جریان «من هم» برایم نشانه این است که جنبش زنان بهرغم تمام سرکوبها و فشارها و محدودیتی که متحمل شده بازهم توانسته است در مسیرش موفق باشد.
بیدارزنی-شکلگیری جریان افشاگری آزار جنسی و مباحث مطرحشده دربارۀ آن، نقطه تمرکز اصلی فعالان حقوق زنان در ایران در ماههای گذشته بوده است. در این میان بسیاری از کنشگران خارج از کشور که خود را به جریانات جنبش زنان در داخل وفادار میدانند، به شیوههای مختلف تلاش کردند که در این تجربۀ جدید و راه پرفراز و نشیب در کنار خواهرانشان در ایران بایستند و به قدرتمندتر شدن جنبش «من هم» ایران کمک کنند.
جریان روایتگری آزار جنسی یکی از نمونههای موفقی است که توانست فعالان جنبش زنان از همه جای دنیا را در مسیر رفع خشونت جنسی علیه زنان همگام کند. با سوسن طهاسبی، از فعالان قدیمی جنبش زنان ایران، در مورد جنبش «من هم» در ایران و مصر و مبحث مهم عدالت ترمیمی گفتوگویی کردهام که با هم میخوانیم.
تحلیل شما از جریان افشاگری آزار جنسی در ایران چیست؟
به عنوان فعال حوزه زنان که خودم را جزئی از جنبش زنان ایران میدانم، این جنبش برایم بسیار مایه خوشحالی بود. فکر میکنم فرصت خوبی ایجاد شد تا زنان بالاخره بتوانند به صورت علنی از آزار و خشونت حرف بزنند. این جنبش توسط زنان عادی و احتمالا زنان جوانتری شروع شد که حضورشان در شبکههای اجتماعی پررنگتر است، و همین نکته مثبتی بود، چرا که نشان میدهد جامعه ما به یک میزانی از آگاهی رسیده و زنان بسیاری دیگر حاضر نیستند سکوت کنند. فکر میکنم نقطه مشترک جنبش «من هم» در تمام دنیا این است که زنان به درجهای از آگاهی میرسند که دیگر حاضر نیستند، تعریفهای سنتی از روابط قدرت مبتنی بر جنسیت را بپذیرند و این اتفاقی است که در جنبش «من هم» ایران هم افتاد.
اما در تحلیلم باید به نقش جنبش زنان اشاره کنم. همانطور که میدانیم این حرکت توسط کاربران عادی در شبکههای اجتماعی شروع شد اما به باور من افزایش آگاهی در مورد حقوق زنان، موقعیتشان، و روابط قدرت در مناسبات عاطفی و کاری در بروز این جنبش نقش داشت. جنبش زنان با سالها فعالیت در ایجاد این آگاهی اولیه نقش مهمی داشته است.
جریان «من هم» برایم نشانه این است که جنبش زنان بهرغم تمام سرکوبها و فشارها و محدودیتی که متحمل شده بازهم توانسته است در مسیرش موفق باشد. اگرچه جنبش زنان آغازگر این حرکت نبوده اما نقش خودش را به خوبی ایفا کرد. سعی کرد فضاهای مثبت و امنی را برای شنیدن صداهای زنان ایجاد کند، تحلیل ارائه دهد، بحثهایی را در جریان این جنبش در اروپا و امریکا مطرح شده بود به فضای فارسیزبان منتقل کند، و بطور کلی اطلاعاتی را که نیاز بود در اختیار مردم و جامعه قرار دهد.
هرچند این جنبش پس از رسیدن به شبکه سلبریتیها و هالیوود در سطح رسانهها دیده شد، اما تاریخچهای طولانی در آمریکا دارد. کمی در مورد این تاریخچه و مبارزه علیه خشونت جنسی در آمریکا توضیح دهید.
بحث «من هم» آمریکا بخشی از مبارزهای طولانی علیه خشونت و آزار جنسی زنان بود. شاید بشود گفت که این بحث به بیش از دویست سال پیش برمیگردد، و با نژادپرستی و بردهداری در آمریکا گره خورده است. همانطور که میدانید بردهداران مالک زنان سیاه برده بودند و میتوانستند هرکاری با آنها بکنند. در واقع حتی قبل از اینکه آمریکا به استقلال برسد بحث مبارزه با خشونت جنسی و تجاوز مطرح بوده و زنان تلاش میکردند در قوانین تغییر ایجاد کنند. در دهه ۱۹۶۰ تا اواسط ۱۹۹۵ تغییرات بسیار جدی در رابطه با بحث خشونت جنسی و به خصوص تجاوز در آمریکا اتفاق افتاد.
یکی از مهمترین این تغییرات تصویب مجموعه قوانینی بود که حداقل در کیسهای فدرال اجازه نمیداد زنانی که به آنها تجاوز شده است در دادگاه مورد اتهام قرار بگیرند. این مسئله در خیلی از کشورها مرسوم است و حتی در برخی موارد در آمریکا با وجود قوانین حمایتگر مشاهده میکنیم که هنوز از زن در ابتدا سوال پرسیده میشود که تو چه کار کردی؟ لباست چه بود؟ چرا مست بودی؟ چرا شب بیرون بودی؟ این مجموعه قوانین دیگر اجازه نمیداد که دادگاههای فدرال این رویه را داشته باشند. در این سالها همچنین «تجاوز در بستر زناشویی» به رسمیت شناخته شد و قوانینی در مورد «خشونت خانگی» تصویب شد.
ولی با تمام این پیشرفتها در سال ۲۰۰۰ دیدیم که وقتی جورج بوش، کلارنس تامس را برای دیوان عالی آمریکا معرفی کرد، با اینکه اتهام آزار جنسی علیهاش مطرح شد و بحثهای زیادی را هم در جامعه آمریکا ایجاد کرد، اما در نهایت به این اتهام توجهی نشد و صلاحیت تامس مورد تایید قرار گرفت. آن موقع حتی «آنیتا هیل» (زن سیاهپوست مورد آزار قرار گرفته) از طرف جامعه سیاهپوستان، حملات زیادی را تحمل کرد و بسیاری او را متهم میکردند که چرا حالا که برای اولینبار یک سیاهپوست در حال دستیابی به چنین مقامی است، این ادعا را مطرح کرده است. بنابراین میبینیم که با وجود همه این فعالیتها و قوانین، هنوز بخشهایی مثل هالیوود وجود دارد که برخلاف تصور، زنان در آنجا نمیتوانند با امنیت کار کنند و این نشان میدهد که چقدر خشونت علیه زنان، شایع و عمیق است.
شما این جنبش را در برخی دیگر از کشورهای منطقه مانند مصر هم دنبال کردهاید. تفاوتها و شباهتهایی که میان آنها و نسخه ایرانی «من هم» میبینید، چیست؟
در مصر همزمان با ایران جریان مشابهی راه افتاد. در مصر این مسئله بحث دیرینی است. در سال ۲۰۰۴ بود که گروهی از زنان نسبت به آزار جنسی که در خیابان و فضاهای عمومی تجربه میکردند، دست به اعتراض زدند. این اعتراضها را در گروهها و انجمنها مطرح کردند، بعد به دنبال تغییر قوانین و پیشگیری از این آزارها رفتند و از این فرآیند گروه نقشه آزار (Harassmap) به وجود آمد که کارش شبیه گروه دیدهبان آزار در ایران است.
وقتی این زنان شروع به فعالیت کردند، اعتراضهای زیادی به آنها شد که دارید سیاهنمایی میکنید و این مسئله خیلی عادی است که مردان به شما متلک بگویند یا تقصیر خود زنان است. حتی این را بگویم که آن زمان واژه آزار جنسی در زبان آنها وجود نداشت و بعدتر واژه «تحرش جنسی» را ساختند و جا انداختند که اکنون این واژه در کل کشورهای عربی برای آزار جنسی شناخته میشود.
در خود انقلاب مصر هم دیدیم که خشونت جنسی علیه زنان بسیار شدید بود و در جریان تظاهرات به زنان تجاوز میشد. به این شکل که دور زنان حلقههای وحشت شکل میگرفت و داخل این حلقهها مردان متعددی به زنان تجاوز میکردند. البته بعضی از فعالان زن معتقد بودند که بخشی از این تجاوزات را ماموران امنیتی انجام میدهند و بخشی را هم مردم عادی. سپس گروههای زنان حلقههای امدادی تشکیل دادند، دیدهبان داشتند که به آنها خبر میداد و آنها هم خودشان را به این حلقههای وحشت میرساندند و زنان را نجات میدادند. در آن زمان بحث خشونت جنسی در مصر خیلی بالا گرفت و در نهایت بعد از تلاش بسیار، قانون منع آزار جنسی را به تصویب رساندند که برای مرتکبان آزار جنسی مجازات زندان و جزای نقدی در نظر گرفته است.
در بحث «من هم» اخیر در مصر، دو سه مورد خیلی مهم مطرح شد. چون فضای مصر هم از نظر امنیتی بسته شده، بیشتر این بحثها در شبکههای اجتماعی مطرح میشد. یک موردش به «دختران تیکتاک» معروف شد. دختری در شبکۀ اجتماعی تیکتاک گفت به او تجاوز شده است. دختران دیگری هم آمدند و در مورد تجربه خود از تجاوز حرف زدند. در نهایت این دختران به «توهین به خانواده» و «خدشهدار کردن عفت عمومی» متهم شدند و حتی حکم زندان گرفتند.
مورد دیگر، تجاوز گروهی به یک دختر ۱۸ ساله در یک هتل و فیلمبرداری از این ماجرا بود. این فیلم چند سال میان دوستان مردان متجاوز دستبهدست میشد تا اینکه بالاخره یک نفر افشاگری کرد و این مسئله خیلی سروصدا به پا کرد. چند نفرشان دستگیر و چند نفر از کشور خارج شدند. ولی این افراد، افراد متمولی بودند و سیستم قضایی مصر برای برخورد با آنها مقاومت میکرد. در ابتدا هم دختر را تهدید کردند. همین موجب تصویب قانون مهمی شد که «کسانی که مورد آزار و تجاوز قرار بگیرند، میتوانند به طور ناشناس شکایت کنند.»
این مورد همچنان ادامه دارد و به جای برخورد با متجاوزان برخی شاهدان بازداشت شدند. خلاصه میبینیم در جایی که پای مردان قدرتمند وسط است، سیستم قضایی حتی با وجود اینکه قوانین لازم را برای برخورد در دست دارد اما خوب عمل نمیکند. بنابراین در همه کشورها ما باید بحث جنبش «من هم» را یک فرآیند تاریخی ببینیم.
به نظر شما رویکرد فمینیستی به روایتهای آزار چیست؟
در مرحله اول ما باید فضاهای امن ایجاد کنیم. زنان را باور کنیم و بعد هم بحث آگاهیرسانی است که فکر میکنم فعالان جنبش زنان در ایران با توجه به شرایط بسیار سخت و دشواری که در آن کار میکنند، توانستند اینها را به خوبی انجام دهند.
الان مهمترین چیز این است که زنان بتوانند همچنان به روایت کردن ادامه دهند. ما باید آگاهانه فضاهایی را ایجاد کنیم برای زنانی که صدایشان کمتر در این ماجرا شنیده شده است، زنانی که در حاشیه هستند، زنان اقلیت جنسی و جنسیتی، اقلیتهای اتنیکی، دختران نوجوان و زنانی که در چارچوب خانواده، در روابط عاطفی، در دانشگاهها و محیط کار این خشونت و آزار را تجربه میکنند ولی نمیتوانند در موردش حرف بزنند. فکر میکنم این یک کار فمینیستی است که جنبش زنان باید برای آن چارهاندیشی کند.
شما که تجربۀ کار و فعالیت در ایران را هم داشتهاید، و با جنبش زنان در منطقه آشنا هستید، برای حمایت از این جریان چه کار کردهاید؟
هرچند فاصلۀ جغرافیایی مانع بزرگی برای تبادل تجربیات است و باعث میشود گاهی به سختی بتوانیم شرایط و موقعیت فعالان را در داخل درک کنیم. با این حال به نظرم تبادل تجربه و به اشتراک گذاشتن تخصصهای فردی میتواند ما را در این جریان با فعالان داخل کشور همراه کند. مثلا من اطلاعاتم را درباره کار کردن با فعالان مصری و جنبش «من هم» مصر و همچنین دانش اندکم درباره عدالت ترمیمی را به اشتراک گذاشتم.
نقش ما در خارج از کشور محدود است ولی میتوانیم همراه و همدل شویم و همبستگی خودمان را نشان دهیم. من باور دارم که جریان اصلی در داخل ایران است و همیشه سعی کردهام در حد امکانم مشوق و همراه باشم.
در جنبش «من هم» ایرانی، بحث «عدالت ترمیمی» هم در کنار مباحث دیگر، مورد توجه گروههای فمینیستی قرار گرفت. این مسئله قبلا هم در جریان جنبش «من هم» در آمریکا اتفاق افتاده بود و چند تحقیق هم دراینباره انجام شده است که آیا اساسا عدالت ترمیمی میتواند در پروندههای خشونت جنسی، پاسخگوی نیازهای آزاردیدگان باشد یا خیر. شما خودتان روی بحث عدالت ترمیمی کار کردهاید. نظرتان در این مورد چیست و بطور کلی عدالت ترمیمی چه میگوید؟
در وهله اول نباید عدالت ترمیمی را به عنوان جایگزین سیستم قضایی نگاه کنیم. به نظرم درستتر این است که به آن به عنوان مکمل روند قضایی نگاه کرد. قبلا یک توضیحی خواندم که ما در فرآیند عدالت ترمیمی به افراد نام «فرد مسئول» و «نجاتیافته» میدهیم. از گذاردن اسامی بزهکار و قربانی روی آنها خودداری میکنیم به این دلیل که نباید افراد را با بدترین عملی که انجام دادهاند یا بدترین اتفاقی که برایشان افتاده است، تعریف کنیم.
در پروسه عدالت ترمیمی چند گروه وجود دارند که باید به نیازها و مسائلشان توجه شود. فرد نجاتیافته، فرد مسئول و جامعهای که به خاطر آن جرم آسیبدیده است. حالا این جامعه میتواند افراد نزدیک به این دو طرف باشد یا جامعه وسیعتری که به خاطر این جرم احساس ناامنی کرده است. در این فرآیند در ابتدا به نیازهای نجاتیافته پرداخته میشود. یعنی ترمیم آسیبی که به نجاتیافته و در شکل کلانتر به جامعه وارد شده است.
بعد مرحله جبران خسارت است، به این شکل که فردی که مسئول این جرم یا خشونت است، حرفهای بازمانده را میشنود و پس از تایید، اعلام آمادگی میکند که این آسیب را جبران کند. سپس در مرحله توانمندسازی، به فرد بازمانده برای ترمیم ترومای واردشده کمک میشود. فرد مسئول هم میتواند در طی این پروسه آمادگی بازگشت به جامعه را پیدا کند.
در این فرآیند در درجه اول، هر دو فرد باید تمایل داشته باشند که در جلسات شرکت کنند و افراد تسهیلگر با این دو نفر و جامعه تاثیرگرفته از آن جرم کار میکنند تا بتوانند فضای امنی برای رویارویی فرد بازمانده و فرد مسئول ایجاد کنند. فرد مسئول در درجه اول باید احساس پشیمانی کند و نسبت به فرد بازمانده همدلی داشته باشد. او باید مسئولیت خود را بپذیرد و حاضر باشد آسیب وارده را در حد توان و بر حسب خواسته فرد بازمانده جبران کند. این افراد تشویق میشوند که به سمت بازپروری حرکت کنند یا شرایطی را که منجر به این اقدام خشونتآمیز شده، تغییر دهند. و در نهایت اینکه کمک بگیرند برای اینکه به جامعه برگردند.
فرد نجاتیافته که وارد فرآیند عدالت ترمیمی میشود نیاز دارد که بداند چرا این اتفاق افتاد؟ چرا این آدم این کار را کرده؟ نیاز دارد که واقعیت را بشنود. به خصوص وقتی که جرم، جنسی است. برای اینکه جرایم جنسی متکی بر سکوت، شرم و انکار هستند و در این پروسه شنیدن واقعیت به فرد بازمانده کمک زیادی میکند. اینکه بشنود که روایتش پذیرفته شده، متهم به دروغگویی نمیشود و تقصیر او نبوده است. شنیدن این حرفها بهخصوص از سوی فردی که این خشونت را مرتکب شده بسیار مهم است و به التیام تروما کمک میکند.
این تفاوت عدالت ترمیمی با سیستم عدالت قضایی است. سیستمهای قضایی لزوما تمرکزشان بر بازماندگان و نجاتیافتگان نیست. در آنجا بحث قانون است. فرد بزهکار حاضر نیست مسئولیت قبول کند چون ممکن است باعث مجازات شدیدتری شود. سیستم قضایی ممکن است اطلاعات لازم را در اختیار بازمانده قرار ندهد و اساسا برای التیام ترمیم ترومایی که به افراد واردشده شکل نگرفته است. در واقع نگاه سیستم قضایی این است که یک جرمی اتفاق افتاده، قانون زیر پا گذاشته شده و حالا باید مجازاتی صورت بگیرد. ولی در پروسه عدالت ترمیمی، شما مسئول آسیبی هستی که وارد کردهای و برای رفع آن باید اقدام کنی. هدف غایی عدالت ترمیمی هم این است که از وقوع جرم، پیشگیری کند. امری که با قراردادن افراد در محیط پرخشونت زندان، لزوما اتفاق نمیافتد.
از مجموعه مطالب ویژهنامه جمعی از فعالین زنان: «همصدایی علیه سکوت» به مناسبت روز جهانی زن
همچنین بخوانید: مراکز بحران تجاوز جنسی: نجات بازماندگان و گروههای اجتماعی آنها