مردم طبقه کارگر در ایران و آمریکا هنوز مبارزات خود را به چشم مبارزاتی یگانه و همبسته (یک مبارزه) نمیبینند. این امر بیشتر به دلیل لفاظیهای ملیگرایی و نظامیگری است که اغلب همبستگی طبقاتی را ناکام میگذارد. در تلاش برای فرارفتن از این موانع، این مقاله نشان میدهد که علیرغم سیستمهای سیاسی بسیار متفاوت، اشتراکات مهمی بین مبارزات طبقات کارگر و جنبشهای مردمی در هر دو کشور وجود دارد. من همچنین استدلال میکنم که روشهای مشخصی برای حمایت این جنبشها از یکدیگر وجود دارد.
بیدارزنی: ۲۲ سپتامبر چهلمین سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق بود. از حرف مادرم که برایم تعریف میکند چطور انفجار یک موشک جان دایی اش را در خوزستان گرفت، میفهمم که [خاطره] جنگ هنوز هم با اوست. هنوز به یاد میآورد که چطور خانهشان در تهران به پناهگاه دهها تن از بستگان ما تبدیل شد که از بمباران هوایی در جنوب غربی کشور فرار کرده بودند، چگونه مادربزرگ ناگهان مسئول پناه دادن و تغذیه چهل نفر از عزیزانش شد که بر اثر محاصره شهر بیجا و آواره شده بودند. جنگی که پانصد هزار کشته بر جای گذاشت. در همین سال، ایالاتمتحده بیش از هر وقت دیگر نزدیک بود جنگی همه جانبه علیه ایران را شروع کند. در این جنگ هم مانند بیشتر جنگها، در درجه اول مردم طبقه کارگر در هر دو طرف، سنگینترین هزینه را پرداختند و برای جنگ با یکدیگر به جبهههای جنگ فرستاده شدند.
اما برخلاف آنچه طرفداران حمله آمریکا به ایران معتقدند، طبقه کارگر ایرانی و آمریکایی در واقع دشمن یکدیگر نیستند. در حقیقت، آنها مشترکات بیشتری با یکدیگر دارند تا با رهبران سیاسی کشورهایشان. طی سال گذشته قیامهای گستردهای در هر دو کشور آغاز شده است. رهبران دولتهای آمریکا و ایران امیدوارند بتوانند این شورشها را در هم بشکنند. قیام ایرانیان در نوامبر ۲۰۱۹ (آبان ۹۸) علیه هزینههای بالای زندگی با سرکوبی وحشیانه و مرگبار روبرو شد. درحالیکه تحریمهای ایالاتمتحده علیه ایران و تهدید به جنگ، سختیهای ویرانگری را به همراه آورده است و مردم با آنها دست به گریباناند؛ ایرانیان از این خشمگیناند که الیگارشی داخلی علیرغم تحریمها ثروتمندتر میشود، درحالیکه وضعیت اکثریت مردم روز بهروز بدتر میشود. به گفته دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، آنها هم با استکبار امپریالیسم ایالاتمتحده و هم با استبداد داخلی کشور خود مبارزه میکنند. از سوی دیگر، در ایالاتمتحده، مبارزات بهم پیوسته برای عدالت اقتصادی و نژادی، توخالی بودن وعدههای رهبران سیاسی ایالاتمتحده را عریان کرده است. بااینحال برخی از این رهبران آمریکایی به طبقه کارگر در ایالاتمتحده باوراندهاند که آنچه آنها در حال حاضر به آن نیازمندند، جنگی پرهزینه با ایران است، آنهم در زمانی که میلیونها نفر از کارگران به دلیل شیوع بیماری کووید ۱۹ بیکار شدهاند. در این میان، من استدلال میکنم که جنبشهای مردمی در این دو کشور نه از جنگ، بلکه از همبستگی یکدیگر بهره بیشتری خواهند برد و تقویت خواهند شد. مردم طبقه کارگر در ایران و آمریکا هنوز مبارزات خود را به چشم مبارزاتی یگانه و همبسته (یک مبارزه) نمیبینند. این امر بیشتر به دلیل لفاظیهای ملیگرایی و نظامیگری است که اغلب همبستگی طبقاتی را ناکام میگذارد. در تلاش برای فرارفتن از این موانع، این مقاله نشان میدهد که علیرغم سیستمهای سیاسی بسیار متفاوت، اشتراکات مهمی بین طبقه کارگر و جنبشهای مردمی در هر دو کشور وجود دارد. من همچنین استدلال میکنم که روشهای مشخصی برای حمایت این جنبشها از یکدیگر وجود دارد.
همارزیها (مشابهتها)
در ۱۹ ماه می، شش روز قبل از اینکه قتل جورج فلوید منجر به شورش علیه نژادپرستی سیستماتیک و خشونت پلیس در ایالاتمتحده شود، آسیه پناهی در کرمانشاه ایران سعی میکرد جلوی تخریب خانهاش را بگیرد. مسئولان دستور تخریب واحدهای مسکونی غیررسمی ساکنان محله فقیر محل زندگی پناهی را دادند و به این ساکنان اسپری فلفل پاشیدند. پس از این که آسیه روی بیل لودر نشست تا از تخریب خانه خانوادهاش ممانعت کند، این زن شصت و یک ساله دستگیر شد. اندکی پس از آن، وی در حالی که در بازداشت مقامات بود، بر اثر حمله قلبی ناشی از استرس درگذشت. پناهی و فلوید فقرایی هستند که توسط سیستمی که بیرحمانه به زندگی آنها بیاعتناست، به حاشیه رانده شدند و به این معنا اشتراکات آنها با یکدیگر بیشتر از اشتراکاتشان با مقامات ملی مسلط بر آنها بود. چرا خانوادههای پناهی و فلوید باید با یکدیگر بجنگند، در حالی که مقامات محلی هر روزه با آنها در جنگاند؟
اعتراضات «جان سیاهپوستان مهم است» در ایالاتمتحده در سپتامبر به دلیل امتناع دادگاه برای صدور کیفرخواست علیه افسران پلیس به جرم قتل کارمند مراقبتهای پزشکی، برونا تیلور، ادامه یافت. پلیس با این تصور اشتباه ارتباط این خانه به مواد مخدر، به منزل خانم تیلور حمله کرد. این همه در شرایطی است که تنها اقلیتی در آمریکا به پلیس اعتماد دارند. چند هفته قبل از حکم منع تعقیب افسران پلیس، پلیس ایران به علیرضا گودرزی و علیرضا جعفرلو در شهرستان شهریار، از شهرهای کارگرنشین در تهران، به دلیل عدم نشان دادن گواهینامه هنگام رانندگی با موتورسیکلت، تیراندازی کرد و آنها را کشت. گودرزی برقکار جوانی بود که در خانه جعفرلو کار میکرد. در مراسم تشییع جنازه، عزاداران پلیس را محکوم کردند و شعارهای ضد دولتی سر دادند. شهریار همچنین در جریان سرکوب مرگبار قیام سراسری در آبان ۹۸ علیه هزینههای سرسامآور زندگی، یکی از بزرگترین تعداد تلفات در کشور را متحمل شد.
به اعتقاد برخی ما نباید آنچه به اصطلاح «دموکراسیهای لیبرال در غرب» خوانده میشود را با دولتهای سرکوبگر در سایر نقاط جهان مقایسه کنیم؛ اما لیبرال دموکراسی بودن آمریکا برای جورج فلوید، برونا تیلور و آمریکاییهای سیاهپوست طبقه کارگر چه کرد؟ به همین شکل، وضعیت ایران بهعنوان جامعهای انقلابی برای مستضعفین برای آسیه پناهی و ساکنان محله وی هنگام مقابله با بولدوزرها چه کرد؟
ایران و ایالاتمتحده موقعیتهای کاملاً متفاوتی در نظم جهانی دارند. ایالاتمتحده یک ابرقدرت جهانی است. ایران یک نیروگاه منطقهای است که ایالاتمتحده امیدوار است بهمنظور تأمین منافع طبقه بازرگانی ایالاتمتحده آن را تضعیف کند[۱]. و هنوز هیچیک از دو سیستم سیاسی ایالاتمتحده و ایران به وعدههای خود در قبال طبقه کارگر و جوامعی که در طول تاریخ در این کشورها مورد تبعیض قرارگرفتهاند، عمل نکردهاند. حال، آیا میتوانیم فضایی برای سخن گفتن با یکدیگر پیدا کنیم؟ آیا شناخت مشترکات (میان مردم این دو کشور) و حتی برقراری ارتباط، بهعنوان اولین گام در مبارزه طولانی برای یک نظم جهانی عادلانه و صلحآمیز، رهاوردی برای ما ندارد؟
افزایش تحرکات کارگری
در سالهای اخیر، هر دو کشور شاهد افزایش تحرکات کارگری بودهاند. هم کارگران ایرانی و هم کارگران آمریکایی از شکاف شدید میان فقیر و غنی در جوامع خود و در سراسر جهان ابراز انزجار و سرخوردگی میکنند، شکافی که طی دهههای گذشته بهشدت بیشتر شده است[۲]. در مدت شیوع بیماری کووید ۱۹ که جان افراد را گرفته و زندگیها را ویران کرده، میلیاردرهای آمریکایی ۶۳۷ میلیارد دلار ثروتمندتر شدهاند، همزمان نخبگانی داخل ایران که به محافل دولتی متصلاند، در رفاه زندگی میکنند در حالی که بسیاری از ایرانیان شاهد از بین رفتن حقوق بازنشستگی و افت دستمزد خود هستند. در بحبوحه این شرایط جهانی، کارگران در ایالاتمتحده در چند سال گذشته بیش از هر زمان دیگری از دهه ۱۹۸۰ تا کنون اعتصاب کردهاند. به همین ترتیب در ایران، کارگران در چندین صنعت طی چند سال گذشته بارها اعتصاب کردهاند، شبکه خبری بی.بی. سی. بین ماه می ۲۰۱۷ تا می ۲۰۱۸، روزانه هفده اقدام کارگری (اعتصاب، تجمع، تحصن و …) را ثبت کرده است.
امسال کارگران آمازون و اینستاکارت در ایالاتمتحده در ماه می از محل کار خود خارج و خواستار تجهیزات حفاظت ایمنی شخصی و درآمد ویژه به خاطر کار در شرایط خطرناک در طی شیوع بیماری کووید شدند. از ماه سپتامبر، هر دو کادر کارکنان بخش سلامت شیکاگو و کالیفرنیای شمالی با درخواست دستمزد بالاتر و شرایط ایمن کار اعتصاب کردهاند. مبارزات آنها در زمانی رخ میدهد که پرستاران آمریکایی به دلیل ناکافی بودن تجهیزات حفاظت شخصی در مقابل کووید ۱۹، جان خود را از دست میدهند. در ایران، کارگران نفت، گاز و پتروشیمی در ماه آگوست برای ماهها دستمزد پرداخت نشده اعتصاب کردند. حداقل دو کارگر نفت خودکشی کردهاند. هزاران معلم ایرانی هم در سالهای اخیر به دلیل دستمزد پایین، کالاییسازی آموزش و برای حق تشکیل اتحادیههای مستقل اعتصاب کردهاند. معلمان آمریکایی که از سال ۲۰۱۸ در اعتراض به تخریب سیستماتیک آموزش عمومی و دستمزدی بسیار پایینتر از هزینههای زندگی در موج اعتصاب شرکت کردهاند، با معلمان ایرانی مانند جعفر ابراهیمی، فعال برجسته صنف معلمان، مبارزات مشترکی دارند. ابراهیمی چندین بار به اتهام تشکیل اتحادیههای مستقل صنفی معلمان و محکوم کردن افزایش اخیر آموزشهای انتفاعی (پولیشدن آموزش) که باعث تشدید نابرابری در تحصیل در کودکان فقیر و فرزندان طبقه کارگر میشود، دستگیر شده است.
کارگران نیشکر کارخانه هفت تپه در شهر شوش ایران نیز طی سه سال گذشته چندین بار در اعتراض به خصوصیسازی شرکت و عدم پرداخت دستمزدها اعتصاب کردهاند. به دلیل این اعتصابات، دادگاه در ماه سپتامبر مجبور شد رأی به لغو طرح خصوصیسازی بدهد، هرچند کارگران همچنان برای مطالبه رادیکال اداره کارخانه به دست شورای مستقل کارگران فعالیت و خودسازماندهی میکنند. در ماه آگوست، اتحادیه بینالمللی کارگران غذا و کشاورزی (IUF) از اعتصاب کارگران هفتتپه حمایت کرد. یکی دیگر از شرکتهای وابسته (IUF)«کمیته سازماندهی کار در مزارع در کارولینای شمالی» است. این کارگران که اکثراً مهاجر هستند، در مواجهه با استثمار و دستمزد بسیار کم از طرف کارفرمایان خود، مطالبهی به رسمیت شناختن حق داشتن اتحادیه را دارند. سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه و کمیته سازماندهی کار در مزارع در کارولینای شمالی میتوانند از تقویت و حمایت از مبارزات یکدیگر قدرت بگیرند.
برخی از کارگران آمریکایی و ایرانی قبلاً چنین پیوندها و همبستگیهایی را برقرار کردهاند. برای مثال، ارک اسلیتر، راننده اتوبوسی در شیکاگو است که اخیراً به دلیل مخالفت با انتقال مأموران پلیس برای سرکوب تظاهرات «جان سیاهان مهم است» از کار اخراج شد. او اکنون در حال مبارزه برای پس گرفتن شغلش است. اسلیتر در سال ۲۰۱۵ با همتایان ایرانیاش همکاری کرد تا میان رانندگان اتوبوس ایرانی و آمریکایی در مورد چگونگی حمایت کارگران ترانزیت در هر دو کشور از یکدیگر باب گفتوگویی باز شود. او از اواسط دهه ۲۰۰۰ از رانندگان اتوبوس ایرانی حمایت کرده است و به دیگر همکارانش درباره مبارزات سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، اتحادیهای مبارز در ایران که اعضای آن دستگیر، زندانی و شکنجه شدهاند، آگاهی داد. سازمان دهندگان مردم سراسر جهان را تشویق میکنند تا از کارزار بازگرداندن اسلیتر به کار حمایت کنند. ارتباطاتی از این قبیل به کارگران امکان میدهد استراتژیهایی برای پشتیبانی از یکدیگر پیدا کنند.
اتصال مبارزات مردمی
علاوه بر مبارزات کارگری، سایر جنبشهای مردمی در ایران و آمریکا هم همارزیهای مهمی باهم دارند. در ماههای اخیر، هزاران ایرانی با استفاده از توییتر در مورد تجاوز و آزار جنسی صحبت کردهاند. آنها در این مبارزه با بازماندگان بیشمار خشونت جنسی در ایالاتمتحده در جنبش #MeToo شریکاند؛ جنبشی که همانطور که تارانا بورک به ما یادآوری میکند، باید زنان در حاشیه در جامعه آمریکایی از جمله زنان سیاهپوست، بومی و زنان طبقه کارگر را در مرکز توجه خود قرار دهد. مردم در ایالاتمتحده و ایران از همدیگر الهام گرفتهاند تا به تجاوز جنسی و خشونت، موضوعاتی مهم در هر دو جامعه و در سراسر جهان، بپردازند و آن را مطرح کنند.
ایرانیان همچنین از جنبش «جان سیاهان مهم است» حمایت کردهاند. گروه فمینیست ایرانی بیدارزنی اعتراضات پس از قتل جورج فلوید را پوشش داد، از اعتراضات و مقاومتها استقبال کرد و تحلیلی منتشر کرد که قیام اخیر را به عنوان بخشی از مبارزهای چند صد ساله برای آزادی سیاهان شمرده بود.
حسین فاطمی، خبرنگار و عکاس، در مینیاپولیس حین تهیه گزارش از اعتراضات گاز اشکآور خورد. در پی این اعتراضات، گروه «جمعیتی برای ایرانیان سیاهپوست[۳]» نیز آغاز به کار کرد. طی شورش سال ۲۰۱۴ در فرگوسن، پیمان جعفری، پژوهشگر و استاد حوزه مسائل کارگری، فراخوانی برای همبستگی با «جان سیاهان مهم است» به زبان فارسی با عنوان «از فرگوسن به تهران» نوشت که در آن مبارزات ایران را نیز با جنبش پیوند داده بود. در مبارزات همارز در زمینه عدالت زیستمحیطی در این دو کشور هم اشتراکات چشمگیری دیده میشود. در سال ۲۰۱۸، مردم در شهرهای اصفهان و خوزستان ایران به بحران آب اعتراض کردند که تا حدی مربوط به خشکسالیهای ناشی از تغییرات اقلیمی بود. در استان چهارمحال و بختیاری، مردم سالهاست در اعتراض به پروژه انتقال آب به کارخانههای صنعتی بسیج شدهاند. این انتقال آب، خشکسالی، کمبود آب، از دست دادن معیشت کشاورزان و فقر را برای مردم محلی تشدید میکند[۴]. [۳] معترضان به بحران آب مشترکات زیادی با مردم بومی محافظ آب Standing Rock دارند که از سال ۲۰۱۶ برای محافظت از آب و خاک خود در برابر آلودگیهای ناشی از خط لوله دسترسی به آب در داکوتا (DAPL) مبارزه کردهاند. این خط لوله آخرین حمله به جامعه آنها در تاریخ یک قرن مبارزهشان با استعمار است. نفتی که از این لولهها عبور میکند وضعیت تغییرات اقلیمی را بدتر میکند، بحرانی جهانی که ما را ملزم میکند مبارزات زیستمحیطی را در فراسوی مرزهای ملی هماهنگ کنیم.
همچنین بخوانید: نمایشنامه «میدان نفت» و گزارشی از اولین اجرای آن در بند زنان زندان اوین
پیش بهسوی یک استراتژی سوسیالیستی
همبستگی بینالمللی یک ضرورت است. سرنوشت ما در نظام سرمایهداری جهانی به هم گره خورده است. بخشهای ابرثروتمند آمریکا و ایران هر دو با هزینهای که اکثریت مردم در هر دو کشور متحمل شدند به ثروت رسیدند. بهرغم اینکه سرمایه داران ایرانی و آمریکایی غالباً در نظم جهانی با هم رقابت میکنند، دانشجویان ایرانی در قیام نوامبر ۲۰۱۹ (آبان ۹۸) هدف اصلی مشترکی با خیزشهای همزمان در فرانسه، لبنان، عراق و شیلی اعلام کردند؛ همگی علیه سرکوب و چپاول [ثروت در سراسر جهان [متحد شدند]. با این روحیه، هشتاد سازمان کارگری در سراسر آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکا با انتشار بیانیهای در ماه آگوست از کارگران اعتصابی ایرانی حمایت کردند.
از جمله سازمانهایی که به این ابراز حمایت پیوستند CSP-Conlutas برزیل بود، یک فدراسیون کارگری که دو میلیون کارگر، از فلزکاران گرفته تا معلمان را سازمان میدهد. این سازمان در اعتصاب عمومی ۲۰۱۷ برزیل علیه اصلاحات کارگری و کاهش حقوق بازنشستگی نقش محوری داشت. Conlutas پیش از این هم از کارگران ایرانی حمایت کرده بود. این حزب را حزب کارگران متحد سوسیالیست برزیل (PSTU) رهبری میکند. اعضای آن سنتهای مختلف انقلابی را در میان جنبشهای سوسیالیستی، بومی و کویلومبو (آفریقایی-برزیلی) درهمآمیختهاند و آنها را زیر یک پرچم قرار دادهاند. اتحادیههای کارگری تنها گروههایی نیستند که در امور Conlutas رأی میدهند. کمیسیونهای بومی و آفریقایی-برزیلی و همچنین انجمنهای انتخاباتی زنان و LGBTQها در این سازمان رأی میدهند و قدرت تصمیمگیری دارند. Conlutas به هشتاد سازمان کارگری متشکل در سازمان وسیعتر «شبکه بینالمللی کارگران برای همبستگی و مبارزه» پیوست، زیرا بسیاری از کارگران این سازمان معتقد به ایجاد یک سازمان بینالمللی مبارزه برای منافع طبقه کارگر در سراسر جهان هستند. از نظر آنها، یک سازمان بینالمللی باید چهرهها و جنبههای گوناگون اعضای طبقه کارگر را منعکس کند. Conlutas راه را برای بازنمایی این گوناگونی هموار میکند.
در ایالاتمتحده و ایران، جنبشهای سوسیالیستیای که باعث به وجود آمدن حزب کارگران متحد سوسیالیست برزیل و بهطور گستردهای فدراسیونهای کارگری Conlutas شدهاند، چندان قوی نیستند. با وجود این، در هر دو کشور اندیشههای سوسیالیستی که مدتها بیاعتبار شده بودند دوباره احیا میشوند. روزنامهنگاران ایرانی نزدیک به قدرت مستقر مدام ابراز نگرانی میکنند که گروههای چپ در جنبش دانشجویی ایران در حال قدرتگرفتناند و همزمان مبارزترین رهبران کارگری ایران اظهار میکنند که شوراهای مستقل کارگری تنها راه نجات آنها از فلاکت است. در ایالاتمتحده رهبری حزب دموکرات و ساختارهای سیستم سیاسی این کشور مانع از نامزدی برنی سندرز برای ریاست جمهوری شدند. با وجود این، مبارزات انتخاباتی وی شور و شوق فزاینده نسبت به افکار سوسیالیستی را در میان میلیونها آمریکایی در سراسر کشور نشان داد.
اگر به جای روابط بین ایالات به شرایط زندگی مردم و قیامهای آنان برای عدالت نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که مردم طبقه کارگر در ایران و ایالاتمتحده دارای منافع و چالشهای جهانی مشترک و در واقع دشمنان مشترک هستند. همبستگی بینالمللی بین آنها صرفاً نمادین نیست بلکه تأثیری عینی دارد. بهمرور زمان میتوانیم با تکیه بر ابراز حمایتها و همبستگی ساز و کاری برای هماهنگی جنبشهایمان ورای مرزها بنا کنیم.
آصف بیات، جامعهشناس، استدلال میکند که انقلابهای عربی در سال ۲۰۱۱ به دست شهروندان فعال اتفاق افتاد، کسانی که راههای خلاقانهای در فضاهای آنلاین و میادین عمومی یافتند تا صدای خود را به گوش دیگران و دولت برسانند، قبل از اینکه این دولتها در کشورهای عربی بفهمند چه میزان مشروعیت خود را در برابر ملتهایشان از دست دادهاند[۵]. امیدی وافر به آن انقلابها نیرو میبخشید و شکستشان و شعلهور شدن جنگ داخلی ناامیدیای به همان اندازه شدید را در پی داشت. با این حال نتیجهای که بیات از این تجربه میگیرد ناامیدی نیست. او استدلال میکند که قیامها در سراسر کشورها ادامه خواهد داشت زیرا نارضایتیهای جمعی ادامه دارد. آنچه مهم است این است که افراد، به دنبال شکست، بینش خود را برای تغییر عمیقتر میکنند. جا دارد نقلقول بیات از رزا لوکزامبورگ در این زمینه را اینجا بیاوریم: «انقلاب تنها شکل«جنگ «است که در آن پیروزی نهایی تنها با شکستهای پی در پی مهیا میشود».[۶] بنابراین، قدم بعدی پیشنهاد جایگزینهای سیاسی مشخص به جای نظم اجتماعی فعلی در اجتماعاتمان است. جان گرفتن دوباره اندیشههای سوسیالیستی در ایران و ایالاتمتحده – گرچه امری برای اغراق یا برانگیختن احساساتیگری نیست، گزینهای جایگزین به دست میدهد؛ مجموعهای از ارزشهای پایدار برای ساختن جنبشهایی که قدرت و طول عمر لازم را برای عاقبت زنده ماندن از سرکوب دارند و همچنین رهبریای که میتواند پرچمدار راه آزادی باشد، راهی که همانطور که لوکزامبورگ به ما یادآوری میکند راهی طولانیست و دشوار.
منبع:
A Call for Solidarity: Working-Class Struggles in Iran and the United States
پانوشت:
[۱] وقتی ترامپ ایالاتمتحده را در ژانویه به آستانه جنگ رساند، اکثریت آمریکاییها که از حمله ویرانگر آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق درس گرفته بودند، با اقدام او مخالفت کردند؛ حملهای که در آن صدها هزار نفر کشته شدند و همزمان مدیران شرکتهای بزرگ اکسون موبیل، شورون و سایر شرکتهای چند ملیتی در ایالاتمتحده سودهای چشمگیری کسب کردند. ایالاتمتحده اکنون با هدفی مشابه، تحریمها علیه ایران را دنبال میکند. در حالی که مقامات آمریکایی هدف از تحریمها را متوقف کردن برنامه هستهای ایران اعلام کردهاند، ایالاتمتحده، بهطور جدی در پی کاهش ذخایر خود و متحدانش و خلع سلاح هستهای نبوده است. برعکس، هدف این کشور حمایت از منافع اقتصادی طبقه تجاری آن است، همانطور که در عراق هم چنین بود. کسانی که به نام آزادی از تحریمها و جنگ علیه ایران حمایت میکنند، از جمله برخی از فعالان ایرانی در خارج، از برنامهای حمایت میکنند که منجر به تخریب بیشتر، ویرانی نظام سلامت و استثمار این افراد خواهد شد، نه آزادی آنها.
[۲] دیوید هاروی، تاریخچه مختصر نئولیبرالیسم (آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۵).
[۳] https://collectiveforblackiranians.org/
[۴] E. Hoominfar، جنبشهای اجتماعی زیستمحیطی: مطالعهای تطبیقی در دو اقتصاد سیاسی»، پایان نامه دکترا، گروه جامعهشناسی، دانشگاه ایالتی یوتا، لوگان، UT، ایالاتمتحده آمریکا، ۲۰۲۰. موجود در اینترنت: https: //digitalcommons.usu. edu / etd / 7752 (قابل دسترسی در ۲ اکتبر ۲۰۲۰).
[۵] آصف بیات، انقلابی بدون انقلابیون: فهمیدن بهار عربی (استنفورد: انتشارات دانشگاه استنفورد، ۲۰۱۷)، ۲۲۴.
[۶] روزا لوکزامبورگ، به نقل از بیات، انقلاب بدون انقلابیون، ۲۲۲