تا قانون خانواده برابر: خبر ساده است. مثل خبرهای روزمره و منظم دیگر کشورهای آزاد و برابر و دموکرات و پاک! حکم قضایی مجرمی اجرا شده است. حالا مجرم هر که بوده است، باشد. سمیه، سوسن، شیوا، بهاره، محبوبه، فاطمه، نسرین، عاطفه یا هر اسم دیگری که بر زنان یا مردان می گذارند.
برابری جنسیتی، در کشور در حال اجرا است. بین مجرم زن و مجرم مرد، فرقی وجود ندارد. به هر حال حکم اجرا می شود. حتی بین مجریِ حکم هم تفاوتی نیست، خبرسازی راجع به تفکیک جنسیتی، کار ناآگاهان و فریب خوردگان است. در هر صورت، در دستگاه قضایی حکم اجرا می شود، اجرای حکم (شلاق زدن) توسط مرد بر زن، یا زن بر زن، یا مرد بر مرد، یا زن بر مرد. و شاید یعنی که قانون های نوشته شده کشور را هم می توان در اجرا تغییر داد. تا چه قانونی باشد و چه مجریی داشته باشد. به هر حال شلاق، شلاق است.
فضای خبری و سایت ها و وبلاگ های مجازی روز پنجشنبه به یکباره پر شد از خبررسانی های مختلف راجع به اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو. گاه [دقیق و مختصر->http://bahmanagha.blogspot.com/2011/09/blog-post_16.html]: “خانم توحیدلو را به اوین خواستهاند برای اجرای حکم ۵۰ ضربه شلاق. طبعا نه خودش و نه هیچ کس دیگر فکر نمیکرده حکم اجرا شود. اما آنجا دست و پای سمیه را با زنجیر میبندند برای اجرای حکم. شاید انتظار داشتهاند طلب بخشش کند و آنها هم ببخشند. اما سمیه این کار را نکرده. قرآنی را که همراهش بوده باز کرده و شروع کرده خواندن. آنها هم تصمیم گرفتهاند حکم را اجرا کنند. طبق قانون (و شرع) حکم را باید یک زن اجرا میکرده که هیچ کدام از زنهای حاضر در دادسرای اوین حاضر نشدهاند و خود قاضی دادسرا شلاق را برداشته و حکم را اجرا کرده. باز هم طبق قانون (و شرع) از روی لباس (و مانتو و چادر) و نه چندان محکم. به حدی که به قول خود سمیه درد فیزیکی نداشته و ردش هم روی بدنش نمانده.”
و گاه [تکذیب کننده->http://feedproxy.google.com/%7Er/kaleme/rss/%7E3/JHqqMXi6ByI/]: “یک منبع آگاه به دروغ پردازی های رسانه های اقتدارگرا واکنش نشان داد و تصریح کرد که خلاف این دروغ پردازی ها، حکم ننگین شلاق برای سمیه توحیدلو دقیقا اجرا شده و برخلاف قانون، این عمل توسط یک مامور مرد صورت گرفته است.
رجانیوز امروز ادعا کرده بود که شلاق خوردن سمیه توحیدلو «ادعای دروغ» است، خبری که به نظر میرسد هدفی جز مخدوش کردن واقعیت شرمآور این برخورد دستگاه قضایی و تحت الشعاع قرار دادن ابعاد تاسف بار این اقدام ندارد.”
سمیه توحیدلو 33 ساله، دانشجوی دکترای جامعهشناسی در دانشگاه تهران، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده فنی سالهای 76 تا 80 ، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران، و نویسنده وبلاگ بر ساحل سلامت است. در روزهای اولیه پس از انتخابات خرداد 88 بازداشت و مدتی را در حبس بود. وی پس از اینکه با قید وثیقه از زندان آزاد شد، به یک سال زندان و پنجاه ضربه شلاق به جرم توهین به محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران محکوم شده بود. حکم یک سال حبس او بخشیده شد، اما حکم شلاق او همچنان باقی ماند که روز چهارشنبه 23 شهریور در زندان اوین اجرا شد.
آزاده دواچی در صفحه فیس بوک مدرسه فمینیستی راجع به سابقه سمیه [می نویسد->http://www.facebook.com/note.php?note_id=10150326149877356]: “اجرای حکم پنجاه ضربه شلاق سمیه توحیدلو، از فعالان ستاد میرحسین موسوی، خبر دردآور دیگری بود. سمیه توحیدلو ۳۳ ساله و دانشجوی دکترای جامعهشناسی در دانشگاه تهران، در اولین روزهای پس از انتخابات مناقشه برانگیز خرداد ۸۸ بازداشت و مدتی را در حبس سپری کرده بود.” و البته دلیل شلاق خوردن را این طور تخمین می زند: “گویا سمیه توحیدلو در برپایی زنجیره انسانی سبز از راه آهن تا تجریش نقش مهمی داشت و همین «شلاق» زدن بر پیکرش را برای زندانبانان توجیه می کرد. وی پس از اینکه با قید وثیقه از زندان آزاد شد، به یک سال زندان و پنجاه ضربه شلاق محکوم شد که حکم یک سال حبس او بخشیده شد، اما حکم شلاق او همچنان باقی ماند تا این که دیروز به شکلی نمادین در زندان اوین به اجرا درآمد.”
[نظر شیرین عبادی->http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/09/110915_l28_ebadi_letter_ahmad_shahid.shtml]، برنده جایزه صلح نوبل نیز در مورد علت اجرای حکم سمیه چیزی جز توهین به رئیس جمهوری است: “اجرای حکم شلاق برای دانشجوی دوره دکترای آن هم به علت توهین به رئیس جمهوری در حقیقت ایجاد رعب و وحشت بین مردم است.
در شرایطی که روزنامههای دولتی و سایتهای خبری وابسته به حکومت ایران حرفهای تندی علیه رئیس جمهور مینویسند، چگونه شخصی که دو سال قبل انتقادی به رئیس جمهور کرده، باید شلاق بخورد. گناه اصلی خانم توحیدلو این است که در ستاد میرحسین موسوی فعالیت کرده بود، چون این روزها توهین به رئیس جمهور در حقیقت از نظر دستگاه حاکمه گناه چندان بزرگی نیست.”
دواچی همچنین به سابقهی اجرای حکم شلاق در مورد زنان می پردازد: “این اولین بار نیست که در مورد زنان زندانی به دلایلی همچون روابط نامشروع حکم شلاق اجرا می شود، اما شاید بتوان گفت در چند سال اخیر یکی از موارد معدودی بوده است که در مورد زنی به جرمی سیاسی حکم شلاق اجرا می شود. پیش از این حکم شلاق، در مورد زنان به دلایلی چون روابط نامشروع اجرا شده است. حکم شلاق پیش از این نیز در مورد چندین تن از فعالان حقوق زنان صادر شده، اما در چند سال اخیر خبری از اجرای حکم حداقل در رسانه ها نبوده است.
البته در اردیبهشت ماه 1378، [حکم شلاق دو تن از فعالان زنان حقوق کارگری در سنندج->http://chrr.biz/print.php?articleid=3536] به مورد اجرا درآمد و این دو تن یعنی سوسن رازانی و شیوا خیرآبادی در زندان مرکزی سنندج در استان کردستان شلاق خوردند: رازانی ۷۰ ضربه و خیرآبادی ۱۵ ضربه. اجرای حکم شلاق یکی از احکام غیر انسانی و عقب مانده است که هنوز در بسیاری از کشورهای اسلامی و از جمله ایران به واسطه ی حاکمیت مذهبی و اقتدارگرا متاسفانه در قوانین جزایی وجود دارد و اجرا می شود. اجرای حکم شلاق در قانون مجازات شرعی در مورد زنان با مردان متفاوت است، اما مسئله آن است که اجرای این حکم نه تنها مخالف حقوق انسانی است بلکه با بیانیه حقوق بشر که دولت ایران سالهاست به آن پیوسته، مغایر است. طبق قوانین جزایی ایران در بسیاری از موارد، حکم شلاق اگر حد نباشد می تواند خریده شده و اجرا نشود.”
در قانون کیفری و جزا بارها تاکید شده است که حکم قضایی باید متناسب با شان و شخصیت مجرم و رتبه علمی و جایگاه او در اجتماع باشد، با این وجود توحیدلو با سابقه تحصیلی و اعتقادات مذهبی و منش رفتاری، با حکمی نامتناسب شلاق خورد و همین موضوع موجب اعتراضات فراوان شد. و البته برخی نیز به تضادهای عملکردی و تبلیغاتی نظام در اجرای این حکم [پرداخته اند->http://blog.malackut.org/]:
“یکی از راههای برجسته کردن پارادوکسهای رفتاری و گفتاری این نظام دقیقاً توسل به همین موارد است – نه برای اینکه قربانی را تافتهی جدابافته تلقی کنیم – که در این دستگاه بر خلاف آن هم تبلیغات دهنپرکن و ریاکارانه (وقتی با چهرهی ظاهراً لطیف و دینی در رسانهها عزم دلبری دارند)، زن هیچ امتیاز مثبتی ندارد؛ بر خلاف آن همه تبلیغات که اینها زندانی سیاسی نیستند، هستند و سیاسیون که مثلاً قرار بود بتوانند بر اساس تبلیغات کرکنندهی همین نظام آزادانه حرف بزنند و عمل کنند، وضعاش بدتر از بقیه است و سوم اینکه به رغم تبلیغات نظام برای اینکه مثلاً تحصیلکرده بودن و نخبه بودن خوب است، اینها بیشتر قربانی شدهاند (و جمع اینها در یک نفر بیشتر به قضیه دامن زده است.)”
و نیز آرمان… با اشاره به [مصداق های تضاد->http://divanesara2.blogspot.com/2011/09/blog-post_15.html] می نویسد: “در روزهایی که یک گروه مشغول میلیارد میلیارد دزدی هستند و یک گروه دیگر ماله دست گرفته اند تا بر هر گند و کثافتی سرپوش بگذارند، یک گروه هم هستند که در زندان گرفتارند یا به حکم قاضی القضاتهای دادگر، حد میخورند.(+) ”
اما در بین همه نوشته های اعتراضی، نکته ای که چندان توجه ای به آن نشده است نحوه ی اجرای حکم است. “یکی از نزدیکان خانم توحیدلو نیز به [بی بی سی->http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/09/110915_l28_ebadi_letter_ahmad_shahid.shtml] گفت که او دیروز برای اجرای حکم به زندان اوین فرا خوانده شد و در آن جا دست و پایش را با زنجیر بستند، اما ضربههای شلاق را به اطراف او زدند.”
حکمِ شلاق به نظر میرسد، تنبیه، فشار روانی و تحقیری است که برای اصلاح فرد، صادر میشود. البته تا پیش از این، شلاق بیشتر برای جرائمی در نظر گرفته میشد که باعث ترویج ناهنجاری در جامعه هستند. از منظری دیگر، یک سال زندان نقش ایزوله کردن مجرم از اجتماع (برای فشار بر او) و برعکس ایزوله کردن اجتماع از حضور مجرم (برای حفظ جامعه) را دارد. پرسشی که درباره صدور این حکم و اجرای آن بی پاسخ مانده است چرایی صدور دو جریمه توامان و نمایش فقط یکی از آنها است؟ آیا حکم های تنبیهی برای فعالان اجتماعی و یا سیاسی، برای مجازات رفتارهای آسیب زننده آنها به جامعه است؟ یا نقشی بازدارنده برای تکرار رفتار مجرمانه را دارد؟ و یا برای مبری نگه داشتن دیگر افراد جامعه از رفتار مشابه است؟
هر کدام از سه فرض بالا اگر هدف حکم تنبهی بوده باشد، در مورد حکم زندان سمیه توحیدلو، هیچ کدام حاصل نشده است، چون اصلا حکم اجرا نشد؛ فقط جامعه از وجود دختری با قابلیت ها و توانمندی های سمیه باخبر شد، و فهمید رفتاری که مستحق مجازات باشد، انجام نداده است؛ که اگر انجام داده بود، چرا مورد بخشش قرار گرفت؟ رفتار مجرمانه حذف شد؟ یا توحیدلو اصلاح شد؟
اما حکم شلاقی که صادر شد و به طور دقیق و طبق نظر قانون گذار اجرا نشد، آیا همچنان میتواند هدف مورد نظر قانون را بیابد؟ آیا در این نمایشِ قانون، سمیه بیشتر تحقیر شده است و یا دستگاه قضایی که نتوانست حکم را طبق ماده قانونی توسط فرد هم جنس مجرم و بر بدن او اجرا کند؟ و یا اساس اشتباه چنین قانونی را به نقد بکشد و تغییر دهد؟ ضربه های شلاقی که به اطراف میخورند، نظام جمهوری اسلامی را به خاطر ناکارآمدی قوه قضاییه، دستگاه قضایی را برای سستی در اجرای قوانین قضایی، قانون احکام را به جهت قابل اجرا نبودن به طور واقعی، و یا ناظران بیرونی را با ریاکاری به تمسخر می گیرند؟
در آستانه شروع سال تحصیلی جدید، خبرهای الزام و انکار برای تفکیک جنسیتی دانشگاهها، حذف و یا حضور دختران در رشته های مختلف دانشگاهی، نحوه و نوع حجاب زنان، متهم کردن زنان قربانی در تجاوزات سیستماتیک و گسترده به آنها و و و …، بیشتر از گذشته اعتماد و اطمینان آنها را به کشور تضعیف کرده است؛ بنابراین لزوم نمایش های غیر هدفمند و سست دیگری در مورد آنها چه ضرورتی داشته است؟