تا قانون خانواده برابر: با توجه به حساسیت موضوع “دانشجویان ستاره دار” هنوز آمار دقیقی از تعداد این دانشجویان وجود ندارد. با این حال سالانه بنا بر فراخوان “شورای دفاع از حق تحصیل” شماری از این دانشجویان خود را به شورا معرفی می کنند. در این میان تعداد قابل توجهی از دانشجویان محروم از تحصیل، دختر هستند. بهانه تدوین این گزارش اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد و محروم شدن جمع دیگری از داوطلبان مستعد و پویا از حق مسلم تحصیل است. این گزارش تلاش می کند به طور اجمالی تجربیات این دختران ستاره دار را در گپ و گفت کوتاهی که با نگارنده داشته اند، ثبت کند.
{{دانشجوی ستاره دار کیست؟}}
در چند سال گذشته اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد با جریانی همراه شده است که محروم کردن دانشجویان از حق تحصیل یا همان پدیده نام آشنای “دانشجویان ستاره دار” نام دارد. به دلیل فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و مدنی، حق تحصیل در مقطع آموزش عالی از این گروه دانشجویان سلب شده است. گرچه ستاره دار شدن اصطلاحی است که در سال های اخیر باب شده است اما اعمال گزینش عقیدتی در انتخاب دانشجو از سال های آغازین پس از انقلاب به انحاء مختلف صورت گرفته است. شدید ترین سطح اعمال گزینش را می توان در تمام این سال ها در پذیرش داوطلبان اقلیت مذهبی به ویژه بهاییان مشاهده کرد. پروژه انقلاب فرهنگی نیز که پس از آن دانشجویان بسیاری هرگز به دانشگاه برنگشتند و عده دیگری با تعهد ثبت نام کردند، مثال بارز دیگری از این واقعیت است که محرومیت از تحصیل در ایران، پدیده جدیدی نیست. تنها تفاوت مهم شاید این باشد که روند ستاره دار کردن دانشجویان در سال های اخیر به ویژه پس از روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد، بسیار جدی و به طور سیستماتیک صورت می گیرد.
چندی پیش نیز پس از اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد در خرداد امسال، شورای دفاع از حق تحصیل با انتشار بیانیه ای از ششمین سال پیاپی ستاره دار شدن دانشجویان خبر داده و محروم کردن دانشجویان از حق طبیعی تحصیل را بار دیگر محکوم کرده است.
در متن بیانیه “شورای دفاع از حق تحصیل” روند ستاره دار شدن دانشجویان در سال جاری چنین بیان شده است: در صفحه اینترنتی تعدادی از داوطلبان کنکور سراسری کارشناسی ارشد در وب سایت سازمان سنجش کشور، کارنامه علمی و رتبه دانشجویان اعلام نشده است و تنها اعلام شده که این دانشجویان به دلیل نقص پرونده باید به طبقه دوم ساختمان سازمان سنجش (بخش گزینش دانشجو) مراجعه کنند. تعدادی دیگر از دانشجویان در روزهای قبل از اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد، با تماسهای نهادهای امنیتی احضار شده و مورد تهدید و ارعاب قرار گرفته اند که در صورت اعتراض به ستارهدار شدن با برخورد شدید روبرو خواهند شد. جمعی دیگر از دانشجویان ستارهدار قبل از اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد، ضمن احضار به طبقه دوم ساختمان سازمان سنجش مجبور به تکمیل فرمهایی شده اند که سابقه فعالیتهای سیاسی دانشجویان و سوالات عقیدتی بسیاری در آن درج شده است. این دانشجویان در ساختمان سازمان سنجش توسط نیروهای امنیتی بازجویی شده اند. همچنین تعدادی از فعالین دانشجویی که برای آنها کارنامه اولیه صادر شده است گفته اند که کارنامه آنها دستکاری و رتبه ای بسیار بدتر از رتبه واقعی آنها در کارنامه اولیه اعلام شده است.
{{روند محرومیت از تحصیل}}
مصاحبه شوندگان تجربیات نسبتا مشابهی در زمینه روند محرومیت از تحصیل خود دارند. صفورا الیاسی سخنگوی جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، در این باره می گوید: “در کارنامهی سال 87 نوشته بود به سازمان سنجش مراجعه کنم. سال 88 با رتبهی 3 در مرحلهی نهایی مردود علمی اعلام شدم”.
مهرک ز تجربه خود را با جزییات بیشتری شرح می دهد: “من در کنکور کارشناسی ارشد سال 1388 در رشته حقوق شرکت کردم و مطمئن بودم که با توجه به رتبه های خوبم در گرایش های مختلف، در نهایت در یکی از دانشگاههای تهران پذیرفته خواهم شد اما به طرزی باورنکردنی و با اعلام نتایج، مردود علمی معرفی شدم و ده ها تماس تلفنی، شکایت پستی و اینترنتی نیز به سازمان سنجش بی پاسخ ماند. ناچار برای پیگیری مسئله چندین بار به تهران رفتم که در طی آنها نیز وضعیت من روشن نشد تا سرانجام در تاریخ 14 مهرماه، دکتر نوربخش که یکی از مسئولان وقت سازمان سنجش – به گمانم در بخش گزینش بود – به من اعلام کرد که علی رغم قبولی من در دانشگاه علامه طباطبایی در رشته حقوق بین الملل، به عنوان دانشجوی سه ستاره از ادامه تحصیل محروم هستم”.
زهره اسدپور، در این باره چنین می گوید: “در سال87، زمان اعلام نتایج کارشناسی ارشد که به صورت آنلاین بود. من با وجود اینکه اطلاعات خودم را وارد سیستم می کردم، پیغامی مبنی بر اینکه مشخصات مورد نظر وجود ندارد دریافت می کردم. روز اول فکر کردم شاید به خاطر ترافیک سنگینی که معمولن بلافاصله پس از اعلام نتایج ایجاد می شود، این اتفاق افتاده است. اما وقتی در روزهای بعد هم این پیغام را دریافت کردم، احساس کردم قضیه باید جدی تر باشد. دوبار به مرکز بررسی شکایات رفتم و قرار شد بعد از یکی دو هفته به من پاسخ دهند اما هرگز پاسخی از آنها دریافت نکردم، و بعد دیگر تقریبا مطمئن شدم که محروم از تحصیل شده ام و حذف مشخصات من به علت مسایل فنی نبوده است”.
{{احساس دختران ستاره دار در زمان اعلام نتایج}}
لیلا صحت که در کنکور کارشناسی ارشد سال 1388 ستاره دار شده است، در باره احساس خود در زمان اعلام نتایج چنین می گوید: “رشته ای که من در آن آزمون داده بودم اصلا به رشته ام در مقطع کارشناسی ارتباطی نداشت و برای همین مطالعات و زحمتی که برای آمادگی کشیدم، بیشتربود. آن هم در کنار کارها و فعالیت های دیگری که داشتم برای همین بخاطر زحمت هایی که کشیده بودم و این نتیجه را گرفته بودم، خیلی ناراحت شدم. احتمال محرومیت از تحصیل را می دادم اما نه تا این حد”.
مهرک ز احساس خود را با ظرافت زیادی بیان می کند: “برای جواب به این سوال باید کمی به عقب برگردم؛ به روزها و شب های متوالی درس خواندن، به خوشحالی بی اندازه ام پس از اعلام نتایج اولیه و دیدن رتبه هایم، امیدها و آرزوهایی که فقط یک قدم با من فاصله داشتند، اما به ناگهان همه سوختند. انگار زمان از حرکت ایستاده بود و آرام آرام سنگینی عظیم خود را روی شانه های من می انداخت”.
زهره اسدپور در این باره می گوید: “جامعه شناسی را با علاقه و احساس نیازی عمیق انتخاب کرده و خوانده بودم. در شرایطی که کودکی یک ساله داشتم دانشگاه قبول شده بودم و با این همه در 6 ترم با معدلی بالا لیسانس گرفته بودم، انگیزه ای بسیار قوی برای ادامه تحصیل داشتم. این واقعیت که نمی توانستم در رشته ای که آنهمه دوستش دارم درس بخوانم بسیار برایم تلخ بود. راستش به عنوان کسی که تجربه ی زندان را هم دارد، معتقدم محرومیت از تحصیل به مراتب از تجربه ی زندان سخت تر است. اما باز تاکید می کنم تحصیل برایم آنقدر مهم نبود که بخواهم در ازای آن دست از فعالیتهای خود بکشم یا تعهدی در این زمینه بدهم”.
صفورا الیاسی عقیده دارد: “یک جور تضاد درونی است. این تضاد تا جایی پیش رفت که من سال بعد هم کنکور دادم. این بار با اینکه کمتر خونده بودم، رتبه ام سه بود. این سال شوک بیشتری بهم وارد شده بود. برای اینکه مطمئن بودم و حتی صحبت هام را با محل کارم کرده بودم که دارم می رم دانشگاه که با مردود علمی مواجه شدم”.
{{پیگیری نتایج کنکور کارشناسی ارشد}}
هر چهار مصاحبه شونده پس از اعلام نتایج، قضیه را پیگیری کرده اند و هیچ یک نیز نتیجه مشخصی نگرفته اند. صفورا الیاسی می گوید: “خب مثل همه، اول از طریق سازمان سنجش و شکایت و سعی در پیدا کردن کسی که صدای ما را بشنود. در این مورد حتی برای رئیس جمهور وقت هم نامه نوشتم، نه اینکه باور داشته باشم کاری از پیش می رود، نه! می خواستم در آینده که به این روزها نگاه می کنم، فکر نکنم که راهی بود که من نرفتم. اما قضیه ساده بود و راهی برای پیگیری بیشتر نداشت. محرومیت از تحصیل! “.
مهرک ز داستان پیگیری خود را مفصل تر بیان می کند: “من در ابتدا با تعدادی از دوستان ستاره دار دیگر برای دادخواهی به مجلس رفتم که نا گفته روشن است هیچ دستاورد خاصی به همراه نداشت. جالب ترین نکته اما در مورد خود سازمان سنجش است که از یک طرف مسئول بخش پاسخگویی آن، که برخوردی بسیار زننده و توهین آمیز با من و مادرم داشت مدعی بود که ما دروغ می گوییم و اصولا هیچ حقی هم نداریم و از طرف دیگر آقای نوربخش قول می داد که صندلی مرا به شرط حل مشکل از سوی نهادهای امنیتی برایم نگه می دارد، حتی تا سال آینده ! با این وجود ایشان هم در آخرین مراجعه من به سازمان سنجش گفتند که دیگر حاضر به ملاقات و حتی صحبت با دانشجویان ستاره دار نیستند! از سوی دیگر، به دیوان عدالت اداری نیز شکایت کردم که تاکنون پاسخی نداده اند”.
زهره اسدپور می گوید: “من دو بار به مرکز شکایات دانشگاه آزاد مراجعه کردم و پرونده تشکیل دادم، اما جوابی به من داده نشد. بار ها با اعضای هیئت مدیره دانشگاه دیدار کردم و قول های مساعد فراوانی نیز از آنان دریافت کردم که بی نتیجه ماند”.
{{اقدام برای تحصیل در خارج از کشور}}
به جز لیلا صحت، باقی مصاحبه شوندگان برای ادامه تحصیل در خارج از کشور اقدام کرده اند. زهره اسدپور می گوید که برای مدرسه مطالعات شرق شناسی دانشگاه لندن در رشته مطالعات جنسیتی پذیرش گرفته است. صفورا الیاسی نیز دانشجوی دانشگاه کلمبیا است.
{{جایگاه حق تحصیل در قانون اساسی کشور}}
همه مصاحبه شوندگان از جایگاه حق تحصیل در قانون اساسی کشور آگاه هستند. صفورا الیاسی در این باره چنین توضیح می دهد: “علاوه بر مفاد بند 3 اصل سوم و اصل سی ام قانون اساسی که دولت را به تسهيل و تعميم آموزش عالي و همچنین گسترش وسائل تحصيلات عالي رايگان برای عموم ملت موظف کرده است، مستفاد از بندهای 9 و 14 اصل سوم و نیز اصول 20، 22، 30، 36 و 37 قانون اساسی دولت ملزم است فارغ از نوع مذهب، مسلک و مرام سیاسی ضمن رفع تبعیضات ناروا، امکانات عادلانه را برای آحاد ملت ایجاد کرده و آنان را از همه حقوق انسانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار نماید. همچنین اصل 30 تصریح می کند که دولت موظف است وسايل آموزش و پرورش رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسايل تحصيلات عالي را تا سر حد خودكفايي كشور به طور رايگان گسترش مي دهد”.
زهره اسدپور اما از زاویه دیگری به این مسئله می پردازد: “گرچه قانون اساسی به دسترسی برابر و بدون تبعیض و رایگان به تحصیلات تکمیلی اشاره دارد اما نهادهای قانون گذاری مختلفی در کشوروجود دارند که برخی از آنها خارج از قانون اند. مثل شورای انقلاب فرهنگی که اساسا در قانون اساسی جایگاهی برای آن در نظر گرفته نشده است. اما این شورا عملا مشغول قانون گذاری در حوزه ی دانشگاهی است، محرومیت از تحصیل دانشجویان در مقطع ارشد و بالاتر نیز به استناد یکی از مصوبات این شورا انجام می شود. این مصوبه مربوط به سال 1365 هست که طبق آن قبولی در مقطع کارشناسی ارشد منوط به تایید وزارت اطلاعات شد”.
{{نگاه حاکمیت فعلی نسبت به ورود دختران به عرصه تحصیلات تکمیلی}}
لیلا صحت در باب نگاه حاکمیت فعلی نسبت به ورود دختران به عرصه تحصیلات تکمیلی عقیده دارد: “از دولت نهم به بعد نگاه جنسیتی برنامه ریزان و سیاست گذاران نظام آموزشی بیشتر شده و این نگرش در تحصیلات تکمیلی با شدت بیشتری اعمال می شود”.
زهره اسدپور می گوید: “از آن جایی که ایدئولوژی حاکم مهمترین وظیفه زنان را ایفای نقشهای سنتی می داند و برتری زنان در حوزه های تحصیل و کار و … را بر نمی تابد. به نظرم بعید نیست که در آینده ای نزدیک محدودیت هایی نیز برای پذیرش زنان در مقاطع ارشد و بالاتر گذاشته شود. همچنان که درمقطع لیسانس این محدودیت ها در حال اجرا است”.
صفورا الیاسی به نکته مهم دیگری اشاره می کند: “در سال های اخیر جدا از بحث محرومیت، بحث سهمیه بندی هم به علت قبولی تعداد زیاد دختران در دانشگاه ها مطرح است. آنجا که بحث شایسته سالاری کنار گذاشته می شود، باید منتظر تبعیض بود. باید قبول کنیم که کسی در کنکور پذیرفته می شود که شایسته تر است. من به شخصه هیچ نوع تبعیضی را نمی پذیرم، خصوصاً تبعیض جنسیتی”.
مهرک ز با نکته سنجی خاطرنشان می کند: “برای یک سیستم ایده ئولوژیک مذهبی که بر پایه زیرساخت های سنتی و مردسالارانه بالا رفته است، مسلما حضور پررنگ، همه جانبه و تعیین کننده زنان در جامعه پذیرفتنی نخواهد بود و چنان که تا به امروز نیز نشان داده، برای سرکوبی و محو آن نیزهیچ حد و مرزی نمی شناسد. جدا کردن خام دستانه کتاب های درسی، جداسازی فضای دانشگاهها، تبعیض های چند لایه جنسیتی در دانشگاهها گزینش بومی، کاهش سهمیه دختران در تحصیلات تکمیلی و… تنها بخشی از رویکرد کلی نظام را به مقوله تحصیلات عالی زنان نشان می دهد و به صریح ترین شکل ممکن بیان می کند که زنان را تنها در چهارچوب خانواده و برای وظایف خانگی به رسمیت می شناسد. چه بی سواد و چه دارای تحصیلات عالی و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که مثنوی هفتاد من است، رنج زنان ایران!”.
{{آشنایی با دیگر دختران ستاره دار}}
کلیه مصاحبه شوندگان دختران محروم از تحصیلی را می شناسند که برخی از آنها سابقه دستگیری و زندان دارند. زهره اسدپور در این باره می گوید: “یکی از دختران محروم از تحصیلی که سابقه ی زندان هم داشته باشد و من می شناسم، خود خانم مصاحبه کننده است. سمیه رشیدی، لیلا صحت و مهرنوش کریمی هم محروم از تحصیل هستند. درسا سبحانی هم محروم از تحصیل است و سابقه ی زندان هم دارد”. صفورا الیاسی اشاره می کند: “خیلی! شاید 30 شاید بیشتر. بله، بعضی ها هم سابقه ی بازداشت و دستگیری و زندان هم دارند”. لیلا صحت نیز به نام خانم سیما دیدار اشاره می کند.
{{امید در کلام دختران ستاره دار}}
مهرک ز درباره چشم انداز وضعیت تحصیلی و شغلی دختران محروم از تحصیل می گوید: “این جدی ترین دغدغه شخصی من و مسلما سایر دختران ستاره دار است. چرا که ما امروز علاوه بر همه تبعیضات و تضییعاتی که به عنوان جنس دوم – در قاموس فرهنگ سیاسی ایده ئولوژیک – روبرو هستیم، باید تاوان آزاد اندیشی خود را نیز چنین بپردازیم. البته این مسئله در مورد پسران ستاره دار هم کاملا صادق است. در هر حال اگر چه این محرومیت به نوعی مسیر زندگی همه ما را عوض کرده اما من معتقد نیستم که راه پیشرفت و تعالی ما را نیز مسدود ساخته است”. او همچنین تاکید می کند که: “شاید بنا به یک گفته مشهور همه راه ها به دانشگاه ختم نشود اما برای کسی که عمده انرژی همه ایام حیاتش را صرف ساعت ها و ساعت ها درس خواندن کرده، آن هم با اهدافی بسیار فراتر از گرفتن مدارک آکادمیک، رسیدن به کرانه های علم امری مقدر بوده و نه علی السویه. سابقه تحصیلی من و این که همیشه یک دانش آموز ممتاز بوده ام، تنها بخش نازلی از پشتوانه ی میل بی اندازه من به علم آموزی هستند. همان گونه که بعد از گذشت دو سال از ستاره دار شدنم یاد گرفته ام که اعتبار و شان علمی و معرفتی را نباید از مدارک کاغذی دانشگاهی طلب کرد و مسلما مسیر حقیقت از آستانه ای دیگر می گذرد. با توجه به این که هیچ یک از فعالیت های صنفی ، سیاسی و دانشجویی من غیر قانونی نبوده، من هیچ گاه انتظار چنین حق کشی ظالمانه ای را برای انجام چنین امور ساده ای نداشتم. طوری که بعدها در اوج نا امیدی آرزو می کردم که ای کاش حداقل بیشتر و جدی تر فعال بودم وقتی که قرار است در بر این پاشنه بچرخد!”.
زهره اسدپور نیز در پایان توضیح جالبی را اضافه می کند: “در آخرین مرحله برگه ای به من دادند و از من خواستند تا صراحتا بگویم که چرا محروم از تحصیل شده ام. برداشت شخصی من این بود که در صورت نوشتن نوعی برائت یا عذرخواهی بابت فعالیت هایم، می توانم به تحصیل ادامه دهم. وقتی برگه را پیش رویم گذاشتند به یاد می آورم صبح پاییزی زیبایی بود و من مدتها بود از اینهمه رفتن و آمدن خسته شده بودم و البته این که بخواهم برای چیزی که حق مسلم خود می دانستم چانه بزنم، برایم خوشایند نبود. احساس کردم این برگه ای که روبروی من است نشانه ی بزنگاهی است که مسیر زندگی ام را تعیین خواهد کرد. مسیری که می تواند یا فقط پیگیری منافع شخصی، پیشرفت و تحصیل و …باشد یا مسیری در راه تحقق آرمانهای برابری خواهانه که قطعا بی تحمل هزینه هایی گاه سنگین نیز نخواهد بود. راستش حس خوبی هم نداشتم، احساس می کردم این همه رفتن و آمدن عزت نفس ام را خدشه دار کرده است و این شد که آنچه در برگه نوشتم، دفاعیه ای جانانه از جنبش زنان و فعالیتهایم از آب در آمد. با رضایتی عمیق از پله های ساختمان مرکزی پایین آمدم و به دیدار یکی از فعالین جنبش زنان رفتم. می دانستم که دیگر نخواهم توانست در ایران درس بخوانم”.
{{سخن آخر}}
ستاره دار کردن دانشجویان دختر و پسر، اعمال گزینش عقیدتی و سلب حق مسلم تحصیل از افراد که ناقض نص صریح قانون اساسی است، از مصادیق تبعیض مدنی و نقض عدالت اجتماعی است که حاکمیت در سال های اخیر اصرار زیادی در انجام آن از خود نشان داده است.
در این میان محرومیت از تحصیل برای دختران واجد جنبه های متفاوتی نیز هست. تحصیل و دسترسی به آموزش عالی برای زنان یک جامعه مردسالار، ابزار بازتعریف هویت، دستیابی به امکان تحرک اجتماعی، دستیابی به استقلال اقتصادی و کلید حل بحران آسیب های ناشی از نابرابری های جنسیت مدار مانند خشونت خانوادگی است. اگر به آموزش عالی به عنوان ابزار قدرتمند اصلاح موازنه قدرت در ساختار مردسالارانه، وسیله موثر برون رفت از فشار قانونی، هنجاری و سنتی موجود برای زنان و عاملی برای کمرنگ کردن کلیشه های جنسیتی رایج نگاه کنیم، می توانیم تحلیل بهتری از جایگاه فعلی زنان در آموزش عالی کشور و همچنین موضع متولیان امر در مقابل این جایگاه ارائه دهیم. زنان ایران و در رأس ایشان کنشگران جنبش زنان، از آغاز تا کنون بر کسب حق تحصیل برابر در جامعه مردسالار ایران، ممارست فراوان داشته اند. از سوی دیگر عملکرد حاکمیت در طول سال های اخیر نشان داده است که مسئولان امر روی خوش به حضور و مشارکت زنان در حوزه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نشان نمی دهند و از تلاش برای سد کردن راه پیشرفت زنان در عرصه های مختلف فروگزار نمی کنند. اما آنچه واضح است اینکه با توجه به شرایط اجتماعی امروز جامعه ایران، در نهایت برآیند این رویارویی نمی تواند چیزی جز تسلیم حاکمیت مرد سالار در برابر میل فزاینده زنان به کسب برابری قانونی و حقوقی از طریق دستیابی به موقعیت تحصیلی و شغلی برابر باشد.