منتقل نشدن تابعیت مادر به فرزند، فقط تعداد افراد نامشروع و بی هویت را افزایش می دهد

0
273

تا قانون خانواده برابر: هدی عمید وکیل پایه یک دادگستری، کارشناس ارشد حقوق بین الملل و از فعالان حقوق زنان، عضو کمپین بی سنگسار و “مادر من، وطن من” است. هدی با توجه به سابقه 6 ساله خود در زمینه وکالت بیش از این که اشکالات حقوق مدنی این قانون را بشمارد، از کودکانی می گوید که بی هویت در خیابان های ایران- شهر رها شده و سرمایه هایی که در کارهای سیاه خیابانی هرز می روند و پرونده های ناشماری که از بزهکاری فرزندان ایرانی بی هویت انباشته می شود.

برای شروع بحث لطفا قانون تابعیت، جزئیات و چگونگی اجرای آن را تعریف کنید تا از لحاظ حقوقی با ویژگی های آن آشنا شویم.

هدی عمید: در قانون فعلی ایران تابعیت به دو طریق منتقل می شود: یکی انتقال تابعیت از طریق خون، دیگری از طریق خاک. در تابعیت بر اساس خاک، به این ترتیب است که هر کس در هر کشوری که به دنیا می آید، به صرف اینکه در آنجا متولد شده است، تابعیت آن کشور به او منتقل می شود. بند 3 و 4 قانون مدنی ایران به طرق اعطای تابعیت از طریق سیستم خاک اشاره می کند. اما انتقال بر اساس خون، به این معنی است که از طریق نسل تابعیت منتقل می شود. یعنی وقتی شما تابعیت کشوری را دارید، فرزندتان هم می تواند همان تابعیت را داشته باشد. در بند 2 ماده 976 قانون مدنی به این عبارت اشاره شده است: «کسانی که پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارجه متولد شده باشند» تبعه ایران محسوب می‌گردند. بنا بر این قانون، ایران تابعیت اصلی را بر حسب سیستم خون، فقط از راه نسب پدری پذیرفته است و نسب مادری را به هیچ وجه منظور نداشته است. اما اینکه تابعیت بر اساس خون، از طریق مادر منتقل نمی شود به دلیل ریاست طولانی مدت تاریخی پدر بر خانواده و اعتقاد به اینکه نسل از طریق پدر است که ادامه پیدا می کند، می باشد. در گذشته انتقال تابعیت در اکثر جاها از طریق پدر بوده است اما با مبارزات زنان کم کم در بیشتر کشورها به مادران هم این حق داده شد، که فرزند را به تابعیت خودشان در بیاورند.

در مجموع وضعیت قانون مدنی ایران با قانونی که سال 1335 تصویب شد، به این شکل بود که فقط پدر می توانست تابعیتش را به فرزند منتقل کند. اما اصلاحیه ای در سال 1385 در خصوص ماده 976 به تصویب رسید به این مضمون، کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است بوجود آمده و بعد از رسیدن به 18 سال تمام لاقل یکسال دیگر در ایران اقامت کرده باشند تبعه ایران محسوب می شوند. یعنی طی این اصلاحیه نیز، فرزندان مادری که در خارج از ایران زندگی می کند و بچه هایش را همانجا به دنیا آورده، اصلا مشمول این اصلاحیه هم نمی شوند.

بر اساس این قوانین زن ایرانی که با مرد خارجی ازدواج می‌کند باید ازدواجش ثبت شود و زوجین پروانه زنا‌شویی دریافت کنند و بعد از طی مراحل قانونی فرزندان آنها خدمات دریافت کنند. به عبارت دیگر پدر و مادر باید ازدواج خود را ثبت کنند. تا 18 سالگی به فرزندان آنها کارتی داده می شود تا بتوانند از خدمات شهروندی استفاده کنند. از 18 تا 19 سالگی اگر کشور را ترک نکنند برایشان سند ورود به تابعیت ایرانی صادر و بعد از آن برای آنها شناسنامه ایرانی صادر می‌شود.

اخیرا مریم مجتهدی، مشاور امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، گفتند که امکان انتقال تابعیت از طریق مادر هم توسط دولت فراهم شد1. صحبت خانم مشاور به این معنی است که قید تولد و زندگی مادر و فرزند تا 18 سال در ایران از قانون برداشته شده است و یا قانون جدیدی اجرا می شود؟

بحث این که بشود تابعیت مادر را به فرزندش منتقل کرد، خیلی سال است که مطرح می شود، ولی متاسفانه هیچ وقت به بحث جدی در دولت و مجلس نرسیده است. چون قانون است و اصلاح آن نیاز به تصویب مجلس دارد. طرحی که با یک فوریت به مجلس رفته بود، متاسفانه رد شد. دلایلی هم که آورده شد، این بود که باعث افزایش بار اقتصادی- سیاسی برای دولت می شود و مولفه های امنیتی به دنبال دارد و ممکن است آسیب های امنیتی به دنبال داشته باشد.

به هر حال آن طرح رد شد و البته همزمان با آن، کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس اعلام کرد که ماده ای به لایحه حمایت از خانواده افزوده برای تابعیت فرزندان ایرانی و پدر خارجی که دریافت تابعیت ایرانی این فرزندان را محدود کرده است و مشخص می‌کند که فرزندان مادران ایرانی و مردان خارجی که تا قبل از سال ۹۰ ازدواج کرده اند می توانند تابعیت ایرانی بگیرند و بعد از این باید تابع قوانین موجود باشند. البته هنوز مورد بررسی در مجلس قرار نگرفته است.

با این وجود در چند روز گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه انتقال تابعیت مادران به فرزند از طرف دولت تصویب شد و فرزند می تواند همه حقوق شهروندی را داشته باشد. اما این که در مرحله اجرا دقیقا چطور خواهد بود چیزی ارائه نشده است. چون این صحبت های دولت هم خیلی جدید است. ولی قطعا اصلاح قانون نیاز به تصویب مجلس دارد. مگر اینکه دولت بخواهد به عنوان آیین نامه یا دستورالعمل، به وزارت کشور ابلاغ کند که وزارتخانه در این مورد اقدام کند، آن هم باز قطعا نباید در تعارض با قانون باشد. یعنی متنی تهیه بشود که مخالفت صریحی با قانون نداشته باشد و به عنوان آیین نامه و یا دستور العمل به وزارت کشور ابلاغ بشود و آن وزارتخانه در کار اعمال کند.

پس این طور که مشخص است به جز ماده قانونی مربوطه و اصلاحیه پنج سال پیش، چیز جدیدی برای اجرا فعلا ابلاغ نشده است؛ با این اوصاف مشکلات حقوقی قانون فعلی برای فرزندان حاصل از ازدواج مادر ایرانی با پدر غیر ایرانی چه بوده است که مورد اعتراض مدافعان حقوق زنان است؟

اول اینکه تعداد این نوع فرزندان خیلی زیاد است. به خصوص در شهرهای مرزی خیلی بیشترند. و تازه هیچ آمار دقیقی از اینها ثبت نشده است. چون خیلی از آنها شناسنامه ندارند که آمار از آن طریق ثبت شده باشد و یا حتی ازدواج های زنان ایرانی با مردان تبعه کشورهای همسایه ثبت نشده است. اگر اشتباه نکنم، آماری که در برخی سایتهای خبری منتشر شده است خبر از وجود بیش از 500 هزار کودک بدون شناسنامه در ایران می دهد که قطعا آمار واقعی به مراتب بیشتر است و به همین نسبت مشکلات آنها هم زیاد است. و چون این بچه ها، حاصل ازدواج هایی هستند که بعد از ورود افغان ها به ایران صورت گرفته و در سنین کودکی و یا نوجوانی هستند و مهمترین مشکل این است که شناسنامه ندارند و در واقع هویت آنها نامشخص است. به دنبال آن بزرگترین مشکل این است که نمی توانند در مدرسه ثبت نام کنند و آموزش ببینند و به تبع وقتی فردی نتواند درس بخواند، در کودکی کار می کند. ولی کارهای غیر قانونی در سن پایین. رفتاری هم که با این بچه ها می شود، به عنوان فرزندان مشروع و قانونی و شبیه بچه های دیگر نیست و آسیب های روحی، روانی و اجتماعی زیادی می بینند.

در واقع کسی که بدون شناسنامه ایرانی در ایران زندگی می کند، یا باید اجازه اقامت داشته باشد و در غیر آن صورت، حضور کاملا غیر قانونی دارد. خوب، خیلی از این بچه ها اجازه اقامت ندارند. حتی پدرهایشان هم اجازه اقامت ندارند.

بچه هایی که شناسنامه ندارند می توانند اجازه اقامت بگیرند؟

اگر پدر به طور قانونی وارد ایران شده باشد و ازدواجش در ایران ثبت شده باشد، مادر می تواند برای فرزندان اجازه اقامت بگیرد.

پرونده ای داشتم که پدر مدعی بود که ایرانی است اما در عراق زندگی می کرده است و تبعه عراق شده بود. و هیچ وقت دنبال تابعیت و شناسنامه ایرانی نبوده است. مادر ایرانی بود. جز خانواده های تحصیل کرده بودند و تا حدی از رفاه اجتماعی نسبی بهره مند بودند. پدر بعد از مدتی از ایران رفته بود. مادر و بچه ها در ایران مانده بودند. مادر هر سال اجازه اقامت بچه ها را تمدید می کرد و توانسته بودند درس بخوانند و دانشگاه بروند. فرزندان به 18 سالگی رسیده بودند و درخواست انتقال تابعیت از مادر به خودشان و صدور شناسنامه ایرانی را داشتند. اما تعداد این جور افرادی که مادر آگاهی داشته باشد و برود اجازه اقامت را پیگیری کند و امکان درس خواندن را برای فرزندانشان فراهم کند، خیلی کم است.

یعنی اجازه اقامت نداشته باشند، اجازه تحصیل هم ندارند و مشکلات از همین جاها تازه شروع می شود.

یعنی اگر برای این فرزندان مشکلی پیش بیاید و به دلیل جرم مرتکب شده ای بازداشت بشوند، جرم اقامت غیر قانونی هم به پرونده شان اضافه می شود؟

البته اگر زیر 18 سال باشند که جرم اقامت غیر قانونی شامل پدر و مادرشان می شود، ولی اگر بزرگتر باشند، بله قطعا این جرم هم به پرونده شان اضافه می شود.

خیلی از این مادران هیچ آگاهی ندارند نسبت به این موضوع. زنانی بودند که توسط پدرشان به افغانی ها فروخته شدند. با مبلغ خیلی کم فروخته شدند و حالا هر کدام از آنها پنج- شش بچه دارند. و بنابراین از آن زن توقعی نیست که با آن آگاهی پایین بتواند برای اقامت بچه هایش و یا شناسنامه گرفتن آنها اقدام کند و یا کار خاصی برای بچه ها انجام بدهند. اما به هر حال نمی شود منکر این موضوع شد که بچه ها در ایران به دنیا آمده اند، مادرشان ایرانی است و دارند در ایران زندگی می کنند. یا پدرشان هم در ایران زندگی می کند که در آن صورت همه خانواده در ایران زندگی می کنند و اگر هم پدر در ایران نباشد و رفته باشد، نمی شود بچه را به طور مثال به افغانستان نسبت داد. چون بچه نمی تواند هیچ ارتباطی با آنجا برقرار کند. اینجا به دنیا آمده است، اینجا بزرگ شده است، مادرش و همه کسانی که با او در ارتباط بوده اند ایرانی اند، قطعا او خودش را ایرانی می داند. دولت باید از همچین آدمهایی حمایت کند که این همه نیرو، بی دلیل هدر نرود. این که بگوییم آنها را نمی خواهیم، قطعا باعث نمی شود که آنها برگردند و به فرض بروند افغانستان زندگی کنند چون نمی توانند هیچ ارتباطی با آن کشور برقرار کنند. خیلی از پدران این بچه ها رفته اند و هیچ جا نسبتشان با آن زن و در واقع مادر فرزندان ثبت نشده است و هیچ تعهدی نیست که بخواهد مسئولیت آن تعهد را به عهده بگیرد.

منظورتان این است که تحمیل بار اقتصادی که از دلایل رد این ماده توسط مجلس بود، موضوع واقعی نیست؟!

 بله و اصلا برعکس. در شرایط الان بار اقتصادی و نیز کلی هزینه اجتماعی به جامعه تحمیل می شود. بچه هایی که از نظر روحی وضعیت مناسبی ندارد و پایدار نیستند، ممکن است مورد سوء استفاده قرار بگیرند و حتی در قاچاق مواد وارد بشوند و سرقت های مختلف انجام بدهند و یا در تکدی گری مورد استفاده قرار بگیرند. در عین حال نمی توان ایرادی هم وارد کرد، چون در غیر این صورت چطور گذران زندگی را انجام بدهند؟ باید راهی پیدا کند. وقتی هیچ راه قانونی برایش در نظر گرفته نمی شود، زمانی که به 15-16 سالگی می رسد و خانواده هم هیچ حمایتی از او ندارد، پدری که ترک کرده است و رفته، پدربزرگ که دختر را فروخته نمی تواند از پنج فرزند دخترش حمایت کند. بنابراین این بچه ها فقط خودشانند و زندگیشان که باید معیشت زندگی را فراهم کنند.

با این حال پس مشکلاتی که کمبودهای این قانون به وجود می آورد به زنان هم آسیب هایی وارد می شود. درست است؟

بله، قطعا ربط پیدا می کند. وقتی زنی سه- چهار بچه دارد که رسمیت ندارند و مشروعیت ندارند، حالا ممکن است در محله و محدوده ای که زندگی می کنند مشروع محسوب بشوند، ولی از لحاظ قانونی مانند این است که بچه ها نامشروعند. هیچ جوری هویت رسمی ندارند که بتوان از آنها حمایت کرد و یا از دولت درخواست حمایت کرد، چون هیچ راهکار قانونی وجود ندارد. و علاوه بر آن مادران بیشترین آسیب را از ازدواج ثبت نشده می بینند. چون مردی که پدر بچه ها بوده است، در بیشتر موارد، غیر قانونی در ایران حضور داشته است. ازدواج هم نمی توانسته ثبت بشود و گاهی از روی استیصال بوده است. یا صیغه موقت بوده و یا حتی ازدواج دائم، باز هم زیاد فرق نمی کرده است. این آدمها الان در ایران زندگی می کنند ولی نمی توانند دوباره ازدواج کنند، معمولا از لحاظ شخصی زن نمی تواند خودش را قانع کند که وقتی ازدواج قبلی بلاتکلیف است دوباره ازدواج کند. مرد هم چندین سال است که رفته است. زن نمی تواند طلاق بگیرد چون همسر نیست که بخواهد از او طلاق بگیرد. و یا اگر هم باشد معمولا ازدواج جایی ثبت رسمی نشده است.

در پرونده ای که با موضوع مشابه داشتم خانمی بود که 15 سال قبل همسرش او را ترک کرده بود و از ایران رفته بود و تنها سند، صیغه نامه ای بود که در مسجدی خوانده و نوشته شده بود. اما دختر این خانواده که برای دعوای حقوقی و درخواست تابعیت ایران به من مراجعه کرده بود، تعریف می کرد که هر بار که با مادر راجع به ازدواج مجدد صحبت می شود، و یا حتی اگر بخواهد به آدم دیگری فکر کند، مدام به این فکر می کند که اول باید طلاق بگیرد از کسی که زمانی همسرش بوده است؛ در حالی که آن مرد نیست. این اشکال در مورد پرونده ای است که صیغه ثبت شده بود. اما اگر زنی باشد که ازدواجش ثبت نشده باشد، موضوع پیچیده تر است.

ممکن است به راحتی بشود گفت که وقتی ثبت نشده بوده است دلیلی برای طلاق وجود ندارد. اما بیشتر آدمهای درگیر با این مسئله معمولا آدمهای مذهبی و درگیر با این قواعد شرعی هستند و خیلی برایشان سخت است که بدون طلاق باز زندگی را با فرد دیگری آغاز کنند. درست است که این احساس شخصی است ولی به در هر صورت آسیب های روحی- روانی هم به دنبال می آورد. در مورد بچه ها هم از کمک های دولت نمی توان برای هزینه هایشان استفاده کرد، هزینه های مدرسه و یا در شرایط کنونی، یارانه به بچه ها تعلق نمی گیرد. و حتی در مدرسه نمی توان ثبت نام کرد. وقتی بچه 7-8 ساعت از روز را که معمولا باید در مدرسه باشد از دست می دهد، زمان مادر هم گرفته می شود و نمی تواند دنبال کار و درآمد باشد، و همه اینها برای مادر مشکل ساز می شود.

در واقع برای مادران این قانون تابعیت با قانون ازدواج دختران پیوند می خورد و همه اینها مشکلات زنانی را که با مردان اتباع خارجی ازدواج می کنند، مضاعف می کند.

دقیقا همین طور است.

در مورد جامعه و آسیب هایی که به جامعه می رسد، با توجه به اعدام کودکان بزهکار زیر 18 سال، اعدام و زندان افراد کم سن غیر ایرانی که مشخص نیست چند درصد از آنها مادران ایرانی داشته باشند. جامعه ای که با این ناهنجاریهای روبرو است چطور می تواند با اصلاح قانون از این مشکلات جلوگیری کند و یا به وضعیت موجود سر و سامان داد؟

کسانی که تحت تاثیر این قانون آسیب دیده اند، برای گذارن زندگی مجبور به خیلی کارها شده اند. چون به هر حال از دختر یا پسر نوجوان نمی شود انتظار رفتار منطقی زیادی داشت و جامعه در بهترین حالت، رفتن به سمت شغلهای سیاه و کاذب را به او تحمیل می کند. کنار چهارراه ها گل فروشی می کند. برای کارهای خیابانی تحت پوشش باندهایی قرار می گیرد و یا شخصی به دنبال سرقت و قاچاق مواد مخدر می رود. ممکن است به نظر بیاید که برای کسانی که در این مسیر قرار گرفته اند، الان کمک زیادی محسوب نشود ولی در واقع اگر واجد هویت بشوند، تحت نوعی از حمایت قرار می گیرد. چون بعد از هویت دار شدن، می توانند سواد یاد بگیرند، توامند بشوند و شاید مسیر فعلی شغل و زندگیشان تغییر کند.

آنهایی که هنوز وارد زندگی ناهنجار نشده اند به همین ترتیب می شود با هویت دهی به آنها، در مسیر سالم قرار بگیرند و خوب مشخص است که تصویب و اجرای این قانون به جامعه کمک خیلی بزرگی خواهد کرد. به نظر می آید مسئولان می خواهند از جامعه در برابر این افراد حمایت کنند، چون به هر حال درگیر مشکلات بچه های بی هویت شده است، پس بهترین راه این است که بپذیریم که این آدمها وجود دارند، و منکر وجود آنها و آسیب هایشان نباشیم. ببینیم، بررسی کنیم و خیلی سریع تر قوانین لازم را تصویب کنیم و بعد از آن اطلاع رسانی کنیم و از مادران و فرزندانشان حمایت کنیم. آنها را باخبر کنیم که این حق برای آنها ایجاد شده است و از آن استفاده کنند. ایجاد مراکز سوادآموزی برای فرزندانی که سنشان از مدرسه معمولی گذشته است و کشف استعدادها و یا توانمندسازی هم از انواع کمک های موثر خواهد بود و همه اینها در کنار هم می توانند کمک کننده باشند.

 

کمی از تجربه های پرونده های مشابهی که داشتید بگویید. آیا آماری در مورد این جور افراد وجود دارد؟

آن مواردی که کار به دادگاه رسیده است، مخصوص افرادی است که از یک سطح آگاهی اجتماعی برخوردارند، حقوقشان را می شناسند ولی متاسفانه تعداد آنها زیاد نیست. بیشتر کسانی که درگیر این مشکلات هستند، افرادی اند که در شهرهای مرزی زندگی می کنند و خیلی وقتها پدر-مادر این فرزندان سواد و اطلاعات کافی ندارند، و هیچ نهادی و یا کسی هم وظیفه ی اطلاع رسانی به اینها را به عهده نمی گیرد. اصلا ممکن است خیلی از آنها بتوانند برای فرزندانشان شناسنامه بگیرند، یعنی شرایط قانونی فراهم باشد ولی چون خبر و آگاهی ندارند دنبال این کار نمی روند، چون نمی دانند چه کار می شود کرد. ولی تعداد زیاد نیست.

یکی دیگر از دلایلی که در مورد رد قانون تابعیت در مجلس گفته شده بود، مشکلات امنیتی بعد از تصویب قانون بود.2 به نظر شما اگر این قانون تصویب بشود مشکلات امنیتی بیشتر می شود و یا همین حالا که چنین قانونی نیست3، ولی این آدمها وجود دارند؟

من هم تعجب کردم که این دلیل را شنیدم. گفته بودند که اگر این قانون تصویب بشود ممکن است هر کسی بتواند به ایران بیاید و شناسنامه ایرانی بگیرد. الان صحبت در مورد فرزندانی است که از مادران ایرانی متولد بشوند. معنی این، هر کسی نیست، معنیش فرزند یک زن ایرانی است که در ایران به دنیا آمده، در ایران زندگی می کند و شامل فردی که از بیرون کشور بیاید نمی شود. در آن صورت بله ممکن است یک جاسوس باشد و یا این بچه ها مورد سوءاستفاده قرار بگیرند و یا بر علیه منافع ملی ما کار کنند و امنیت کشور را به خطر بیاندازند. به نظرم مهمترین چیز این است که بپذیریم که بچه ها وجود دارند و وجودشان این همه مشکلات سیاسی- اقتصادی و از همه مهم تر اجتماعی را به جامعه و کشور ما تحمیل می کند. پس چرا باید برای فرار از موضوعات احتمالی آینده، مشکلاتی که وجود دارد را حل نکنیم؟ ما باید حتما این مشکلات فعلی را حل کنیم، در عین حال خوب منطقی هست که ممکن است در آینده راه باز بشود که آسیب های امنیتی هم تحمیل بشود، که باید جلوی آن مشکلات را هم گرفت. باید نظارت کرد. نباید اجازه داد هر مرد غیر ایرانی بدون ثبت ازدواج با زنان ایرانی ازدواج کند. همین هم به آگاهی دادن به زنان نیاز دارد. نباید اجازه بدهیم پدری بتواند دخترش را بفروشد. زنی محتاج نباشد برای نان شب با خانواده افغان زندگی کند یا یک خانواده عراقی و یا هر کجایی دیگر… بسترها باید فراهم بشود و این طرف قضیه هم دیده بشود. و قطعا باید اینها در کنار هم باشد که کارساز بشود. ولی خوب راه حل این نیست که کلا راه را ببندیم و بگوییم چون خطر دارد باید حذف بشود. این پاک کردن صورت مساله است، نه حلش.

من از صحبت های شما این طور نتیجه می گیرم که به نظر شما اول باید قانون جامعی تصویب بشود. بعد هم بسترهای اجتماعی- سیاسی کامل برای کم کردن آسیب های متقابل مشکلات فرزندان این ازدواج ها و جامعه مهیا بشود و راهکارها و تدابیری برای جبران کمبودهای تحصیلی- شغلی برای خانواده ها اتخاذ بشود.

دقیقا.

از وقتی که در اختیار ما گذاشتید بسیار متشکرم.

 

یادداشت ها:

  1. رییس مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری به خبرنگار خبرگزاری وفا گفت :در جلسه هیات دولت مصوب شد که فرزندان حاصل از ازدواج با اتباع بیگانه تبعیت ایرانی می گیرند.

[http://fairfamilylaw.asia/spip.php?article4278->../spip.php?article4278]

  1. نیره اخوان، عضو فراکسیون زنان مجلس نیز با اشاره به نگرانی «حاکمیت» از به وجود آمدن «مسائل و مشکلات اطلاعاتی و مذهبی»، گفت: «نگرانیم با تصویب این طرح یک فردی که ایرانی نیست شناسنامه‌دار شود ودر آینده با حضور در پست‌های حاکمیتی و سیاسی بر اوضاع و احوال ما مسلط شود.»

[http://fairfamilylaw.asia/spip.php?article4023->../spip.php?article4023]

  1. نمایندگان مجلس در حالی به عدم تصویب این طرح رای دادند که طبق آمار تنها در استان خراسان ، حداقل 33هزار کودک بی هویت و بدون شناسنامه حاصل ازدواج دختران ایرانی با اتباع بیگانه افغانی و عراقی وجود دارد ؛کودکانی که با برگشت و فرار پدرانشان از ایران، بدون شناسنامه و بدون هیچ حقوق شهروندی نزد مادرانشان زندگی می کنند .

[http://www.aftabnews.ir/vdcgxt9t.ak93q4prra.html->http://www.aftabnews.ir/vdcgxt9t.ak93q4prra.html]