در سالهای گذشته به دنبال فراگیری جنبش «من هم»، در فضای مجازی فارسیزبان هم بحثهایی پیرامون آزار جنسی درگرفته و افشاگریهایی نیز دربارهی خشونت جنسی انجام شده است.
بیدارزنی: متن پیش رو خلاصهشده دفترچهای است که دیماه امسال در وبسایت دیدبان آزار با همین عنوان «از من هم به سوی ما هم» منتشر شده و حاصل همکاری و همفکری دو ساله جمع ما، کالکتیو فمینیستی لیلیت بوده است. در سالهای گذشته به دنبال فراگیری جنبش «من هم»، در فضای مجازی فارسیزبان هم بحثهایی پیرامون آزار جنسی درگرفته و افشاگریهایی نیز دربارهی خشونت جنسی انجام شده است. تحت تأثیر این افشاگریها و با مشاهده واکنشها و نتایج آنها در فضای فارسیزبان، پرسشهایی برای ما به وجود آمد:
چگونه جنبشهایی نظیر «من هم» میتوانند به همبستگی بیشتر زنان،[۱] فمینیستها و پیشبرد اهداف مبارزاتی آنان کمک کند؟
تأثیر افشاگری بر قربانیان خشونت جنسی چیست؟
آیا این افشاگریها میتوانند تبعاتی منفی برای مبارزات فمینیستی و سایر مبارزات سیاسی-اجتماعی در جامعه داشته باشند؟
دیگر راهکارهای مبارزه با خشونت جنسی چیست؟
به عقیده ما یافتن پاسخهایی مناسب برای این پرسشها نیاز به همفکری و همراهی هر چه بیشتر فمینیستها و فعالان سیاسی دارد. به همین دلیل در راستای رسیدن به چنین هدفی، کارگاههایی در ارتباط با امر افشاگری طراحی و برگزار کردیم. برای برگزاری این کارگاهها از میان روشهای مشارکتی رایجِ برگزاری گفتگوهای جمعی و کارگاه، روش فیش بال (تُنگ ماهی) را انتخاب کردیم که بهترین فرم برای بحث و مشارکت حداکثری شرکتکنندگان در موضوعی چنین حساس و چالشبرانگیز خواهد بود؛ زیرا در این روش همه افراد از جمله کسانی که به هر دلیلی ممکن است در فضای عمومی کمتر اظهارنظر کنند، حق برابر برای صحبت و اظهارنظر دارند.
گزارش کارگاهها
طرح پرسش و تبادل نظر در کارگاهها در ارتباط با مسئله افشاگری، بهواسطه روایتهایی با موضوع خشونت جنسی صورت گرفت. مجموعه روایتهای مکتوب برای سناریوها اغلب فرم بازنویسیشده موقعیت و خشونتی در فضای واقعی بودند که به پیوست متن اصلی منتشر شدهاند. همچنین در مواردی سناریوها با توجه به بازخورد از کارگاههای گذشته تغییر داده شده یا تصحیح شدند. پرسش کانونی ما در همه سناریوها این بود که اگر فرد خشونتدیده به شما به عنوان دوست، آشنا، پارتنر و یا حتی مشاور و غیره- مراجعه کند[۲] و از شما کمک بخواهد، پیشنهاد و رویکرد شما به فردی که مورد خشونت جنسی قرار گرفته چیست؟
در انتخاب و طرح سناریوها در کارگاهها نکات زیر مدنظر قرار گرفت:
مسئله اثبات و باور خشونت صورتگرفته و توافق جمعی بر سر آن؛ از آنجایی که در بحث افشاگری خشونت جنسی باورپذیر بودن روایت خشونت بر میزان همراهی افراد، انتخاب شیوه افشاگری و همینطور اجماع نظر در مورد مجازات فردی که مرتکب خشونت شده تاثیری مستقیم دارد، حائز اهمیتی بنیادین است. برای کاستن از پیچیدگیهای بیشتر این طور تصمیم گرفتیم که پیش از طرح سناریوها از شرکتکنندگان بخواهیم با فرض صحت ادعای فرد خشونتدیده در مورد هر سناریو بحث کرده و هنگام بحث در مورد صحت این ادعا تشکیک نکنند. موضوع اثبات خشونت و پیچیدگیهای مرتبط با آن بهقدری حائز اهمیت است که معتقدیم باید جداگانه و به تفصیل به آن پرداخت.
بحث و گفتگو با مطرح شدن سناریوهایی با روایتهای سادهتر شروع شده و با پیش رفتن کارگاه پیچیدگی سناریوها بیشتر میشود. هدف اضافه کردن لایههای مختلفی به داستان و جلب توجه شرکتکنندگان به بستر و ابعاد مختلف خشونت جنسی بوده است.
در سناریوهای مطرحشده کوشیدیم در مورد پیچیدگیها و چندلایه بودن روابط قدرت، و به تبعِ آن تصمیم به افشاگری، بحث شود.
به طور کلی شاید بتوان با توجه به بحثهای شکلگرفته در کارگاهها اینطور نتیجهگیری کرد که برای موفقیت در افشاگری خشونت جنسی دستورالعملی از پیش نوشته و اکسیری نجاتبخش (آنچنان که جنبش «من هم» تلویحاً مدعی آن است) وجود ندارد. باید توجه داشت که افشاگری خشونت جنسی الزاماً و تحت هر شرایطی نمیتواند سستکننده مناسبات قدرت به ویژه مناسبات جنسی/ جنسیتی باشد، یا به التیام فردی منجر شود و یا به پیشبرد دادخواهی جمعی کمک کند. بلکه همواره اهداف و اشکال افشاگری تابع بستر و ریشههای اعمال خشونتاند. از این رو تنها از طریق تحلیل زمانمند-مکانمند از تقاطع ساختارهای قدرت (اعم از جنسیتی، طبقاتی، نژادی، سنی و غیره) و همچنین لحاظ کردن دامنه و درجه کنشگری افراد درون این ساختارهای قدرت، پرسش افشاگری و بهترین فرم آن قابلطرح خواهند بود. بهعبارتدیگر، پرسش معتبر در مواجهه با/آگاهی از وقوع خشونت جنسی هم شامل «افشاگری: آری یا خیر؟» و هم «افشاگری: چرا و چگونه؟» خواهد بود.
در ادامه اما تلاش کردهایم با درنظر گرفتن نتایج کارگاهها در رابطه با امر افشاگری، و مطالعه متون مربوطه و جنبشهای ضد خشونت جنسی تحلیلی جمعی از این شکل از خشونت و راهکارهای مختلف مبارزه با آن، از جمله راهکار پیشنهادی جنبش «من هم»، ارائه دهیم. به همین منظور ابتدا به تعریف خشونت جنسی، تفکیک انواع آن و ارتباط آن با ساختارهای قدرت میپردازیم.
همچنین بخوانید: با هفت زن که سالها پیش از جنبش می تو با آزار جنسی مبارزه کردند آشنا شوید
خشونت جنسی چیست؟
به هرگونه اقدام، تهدید یا تلاش بر انجام هر عمل جنسی، مادامی که بدون رضایت فرد باشد یا در شرایطی که فرد امکان بیان رضایت یا عدم رضایت نداشته باشد، خشونت جنسی گفته میشود. این امر فارغ از ماهیت فیزیکی یا روانی آن کردار، فارغ از رابطه دو طرف و همچنین فارغ از جنسیت/هویت جنسی هر دو طرف است. این تعریف طیف وسیعی از اقدامات از جمله (و نه صرفاً محدود به) تعرض و تجاوز، آزار، تعقیب، عورتنمایی، چشمچرانی، متلکگویی و بهرهکشی جنسی را شامل میشود.
تفکیک انواع خشونت جنسی
هرچند قوانین بعضی کشورها در مورد مسائل مربوط به خشونت جنسی مترقیتر از دیگر کشورها است، ولی بهطورکلی دشواری تعریف دقیق از انواع مختلف خشونت جنسی یکی از چالشهای بزرگ فعالان این حوزه بوده است و این دشواری هنگامی که به حیطهی قانون و مجازات میرسد، سختتر و پیچیدهتر هم میشود. فمینیستها هیچگاه و در هیچ دورهای به قوانین و چارچوبهای بعضاً مردسالارانه قانونی بسنده نکرده و از تلاش برای ارائه تعریف دقیقتری از هر شکل خشونت جنسی نیز دست نکشیدهاند. تمایز و تفکیک بین سطوح مختلف خشونت جنسی از چند منظر اهمیت پیدا میکند؛ اول مسئله تناسب جرم و مجازات است. نکته دوم در اهمیت تفکیک، کمک به خشونتدیدهها برای توضیح دقیقتر خشونتی است که تجربه کردهاند. در واقع نمیتوان بدون داشتن زبانی مشترک برای توصیف این دست خشونتها، ریشههای آن را پیدا کرده، آن را به بحث گذاشت و یا راهکارهایی برای مبارزه با آن ارائه کرد. مسئله دیگر در رابطه با عدم تفکیک سطوح مختلف خشونت جنسی، تقلیل صورتهای شدیدتر خشونت مثل تجاوز، در نسبت با دیگر انواع آن است. بهطور مثال وقتی برای هر نوعی از خشونت جنسی از کلمه «تجاوز» استفاده کنیم، لاجرم باید همه خشونتگران را «متجاوز» نامید. در شرایطی که همه «متجاوز» هستند، این شکل از خشونت اهمیت و ویژگی خاص خود را از دست میدهد. بعد از مطالعه متون متفاوت به این نتیجه رسیدیم که در متن حاضر ازاینپس بهجای استفاده از تعاریف متداول (تعرض جنسی، آزار جنسی و تجاوز) از تعاریف دقیقتر و مشخصتری استفاده کنیم که در بعضی متون روانشناسی-فمینیستی متأخرتر کاربرد دارند. چرا که تعاریف متداول همچنان با یکدیگر همپوشانیهایی داشته و در مواردی نیز یا دارای ابهامند و یا زاده زبانِ مردسالار. آنچه در ادامه این متن برای ما اهمیت دارد این است که هنگام استفاده از این واژگان منظورمان مشخص باشد[۳]:
دخول[۴] و یا تلاش برای دخول بدون اعلام رضایت طرف مقابل و با استفاده از زور فیزیکی[۵]
دخول و یا تلاش برای دخول بدون اعلام رضایت طرف مقابل در شرایطی که تحت تأثیر الکل یا مواد مخدر است[۶]
دخول بدون استفاده از اجبارِ فیزیکی[۷] (قرار دادن فرد در موقعیتی که نتواند ابراز رضایت یا عدم رضایت کند. بهطور مثال به واسطهی تحقیر فرد و یا تحت فشار گذاشتن او با استفاده از موقعیت قدرت فرد خشونتگر)
تماس جنسی ناخواسته[۸]
تجربه جنسی ناخواسته بدون تماس مستقیم فیزیکی[۹] (عورتنمایی، متلک، تهدید به دخول اجباری و یا فیلمبرداری مخفی از رابطهی جنسی میتوانند از مصادیق این نوع خشونت باشند. بعضی از اشکال خشونت جنسی بدون تماس فیزیکی حتی ممکن است بدون آگاهی فرد خشونتدیده انجام شوند. این شکل از خشونت در اماکن متفاوتی اعم از مدرسه، محل کار، خیابان و یا در فضای مجازی اتفاق میافتد.)
ساختارهای قدرت و خشونت جنسی
ساختارهای قدرت ترکیبهای چند لایه و پیچیدهای از امتیازات هستند. در این ساختارها، ما با نظامی سلسلهمراتبی مواجهیم که فرد را به تناسب برخورداری یا عدم برخورداری از مجموعهای از این امتیازات در نقطهای از هرم قدرت قرار میدهد، نقطهای که صلب و غیرقابل تغییر نبوده و بنا به بستر بحث امکان جابهجایی دارد. به این معنا که ساختارهای مختلف قدرت و قرارگیری فرد در نقطه تقاطع یا همپوشانی آنها میتواند باعث تقویت و یا تضعیف ستم وارده بر فرد شود.
اعمال خشونت جنسی و یا در معرض آن قرار گرفتن نیز بهطور مستقیم با جایگاه فرد در این ساختارهای قدرت ارتباط دارد. به این معنی که اعمال خشونت جنسی از سوی افراد یا گروههایی که در سلسلهمراتب قدرت از جایگاه بالاتری برخوردارند به صورت تاریخی و سیستماتیک نسبت به گروههایی که جایگاه فرودست دارند، بیشتر بوده است. خشونت جنسی به واسطهی ریشه داشتن در ساختارهای قدرت، فقط از طرف مرد به زن* و در قالب رابطه دو جنسِ متفاوت اعمال نمیشود. بدنهای بسیاری فرای جنسیت و هویت جنسی خود به واسطه قرارگیری در موقعیت نابرابر قدرت ممکن است خشونت جنسی را تجربه کنند. نابرابری قدرت در بسترها و محیطهای متفاوتی نظیر محیطهای آموزشی، آکادمیک، کاری، درمانی و مراقبتی میتوانند زمینهساز بازتولید خشونت باشند؛ زیرا در بسیاری موارد، هدف از اعمال خشونت جنسی در اشکال مختلف آن و بر روی بدنهای متفاوت، در زمان و مکانهای جغرافیایی مختلف، تثبیت و بازتولید نابرابری در قدرت و یا سوءاستفاده از آن است.
همچنین بخوانید: الزام ایجاد «فضای امن زنانه» در جنبش «من هم» ایرانی
دستاوردهای جنبش «من هم»
در زمانهای که در برخی از جوامع مباحث مرتبط با خشونت جنسی بهتدریج به حاشیه رانده میشود و در برخی کشورها ایندست مباحث حتی در زمره اولویتهای مبارزاتی بسیاری از فعالان فمینیست هم قرار نمیگیرند، بزرگترین ثمره جنبش «من هم» دامن زدن به بحث خشونت جنسی و راهکارهای مبارزه با آن نه تنها در میان فعالان فمینیست، بلکه در میان عامه مردم در اقصی نقاط جهان بود. جنبش «من هم» توانست با به دست گرفتنِ ابتکار عمل و تمرکز فعالیت در فضای مجازی و در نتیجه به دور از ساختارهای جاافتاده سلسله مراتبی و عمودی سازماندهی، امکان مشارکت حداکثری افراد خشونتدیده را بهعنوان کنشگر و نه صرفاً افشاکننده، فراهم کند. بهعبارتدیگر، هر فردی در هر کجای دنیا در صورت دسترسی به فضای مجازی، امکان مشارکت و فعالیت در این جنبش را دارد و هیچ فرد یا سازمانی لااقل در سطح نظری، نمیتواند ادعای رهبری بر جنبش را داشته باشد. علاوه بر این، جنبش «من هم» با استفاده بهینه و آگاهی از ظرفیتهای رسانههای همگانی در بسیج افکار عمومی و همینطور فعالیت مستمر در شبکههای اجتماعی بهویژه توییتر، توانست به سرعت تبدیل به یک جنبش فراملی با ابعادی جهانی شود. آرمانی که فمینیستهای چپگرا همیشه آرزوی تحقق آن را داشتهاند.
چالشها و انتقادات به جنبش «من هم»
جنبش «من هم» نیز همچون بسیاری دیگر از جنبشهای فراگیرِ پیش از خود دارای خصلتها و نقاط ضعفی است که در صورت بیتوجهی به آنها میتواند بر ضد خود عمل کرده و به بازتولید نابرابری، حتی نابرابری جنسی/جنسیتی، منجر شود:
مهمترین مسئله توجه به بستری است که جنبش «من هم» در آن متولد و به سرعت تبدیل به موجی جهانی شد. در سالهای اخیر، جنبشها و فعالیتهای فمینیستی و رسانهای متعددی حول مسئله خشونت جنسی شکل گرفتهاند، بااینحال هیچ کدام از این فعالیتها که غالباً در کشورهای پیرامونی یا جنوبی و توسط فعالین غیر سفیدپوست سازماندهی شدهاند، علیرغم محتوای رادیکالشان در سطح رسانههای جهانی بازتاب نیافتند. بهعبارتدیگر، اگر زادگاه «من هم» جایی به غیر از آمریکای شمالی (و اروپا) میبود و سوژههای افشاگری، افرادی غیر از خبرسازان هالیوودی بودند به احتمال زیاد شاهد تبدیل «منهم» به یک جنبش فراگیر در این سطح نبودیم. جنبش «من هم» در طول فعالیتهای سهساله خود بیشترین توجه را به نمونههایی از افشاگری جلب کرده است که در آن خشونتدیدگان سفیدپوست، دگرجنسگرا، به لحاظ جسمی سالم و به اقلیتهای جنسی/ جنسیتی تعلق نداشتهاند. این جنبش نسبت به سایر ساختارهای نابرابر و همینطور دیگر اشکال نابرابری جنسی/ جنسیتی بیتوجه است؛ در نبود نگاه تقاطعنگر، جنبش «من هم» نهتنها هیچگونه ارتباط ارگانیکی با سایر جنبشهای برابریطلبِ محلی، ملی یا فراملی برقرار نکرده، بلکه با سایر جنبشهای فمینیستی ضد خشونت جنسی، بهعنوان مثال مبارزات مستقل تراجنسی/یتیها، کارگران جنسی و یا جنبش حق پایان دادن خودخواسته به بارداری، نیز هیچگونه همبستگی و همراهی، دستکم در سطح عملی، نداشته است.
عدم وجود ارتباط ارگانیک با سایر جنبشها و حرکتهای برابریطلبانه حاکی از ویژگی دیگری در این جنبش نیز هست. «من هم» علیرغم ادعاهای رادیکال و ساختار جمعی دموکراتیک، در عملْ جنبشی فردگرایانه و به لحاظ سیاسی متعلق به سنت فمینیسمِ لیبرال است. بدین معنا که نهتنها افشاگران یا در واقع فعالین «من هم» در فرآیند افشاگری تبدیل به سلبریتیهای جدید فضای مجازی میشوند، بلکه در اکثر نمونههای افشاگری نوک پیکان حمله فعالین به طرف فرد یا افراد خشونتگر بوده و خواست اصلی افشاگری، محکوم کردن و بیاعتبار کردن یا انتقام از فرد یا افراد خاطی است. به نظر میرسد جنبش «من هم» دستکم در ساختار فعلی خود، چشمانداز و برنامه بلندمدت رهاییبخش برای تغییر در مناسبات جنسی/جنسیتی ندارد. به این اعتبار، افشاگری برای جنبش «منهم» نه یک وسیله، بلکه هدف بوده و این نگاه در عملکرد «من هم» قابل ردیابی است.
در واقع با وجود اینکه سوژگی اصلی افشاگران در نفس اقدام شجاعانه آنها در روایت کردن است، ولی در نهایت این روایتها هستند که به تصویر ماندگار این جنبش بدل میشوند. در مقامِ قیاس، میتوان ادعا کرد در جنبشهای دیگر، مبارزه جمعی زنان در خیابانها، تظاهراتها، آوازها و فعالیت آنها در فضاهای عمومی تصاویر ماندگار مبارزات را میسازد.
اگرچه افراد زیادی که هیچ سرمایه نمادینی ندارند در رسانههای جمعی با استفاده از هشتگ این جنبش دست به افشاگری زدهاند، ولی این افشاگریها عموماً نه دستاوردی برای آنها داشته و نه منجر به هزینهای برای فرد متهم به خشونت شده است. در واقع جنبش «من هم» به واسطه تمرکز بر افشاگری، بهناچار خود را به روایتهای خشونت اعمال شده در جهان مشاهیر و یا افرادی که دارای سرمایهای اجتماعی هستند محدود میکند و در عمل هیچ امکان افشاگری، سخن گفتن و یا دستکم پیشنهاد روش جایگزینی در مورد میلیونها نمونه خشونت جنسی که هرساله از سوی افراد غیر سرشناس و گمنام در جایجای این جهان اتفاق میافتد، به دست نمیدهد.
جمعبندی
به باور ما و همانطور که پیشتر نیز توضیح دادهایم، خشونت جنسی با روابط قدرت متعدد و درهم تنیده در جامعه مرتبط است و جایگاه قدرت میتواند زمینه چنین خشونتی را فراهم کند. با توجه به اینکه افشاگری بهعنوان یکی از راهکارهای مبارزاتی علیه خشونت جنسی مخصوصا از طرف جنبش «من هم» مطرح میشود، ما بر این باوریم که حتی در افشاگری هم باید تقاطع و درهمتنیدگی روابط قدرت و بستری که خشونت جنسی در آن اتفاق افتاده است، مدنظر قرار گیرد. افشاگری لزوماً همیشه التیامی برای فرد خشونتدیده نیست و ممکن است حتی در مواردی منجر به تشدید آسیب روانی فرد شود ولی میتواند راهکاری برای آگاهیرسانی باشد و البته هنگامی معنادار میشود که به حرکتی جمعی در راستای مبارزه با خشونت جنسی بدل شود و امر فردی را به امر جمعی پیوند دهد.
مبارزه با خشونت جنسی لاجرم باید به مبارزه با خشونت علیه زنان بهطورکلی و یا مبارزه با نابرابریهای موجود در جامعه گره بخورد، یا دستکم بتواند ارتباط خود را با آنها توضیح دهد. در حال حاضر، ردپای این پیوند در مثالهایی از مبارزات علیه خشونت مبتنی بر جنسیت بهطورکلی و یا خشونت جنسی بهطور خاص، در مناطق متفاوتی از جمله کشورهای آمریکای لاتین، هند، تونس و فلسطین دیده میشود که هر کدام بسته به بستر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خود استراتژیها و تاکتیکهای متفاوتی را پِی گرفتهاند، ولی استفاده از حرکت جمعی و مبارزه علیه نظام حاکم امر مشترک در همه آنها است (در متن اصلی شرح مفصلتری داده شده است).
تلاش ما این بوده است که با مطالعه برخی از این جنبشها از جمله جنبش «من هم» و در کنار آن مطالعه تئوریهای فمینیستی که به مسئله خشونت جنسی میپردازند، بیاموزیم که چطور میتوان علیه خشونت جنسی جنگید. ما خود را همراه زنانی میدانیم که از تجربه روزمره خشونت جنسی سخن گفته و از آن در جهت شکلدهی حرکتی جمعی برای ساخت دنیایی برابر استفاده میکنند.
از مجموعه مطالب ویژهنامه جمعی از فعالین زنان: «همصدایی علیه سکوت» به مناسبت روز جهانی زن
ارجاعات متن:
[۱]. در متن پیش رو، هر جا از عبارت زن*/زنان* استفاده شده، مقصود تمامی کسانی بوده که برای خود هویت جنسی/جنسیتی زنانه قائلاند و به واسطهی این هویتیابی، در زیست روزمرهی خود در مناسبات مبتنی بر سلطهی مردسالار، از امتیازاتی محروم شده و شکلی از تبعیض و سرکوب را تجربه میکنند.
[۲]. سعی تسهیلگران در کارگاهها بر این بوده است که شرکتکنندگان خود را در جایگاه همبستگی و همراهی با خشونتدیده ببینند، نه اینکه خود را به جای فرد خشونتدیده بگذارند. دلیل این امر پیش بردن بحثها بر محوریت موضوع افشاگری خشونت جنسی و ممانعت از زنده شدن تروماهای شخصی افراد از تجربهی خشونت جنسی است.
[۳]. تعاریف از این کتاب:
Kathleen C. Basile et al. (2014): SEXUAL VIOLENCE SURVEILLANCE: UNIFORM DEFINITIONS AND RECOMMENDED DATA ELEMENTS.
[۴]. منظور از دخول در جملات بالا دخول به وسیله آلت تناسلی، یا عضوی دیگر از بدن، یا یک شی در واژن، دهان و یا مقعد است
[5]. Completed or attempted forced penetration
[6]. Completed or attempted alcohol/drug-facilitated penetration
[7]. Non-physically forced penetration
[8]. Unwanted sexual contact
[9]. Non-contact unwanted sexual experiences
یکی از چالشها و انتقادات که هیچ اشاره ای بهش نشد و نمیشه مثل کبک سر رو کرد زیر برف و آن را ندید، آن هم در جامعه امنیتی ایران، اتهامات دروغین با انگیزه های سیاسی و شخصی است. شما در واقع از متعادلترین فمینیستهای فضای فارسی هستید اگر شما هم نمیتوانید این را بازگو کنید و آسیب شناسی کنید دیگر چه امیدی است به فمینیسم ایرانی؟