بیانیه مشترک پانزده تشکل شامل: سندیکاها و دیگر تشکلات مستقل کارگری، کانونهای صنفی معلمان، تشکلات مستقل بازنشستگان و تشکلات مدافع حقوق زنان به مناسبت اول ماه مه (یازده اردیبهشت)، روز جهانی کارگر
گرامی باد «اول ماه مه» (یازده اردیبهشت)، روز همبستگی بین المللی کارگران جهان!
امسال هم در حالی به استقبال «اول ماه مه» – روز همبستگی بین المللی طبقه کارگر میرویم که بحران جهانی سلامت، زندگی کارگران را تحت الشعاع قرار داده است.
واگیری جهانی کرونا (کوید-۱۹ ) همراه با بحران اقتصادی، کارگران و مزدبگیران و کسبه خرد را در تنگنا قرار داده است.
در ایران براثر بی قابلیتی و ناکارآمدی حاکمیت و دولت، این وضعیت وخیمتر از گذشته و هرجای دیگری شده است.
فقدان سیاستهای کارآمد بهداشتی و عدم اعمال قرنطینههای لازم، همراه با تامین هزینههای زندگی مردم، از سوی دولت، بحران معیشتی فرودستان را دامن زده است. با وجود آن که کارگران و زحمتکشان به درستی خواست اجرای واکسیناسیون فوری، رایگان و عمومی را فریاد میزنند و برآن اصرار میورزند، فرادستان و قدرتمداران درتامین واکسن کوتاهی آگاهانه و عامدانهای دارند و میکوشند با بحران آفرینیها، منافع گروههای خاصی از بدنه حاکمیت را تامین کنند. اصرار بر ساخت واکسن داخلی و واگذاری تامین واکسن به بخش خصوصی در این راستاست.
این مسئله به نوبه خود، بخشهای وسیعی از جمعیت، به ویژه اقشار متوسط جامعه را در فقر روزافزونی گرفتار کرده و تعداد هردم فزایندهای از آنان را حاشیهنشین کرده است. در این میان وضع زنان کارگر و زحمتکش، از همه اسفبارتر است. بنا بر آمارهای موجود، درادامهی موج افزایش بیکاریها و اخراجها، به بهانه پاندمی کرونا، ۷۰ درصد زنان کارگر اخراج و از کار بیکار شدهاند. در بحث معیشت نیز، این بیثباتی و روندِ فقیرسازی سیستماتیک مزدبگیران، با تبعیض حداکثری، بیش از همه، خود را در وضعیت معیشتی زنان نمایان کرده است که حق اشتغال پایین، قرار گرفتن در صف نخست اخراج و بیکارسازی و منزوی شدن زنان کارگر، از تبعات آن بوده، که به نوبه خود، زخم بزرگ دیگری را بر پیکر طبقهی کارگر ایران وارد کرده است. در این میان وضع زنان کارگر خانگی که ممر درآمد خود را از دست دادهاند از همه بدتر میباشد. هم تبعیض جنسیتی و هم بیکاری و ورشکستگی، فشار مضاعفی را بر این بخش از نیروی کار ایران وارد کرده است.
با اینهمه کارگران ایران و متحدانش در سال گذشته، مبارزهی خستگیناپذیر و پیگیری را در شرایطی که توازن قوا حاکم به نفعشان نبوده و فعالین کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی زیر سرکوب چند لایه و نظاممندی قرار داشتند، به پیش بردهاند.
کارگران و حقوق بگیران در بخش های مختلف اقتصاد از صنعت بزرگ همچون پتروشیمی، هپکو، آذرآب، نیشکر هفت تپه، شرکت واحد، فولاد خوزستان و . . . تا معلمان، بازنشستگان و دانشجویان به اشکال و طرق مختلف مبارزات خود را به پیش برده و مخالفت خود را با سیاستهای خشن و نئولیبرالی دولت و حاکمیت نشان دادهاند که در این میان میتوان بطور ویژه از مبارزات خستگی ناپذیرِ کارگران هفت تپه یاد کرد که مسائل مهم و پایهای چون خصوصی سازی، اختلاسهای بزرگِ سهامداران و صاحبان اصلی هفت تپه را در سطح جامعه مطرح کرده و در مقابل، از نقش کارگر در تصمیمگیریها و اداره شورائی سخن گفتهاند.
مبارزاتی که از جانب هم طبقهایهای آنان در اقصا نقاط جهان مورد حمایت قرار گرفته است. تا آن جا که بارها شاهد بیانیهها و کمپینهای حمایتی از جانب کارگران، سندیکاها و اتحادیههای بزرگ کارگری در نقاط دور و نزدیک جهان بودهایم.
در برابر این همبستگیهای ملی و بینالمللی، گرایشهای طرفدار سرمایهداری انواع و اقسام طرحها و آلترناتیوهای خروج از بحران را یکی بعد از دیگری پیشنهاد کرده و میکنند. هر روز ترفندی تازه ارائه میشود. اما کارگران ایران به تجربه دریافتهاند که:
– راه چارهی این مشکلات و رهائی از این وضعیت نمیتواند از جانب کسانی که خود در ایجاد آنها نقش اصلی را تحت این یا آن نام ایفا کرده و میکنند مطرح شود. کارگران دیگر فریب دروغها و از جمله وعده و وعیدهای انتخاباتی را که هرچندسال یک بار تکرار میشود نمیخورند.
– راه چاره، همچنین از دل بستن به قدرتهای بزرگ جهانی (از هر رنگ و قماشی که باشند) و سیاست بازی میان آنها نیز به دست نمیآید. چنین دلبستگیهایی به قدرتهایی در جغرافیای سیاسی – چه جهانی و چه منطقهای – در واقع گروگذاری و بخشیدن پیشاپیش ِ دسترنج تودههای زحمتکش و جاده صافکنی برای سلطهگران جهت بهرهبرداری از منابع کشور و همین طور نفوذ تعیینکننده بیگانگان در تصمیمگیریهای کلان ِاقتصادی، سیاسی و سوق الجیشی است.
مسألهی قدرتهای سلطهگر جهانی، هیچگاه، حفاظت از منافع طبقهی کارگر و تودههای زحمتکش در هیچ نقطه از جهان نبوده و نیست. راه چاره در ایران، مانند مبارزهی طبقاتی در دیگر نقاط جهان، تنها از اتحاد و همبستگی طبقاتی میان خود کارگران و پیوند و همکاری مبارزاتی آنها با دیگر زحمتکشان شهر و روستا حاصل میشود. کارگران و حقوق بگیران ایران بایستی با تشکیل و حفظ صفوف مستقل خود، اجازه سوءاستفاده به نیروهای غیرکارگری و طرحهای فریبکارانه و پرطمطراق آنها، در دفاع از سرمایهداری – که هیچ نشانی از عدالت اجتماعی و پذیرش نقش کارگران در مدیریت جامعه ندارند را – ندهند.
واقعیت این است که ما کارگران در شرایط کنونی با مشکل پراکندگی مواجه هستیم و این مسئله خود هشداری است که علیرغم ادامه کاری و ازخودگذشتگی در مبارزه و علیرغم اعلام همبستگی و همدلی آشکار و واقعی میان فعالان جنبشهای اجتماعی، بدون یک همکاری جدی و سازمانیافته و سراسری در میان تمامی کارگران و زحمتکشان، قادر به مقابله با سیاستهای ضد کارگری و تغییر شرایط موجود نخواهیم بود.
بارها تجربه کردهایم که چگونه در نبود سازمانها و نمایندگان مستقل کارگری باز هم مسئله تعیین حقوق حداقل به مضحکهای تکراری و ملالآور تبدل شده است. در شرایطی که خط فقر برای یک خانوار ایرانی ساکن شهرهای بزرگ، باید حداقل ۱۲ میلیون تومان باشد و حتی تشکیلات وابسته و حکومتی چون خانه کارگر از ۸ تا ۹ میلیون سخن میگوید، از پذیرش هزینهی سبد خانوار برآورد شدهی هشت میلیون و دویست هزارتومانی سر باز زد و حتی به نالهها و ضجّههای «نمایندگان» تشکلهای مورد قبول و وابسته هم توجهی نکرد.
اکنون فقدان تشکیلات درون واحدهای کار و تشکیلات منطقهای و سراسری کارگران با شدتی بیشتر از پیش، خود را نمایان ساخته و مبارزهی خستگی ناپذیری را برای ایجاد آنها می طلبد.
بدون چنین تشکیلات منسجم و سراسری، تاثیرات حضور و مبارزه کارگران خیلی چشمگیر نبوده و نتایج کار، حداقلی، بی پشتوانه و شکننده خواهد بود.
در شرایط موجود، ایجاد یک شورای همکاری میان بخشهای مختلف کارگران، کارمندان و مزدبگیران ، معلمان، بازنشستگان، زنان، دانشجویان و بیکاران، بیش از پیش ضرورت دارد.
این امر نه وظیفهای در میان وظائف دیگر، بلکه حلقه اصلی کار سازماندهی در جامعه و در بین کارگران و زحمتکشان است. بدون هماهنگی و رفتن به سوی ایجادِ نهادهای همکاری و سراسری برای هدایت مشترک جنبشهای مطالباتی، قدرت این حرکات شجاعانه و پیگیر اعتراضی – مطالباتی به هدر میرود و راه برای سرکوب آنها هموارتر میشود. تلاش برای همگرائی میان مبارزات پراکنده و گسترشِ همبستگی این مبارزات در سال پیش رو، ضرورتی فوری و حیاتی خواهد بود.
اعتصاب، ایجاد تشکلهای آزاد و مستقل کارگری، حق مسلم کارگران ایران است!
رهائی کارگران تنها به دست خود کارگران ممکن خواهد شد!
۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
۱-سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۲-سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه
۳-کانون صنفی فرهنگیان اسلامشهر
۴-کانون صنفی فرهنگیان گیلان
۵-انجمن صنفی معلمان مریوان_ کردستان
۶-کانون صنفی فرهنگیان الیگودرز
۷-انجمن صنفی معلمان کردستان/ سقز و زیویه
۸-گروه فعالان زنان بیدارزنی
۹-اتحاد بازنشستگان
۱۰-شورای بازنشستگان ایران
۱۱-اتحاد سراسری بازنشستگان ایران
۱۲- گروه اتحاد بازنشستگان
۱۳-کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
۱۴-کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری
۱۵- کانون گفتگوی بازنشستگان تامین اجتماعی
همچنین بخوانید: مقاومت هر روزه زنان در گستره فقر و تبعیض جز با همبستگی و اتحاد میسر نیست
This year we are approaching Mayday while a global crisis of health has affected the lives of the workers.
The Global pandemic of Covid-19 as well as the economic crisis has impressed workers, waged laborers and small businesses. In Iran, due to the inability and insufficiency of both state and government this situation has been deteriorating than everywhere else.
The lack of sufficient health care policies, necessary quarantine plans and support for subsistence by the government has expanded the crisis of making a living for the poor. Although workers and laborers are demanding immediate, free and public vaccination, the powerful forces deliberately have been omitting the demand and seek to pursue the interests of a specific group of rulers via making crises. The insistence on the production of national vaccines and delivering the task of providing vaccines to the hands of private sectors have been done in this regard. This, in turn, has dragged increasing parts of the population, especially the middle-classes into the misery of poverty and has marginalized them. Meantime, the condition of women workers is the worst. According to the available figures, in the wake of an increasingwave of job losses and layoffs due to the pandemic, 70 percent of women workers have lost their jobs. With regard to the subsistence, this process of instability and systematic impoverishment of the waged laborers manifests itself mostly, and with the extreme discrimination, in the subsistence conditions of women workers who have the lowest right to employment and who are among the first groups to be fired. This, in turn, has isolated women and made another wound on the body of Iranian working class. Meanwhile, the condition of women domestic workers who have lost their earnings is the worst. Gender discrimination as well as unemployment and bankruptcy have imposed double pressures on this part of the labor force in Iran.
Notwithstanding, over the last year, the Iranian working class and its allies have pursued inexhaustible and durable struggle in a situation in which the balance of power has not been in favor of them and that worker activists and those of other social movements have been under systematic and multilayered oppression. Workers in different economic sectors ranging from petrochemical factories as well as Hepko, Azarab, Haft Tappeh, Khouzestan Steel Company and Syndicate of Tehran and Suburbs bus Company to the teachers, pensioners, university students and women have proceeded through their different struggles in varying forms against the violent neoliberal policies of the Iranian state. Among these struggles, the most notable is that of Haft Tappeh workers who have revealed the process of privatization, huge defalcation of the main stockholders of the company for the public and have insisted on the role of workers in the decision-makings and council management. These struggles have received solidarity across the country and the world through statements, campaigns by workers, syndicates and large trade unions.
Against these national and international solidarities, capitalist-oriented tendencies have suggested different sorts of plans and alternatives to escape the crisis. But Iranian workers have learned by their experiences that:
- any solution to escape from this crisis cannot be put forward by those who had specific roles in the making of them. Workers are no longer deceived by the lies of state officials who suggest promises at the time of elections.
- any solution, also cannot be achieved through relying on powerful global powers with any tendency via lobbying with them. Such a reliance on both regional and global powers is in fact the selling off of laborers’ achievements and it paves the way for the dominant powers to exploit the resources of the country as well as providing them with the possibility of being effective in the economic, political and geopolitical decision-making processes of the country.
The concern of globally dominant powers has not ever been the protection of working classes and masses of laborers’ interests in any part of the world. The solution in Iran, as in other parts of the world, can only be achievedthrough class unity and solidarity among the workers themselves and their connection and collaboration with the struggles of other urban-rural laborers. By organizing and making their own independent lines, Iranian workers should not allow the non-worker forces to advance their deceitful plans in defense of capitalism which does not have anything to do with social justice and does not recognize the workers’ role in the administration of the society.
It is a fact that we as workers are highly dispersed in the current situation and this is an alert that despite the self-sacrifices and solidarity for struggle among the activists of social movements, whiteout a serious, organized and general collaboration among all workers and laborers we would not be able to oppose the anti-worker policies and to change the status quo.
We have learned through experiences that in the lack of independent organizations and shop stewards the question of determining the minimum wage has become a repetitive mockery. Given that the poverty line for an Iranian household living in metropoles should, at least, be 12 million Tomans (equal to 516 US dollar), the government did not take seriously the demands of even the state-backed syndicates.
Now, the lack of organizations within the workplaces or, in the regional and national levels is felt deeper than ever and it necessitates an inexhaustible struggle to form them. Without such coherent and mass organizations, the workers cannot articulate their struggles and the result would be vulnerable and minimum.
Under the current conditions, the formation of a council of collaboration among different sectors of workers, employees, teachers, pensioners, women, students and the unemployed is necessary than ever. This task is not a task among others, but it is the main link in organizing in the society among the workers and laborers. Without coordination and a move towards forming mass organizations to lead the demands of the movements collectively, the power of these brave demanding protests would be wasted and the oppressions would be rendered easier. An effort towards convergence among dispersed struggles and expanding solidarity in this year is an immediate critical necessity.
Strike action, the formation of free and independent worker’s associations is an undeniable right of Iranian workers!
The emancipation of the workers is only possible by themselves!
April 26, 2021
Signed by
Syndicate of Tehran and Suburbs bus Company
|Haft Tappeh Sugar Cane Mill Labor Syndicate
Teachers’ Association of Islamshahr
Teachers’ Association of Gilan
Teachers’ Association of Marivan-Kurdistan Province
Teachers’ Association of Aligodarz
Teachers’ Association of Saqqez and Zivieh- Kurdistan Province
Bidarzani Women Activist Group
Unity of Pensioners
Pensioners Council of Iran
General Unity of Pensioners of Iran
Unity of Pensioners Group
Co-ordinating Committee for the Help to Form Worker’s Organizations
Committee for the Pursuit of Forming Worker’s Organizations
Dialogue Center for the Pensioners of Social Security