تا قانون خانواده برابر: رشد و گسترش نظریه فمینیستی طی دهه های گذشته به قدری بوده است که دیگر نمی توان به سهولت، و بدون نزدیک شدن به یکی از نحله ها یا آرای شکل گرفته پیرامون آن، به تعریفی جامع از آنچه، فمینیسم نامیده می شود، دست یافت. از طرفی، همواره این خطر نیز وجود دارد که بدون آشنایی از سیر این تحول، فمینیسم را به نوعی جبهه گیری یا زبان بازی صرف فروکاست.
در واقع، نظریه فمینیستی به تناسب برخورد با جنبه های حقوقی، سیاسی و اقتصادی در سپهر عمومی جامعه، به تعریف و بازتعریف مداومی از موضع زنان در این سپهر پرداخته و از همین روست که “امروزه با پیدایش نحله های گوناگونی که بر برابری یا تفاوت یا جدایی یا حتی برتری زنان پا می فشارند به دشواری می توان تنها با اشاره به مطالبات حقوقی به عمق معنای فمینیسم راه برد”. (از مقدمه مترجم)
رزمری تانگ، مولف کتاب “درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی” نیز، ضمن اذعان بر این تنوع و تکثر- از نحله های لیبرالی، مارکسیستی، روان کاوانه، سوسیالیست، اگزیستانسیالیست و یا پست مدرن – اضافه می کند که “هر یک از این نگرش ها پاسخی جزئی و مقطعی به “مسئله زن” است که چشم امدازی منحصر به فرد با نقاط قوت و ضعف نهفته در روش شناسی خود ارائه می دهد.” وی در ادامه همین مطلب می نویسد: ” اما چیزی که همچنان مرا به وجد می آورد تلاقی این پاسخ های جزئی و مقطعی است که با پیوستن به یکدیگر از یک سو محملی می شوند برای نوحه سرایی بر ستم و عقب راندگی و سرکوبی که از دیرباز بر زنان تحمیل شده است، و از سوی دیگر همگان را به تحسین این همه زنی فرا می خوانند که ” نظام را به زانو در آورده ” و اختیار سرنوشت خود را به دست گرفته اند و به یکدیگر دلگرمی داده اند که همچون زن بزیند و عشق بورزند و بخندند و خشنود باشند.”
بنابراین رزمری تانگ دست اندرکار نوعی گونه شنسی فمینیسم می گردد تا “نقاط ضعف و قوت هر یک از نگرش های عرضه شده” را آشکار سازد. آنچه تلاش تانگ را تلاشی در خور تامل و تا حد زیادی قابل اعتماد می گرداند عدم جانبداری کم نظیر وی در بازخوانی و کالبدشکافی این گونه ها و سرانجام ارائه تصویری جامع از ننظریه های فمینیستی است. او خود در این باره می گوید: “اگر در حال حاضر برای من بسیار دشوار است که خود را به یکی از نحله های فمینیسم منتسب کنم به این دلیل است که می بینم هر یک از این گرایش ها چیزی باارزش به من عرضه کرده است. شاید این نشان می دهد که برچسب ها قدیمی شده اند.”
مولف با صداقت و صراحتی مثال زدنی، در رابطه با عدم جانبداری خویش از نگرشی خاص در فرایند تالیف کتاب می نویسد: “هر یک از این دیدگاه ها سهمی ارزشمند و ماندگار در اندیشه فمینیستی داشته اند و بی حرمتی به هر نگرش، در رهگذر هواداری از نگرشی دیگر، نشانه ناسپاسی و ناراستی است.خوانندگانی که انتظار دارند در پایان کتاب دیدگاه واحدی از این میدان برخورد آزادانه افکار، پیروزمند، به درآید مایوس خواهند شد.”
با این وجود شاید بیراه نباشد اگر نوع موضع گیری محققانه خانم تانگ را بخشی از جهان بینی و منش روشنفکرانه یک فمینیست به طور عام، ارزیابی کنیم. تانگ، اگر چه خود را به معنای دقیق کلمه، یک سوسیال-فمینیست، یا فمینیستی با گرایش پست مدرن، معرفی نمی کند، اما دقیقاً، یک فمینیست است. و این از آنروست که وی آگاهانه جستاری را آغاز کرده است که نشان ازانکشاف محل ایستادن و موضع و موقعیت وی، پیش از هر چیز، به عنوان یک زن است. چنانکه وی، کار پژوهش خویش را نیز با این پیش فرض آغاز کرده است که هر نظریه فمینیستی که در توصیف چگونگی رهانیدن از ستمی که به او می شود، چیره دستی بیشتری به خرج دهد، نظریه بهتری خواهد بود.
کتاب “درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی” در هشت فصل، به بررسی فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیستی، فمینسیم رادیکال و مباحث تولید مثل و مادری، فمینیسم رادیکال و مباحث جنسیت و میل جنسی، فمینسم راوانکاوانه، فمینیسم سوسیالیستی، فمینیسم اگزیستانسیالیستی، و فمینیسم پسا مدرن می پردازد. هر فصل دارای مداخل متعدد و نیز یک نتیجه گیری است که تمام آنها در فصل نهم و ذیل “نتیجه گیری:مواضع و تفاوت ها” بار دیگر مورد مداقه قرار گرفته اند.
درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی / رزمری تانگ: ترجمه منیژه عراقی. تهران، نشر نی، 1387.
برای آشنایی کلی با هر فصل، رجوع کنید به یادداشتی در معرفی کتاب از نازلی فرخی در انسان شناسی و فرهنگ:
[http://anthropology.ir/node/3860->http://anthropology.ir/node/3860]