جشن کشف حجاب من

0
43
کشف حجاب

بیدارزنی: من برای مدت نه سال محجبه بودم. حجاب شکلی از پوشش است متشکل از روسریِ سر و لباسی که تمام بدن به جز دست‌ها و صورت را می‌پوشاند. بگذارید صادقانه‌تر بگویم: من برای نه سال حجاب داشتم و هشت سال آن را صرف کشف حجاب کردم.

من در سن شانزده سالگی، بلافاصله بعد از مهاجرت از بریتانیا به عربستان سعودی به همراه خانواده‌ام، انتخاب کردم که حجاب به سر کنم. من می‌خواستم که خوشفکری خود را حفظ کنم بنابراین با خدا معامله‌ای انجام دادم: تا زمانی که خدا مرا از درهم‌شکستگی‌ای که مطمئن بودم در کشوری که زنان مظهر گناه شناخته می‌شدند به سراغم خواهد آمد نجات دهد، من هم خودم را می‌پوشانم. همانطور که یاد گرفته بودم یک دختر مسلمان خوب باید خودش را بپوشاند، می‌خواستم خود را از شر بیرون رفتن با دستان و چشمانی که موجب می‌شدند به مکان‌های مختلف بروم پنهان کنم. بخصوص خارج شدن از خانه بدون همراه که جهنم را به همراه خود داشت.

تقریباً بلافاصله، دلم برای وزش باد در موهایم تنگ شد. وقتی که بازتاب تصویرم را در پنجره دیدم خودم را نشناختم. می‌خواستم درون و بیرونم را با یکدیگر آشتی دهم. اما متوجه شدم که انتخاب پوشیدن حجاب از تصمیم برداشتن آن راحت‌تر است.

من نهایتاً در سال ۱۹۹۳ هنگامی‌که بیست و پنج ساله بودم و به زادگاهم مصر بازگشته بودم، شجاعت برداشتن حجابم را پیدا کردم… من برای سال‌ها برخلاف تردیدهای درونی‌ام، حجاب پوشیدن را به عنوان یک انتخاب فمینیستی به دیگران غالب کردم. ادعا می‌کردم اگر زنی می‌تواند انتخاب کند که دامن کوتاه بپوشد قطعاً من هم می‌توانم انتخاب کنم که موهایم را بپوشانم.  می‌گفتم، می‌خواهم زمانی که مردم مرا مورد خطاب قرار می‌دهند تفکراتم را ببینند، نه اینکه به چشم کالا به من نگاه کنند؛ اما در نهایت نتوانستم این خط فکری را حفظ کنم. چراکه به عنوان یک فمینیست از مردم انتظار داشتم جدا از پوششی که انتخاب کرده‌ام افکار من را مورد قضاوت قرار دهند و نه اینکه به چشم کالا من را ارزیابی کنند.

چیزی که در نهایت به من کمک کرد راهم را از حجاب جدا کنم گفتگویی بود که مادرم با یکی از اقوام خانوادگی داشت. ابتدا حال و احوال من و برادرم را از مادرم جویا شد، سپس پرسید که آیا من ازدواج کرده‌ام یا نه.  وقتی با جواب «نه» روبرو شد، پاسخ داد: «نگران نباش، چون حجاب دارد بالاخره شوهر پیدا می‌کند.»

آن موقع متوجه شدم که آن دختر محجبه‌ای که فکر می‌کردم نبودم، هویت من با حجاب معنا پیدا می‌کرد.

حجاب را کنار گذاشتم، ولی غرق در احساس گناه ماندم.  برای سال‌ها به کسی نگفتم که من روزی محجبه بوده‌ام.

نوشتن درباره حجاب مثل این است که به میدان مین قدم گذاشته باشی. حتی میان کسانی که پیشینه اعتقادیشان شبیه من است، نظرات در مورد حجاب در یک طیف وسیع متفاوت است.  برخی حجاب را نماد عقب‌ماندگی می‌دانند و برخی همین تکه لباس را شروع و پایان دین می‌بینند. امروزه درحالیکه بخش زیادی از زنان مصر با حجاب هستند، اما در طول تاریخ پوشش زنان در این کشور همیشه به این شکل نبوده است.

هیچ‌کدام از عمه‌های من در دوران کودکی‌ام حجاب بر سر نداشتند. عکس‌های خانوادگی‌مان در دهه ۱۹۷۰ نشان می‌دهد که عمه‌هایم با سرها و لباس‌های برهنه، درحالیکه در کنار رقصنده‌های شکم که در بیکینی‌های ریسمان دار و پارچه‌های پشمی که به ندرت پاهایشان را پوشانده بود می‌درخشیدند ایستاده بودند.

در عروسی‌های امروزه بیشتر عمه‌هایم و دخترانشان پوشیده هستند و هیچ رقصنده شکمی وجود ندارد.

من عمه‌ای داشتم که چهار سال از من بزرگتر بود. کسی که در سن هفده سالگی در سال ۱۹۸۰ حجاب را انتخاب کرد.  وقتی برای راه رفتن بیرون می‌رفتیم، غریبه‌ها وحشت‌زده به ما نگاه می‌کردند و با تف و توهین می‌گفتند: «چه غلطی می‌کنی؟ آن چادر چی است که پوشیده‌ای؟» دهه‌ها بعد در قاهره زنانی مثل من که بی‌حجاب بودند اینچنین مورد آزار خیابانی قرار می‌گرفتند.

توجیهات زیادی برای زنانی که حجاب می‌پوشند وجود دارد. بعضی‌ها برای حفظ تقوا حجاب می‌پوشند، برخی معتقدند که قرآن برای فروتنی فرمان به حجاب پوشیدنشان داده است، بعضی‌ها برای اینکه هویت مسلمان خود را نشان دهند حجاب دارند. برای تعدادی دیگر حجاب راهی است که از توجه ناخواسته خودداری کنند و خلاصی از آزار و اذیتی که در فضای عمومی توسط مردان اعمال می‌شود.

ظهور اسلام‌گرایی، به ویژه ظهور اخوان‌المسلمین، باعث شیوع حجاب شده است. غالباً، کنترل اجتماعی اسلام‌گرایان توسط رژیم‌هایی که از نظر اسمی سکولار بودند اما همان ارزش‌های محافظه‌کارانه را ترویج می‌دادند تا اعتبار دینی خود را جلا بخشند، افزایش یافته است.

در سال ۲۰۰۵ من با محمد مهدی عاکف، مرشد عام جماعت اخوان‌المسلمین مصاحبه‌ای ترتیب دادم. در قاهره انتظار داشتم که از من خواسته شود خود را بپوشانم. قبل از این هرزمان که برای مصاحبه با اعضای اخوان‌المسلمین جایی می‌رفتم از من خواسته می‌شد که روسری بپوشم.  این دفعه اما تی‌شرت و شلوار پوشیده بودم. مشاوری که من را به محل مصاحبه راهنمایی می‌کرد روسری‌ای برای پوشیدن به دست من نداد. به‌طور خوشایندی شگفت‌زده شدم.

من از آقای عاکف پرسیدم اگر اخوان‌المسلمین روزی در مصر حکمرانی را به دست بگیرد، آیا قانون اساسی برای محدود کردن زنان تغییر می‌کند؟ به طور مثال حجاب پوشیدن اجباری می‌شود؟ او اصرار داشت که اخوان‌المسلمین به کثرت گرایی معتقد است. سپس گفتگویمان به سمت عجیبی تغییر جهت پیدا کرد.

او گفت: «برای اثبات صحبت‌هایم، شما اینجایید که با من مصاحبه کنید در صورتی که برهنه هستید.»

«من برهنه نیستم.»

«سر شما برهنه است، بازوهای شما لخت هستند. بر طبق قانون خدا شما برهنه هستید.»

گفتم: «آیات در قرآن عطف به لباس زنان تفسیرهای متفاوتی داشته است.»

«به آن‌هایی که میگویند حجاب یک حکم نیست گوش ندهید، هیچ تفاوتی بین تفسیرها نیست فقط یک تفسیر وجود دارد و بر طبق آن شما برهنه هستید.»

عجب کثرت‌گرایی‌ای!  این نسخه ما از «فرهنگ پاکی» است که توسط راست‌گراهای مذهبی در همه جا ترویج می‌شود.  راست‌گراهایی که فکر و ذکرشان بدن زنان است و مفهوم حیا را در باکره بودن زنان و دختران می‌دانند.

اما انقلاب سیاسی که در سال ۲۰۱۰ در خاورمیانه و شمال آفریقا شروع شد به ما انگیزه داد که آداب و رسوم اجتماعی که امری مسلم تلقی می‌شد را به چالش بکشیم. از این رو بالاخره درباره این حقیقت که من هم زمانی حجاب داشتم صحبت کردم و بیشتر و بیشتر زنانی که نمی‌خواستند دیگر حجاب داشته باشند به سراغم ‌آمدند که بپرسند: چطوری کشف حجاب کردی؟ چطور فشار خانواده‌ات را مدیریت کردی؟

برای کسانی که کشف حجاب می‌کنند این نخستین بار در پنج سال، ده سال یا حتی سی سال گذشته است که بدون روسری در عموم ظاهر شوند. خیلی‌ها مستقیماً کشف حجاب خود را وام‌دار وقوع انقلاب و درک جدیدشان از مفهوم آزادی می‌دانند. چیزی که در مصر اتفاق افتاده باقی منطقه را هم تحت تأثیر قرار داده است. طیف نظرات در مورد حجاب به سمت تازه‌ای سوق پیدا کرده است.

من روسری‌ام را بیست و دو سال پیش برداشتم اما هیچ وقت چالشم با اینکه حجاب برای زنان مسلمان به چه معناست تمام نشده است. اصالت چیزی فراتر از یک لایه پارچه روی سر افراد است. شناخته شدن با چیزی فراتر از پوششِ سر حق تمام زنان و دختران مسلمان است.

 

منبع: https://www.nytimes.com/2015/04/11/opinion/mona-eltahawy-my-unveiling-ceremony.html