تفکیک جنسیتی راه را برای تبعیض جنسیتی بیشتر در آموزش باز می کند

0
210
سعبد پیوندی

تا قانون خانواده برابر: تا پیش از آغاز سال تحصیلی جدید، زمانی که هنوز ابعاد و جنبه های طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها مشخص نبود، اظهارات ضد و نقیضی از سوی مسئولان درباره این طرح شنیده می شد. برخی اساساً منکر وجود چنین طرحی بودند، و تلاش می کردند تا گزارش ها و اخبار مربوط به آن را به رسانه های بیگانه نسبت دهند، حتی در این رابطه بخشنامه ای نیز توسط رئیس دولت صادر شد، و بسیاری از روسای وزارت علوم و دانشگاه ها ملزم به ممانعت از تفکیک جنسیتی شدند. اما سرانجام، این طرح به اجرا درآمد و امروز دیگر به سادگی نمی توان دم خروس را پنهان کرد. حال سوال اینجاست، اهداف و نیات طراحان و مجریان تفکیک جنسیتی چه مسائلی است که آنها نمی توانند یا نمی خواهند به صراحت بگویند؟ این سوال را با سعید پیوندی، استاد جامعه شناسی آموزش و پرورش دانشگاه نانسی فرانسه، در میان گذاشتیم و نظر وی را درباره این طرح جویا شدیم.

آقای دکتر پیوندی، نظر شما درباره اهداف و برنامه های طراحان و مجریان تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها چیست؟

سعید پیوندی: من فکر می کنم دست کم بخشی از اهداف این طرح در گفته های دست اندرکاران و روحانیونی که بدنبال اجرای تفکیک سازی جنسیتی هستند به روشنی بیان شده است. این طرح واکنش آشکاری است به تحولات جامعه ایران در دهه 70 و 80 شمسی و پیشرفت های چشمگیر زنان با وجود شرایط نامساعد در نظامی که خود را اسلامی می داند. همزمان می توان گفت که بر سر اجرای این طرح در میان بخش های مختلف حاکمیت کنونی همداستانی وجود ندارد و همین اختلاف هم سبب می شود ما شاهد برخورد همگون و یکپارچه مسئولین و نهادها پیرامون تفکیک سازی جنسیتی نباشیم. اختلاف بر سر اجرای سیاست تفکیک سازی جنسیتی گاه به فلسفه وجودی این طرح بازمی گردد و گاه به زمان، مصلحت لحظه ای و یا چند و چون اجرای آن. در دولت نهم و دهم شیوه کار دست کم در حوزه مسائل اجتماعی و آموزشی بیشتر به این گونه است که ابتدا طرحی با سروصدای فراوان و بدون مطالعه کارشناسی و امکانات عملی اعلام می شود و بعد از درگیری ها و تنش های فراوان دست اندرکاران تازه به سراغ مشکلات عینیِ عملیاتی شدن آن می روند. در نتیجه میان حرف ها و شعارها و عملی کردن واقعی آنها گاه شکاف جدی وجود دارد. از سوی دیگر سردرگمی ها، تناقض ها و ضد و نقیض گویی ها بیشتر به آشفتگی کنونی مدیریتی و چندگانگی مرکز قدرت در ایران و بی اخلاقی گسترده حاکم بر آن هم مربوط می شود. این امر که آقای کامران دانشجو هم خود را سردمدار اجرای این طرح می داند و همزمان بدون هیج عذاب وجدانی منکر اجرای آن می شود و یا با بازی با کلمات تلاش می کند تناقض ها را بپوشاند، سطح شهامت و اخلاق سیاسی در راس نظامی که خود را دینی هم می داند را نشان می دهد. ایشان از یک طرف عضو این دولت است و از طرف دیگر مجری دستورات و رهنمودهای رهبری و محافل نزدیک به ایشان. نامه آقای احمدی نژاد به وزیر علوم نشان می دهد که به ظاهر طرح تفکیک سازی در درون هئیت دولت هم مورد بحث و تصویب قرار نگرفته و رئیس دولت خود را مجبور می بیند با ارسال نامه ای به وزیر زیر دست خود پیگیر چند و چون آن شود. نوع واکنش مجلس هم نشان می دهد که اکثریت مجلس هم در جریان این طرح نبوده اند. این نشانه ها برای درک آشفته بازار سیاست در ایران امروز به خوبی گویا هستند. سرانجام باید گفت که تفکیک سازی جنسیتی آنگونه که در ابتدا گفته می شد و مطلوب بسیاری از محافل سنتی بود چندان هم قابل اجرا نیست. جدا کردن کامل دختران و پسران مستلزم افزایش چشمگیر امکانات آموزشی از فضای آموزشی تا نیروی انسانی است و مشکلات عملی فراوانی را در دانشگاه های ایران که هم اکنون درگیر کمبودهای بسیاری هستند ایجاد خواهد کرد. آنچه که آشکارا به افکار عمومی گفته نمی شود همین در هم ریختگی و چندگانگی مدیریتی، مشکلات عملی و اختلافات سیاسی عمیق بر سر اجرای این طرح است. 

برخی تحلیل‌گران، نیات و اهداف مجریان این طرح را سیاسی ارزیابی کرده و مرتبط با انتخابات مجلس دهم می دانند، به نظر شما چه رابطه ای میان این طرح و پروژه های انتخاباتی وجود دارد؟ آیا طرح تفکیک جنسیتی، صرفاً کارکرد و مصرفی سیاسی دارد و پس از انتخابات مجلس به فراموشی سپرده می شود، یا اینکه دلایل و عوامل دیگری در پشت آن قرار دارد؟

سعید پیوندی: به نظر نمی رسد این طرح فقط بعد تبلیغاتی و سیاسی در رابطه با انتخابات داشته باشد. شاید تنها برخورد به معنای واقعی سیاسی-تبلیغاتی همان نامه آقای احمدی نژاد خطاب به وزیر علوم بود که در آن وی از کامران دانشجو خواسته بود از اجرای چنین طرح های سطحی و غیر عالمانه جلوگیری شود. این موضوع که رئیس دولت پس از ماه ها کشمکش بر سر این طرح جنجالی به این گونه وارد میدان درگیری می شود موضوع بسیار جالبی است که نه تنها میزان آشفتگی و در هم ریختگی مدیریت سیاسی ایران را در شرایط کنونی نشان می دهد که همزمان پرسش جدی درباره قصد واقعی آقای احمدی نژاد را به میان می کشد. برای مثال می توان فکر کرد که اقدام عجیب آقای احمدی نژاد هدف کسب محبوبیت و همزمان بدنام کردن حریفان سیاسی در زمینه ای است که افکار عمومی درباره آن بسیار ناراضی و انتقادی است. به نظر من گروه های بانفوذی در داخل حاکمیت و نیز در میان روحانیون بلند پایه از وضعیت زنان در جامعه ایران چندان دل خوشی ندارند و بر این باورند که گویا اختلاط در محیط های آموزشی زمینه ساز پیشروی زنان است. این نارضایتی در سال های گذشته به زبان های گوناگون بیان شده و تفکیک سازی جنسیتی یکی از راهکارهایی است که از نظر آقایان راه حل آنچه که آنها بی بند و باری می نامند به شمار می رود. شاید هم همین تفاوت در تلقی ها و فرصت طلبی ها به موضوع انتخاباتی هم تبدیل شود. ولی خارج از این فضای انتخاباتی و بهره برداری سیاسی، موضوع تفکیک جنسیتی یکی از دغدغه های اصلی بخشی از جناح های سنتی و محافظه کار است.

تفکیک جنسیتی در نهادهای آموزشی، پدیده ای منحصر به ایران یا کشورهای مسلمان نیست. در جوامع مسیحی و در اجتماعات یهودیان نیز مدارس تک جنسیتی رواج دارد. عموماً پیشینه چنین تفکیکی در نهادهای آموزشی چیست، و ریشه در چه مناسباتی دارد؟

سعید پیوندی: آموزش در بعد تاریخی در بسیاری از کشورهای جهان دارای سنت های علمی دیرینه نهادی مردانه بوده است و از قرن 19 به این سو است که ما شاهد گسترش آموزش دختران از جمله در سطح دانشگاهی هستیم. دانشگاه های قدیمی اروپا مانند کمبریج، آکسفورد و یا سوربن که امروز آوازه جهانی دارند و از اواخر قرن دوازدهم شکل گرفتند بطور انحصاری در اختیار مردان قرار داشتند. همین روایت درباره دانشگاه های امریکای شمالی مانند هاروارد و یل هم صدق می کند که از قرن شانزدهم و با الهام از تجربه آموزشی اروپا رونق گرفتند. ما فقط از نیمه دوم قرن نوزدهم شاهد حضور آنهم بسیار حاشیه ای دختران در برخی از دانشگاه ها هستیم. برای مثال بیش از 670 سال پس از شکل گیری دانشگاه پاریس اولین زن توانست در سال 1868 در این دانشگاه درس خود را به پایان برد. در امریکا در سال 1848 اولین زن توانست مدرک پزشکی خود از دانشگاه را کسب کند. در انگلستان با آنکه اولین زنان از سال 1848 (در کوئینز کالج و بدفوند کالج) به بعد توانستند نقبی به دانشگاه های مردانه بزنند اما فقط از سال 1862 اجازه رسمی آموزش دانشگاهی زنان صادر شد. به همین خاطر هم در قرن نوزدهم و هنگام زایش اولیه پدیده آموزش دانشگاهی زنان ما شاهد بوجود آمدن برخی موسسات آموزش عالی تک جنسیتی در اروپا، امریکای شمالی و سایر کشورهای صنعتی قرن نوزدهم هستیم که بیشتر در فضای آن دوران قابل درک است. اولین موسسه آموزش عالی زنانه به نام گیرتون کالج در سال 1866 در انگلستان شکل گرفت که به دانشگاه کمبریج مربوط بود. در کانادا دانشگاه زنانه مونت سنت ونسان در سال 1873 پایه گذاری شد. کالج زنانه دانشگاه سیدنی هم در سال 1892 بوجود آمد. این موسسات تک جنسیتی نوعی امتیاز ویژه برای دختران به شمار می رفتند بدون آنکه محافل سنتی و مذهبی را تحریک کنند. اما بزودی با توجه با نیازهای اقتصادی و نیز پیشرفت های اجتماعی و آموزشی زنان و افزایش تقاضا بخش بسیار بزرگی از دانشگاه های موجود این کشورها دوجنسیتی شدند و توسعه آموزش عالی در قرن بیستم بدون حضور همزمان زنان در دانشگاه ها امکان پذیر نبود. جالب است بدانید که از سال های 1950 برخی دادگاه های امریکا ادامه کار کالج ها و دانشگاه های دخترانه را مغایر با اصل برابری زن و مرد دانستند. از آن سنت و تجربه در کشورهای شمال چند موسسه آموزش عالی اینجا و آنجا باقی مانده است که وزن بسیار ناچیزی در مجموع آموزش عالی این کشورها دارند. در کانادا فقط یک دانشگاه دخترانه بنام بریسا در ایالت اونتاریو با 1100 دانشجو وجود دارد که تا دوره کارشناسی می توان در آن تحصیل کرد. در امریکا چندین کالج مانند بارنارد کالج که به دانشگاه کلمبیا وابسته است کماکان تک جنسیتی باقی مانده اند. اما همزمان در برخی کشورهای خاورمیانه و آسیا ما شاهد بوجود آمدن دانشگاه های زنانه جدید هستیم که کم و بیش همان هدف های قرن نوزدهمی کشورهای صنعتی را دنبال می کنند یعنی تلاش برای جبران عقب ماندگی آموزش عالی زنان از طریق فراهم آوردن امکاناتی که برای بخش های سنتی جامعه نیز قابل پذیرش باشد. هم اکنون مهم ترین دانشگاه های زنانه در کشورهایی مانند هند، پاکستان، امارات وجود دارند و بخش کوچکی از دانشجویان دختر را در خود می پذیرند.

تفکیک جنسیتی در مدارس دوره ابتدایی و متوسطه ی بخش بزرگی از کشورهای اروپایی نیز وجود داشت و پس از جنگ جهانی دوم است که ما به تدریج شاهد گسترش واحدهای آموزشی مختلط هستیم. برای مثال در فرانسه قانون 1975 اختلاط جنسیتی را به نوعی همگانی و اجباری می کند. همین روند در بخش بزرگی از کشورهای شمال پیش رفته است. در کشورهای جنوب غیر مسلمان نیز تجربه مشابهی وجود دارد. در این کشورها آموزش ابتدایی و گاه حتا متوسطه مختلط است و در سطح آموزش عالی بندرت می توان به دانشگاه های تک جنسیتی برخورد. تنها مورد ویژه در دنیا حوزه کشورهای “اسلامی” است که در آن تجربه های بسیار متفاوتی وجود دارد. برای مثال در مراکش، تونس و الجزایر و یا برخی کشورهای خاورمیانه آموزش ابتدایی مختلط است ولی گاه تفکیک جنسیتی در آموزش متوسطه صورت می گیرد. تنها در کشورهایی مانند عربستان سعودی، یمن و یا ایران تفکیک جنسیتی در آموزش ابتدایی و متوسطه وجود دارد.

برای بسیاری از کوشندگان حقوق زنان جدایی جنسیتی در شرایطی که پسران از موقعیت برتری در آموزش برخوردار بودند نوعی تبعیض به زیان دختران به شمار می رفت. در ایران همزمان با بالا گرفتن بحث ها پیرامون تفکیک سازی جنسیتی وانمود می شود که گویا در کشورهای غربی هم چنین روندی در حال گسترش است. این موضوع حقیقت ندارد و موسسات آموزشی تک جنسیتی کنونی بیشتر در قرن گذشته بوجود آمده اند، تعداد آنها نیز بسیار اندک است و گروه بسیار کوچکی از دختران در دانشگاه های تک جنسیتی درس می خوانند و بخش بزرگی از آنها از سال های 1960 به این سو تبدیل به دانشگاه های مختلط شده اند.

برخی از مدافعان تفکیک جنسیتی، تمایل دارند به جای استفاده از این اصطلاح، بر موضوع جلوگیری از «اختلاط دختر و پسر» تاکید کنند. در واقع، بر اساس ادعای آنها، اختلاط دختر و پسر می تواند باعث مشکلات و آسیب هایی برای جامعه شود. کلیشه ای سنتی نیز وجود دارد، مبنی بر اینکه دختر و پسر در کنار هم مانند آتش و پنبه هستند. دلایل چنین تفکری به نظر شما چیست؟ و آیا اساساً اختلاط دختر و پسر امری آسیب زا است؟

سعید پیوندی: همه چیز بستگی به آن دارد که ما چه چیزی را آسیب اجتماعی بدانیم و یا اخلاق عمومی را چگونه تعریف کنیم. اگر اندکی با دقت به مسئله رابطه دختر و پسر بنگریم می بینیم که آنچه محافل محافظه کار و مذهبی را در ایران و دیگر کشورها نگران می کند بعد جنسی و فیزیکی تماس دختر و پسر و حکایت حلال و حرام و گناه است. ربط دادن امر گناه به موضوع آسیب اجتماعی از منظر جامعه شناسی بسیار بحث انگیز است. محافل سنتی با حرکت از آموزه های دینی و یا برداشتی بسیار سنتی از آنها تلاش می کنند رابطه دو جنس مخالف را در چهارچوب هنجارهای دینی محدود کنند تا “فعل حرام” بوقوع نپیوندد. بنابراین، این رابطه جنسی و تماس دو جنس مخالف نیست که مورد اعتراض قرار می گیرد، بلکه چهارچوب آن و عدم رعایت هنجارهای دینی است که موضوع این نوع برخورد قرار می گیرد. از نظر مذهبی کافیست میان دختر و پسر صیغه عقد جاری شود تا آنچه “حرام” و “گناه” بود به “شرعی” و “حلال” تبدیل گردد. محافل سنتی حتا با ازدواج دختران کمتر از 15 سال هم موافقند و آنرا آسیب اجتماعی نمی دانند. اگر قرار بود رابطه دختر و پسر جوان دارای بعد آسیب شناسانه باشد چگونه است که آقایان با ازدواج های در سن پائین مخالفت نمی کنند. دختر و پسر باید از طریق تجربه های اجتماعی روزمره هویت جنسی خود را شکل دهند و درونی کنند. تجربه رابطه عاطفی و عشقی حق انسانی طبیعی برای هر دختر و پسری است و این تجربه مهم فردی و اجتماعی بخشی از روند جامعه پذیری هر شهروند و بلوغ و بزرگ شدن اوست. چه چیزی را زیباتر و انسانی تر از عشق های جوانی در زندگی سراغ دارید؟ چرا باید به این عشق به صورت گناه و امر ممنوع نگاه کرد و یا به خود اجازه داد در امور خصوصی فرد دخالت کرد؟ چرا رابطه عاطفی دو جوان آسیب اجتماعی است؟ آیا ممنوع کردن این رابطه با قانون و گذاشتن پلیس در خیابان و مدرسه در ایران جامعه ای سالم تر از سایر کشورهای دنیا بوجود آورده است؟ حتا اگر به ادعای برخی مسئولین این روابط به قول آنها بی بند و بار جلوی پیشرفت علمی دختر و پسر را می گرفت چرا در کشورهایی که چنین روابطی ممنوع نیست بیشترین توسعه علمی و فرهنگی وجود دارد؟ آنچه که در فرهنگ ما آتش و پنبه نامیده می شود در حقیقت برخاسته از تابوهای دینی و فرهنگی و ذهن بیماری است که رابطه عاطفی را فقط در وجه شهوانی آن می بیند آنهم بصورت گناه. در این میان چه کسی پنبه و چه کسی آتش است؟ چه کسی می سوزد و چه کسی می سوزاند؟ این آتش و پنبه در ذهن بیمار کسانی که به رابطه عاطفی بعد شیطانی و ضد اخلاقی می دهند وجود دارد. این نگاه عشق را فقط در لذت جنسی و بعد حیوانی و غریزی آن محدود می کند چراکه در زندگی و فرهنگ سنتی روابط زن مرد بیشتر در این چهارچوب تعریف می شود. ممنوع کردن بی جا و یا نامتعارف جلوه دادن رابطه دو جنس مخالف و محدود کردن آن به امر ازدواج تباه کردن و مسموم کردن تجربه های انسانی است. چگونه باید زن و مردی که قرار است فردا با یکدیگر زندگی کنند، در رابطه با یکدیگر قرار گیرند و یکدیگر را بشناسند؟ زمانی پدران و مادران ما فقط هنگام خواستگاری و حتا شب حجله برای نخستین بار یکدیگر را می دیدند. آن زن و مرد سنتی دیگر وجود ندارند. این نگاه به زمان دیگر و انسان دیگری تعلق دارد. تفکیک جنسیتی اگر به این قصد صورت می گیرد، فقط شکل قضیه را عوض خواهد کرد. ممنوع کردن اختلاط دختر و پسر سبب عدم تماس آنها نمی شود؛ هم اکنون تفکیک جنسیتی در مدارس ابتدایی و متوسطه ما اجرا می شود ولی دست اندکاران امور اجتماعی در رسانه ها اعلام می کنند که 80 درصد دختران ما دوست پسر دارند. این داده ها به اندازه کافی گویا هستند. 

به غیر از ادعاهای اخلاقی که درباره تفکیک جنسیتی انجام می شود، باید پرسید مجریان چنین طرحی به دنبال چه منافعی هستند؟ اساساً، چه کسانی از تفکیک جنسیتی سود می برند، و چه افرادی از آن متضرر می شوند؟ آیا صرفاً یک مسئله اخلاقی در میان است، یا اینکه جنگی بر سر منافع نیز وجود دارد؟

سعید پیوندی: بعد اخلاقی و دینی در متن و فضای امروزی جامعه ایران دارای مفهوم سیاسی هم هست چرا که مجبور کردن جامعه به پیروی و گردن گذاشتن به این اخلاق در حقیقت نوعی مشروعیت بخشیدن به نظم مورد نظر حکومت است. این نظم می تواند حتا خیالی و غیر واقعی باشد و با واقعیت ها و ذهنیت جامعه همخوان نباشد ولی تحمیل آن با زور قانون و تنبیه و جریمه و گشت پلیس در بعد نمادین دارای اهمیت است. زیرا بی اعتنایی به این “ارزش” های دینی به معنای بی اعتباری نظم دینی و پایان مشروعیت آن است. وجه مهم دیگر این نظم خیالی “اقتدار” مردانه است که با پیشرفت های زنان در دوران اخیر به گونه ای “نگران” کننده برای پاسداران فرهنگ مردسالار به خطر افتاده است. تفکیک جنسیتی در خدمت این نظم و گرایش مردسالارانه است. این سیاست می تواند راه را برای اعمال محدویت های جدید در حوزه آموزش و در بازار کار باز کند و چه بسا برنامه بعدی آقایان بعد از پیش بردن تفکیک جنسیتی ورود به این حوزه جدید باشد برای ساختن دو نیمه متفاوت جامعه. نیمه ای برای مردان که فرادستند و نیمه دیگر برای “جنس دوم” که فرودست است و باید مکمل مرد باشد و به آنجایی برود که مردان مجاز دانسته اند.

به این ترتیب و از منظر دیگر می توان این سماجت مثال زدنی را بخشی از سیاست مهندسی اجتماعی دانست که در نگاه راهبردی حکومت داری اهمیت فراوان است. ما در ایران با نوعی ایدئولوژی جنسیتی سروکار داریم که اساس آن را نابرابری زن و مرد و تبعیض تشکیل می دهد. سیاست تفکیک جنسیتی راه پیشبرد روند برابری آموزشی میان زن و مرد را کند می کند و در عمل شاید آنرا ناممکن کند. زیرا تفکیک جنسیتی این امکان را بوجود می آورد که رشته های تحصیلی را هم بتدریج و با فراغ خاطر بیشتر جنسیتی کنیم و یا برای دختران و پسران سهمیه ای متناسب با سهم اجتماعی در نظر بگیریم. این بدان معناست که دیگر دانشجو، محقق و یا حتی معلم و دانش آموز در رقابتی سالم و علمی با یکدیگر وارد عرصه آموزشی نمی شوند بلکه بیشتر بر پایه جنسیت خود باید راه آینده را انتخاب کنند. با آنکه در مرحله کنونی صحبت از تفکیک جنسیتی رشته ها نیست ولی بر اساس تجربه های گذشته نباید به این روند با خوشبینی نگاه کرد. اگر در شرایط کنونی زمینه اجتماعی و عملی برای اجرای این بخش از تفکیک جنسیتی وجود ندارد هیچ تضمینی برای عملی نکردن این سیاست های جنسیتی در آینده وجود ندارد.

برخی مدعی هستند که با تفکیک جنسیتی یا حتی تاسیس دانشگاه های تک جنسیتی، احتمال وقوع خشونت علیه دختران کمتر می شود. به عبارت دیگر با تفکیک جنسیتی، دختران بیشتر در امان می مانند. حتی ادعا می شود که دانشگاه های تک جنسیتی ویژه دختران، فرصتی مضاعف و تبعیضی مثبت به نفع آنها است. نظر شما در این رابطه چیست؟

سعید پیوندی: خشونت علیه دختران در درون موسسات آموزشی مختلط یعنی دانشگاه ها پدیده ای گسترده نیست و دختران در محیط های آموزشی بیشتر با اشکال خشونت نمادین که به تبعیض ها و فرهنگ مردسالارانه برمی گردد مواجه هستند. خشونت در فضای اجتماعی ارتباط چندانی با اختلاط و یا تفکیک جنسیتی ندارد. از نظر من حتا اختلاط در جامعه ای با فرهنگ خشونت علیه زنان می تواند به نفع زنان هم باشد. ما با پنهان کردن زنان و کشیدن دیوار میان آنها نمی توانیم از میزان خشونت علیه آنها بکاهیم. فردا این زن در محله و خانه قربانی خشونت مردانه خواهد شد. اما بخش دوم پرسش شما بسیار مهم است، در حقیقت وجود بسیاری از موسسات آموزش عالی تک جنسیتی برای دختران از اواسط قرن نوزدهم با هدف گسترش تحصیلات دانشگاهی در میان زنان بود و نیز کاهش فاصله تاریخی میان زنان و مردان در رابطه با دسترسی به تحصیلات در سطح بالا و یا راه یابی به مراکز پژوهشی. اما مسئله این است که در ایران ما به این تبعیض مثبت نیازی نداریم چرا که دختران ما با شایستگی و در رقابت گاه نابرابر توانسته اند جایگاه بسیار خوبی در آموزش عالی ایران پیدا کنند. دختران ایران نه تنها عقب ماندگی های تاریخی خود را تا حدودی زیادی جبران کرده اند بلکه توانسته اند سهم خود در رشته هایی که در همه دنیا بسیار پسرانه هستند را به گونه ای چشمگیر افزایش دهند. نسبت دختران در رشته های پزشکی و بخشی از رشته های علوم پایه مانند زیست شناسی و شیمی بیش از پسران است و در رشته های فنی و مهندسی یکی از بالاترین درصدها را در دنیا به خود اختصاص می دهند با وجود برخی ممنوعیت ها و تحمیل سهمیه ها. آنچه امروز در ایران تدارک دیده می شود نوعی تبعیض منفی است برای محدود کردن دختران و دادن امتیاز بیشتر به پسرانی که در رقابت آزاد با دختران عقب می مانند. در پس طرح تفکیک سازی جنسیتی می تواند محدود کردن آموزش عالی برای دختران و یا هدایت از بالا و آمرانه آنها بسوی برخی رشته ها و شماری از حوزه ها باشد که در نگاه سنتی برای زنان مجاز شمرده می شود. 

به عنوان آخرین سوال، پیامدها و تبعات اجرا شدن طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها از نظر شما چیست؟ در آینده چه تاثیراتی ممکن است بر زندگی و روابط اجتماعی افراد داشته باشد؟ چه تاثیری بر مهارت های ارتباطی و نقش های اجتماعی دختران و پسران خواهد داشت؟

سعید پیوندی: من فکر می کنم که این طرح در صورت اجرا چند پی آمد منفی مهم خواهد داشت. پی آمد اول منفی به تاثیر بر روابط اجتماعی میان دختر و پسر در بعد عینی و تجربی و نیز در بعد نمادین بازمی گردد. یعنی دختران و پسران جوان فرصت اجتماعی مهمی را برای مشارکت در فعالیت های اجتماعی مشترک از دست می دهند. بعد نمادین این سیاست یه نگاه و بازنمای منفی در مورد رابطه زن و مرد در جامعه و محدود شدن آن در بعد جنسی و شهوانی است. این عدم دیالوگ میان این دو گروه و تاثیر متقابل آنها بروی روندهای هویت یابی جنسی سبب بوجود آمدن مردان و زنانی است که نه تنها جنس مخالف را نمی شناسند که حتا هویت یابی جنسی خود آنها هم به دلیل این عدم رابطه ناقص خواهد بود. به عبارت دیگر ما دختران و پسرانی خواهیم داشت که از شناخت اجتماعی و تجربه های فردی کمتری در رابطه با جنس مخالف خود برخوردار خواهند بود.

اما این تفکیک سازی تاثیر آموزشی منفی هم خواهد داشت، آن هم پائین آمدن کیفیت آموزشی در دانشگاه ها و فقیر شدن علمی است. زیرا توانایی واقعی علمی کشور به دو نیمه جدا از هم و بدون ارتباط با هم تبدیل خواهد شد. اگر دامنه این تفکیک جنسیتی به حوزه اعضای هئیت های علمی و گروه های پژوهشی هم کشانده شود ما با ابعاد منفی بسیار جدی مواجه خواهیم بود. امروز فقط مقاومت محافل دانشگاهی و جامعه مدنی می تواند از عملی شدن چنین طرح ضد اجتماعی و ضد علمی جلوگیری کند.

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.