بیدارزنی: کتاب «زنانی که مرد میشوند» توسط خانم آنتونیا یانگ، استاد انسانشناسی دانشگاه برادفورد در سال ۲۰۰۰ منتشر شده است. این کتاب یکی از نمونههای خوب تحقیقات انسانشناسی است که به کمک مصاحبههای عمیق با مردان یا به عبارتی با زنانی که اکنون مرد شدهاند، انجام یافته است. این تحقیق از سال ۱۹۹۰ تا سال ۱۹۹۸ در روستاهای شمال آلبانی انجام یافته است. از مقدمه مترجمان کتاب
تحقیق آنتونیا یانگ در یکی از پدرسالاریترین جوامع صورت گرفته است. تصویر مختصری که مولف از اوضاع حاکم بر این کشور به ویژه از نواحی شمالی آن به دست میدهد اهمیتی به سزا در تعیین جایگاه زن در این جامعه و نیز چرائی تمایل آنان با «مرد شدن» است.
در ضمیمه شماره یک این کتاب اشاره شده است که اهالی بالکان و به ویژه آلبانی، اغلب به توحش شهره بودهاند. چنانکه اصطلاح «بالکانیزیشن» مترادف با «متلاشی شدن خشونتآمیز و از هم گسیختن یا ایجاد اختلال و بینظمی استفاده میشود.» علاوه بر این «نهتنها برای نشان دادن تقسیمبندی واحدهای سیاسی پویا و گسترده، بلکه بهعنوان مترادفی برای حق مالکیت طایفهای، اجدادی، بدوی و وحشیگری نیز به کار میرود» (۲۳۴)
در چنین جامعهای با ساختاری عشیرهای مرد بهعنوان سرپرست خانوار تنها به مراقبت از کفش و تفنگش میپردازد و وقتش به خوردن و خوابیدن و سیگار کشیدن میگذرد. با این وجود، متوقع است که همه به او توجه کنند. خانم خانه نیز به مدیریت امور داخلی خانه میپردازد تا همهچیز مطابق میل ارباب، رفع و رجوع گردد. در چنین وضعی است که زن تا حد اموال مرد فرو کاسته میشود و بعد از مرگ مرد به همراه تمامی ملحقات به جا مانده از او و بهعنوان مایملک به نزدیکترین مرد خانوار، تعلق میگیرد. به نوشته مؤلف در این حوزه شأن زن چنان نازل است که برخی حتی دختران خود را جزء فرزندشان به حساب نمیآورند و هنگامیکه از آنها سوال شود چند فرزند دارید، فقط تعداد پسران را میگویند. یا ممکن است بگویند: «دو پسر و با عرض معذرت از شما سه دختر» (۹۸)
درک درست این ساختار اجتماعی در گرو آشنایی با قانونی عرفی به نام «کنون» است که به تنظیم روابط در جزئیترین اشکال آن پرداخته است. در این قانون، مرد در رأس هرم زندگی اجتماعی و خانوادگی قرار میگیرد و وظیفه خطیر حراست از شرف و آبرو را بر عهده میگیرد. اما همین قانون نیز شرایط ویژهای را برای تبدیل زنان به مرد در نظر گرفته است. چرا که وجود سرپرست خانوار از مهمترین و اساسیترین ارکان جامعه سنتی آلبانیایی است. با توجه به اینکه در موارد بسیاری به علت حضور در جنگهای مکرر از تعداد مردان کاسته میشود، این سنت استمرار بیشتری نیز به خود گرفته است.
باکرههای آلبانیایی چگونه مرد میشوند؟
فرایند تبدیل باکرههای آلبانیایی به مرد، نه از طریق فعل و انفعالات بیولوژیکی از طریق اعمال جراحی و نه حتی از طریق نوعی تمایل همجنس خواهانه، بلکه «این کار با داشتن پوشش مردانه و مشارکت اجتماعی در فعالیتهایی که مخصوص مردان است انجام میگیرد» (۱۳۲) (در رابطه با مقوله همجنس گرایی باید گقت که در قوانین اصلاح شده آلبانی اگر چه به همجنس گرایی مردان با تسامح برخورد شده است اما این مسئله در رابطه با زنان حتی مورد اشاره نیز قرار نگرفته است)
با ارجاع به قانون کنون و اهمیت وجود سرپرست خانوار مشخص خواهد شد که وجود چنین نقشی تا چه میزان در استحکام بنیان خانواده معتبر است. بنابراین در صورت نبود مرد برای بر عهده گرفتن این نقش، زنان میتوانند بر اساس سنت کنون و با سوگند تعهد خوردن واجد شرایط لازم برای کسب سرپرستی خانوار شوند. اگر چه نباید از نظر دور داشت که گاها زنان برای اجتناب از تن دادن به ازدواجهای اجباری نیز ممکن است به ایفای چنین نقشی متمایل گردند.
بااینوجود، آنها با بستن چنین عهدی تمامی کار ویژههای یک مرد سرپرست خانوار را کسب کرده و نقش و مسئولیت مرد، اعم از میراث مالکانه را تصاحب خواهند کرد و نام خانوادگی را حفظ میکنند. البته عموماً این فرایندی یکباره و آنی نخواهد بود بلکه بسیاری از باکرههای قسمخورده با تصمیمی که دربارهشان در دوران کودکی یا حتی پیش از تولد گرفتهشده است، مواجه هستند. در این صورت، پدران به الگوی آنها تبدیل میشوند و آنها در دوران کودکی و بلوغ بیشتر وقت خود را با پدرانشان میگذرانند. مؤلف دراینباره به نکته بسیار مهمی اشاره و مینویسد: «یافتههایم موردی را نشان نمیدهد که خودداری از ازدواج با شخص معینی، دلیلی برای دختران باشد که باکره قسمخورده شوند. در تمامی یافتههایم، نیاز فوری در آینده نزدیک یا دورتر، به وجود سرپرست خانوار و وارث خانه شدن، از جمله دلایلی بود که معمولاً استنباط میکردم»(۱۳۹)
درواقع باکرههای آلبانیایی پس از سوگند خوردن و بر عهده گرفتن وظایف مردانه، از طریق انتخاب لباس است که در تعهدات جنسیتی، مسیر تغییر را طی خواهند کرد. «انتخاب لباس بازتاب ماهیت یک نظام اجتماعی – اقتصادی ویژه در مناطق کوهستانی آلبانی و بخشهای دیگری از منطقه بالکان است و نمایانگر محیطی خاص و نسبتاً خشن است که در آن نوع لباس و شرف و آبرو با مقتضیات اقتصادی رابطه دارند» (۶۰)
یانگ در ادامه میافزاید: «از دیدگاه کلی لباس مردانه باکرههای قسمخورده بهوضوح نوعی تجلی رهایی بخشی است. لباس زنان آلبانیایی و لباس باکرههای قسمخورده، بهویژه جامعه روستایی، نه تنه جنسیت بلکه موقعیت اجتماعی و بهطور خاص وضعیت جنسیت را مشخص میکند. با تغییر لباس، فشار بسیار زیادی برای تطبیق یافتن با نقش و جنسیت عرفی که در آن فرهنگ تعریفشده وجود دارد» (۶۱)
باکرهها پس از سوگند
باکرههای قسمخورده پسازآنکه نام خود را تغییر میدهند و لباس مردانه به تن میکنند وارد دنیایی بهکل متفاوت از آنچه تا پیش از آن برایشان تعیین شده بود، میشوند. «مهمترین شاخصی که بهواسطه آن میتوان هر باکره قسمخورده را همانگونه که هست درک کرد، بستگی به پذیرش آنان از سوی همگان در وضعیت خانگی بسیار سنتی روستایی (اغلب اوقات) یا شهری دارد» (۱۵۴)
لیول یکی از باکرههای قسمخورده میگوید: «من از بر عهده گرفتن مسئولیت رفتن به بازار کار و فروش محصولاتمان برای رفع نیازهای خانوار لذت میبرم. من از اداره کردن خانه، خانواده و زمین همانگونه که پدرم مدیریت میکرد، احساس غرور میکنم. زمانی که والدینم در حال مرگ بودند آنان را مطمئن کردم که خانواده بیحرمت و خوار نخواهد شد. کار مهمترین اصل در زندگی من است» (۱۵۸). آنها بهسرعت حتی در نوع گویش و گزینش کلمات نیز مسیری مردانه را پیش میگیرند و بعضی از آنها حتی به دختران جوان متلک میاندازند.
پاشکه یکی دیگر از این باکرههای قسمخورده جمله بسیار مهمی را به کار میبرد و میگوید: «مانند مردان لباس بر تن کردن، یعنی کسب احترام آنان»(۱۶۶). همسایه پاشکه نیز او را همچون یک مرد میپندارد. یا شریک حتی سانی ۳۶ سالهای که اکنون راننده یک کامیون است میگوید: «در نظر من سانی یک فرد خوب است و قابلاعتماد، نه یک مرد و نه یک زن» (۱۷۹). مولف پس از ارائه تعداد متعددی روایت از زندگی باکرههای قسمخورده مینویسد: «از جمله عواملی که در تمامی این زنان مشترک بود مشکلات اقتصادی و توانایی شخصیتی بود. بسیاری از آنان، بدون هیچ تماسی با افراد مشابه خود زندگی میکردند، اما همه آنها این قانون کنون که، یکخانهی در خور احترام، باید توسط یک مرد سرپرستی شود را رعایت کردهاند» (۱۸۸). یانگ اضافه میکند: «تمام باکرههای قسمخوردهای که ملاقات کردم، کاملاً لباس مردانه رسمی بر تن داشتند، خواه ستنی یا غربی، تمامی این افراد، دقیقا در راه رفتن و حرکات، از خط مشی مردانه پیروی میکردند. تمامی آنها در ظاهر با تصویر و انگاره ذهنی از خود، کاملاً احساس راحتی میکردند» (۲۰۸). با این وجود، خانم یانگ این مسئله مهم را پیش میکشد که: «وضعیت مقبول در یک سبک قاعدهمند و منطقی، با پذیرش پوشش مناسب نشان داده شده است. باکره قسمخورده شدن، نماد غم باری از مفهوم جامعهشناختی «ایفای نقش» است که بر اساس آن، بخشی از خود باطنی، با کنار گذاشتن برخی از عرفهای فرهنگی-اجتماعی در موقعیتی خاص، امکان ظهور پیدا مینماید» (۲۱۷).
کتاب زنانی که مرد میشوند در نوع خود اثری است کمنظیر که به فارسی برگردانده شده است. با مطالعه این کتاب تکاندهنده، میتوان به گوشهای از صعوبت بار تبعیض جنسیتی پی برد. تا جایی که زنانی مجبور باشند برای به دست آوردن بخشی از حقوق بدیهی و اولیه خود به ظاهر مردان درآیند و در موقعیت معلقی بین زنانگی و مردانگی سرگردان بمانند. به گمانم، سوال مترجمان این اثر، خود واضحتر و گویاتر از هر توضیحی خواهد بود:
فکر میکنم شعار «آزادی، برابری و برادری» را شاید بد نباشد یکجایی، دریکی از دوردستها همیشه داشته باشیم تا آن صدای اعتراض پنهان» کاملاً از یادمان نرود و از آن در مشاهده پدیدههای فرهنگی غافل نمانیم.
سؤالی که اینک در اینجا مطرح است این است که آیا چنین شرایطی برای مردان نیز وجود دارد؟ اگر قضیه را وارونه کنیم بدینصورت که بگوییم، درجه شرایطی مردان حاضرند لباس زنانه برتن کنند، کفشهای پاشنهبلند بپوشند، موهای خود را بلند کنند و آرایش کنند و قسم بخورند که همیشه پسر باقی بمانند، در غیر این صورت، مرگشان درملاء عام حتمی است، چه پیش میآید؟
با ذکر این سناریو، همه خندهمان میگیرد، چه دردل وچه با صدای بلند. از تصور مردی که به زور به هیبت زنان در آمده باشد، میخندیم و آن را به مسخره میگیریم. ولی چرا از تصور زنی که به هیبت مردان درآمده باشد با جملاتی همچون «رشد شخصیت و شکوفایی” وگاه» رضایت ” از آن صحبت میشود؟ چقدر جالب و شگفتانگیز است مقایسه این دو پدیده باهم، زنانی که مرد شدهاند و مردانی که زن شدهاند؛ و با این تخیل و واقعیت است که به عمق شعار «آزادی، برابری و برادری” پی میبریم»
یانگ، آنتونیا (۱۳۹۰)، زنانی که مرد میشوند: باکرههای قسمخورده آلبانیایی، مترجمان: منیژه مقصودی، محمدمهدی فتوره چی، تهران: انتشارت جامعه شناسان.
فهرست کتاب:
فهرست نقشهها و تصاویر
مقدمه خانم آن توتیایان گبرای ترجمه کتاب ایشان
مقدمه مترجمان
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: شجره خونی، شجره شیری
فصل سوم: کَنون» قوانین آبروداری ومهمان نوازی
فصل چهارم: باکرههای قسم خورده چه کسانی هستند؟
فصل پنجم: زندگی همچون مردان
فصل ششم: لباس به مثابه نمادجنسیت
فصل هفتم: اعلان جنسیت مردانه: مردان و «باکرههای قسم خورده»
فصل هشتم: جهان درحال حول
ضمیمه ۱
ضمیمه ۲
ضمیمه ۳
فهرست منابع
نمایه
فهرست مطالب انگلیسی
مقدمه آنتونیای ونگ برای ترجمه کتاب
برای خواندن فهرست، مقدمه نویسنده ومقدمه مترجمان کتاب در زیرکلیک کنید:
[http://anthropology.ir/sites/default/files/Ketab%20-%2019%20Tir%2090%20-%20Zanani%20ke%20mard%20mishavand-%20Fehrest.doc->http://anthropology.ir/sites/default/files/Ketab%20-%2019%20Tir%2090%20-%20Zanani%20ke%20mard%20mishavand-%20Fehrest.doc]
در پایگاه اینترنتی دکتر منیژه مقصودی:
[http://www.maghsudi.info/node/55->http://www.maghsudi.info/node/55]
مصاحبه با مدیر انتشارات جامعه شناسان درباره این کتاب:
[http://www.iranbalkan.net/view-5772.html->http://www.iranbalkan.net/view-5772.html]