زنان از جمله سن ازدواج، نرخ طلاق، نرخ بیکاری، خانه نشینی و کمتر شدن حضور اجتماعی زنان، خشونت و کودک آزاری، اعتیاد و ایدز در زنان و … تاثیر گذاشته و در نهایت مسائلی را به اولویت های مطرح زنان در گذشته از جمله نابرابری در قوانین مدنی، تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و  افزوده است؛‌ اولویت بندی کردن مسائل را چندان ممکن نمی داند. وی با توجه به اولویت های گوناگون و تغییر شرایط، فعالیت «مسئله محور» در حوزه های «مختلف» را به عنوان یکی از شکل های جدیدی که جنبش زنان می تواند به فعالیت های خود بیافزاید مطرح و در این راستا،‌ «فعالیت متمرکز در قالب گروه های کوچک تر» را برای برون رفت از بن بست موجود پیشنهاد کرد.

مریم حسین خواه، معتقد است اولویت ها نیستند که تغییر کرده اند بلکه شیوه دستیابی به آنها به عنوان اولویت جدید ظهور کرده است. او در این رابطه اظهار کرد که مطالبه محوری هم چنان جواب داده و تا تحقق خواسته ها باید ادامه یابد. به اعتفاد وی، ‌ایجاد شبکه های ارتباطی بین فعالانی که در چند سال اخیر از ایران خارج شده اند و پررنگ تر شدن ارتباط بین فعالان داخل و خارج از ایران می تواند فعالیت هایی را که به صورت فردی یا درگروه های کوچک انجام می شود، هماهنگ تر و زمینه را برای انجام فعالیت های مستقل اما در راستای اهداف مشترک جنبش زنان فراهم کند.

 برای گسترش بحث حاضر، با چند تن دیگر از کنشگران جنبش زنان- وحیده مولوی،‌ مریم بهرمن،‌ سارا صحرانوردفرد، و جعفر مرتضوی – به گفت و گو نشسته ایم که شرح آن در ادامه می آید.

سیاست های جاری به «فقر زنانه» دامن می زند

ابتدا این پرسش به عمل آمد که «مسائل زنان ایران را طی سال های اخیر چگونه اولویت بندی می کنید». مریم بهرمن با ذکر طبقه بندی مسائل زنان به مشکلاتی که در بستر زمان وجود داشته و مسائلی که هم اکنون توسط صاحبان قدرت ایجاد می شود؛ دسته دوم را در زندگی روزمره تاثیرگذارتر می داند: «اگر به صورت کلی مسائل زنان را به دو دسته تقسیم کنیم، مسائل و مشکلات فرهنگی – اجتماعی و البته تبعیضات حقوقی که در بستر زمان و تاریخ همچنان به عنوان مسائل زنان وجود داشته و در حال حاضر هم وجود دارد را در یک دسته و مشکلاتی که برخواسته از پارادایم ذهنی صاحبان قدرت و سیاست های جاری، زنان با آن مواجه می شوند را در دسته ی دیگر، می توان گفت که مشکلات دسته ی دوم به شکلی پر رنگ تر بر زندگی روزمره و جریان جاری زندگی تاثیر گذار است و البته گاه تاثیر مشکلات دسته اول را تشدید می کند. از این نظر، می توان در این برهه زمانی به مشکلات اقتصادی موجود در کشور و مسائل بیکاری و اشتغال اشاره کرد و “فقر زنانه” و مشکلات خاص بوجود آمده و پیامدهای آن- از جمله خشونت و آشفتگی روانی- را مورد توجه قرار داد».

وی در خصوص اولویت بندی مشکلات تاکید دارد: «با توجه به لزوم رویکرد سیستمی نمی توان مشکلات را اولویت بندی کرد و بی شک مشکلات مختلف تاثیرات متفاوتی را بر زندگی زنان می گذارد. و البته لزوم درک اولویت های متفاوت با توجه به هویت های مختلف زنان امری بدیهی به نظر می رسد» با این وجود معتقد است: «این که فعالان حوزه ی زنان و جنبش زنان با توجه به پتانسیل، توانمندی و ظرفیت شان قادر به پی گیری چه مطالبه ای هستند و چه چیزی را اولویت خود می دانند، موضوع و بحث متفاوت و قابل تاملی است». 

اشتغال و حق پوشش دو مطالبه مهم

سارا صحرانوردفرد با توجه به اهمیت قدرت اقتصادی در زندگی زنان،‌ «اشتغال» را اساسی ترین مطالبه آنان می داند: «با گذشت زمان حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی گسترش می یابد و زنان نقش پررنگ تری در جامعه برای خود قائل می شوند. رشد آگاهی با افزایش مبارزات مدنی، زنان را به طرح مطالبات اجتماعی شان می کشاند و این مطالبات در جنبش زنان مطالبات روشنفکری نیست بلکه مطالبات عموم زنان است. طبق آمار زنان تنها 16 درصد در فعالیت های اقتصادی مشارکت دارند و عدم تعادل کار برای زنان وجود دارد. قدرت اقتصادی تا اندازه ای نابرابری های حقوقی را کم رنگ و تحمل کاستی های سیستم قضایی را ممکن می کند؛ در نتیجه شاید بتوانیم اشتغال را اساسی ترین مطالبه زنان بدانیم».

وی سپس با اشاره بر این نکته که مطالبات در شرایط مختلف تغییر شکل می دهند به تاکید زنان بر حق پوشش اشاره می کند: «با توجه به تعلیق لایحه خانواده طی سه سال اخیر، یک سری از مواد لایحه (با موضوعیت طلاق، چندهمسری و تابعیت) حساسیت بیشتری را هم در بین جنبش های مدنی و هم در میان توده مردم ایجاد کرده است؛ چنان که به نظر می رسد مطالبات در شرایط مختلف تغییر شکل می دهند. در تایید این گفته می توان تاکید زنان را بر حق پوشش شان طی چند ماه اخیر مثال زد؛ شاید عدم سختگیری دولت حق آزادی پوشش را به یک مطالبه تبدیل نکند اما، محدودیت های روزافزون در انتخاب پوشش نشان داده است که مساله اینچنینی (در مقایسه با مطالبات دیگر بی اهمیت) چطور می تواند اهمیت صدچندان پیدا کند».

از اهمیت مسئله ای کاسته نشده است

وحیده مولوی معتقد است که از اهمیت مسئله ای کاسته نشده است بلکه باید در روش ها و استراتژی ها تغییر ایجاد کرد: «با توجه به این که نه تنها تغییر مثبتی در مسایل زنان در ایران در این سال ها به وجود نیامده، بلکه در موارد بسیاری یک برگشت به عقب هم وجود دارد؛ گمان نمی کنم از اهمیت مساله ای کاسته شده باشد. تفاوتی که باید ایجاد شود به نظرم تغییر در روش ها و استراتژی ها است».

البته وی همانند صحرانورد به اهمیت مسئله حجاب با توجه به فشارهای موجود اشاره کرد و واکنش حقوقی در رابطه با گشت ارشاد را به عنوان یک اقدام لازم می داند: «از آنجا که در اکثر مواقع جنبش زنان در ایران واکنشی عمل کرده است، به نظر می آید با تمرکز حکومت روی حجاب و سخت گیری های بیشتر نسبت به سالهای اخیر، شاید بتوان در مورد حجاب حرف زد. البته این که آیا این می تواند بحث فراگیری بشود یا نه، مساله ی دیگری ست که سال ها ذهن فعالان زنانی که دغدغه ی کار روی مساله ی حجاب را داشته اند، درگیر کرده است. اما در مورد همین مساله حجاب شاید بتوان بخش هایی را یافت که همه گیر باشد، مانند گشت ارشاد. به نظرم لازم است دست کم یک واکنش حقوقی به مساله گشت ارشاد داشته باشیم».

اولویت، فشار بر دولتمردان برای تغییر در قانون است

جعفر مرتضوی با اشاره به اینکه «ایران از لحاظ فرهنگی، قومیتی، طبقاتی و … کشوری متنوع است و این تنوع در هر محدوده‌ی فیزیکی یا ذهنی، نمودی خاص- در حوزه مسائل زنان پیدا کرده است»؛‌ اولویت بندی کردن مسائل زنان در گستره‌ی بزرگ را سخت می داند: «بدین جهت هرچند اولویت بندی در محدوده های جغرافیایی کوچک‌تر، ممکن و حتی لازم و ضروری است اولویت بندی کردن مسائل زنان در گستره‌ی بزرگی چون ایران کمی سخت و غیر ممکن به نظر می‌رسد».

با این وجود وی موانع قانونی که سد راه پیشرفت زنان است را یکی از مهمترین مسائل فعلی آنها در سطح ملی می داند: «روشن ‌ترین مسئله ای که زنان در ایران در سطح ملی با آن رو به رویند موانع قانونی و دستور العمل هایی است که از سوی دولت گاه بر سر آنان فرو می‌آید (نمونه ‌اش همین تفکیک جنسیتی و ممانعات از تحصیل دختران در بسیاری از رشته های دانشگاهی) و اگر نیازی به اولویت بندی کردن مسائل زنان در سطح ملی باشد به نظر می‌رسد وارد مذاکره شدن با دولت به هر شکلی برای احیای حقوق زنان اولویتی روشن، صریح و فوری است که نیاز به حضور گسترده زنان به انحاء شیوه های ممکن دارد. بنابراین در سطح ملی اولویت، فشار بر دولتمردان برای تغییر در قانون است هر چند همان طور که اشاره شد مسائل زنان در سطوح غیر ملی نیز بسیار مهم و ضروری است و جای به جای نیاز به تعریف شدن دارد مسائلی که اهمیتشان چه بسا بیشتر از تغییر قانون است».

زمان مطالبه ی کلان داشتن از حاکمیت گذشته است

در رابطه با این سوال که آیا هم چنان رویکرد «مطالبه محوری» می تواند مسیر فعالیت های جنبش زنان را مشخص کند و اگر بله، کدام یک از این اولویت ها قابلیت تبدیل شدن به مطالبه را دارند، پاسخ های متفاوتی داده شد.

وحیده مولوی با توجه به شرایط فعلی و از بین رفتن مشروعیت حاکمیت به لزوم تغییر روش و تغییر مخاطب اشاره می کند: «جمع آوری امضا، دادن بیانیه و به طور کلی فعالیت هایی که نیاز به مشارکت مردم برای تحت فشار قرار دادن یا جلب توجه حاکمیت دارد، دیگر جواب نخواهد داد. زیرا همان مشروعیت نسبی و اندک حاکمیت هم در میان مردم و هم در میان فعالان از بین رفته است و امید بستن به حاکمیت بعد از وقایع 88 خنده دار به نظر می رسد. برای همین نیاز داریم استراتژی ها و روش های مان را عوض کنیم. اگر تا به حال مخاطب اصلی ما حاکمیت بود، الان زمان تغییر مخاطب است. اگر هم در مواردی لازم بود به بالا(حکومت) نگاه کنیم، بهتر است بی سر و صدا و با لابی باشد. چون من معتقدم بعد از سال 88 دیگر مرزبندی مشخصی بین طرفداران و مخالفان حاکمیت ایجاد شده است. و نه تنها عموم مردم، بلکه کسانی از مردم که در حاکمیت هستند، به سه دسته تقسیم می شوند: طرفداران جدی حاکمیت، مخالفان جدی حاکمیت و بی طرفان. با لابی کردن می شود از کمک مخالفان جدی حاکمیت بهره برد».

وی مطالبه کلان داشتن از حاکمیت در شرایط فعلی را بی اثر دانسته و مطالبه رفع خشونت علیه زنان را به عنوان مطالبه ای که می تواند از جنبه های مختلف پیگیری شود مورد اشاره قرار می دهد: «بنابراین به نظرم زمان مطالبه ی کلان داشتن از حاکمیت گذشته است و نتیجه ای که به دست می آید، ارزش انرژی صرف شده را ندارد. زمان تغییر مخاطب است و خواسته ی عمومی ای که می شود مطرح کرد، رفع خشونت علیه زنان است. جنبه های زیاد و مختلف این مساله، می تواند آن را به یک خواسته ی فراگیر تبدیل کند». وی با اشاره بر این نکته که سه مسئله 1) مزاحمت های خیابانی 2) ایجاد خانه امن و 3) سهمیه بندی و تفکیک جنسیتی نسبت به همه مسائل زنان که وجود دارد دارای اولویت هستند؛ بر لزوم رفتن به سمت مردم برای پیگیری این مطالبات در شرایط حاضر،‌ تاکید می کند: «بنابراین در هر شرایط و زمانی سعی می کنم بروم سمت این که درباره یک کدام از این خواسته ها به تنهایی (یا در کنار هم) کار کنم. خب یکسری شان مستقیما با حاکمیت در ارتباطند و یک سری نه (با مردم در ارتباطند) و چون الان زمانی است که باید برویم سمت مردم با توجه به شرایطی که توضیح دادم، فکر می کنم که کار روی حوزه خشونت و مزاحمت های خیابانی مهم است». 

با هم بیدار می شویم و کارهای کوچک را شروع می کنیم

وحیده مولوی سپس چگونگی کار بر روی محورهای مورد نظر خود را بیان می کند: «کار مزاحمت های خیابانی را در گروه های کوچک می شود انجام داد. این کار لزومی ندارد همه گیر شود ضمن اینکه این کار با آدم های عادی بیشتر جواب می دهد تا فعالان زنان. برای اینکه فعالان زنان انقدر درگیری دارند که شاید به این حوزه نرسند. دسترسی به این افراد هم توسط شبکه های کوچکی است که با آنها در ارتباط هستیم. این موضوع چون بحثی است که همه با آن درگیر هستند، یعنی از بچه 6 ساله تا زن 60 ساله با آن در ارتباط هستند و دغدغه شان می تواند باشد، راحت در گروه های مردمی گسترش پیدا می کند و می توانیم دغدغه شان کنیم. هر کسی اگر در شبکه ارتباطی خودش بتواند راهکاری که برای آن شبکه جواب می دهد را در آن شبکه گسترش دهد؛ فکر کنم تا حدی که سر و صدا کند جوابگو باشد. بحث فرهنگ سازی در اینجا خیلی جواب نمی دهد بلکه سر و صدا (رسانه ای شدن) لازم است. حالا در این شبکه هایی که پیش می رود،‌ بحث فرهنگ سازی هم خود به خود می شود چون آدم ها با هم حرف می زنند. یک بخشش الان این است که در مورد این موضوع حرف به آن صورت زده نشده برای همین انقدر زیاد است، اگر در این شبکه های کوچک در موردش حرف زده شود می تواند فرهنگ سازی هم انجام شود».

وی در رابطه با چگونگی بازسازی جنبش زنان معتقد است: «الان در شرایط فعلی ما سه سال را پشت سر گذاشتیم،‌ فکر می کنم دو سال از این سه سال را ما خواب بودیم. یک کارهای جزئی کردیم ولی واقعن خواب بودیم و کم کار کردیم. یعنی من اگر بخواهم خیلی شخصی و درمورد خودم بگویم شاید مثلا دو ماه سه ماهه که بیدار شدم و فکر می کنم حالا باید کاری انجام بدهم. فکر می کنم همه ما باید یک زمانی داشته باشیم که بیدار بشویم.‌ خودمان را پیدا کنیم، ببینیم کجا می خواهیم کار کنیم.‌ ببینیم که چه کار می خواهیم انجام بدهیم. بعد از اینکه خودمان را پیدا کردیم من فکر می کنم که کم کم می رویم سراغ هم. با هم بیدار می شویم و کارهای کوچک را شروع می کنیم. بعد از آن می شود حالا نشست حرف زد که ببینیم حالا به کدام سمت می خواهیم برویم. حالا روی کدام بخش از مشکلاتمان می خواهیم فوکوس کنیم و آن را پیش ببریم.»

لزوم ایجاد شکل های مناسبی از کنش محلی در گروه های کوچک

جعفر مرتضوی همچنان بر داشتن رویکرد مطالبه محوری تاکید کرده اما به لزوم رویکردهای دیگر در کنار آن اشاره می کند:‌ «با توجه به توان و حضور گسترده دولت در شئون زندگی انسان ایرانی امروز، جا دارد مطالبه محوری یکی از رویکردهای عمده‌ی فعالیت باشد. عملا رفع تبعیض و حمایت از زنان در جای جای اجتماع و خانوده بدون قدرت و نفود و حضور دولت غیر ممکن به نظر می‌رسد. البته اگر این شکل فعالیت تنها شکل یا حتی اگر عمده‌ترین شکل فعالیت جنبش زنان باشد این تهدید را نیز به همراه دارد که زنان از توان گسترده نفوذ و حضور و تاثیر خود در عرصه های مختلف غافل بمانند».

وی در این راستا کنش های محلی از طریق گروه های کوچک را موثر می داند:‌ «با درک خوبی از مسائل زنان هم در ابعاد ملی و هم در بعد منطقه ای نیاز است در کنار رویکرد مطالبه محوری، شکل‌های مناسبی از کنش محلی از طریق تشکیل گروه های کوچک با غلبه‌ی نگاه آگاهی بخشی و توانمند سازی شکل بگیرد. در این زمان که توان مذاکره و اعتماد به دولت به کمترین میزان خود رسیده است فرصت مناسبی است که جنبش زنان با رویکردهای دیگری در کنار رویکرد مطالبه محوری دست به عمل زند».

وی برای بازسازی جنبش زنان بر گسترش فعالیت همین گروه های کوچک و محلی تاکید کرده و می گوید: «شناسایی مشکلات متنوع زنان در حوزه‌ها و مناطق مختلف، و استفاده از توان محلی می‌تواند شروع بسیار خوبی برای بازسازی جنبش زنان باشد. البته چنین نگاهی به فعالیت در جنبش زنان در خود پتانسیل قدرتمندی برای درگیر ساختن حجم گسترده ای از زنان در فرآیند آگاهی بخشی، مددرسانی و … از طریق گروههای کوچک، عمدتا محلی و مرتبط با هم دارد؛ در کنار اینکه مدل خود به خود مبتنی بر شکلی از عمل است که بر پایه رشد و استحکام نهادها و شبکه های فعالان حقوق زنان استوار است».

مطالبه ی «امنیت انسانی» به بازسازی جنبش زنان کمک می کند

مریم بهرمن همچنان رویکرد مطالبه محوری را جوابگو می داند: «به گمان من در حال حاضر، رویکرد مطالبه محوری گروه های مختلف زنان می تواند در کوتاه مدت و بلند مدت مسیر فعالیت های جنبش زنان را مشخص کند.»

وی سپس، «امنیت انسانی» را به عنوان اولویت های مطالبه ای جنبش زنان برمی شمارد: «با توجه به شرایط موجود و شرایطی که جنبش زنان در آن قرار دارد به نظر من مطالبه ی “امنیت انسانی” می تواند یکی از اولویت های مطالبه ای جنبش زنان باشد … در شرایط حال حاضر که سطح احساس امنیت در ابعاد مختلف، چه از لحاظ اقتصادی، و چه از لحاظ اجتماعی- سیاسی در سطح نامطلوبی ست این مطالبه می تواند بستری برای بیان مشکلات و طرح مطالبات گوناگون باشد که گروه های مختلف با توجه به ظرفیت شان می توانند به آن بپردازند».

مریم بهرمن در پاسخ به این سوال که جنبش زنان اکنون چگونه می تواند خود را بازسازی کند، می گوید: «به نظر می رسد با فقدان سازمان ها و انجمن های رسمی و فضای امنیتی حاکم بر فعالیت های جنبش زنان و فعالان آن، شبکه سازی اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است و بی شک در این فضا، نقش افراد اهمیت بسزایی دارد. از طرفی در این شرایط بدیهی ست که رابطه ها به روابط غیررسمی و دوستانه تبدیل شود، اما تلاش برای ایجاد هویت های گروهی مختلف حتی در حداقل ترین سطح مطالبات یا فعالیت می تواند به ایجاد شبکه های هدفمند کمک کند تا فضا برای بازسازی جنبش زنان فراهم شود».

در همین راستا بار دیگر بر مطالبه ی امنیت انسانی تاکید کرده و پیگیری آن را به عنوان مطالبه ای ملموس برای بازسازی جنبش زنان موثر می داند: «از طرفی طرح مطالبه امنیت انسانی (با تاکید به خواسته های ویژه و مورد توجه فعالان جنبش زنان) با توجه به تلاش های حکومتی (طرح لایحه ی امنیت زنان) می تواند مطالبه ای باشد که هزینه های اضافی بر فعالان جنبش ایجاد نکند و هم بستری را برای بازسازی و جذب فعالان فراهم و در عین حال با توجه به شرایط زمانی، مطالبه ای ملموس باشد».

لزوم تشکل سازی متناسب با توانایی ها

سارا صحرانورد فرد در رابطه با مطالبات جنبش زنان معتقد است: «از آنجا که مطالبات مختلف از سوی طبقات مختلف مردم و دیدگاه های متفاوت در میان کنشگران جنبش زنان وجود دارد، نباید به فکر تقدم و تاخر مطالبات باشیم بلکه باید سعی کنیم که با تضادها درست و منطقی برخورد کنیم».

وی درباره نحوه سازماندهی و پیگیری مطالبات می گوید: «کنشگران باید متناسب با توانایی ها و حوزه علاقه شان، تشکل سازی کنند و فعالیت های موازی با کارکردهای مختلف داشته باشند. رسیدن به راهکارهای مشترک آسان نیست، لذا هدایت چالش های اجتماعی برعهده همه تشکل هاست». وی سپس بر لزوم پذیرش یکدیگر و عدم حذف در میان گروه ها تاکید می کند: «نکته اساسی این است که تشکل ها یا کنشگران نباید تلاش کنند یکدیگر را حذف کنند و یک تشکل نباید تشکل های دیگر را زیر هژمونی خود درآورد».