این مصاحبه به شرح سرگذشت و فعالیتها و مبارزات گلرخ قبادی از زنان مبارز کرد میپردازد. گلرخ قبادی یکی از آن زنان است که علیه روایت غالب مردانه از مبارزات سیاسی دست به قلم برده است و برای نخستین بار مبارزات آزادی خواهانه زنان کردستان ایران خصوصا دهه شصت را در دو کتاب به نامهای «شقایقها بر سنگلاخ» و «گلزار شقایقها، ناگفتههای زنان مبارز کردستان ایران»، روایت کرده است.
بیدارزنی: در اکثر پژوهشها، مقالات و کتابهای مختلفی که در حوزه تاریخ نگاشته شده است همواره این سوال مطرح است که زنان کجای تاریخ بودهاند؟ هنگامیکه صفحات تاریخ معاصر را ورق میزنیم اثر چندانی از مشارکت سیاسی زنان نمیبینیم و این در حالی است که آنها نیز در همه دورههای تاریخ حضورداشتهاند اما همواره مورد بیتوجهی پژوهشگران این حوزه واقعشده است. گلرخ قبادی یکی از آن زنان است که علیه روایت غالب مردانه از مبارزات سیاسی دست به قلم برده است و برای نخستین بار مبارزات آزادی خواهانه زنان کردستان ایران خصوصا دهه شصت را در دو کتاب بهنامهای «شقایقها بر سنگلاخ» و «گلزار شقایقها، ناگفتههای زنان مبارز کردستان ایران»، روایت کرده است.
خواندن تاریخ مبارزات سیاسی زنان در کردستان برای درک وضعیت کنونی جنبش زنان در کردستان ضروری است به همین دلیل ضمن معرفی دو کتاب با گلرخ قبادی به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
فعالیتهای سیاسی شما در دوران انقلاب از کی شروع شد؟
فعالیتهای سیاسی من از دوران قبل از انقلاب و در زمان رژیم پهلوی شروع شد. من هم به مانند بسیاری از جوانان دهه ۴۰ و ۵٠ شمسی در ایران در مبارزات آن دوره با هدف رفع اختلاف طبقاتی، نابرابرهای سیاسی اجتماعی، رفع ستم ملی و اعتراض به نبود آزادی بیان، سرکوب سیاسی و… شرکت میکردم.
در سال ١٣۴٧-۴٨ تعدادی از جوانان پیشرو که اغلب آنها دانشجویان کورد بودند تشکیلاتی مارکسیستی لنینیستی را در کردستان بنیان نهادند. این تشکیلات، مخفیانه فعالیت میکرد. من در سال ١٣۵٢ به کمک خواهر بزرگترم گلریز به این تشکیلات نوپا پیوستم. فعالیت خود را با شغل معلمی در روستاهای کردستان، به منظور بسیج اقشار و طبقات تهی دست جامعه که در آن زمان بیشتر در روستاها زندگی میکردند با هدف مبارزهی تودهای برای رسیدن به حکومتی دمکراتیک و در نهایت جامعهای سوسیالیستی آغاز کردم.
با آغاز اعتراضات مردم علیه حکومت پهلوی من به شهر زادگاهم سنندج بازگشتم و در مبارزات و تظاهرات آن دوران با هدف سرنگونی رژیم پهلوی شرکت کردم.
بعد از پیروزی انقلاب و در خلأ قدرت منتج از آن شهرهای مختلف کردستان به مانند دیگر مناطق ایران از آزادی نسبی برخوردار شد. ما زنان مبارز نیز همواره بخشی جداییناپذیر از دنیای سیاست در این دوره بودیم. سیاست به همهچیز تبدیل شده بود. هویت فردی و جمعی خود را بیش از هر عامل دیگری از سیاست میگرفتیم.
همچنین بخوانید: آنجلا دیویس کیست؟
با توجه به مصاحبهای که در کتاب دو جلدی «خیزش زنان» آمده است شما یکی از سازمان دهندگان تظاهرات علیه اجباری شدن حجاب در اسفند ۱۳۵۷ بودهاید. چه فعالیتهایی در آن دوره داشتید؟
علیرغم حضور بیسابقه زنان در انقلاب ایران و نقش مؤثر آنها در پیروزی انقلاب اما حقوق اولیه زنان هدف اولیه سیستم سیاسی جدید در ایران قرار گرفت. از همان فردای انقلاب بحث اجباری شدن حجاب زنان مطرح شد. ما زنان کورد نیز خصوصا در شهرهای سنندج و مریوان همراه با دیگر زنان ایران علیه این طرح اعتراض خود را نشان دادیم. شعار ما در آن دوران «نه روسری نه توسری مرگ بر این دیکتاتوری بود». پس از آن در کنار شرکت در سایر مبارزات همگانی، شورای زنان سنندج را بوجود آوردیم. همزمان در سایر شهرهای کردستان هم تشکلهای زنان تحت نامهای اتحادیه زنان مریوان و انجمن زنان سقز، با تلاش زنان مبارز سازمانهای سیاسی گوناگون پا گرفتند.
فعالیت در این تشکلهای نو پا مستلزم تجربه و دانش بسیاری بود که به دلیل سیستم دیکتاتوری دوران پهلوی ما از آن محروم بودیم؛ زیرا هر نوع فعالیت علنی برای ما در زمرهی اولین تجربیات بود؛ اما این کمبودها ما را از فعالیت باز نداشت، بلکه همکاری و همیاری با یکدیگر در پیشبرد کار ما موثر افتاد. ما تلاش میکردیم در حد امکان با حضور در روستاها و ارتباط با اقشار مختلف در شهرها زنان را به حقوق خود آشنا سازیم.
طبیعتا شرکت در شورای زنان گوشهای از فعالیتهای ما در آن دوران بود. ما در مبارزات همگانی مانند اعتراضات و تظاهرات علیه محروم کردن سازمانها از فعالیت سیاسی، بستن روزنامهها و محدود شدن آزادی بیان و آزادی فعالیتهای سیاسی شرکت میکردیم. همچنین در راهپیماییهای اعتراضی از جمله؛ راهپیمایی سنندج به مریوان (به پشتیبانی کوچ اعتراضی مردم علیه کشتار مردم مریوان از طرف دولت و دستگیری مبارزین)، شرکت در تظاهرات بزرگ روز کارگر که دو نفر زن از طرف شورای زنان که یک زن کارگر کارخانه پوشاک و من در آنجا سخنرانی کردیم؛ و دهها مبارزات از این دست که اینها تنها چند مورد برجستهی آنها هستند.
فعالیت ما در قالب نهادهای دموکراتیک زنان تا ٢٨ مرداد ١٣۵٨ ادامه داشت اما با حمله نیروهای دولتی به کردستان و آغاز یک دوره سه ماهه از مبارزه مسلحانه بین نیروهای دولتی و نیروهای سیاسی کورد که به جنگ سه ماهه معروف است تمام تشکلها از جمله تشکلهای زنان هم برچیده شد.
بعد از آتشبس دوطرفه بین نیروهای دولتی و نیروهای مسلح، زمانی که اداره شهرها در دست نیروهای سیاسی کورد و نیروهای مردمی قرار گرفت. این بار علاوه بر شرکت در فعالیتهای مردمی جهت اداره شهر سنندج در مراکزی که به بنکه ها (شوراهای محلات) معروف بودند در همه تظاهراتها، اعتراضات و تحصنها علیه سیاستهای حکومت مرکزی نوپا از قبیل تحصن اعتراضی یک ماهه شهر سنندج، جنگ ۲۴ روزه سنندج و … شرکت کردم. در این دوره تنها مردان مسلح بودند در نتیجه ما زنان در طی این درگیریها به عنوان نیروهای کمکی و امداد فعالیت میکردیم[۱].
برخلاف کلیشههای جنسیتی که زن ضعیف و محدود به حوزه خصوصی است زنان کورد برای اولین بار در مبارزات مسلحانه به عنوان مبارز شرکت میکنند. چگونه روابط اجتماعی جنسیت را به چالش میکشند؟ چه محدودیتها و مشکلاتی در آن دوران بهعنوان یک زن داشتید؟
شرکت در مبارزه مسلحانه کار آسان و قابل قبولی از طرف جامعه سنتی و سازمانهایی که ریشه در جامعه داشتند نبود. در جامعه سنتی کردستان در آن دوره، نقشها کاملا جنسیتی بودند. مبارزه مسلحانه و پیشمرگ بودن ارزشمند بود و کاملا در انحصار مردان. در چنین شرایطی پیشمرگ شدن زنان امری لزوما سهل و آسان نبود. مسیر پیشمرگ شدن ما، کسانی که منحصرا با خانه و خانواده و تنها در نقش همسر و مادر شناخته میشدیم، پر بود از موانع و مشکلات. زنان میبایست برای پیشمرگ شدن اعتماد بنفس لازم را برای به چالش کشیدن قدرت مردانه در میدان مبارزه به دست میآوردند. مردان هم به آگاهی برای قبول وجود زنان در این عرصه دست مییافتند. چنین مبارزهای زمان و آگاهی را میطلبید.
به دلیل اینکه در تشکیلات کومه له، حضور زنان مبارز چشمگیر بود، قبول پیشمرگ شدن زنان در میان آنها که جزء قشر پیشآهنگ و روشنفکران جامعه بودند بیشتر پذیرفتنی بود، اما در میان آنها هم مقاومت در برابر ما کم نبود. بودند مردان پیشمرگی که حاضر نبودند ارزش پیشمرگ بودن را با زنان تقسیم کنند؛ اما این زنان بودند که با مبارزه مستمر و روزمره بر این مانع هم غلبه کردند و توانستند دوشادوش مردان در عرصه مبارزه مسلحانه هم حاضر شوند. برای اثبات خود بهعنوان پیشمرگه میبایستی تلاشی چند برابر به خرج میدادیم حتی بیش از مردان. از هر آنچه بهعنوان زنانگی و خصوصیات زنانه تعریف میشد میبایستی خود را دور میکردیم زیرا محیط نظامی با ویژگیهایی که تنها مردانه تعریف میشد همخوانی داشت. بهعنوانمثال مدتها طول کشید تا برخی مسائل از طرف تشکیلات و مردان به رسمیت شناخته شود مسائلی چون بحث نوار بهداشتی، عادت ماهیانه، بارداری و مادری و … برای مثال نگهداری از بچه تنها وظیفه زنان تلقی میشد و اغلب مردان از این وظایف معذور بودند. این امر برای زنان مشکلساز و سبب باز ماندن آنها از وظایف سازمانیشان میشد.
تا این دوره که ما زنان پیشمرگ شدیم تنها یک زن آن هم در کردستان عراق به نام مارگارت توانسته بود نام خود را به عنوان پیشمرگ ثبت کند اما در دوران ما بسیاری از زنان جوان از طبقات مختلف، اسلحه در دست، در حوزهای که تا آن دوره کاملا مردانه تلقی میشد شرکت کردند.
ما زنانی بودیم؛ مصمم و آگاه که برای بنیاد نهادن جامعهای آزاد و عاری از هرگونه ظلم و نابرابری مبارزه میکردیم.
ما زنان این دوران نه تنها به مثابه فرد و به منظور نیروی کمکی و پشت جبهه که بطور سنتی وظیفه زنان بود ظاهر شدیم، بلکه بصورت جمع رزمنده و با وظایفی برابر با مردان نیز خود را تعریف کردیم.
ما همچنین مبارزه برای برابری حقوق زنان و مردان را در دستور کار خود قرار دادیم.
من در این جا به این مختصر بسنده میکنم؛ اما برای شرح مفصل این مبازره و سختکوشی زنان کردستان در کتاب اول من به نام «شقایقها بر سنگلاخ…» بهتفصیل و با ذکر کمبودها و دستاوردها آورده شده است[۲].
علیرغم این مشکلات٬ چه دلایلی باعث شد که شما به نوشتن خاطرات زنان سیاسی خصوصا زنان در دهه ۶۰ روی بیاورید؟ اصولا اهمیت نوشتن تاریخ فراموش شده زنان مبارز در این دوره چیست؟
زنان در طول تاریخ پر نشیب و فراز و خونین کردستان همواره به شکلهای گوناگون در مبارزه برای کسب حقوق ملت کرد و بعضا حقوق خود شرکت داشتهاند؛ اما تاریخنگاران به چند و چون مبارزات و نقش زنان کم اهمیت دادهاند و این تلاشها در لابهلای تاریخی که اغلب توسط مردان و برای مردان نوشتهشده نادیده گرفته شده است. در همین راستا، تاریخ مبارزات نسل ما هم بنا به دلایل متعددی دچار وقفهای چندین دهه شد:
- به دلیل خشونت و دستگیری و تعقیب مبارزین در دورههای متعدد از طرف حکومت.
- گسست و ترک اجباری مبارزین از دیار خود و عدم انتقال تجربیات از نسلی به نسل دیگر.
- کمتوجهی به مبارزات زنان و مستقل ندیدن این مبارزات از طرف فعالین آن و عجین شدن آن با مبارزات ملی و طبقاتی.
در غیاب تاریخی که زنان و نقش زنان را خصوصا در رویدادهایی که خودم و همرزمان زنم در آن مستقیما شرکت داشتیم من را واداشت دست به نوشتن گوشههایی از این تاریخ فراموش شده بزنم. ما اکنون در برههای قرار داریم که زنان دارای خواستها و برنامههای مخصوص خود هستند درنتیجه نوشتن تاریخ مبارزات نسل ما و درس گرفتن از دستاوردها و اشتباهات گذشته برای نسلهای آینده امری ضروری است.
آیا مبارزات زنان در این دوره آرشیو شده است؟ مثلا آماری از زنان کشته شده موجود است؟
بلی، هر سازمان و حزب سیاسی برای خود آرشیوی دارد. مبارزات زنان هم در لابه لای این آرشیو هر چند کم به چشم میخورد؛ اما در سالهای اخیر این آرشیو هم حذف شده است و علیرغم تلاش بسیار هنوز دلیل آن را متوجه نشدهام. من به تاریخ و آرشیوی مستند در مورد مبارزات زنان و عکس و مشخصات جانباختگان احتیاج داشتم متاسفانه نتوانستم به آرشیو کامل دست یابم. سرانجام از اسناد و اطلاعات شخصی افراد و سایتهای اینترنتی استفاده کردم. با این حال به دلیل موانعی که در این راه داشتم نمیتوانم ادعا کنم که آمار ارائه شده خالی از کمبود و بدون نقض است اما این شروعی است که امیدوارم با همکاری خوانندگان بتوانم آن را تکمیل کنم. با پیگیریهای زیاد موفق شدم لیست ٢۴٢ نفر از زنان مبارزی که در صفوف سازمانهای سیاسی کورد ایران در فاصله سالهای ١٣۵٧ تا ١٣٩٨ که به دلایل مختلف جان باختهاند فراهم کنم.
با توجه به نوشتههای شما (کتاب اول و دوم) چه طیفی از زنان وارد مبارزات دهه ۶۰ در کردستان شدند؟ و چه نقشی در مبارزات داشتند؟
زنان در اوایل انقلاب بیشتر از طیف زنان شهری و کارمند و معلم و کلا طبقهی متوسط بودند؛ اما پس از انقلاب، طیفها و اقشار گوناگون اجتماعی وارد صف مبارزه شدند.
در کتاب اول بیشتر بر روی خاطرات خودتان به عنوان یک زن و برخی دیگر زنان و همچنین خود سازمان کومله تاکید میکنید در کتاب دوم بر روی خاطرات زنان زندانی مادران و همچنین خانوادههای تبعیدشده تاکید میکنید. اهمیت کتاب دوم در چیست؟ انگیزهتان از کتاب دوم چه بود؟
کتاب اول «شقایقها بر سنگلاخ» بیوگرافی من همراه با مبارزات مردم و با تکیه بر مبارزات زنان در این دورهی تاریخی است. برای نوشتن آن تا حد امکان از خاطرات دوستان و اسنادی در این مورداستفاده کردهام؛ اما در کتاب دوم سعی شده این تاریخ از زبان کوشندگان این راه، از زوایا و دیدگاههای گوناگون بازگو شود، باشد که ناگفتههای آن هرچه بیشتر آشکار گردد. در واقع کتاب دوم ادامه و مکمل کتاب اول است.
هدف من از نوشتن کتاب دوم «گلزار شقایقها»، ناگفتههای زنان مبارز کردستان ایران، بجز ماندگاری این وقایع از نظر تاریخی که قبلا شرح آن رفت، نوعی قدردانی و ابراز همدردی با زندانیان سیاسی و مادران است برای مقاومتها، همکاریها و شجاعتهای بینظیرشان در مبارزات و از مبارزان سیاسی آن دوره. به همین دلیل این کتاب در برگیرنده سرگذشت برخی از زندانیان سیاسی زن، مادران رزمنده که همیار و همسنگران ما در مقاطع مختلف بودند است. در بازگو کردن سرگذشتهایشان بهخوبی پیداست که بدون وجود و همکاری آنها مبارزات ما امکانپذیر نبود.
در این کتاب در خاطرات یکی از مادران که همراه با برادرش به ملاقات فرزند پیشمرگش میرود آمده است که:
«… با دیدن مادرم پس از ماهها بسیار خوشحال شدم پس از احوالپرسی و روبوسی، مادرم بلافاصله شروع کرد به باز کردن شال دور کمرش. داییام با تعجب او را نگاه میکرد. از لابه لای شالش، کلی قرص، کپسول و آمپول در آورد و به ما داد. دایی گفت؛ آمین، این همه دارو را چطور جمع کردی؟ مادرم پاسخ داد: هی کاکه مردم برایم آوردهاند! دایی گفت؛ باشه! اما چطور جرات کردی این همه دارو را با خودت حمل کنی؟ نترسیدی در ایست بازرسیها گیر بیفتی؟ مادرم گفت؛ اگر میترسیدم، نمیآوردم! سپس روی به من و بقیه مبارزان کرد و گفت: جان من که از جان اینها عزیزتر نیست. برادر نترس …» اینگونه مادران خود را یا به خاطر حمایت از فرزندانشان و یا در مواردی به دلیل اعتقاد به خط سیاسی فرزندانشان با خطر مواجه میشدند و حتی حاضر بودند زندان و تبعید را هم به جان بخرند.
آیا باز هم به تحقیقات خود و یا برجسته کردن تاریخ گم شده زنان مبارز ادامه میدهید؟ اگر بله پروژه بعدی شما چیست؟
اگرچه تاریخ مبارزات سیاسی زنان کورد در دهه ۶۰ تا حد زیادی به فراموشی سپرده شده است و در لابه لای رویدادهای تاریخی به حاشیه رفته است اما خوشبختانه هنوز بسیاری از فعالان آن دوره زندهاند. هنوز داستانهایشان زنده است و سینه به سینه بازگو میشود؛ اما ناگفتههای بسیار دارد و باید به رشته تحریر درآید. به این دلیل سعی میکنم تا جایی که امکان داشته باشد گوشههای مختلفی از این تاریخ را به ثبت برسانم. درنتیجه پروژهی بعدی من بررسی سرگذشت زنان پیشمرگ و زنان مبارز این برههی تاریخی است که شرح آن رفت. زنانی که اسلحه به دست یا در عرصههای مختلف در شهر و روستا در سختترین شرایط ممکن نه تنها فعالانه به ایفای نقش پرداختند بلکه با فداکاری و از جان گذشتگی مرزهای بین نقشهای جنسیتی را به طور جدی به چالش کشیدند.
البته خوشبختانه کسانی دیگر هم دست به قلم بردهاند و سرگذشت خود را نوشتهاند که جای بسی امیدواری و قدردانی است.
[۱] شرع مفصل این فعالیتها در کتاب – شقایقها بر سنگلاخ، زندگی و زمانهی یک زن کرد از کردستان ایران- مفصلا آمده است.
[۲] زیرنویس؛ این کتاب در سایت نشر نقطه بصورت رایگان در اختیار خوانندگان و علاقمندان قرار دارد. https://www.noghteh.org/