بیدارزنی: جهان از زنان قابل ستایش و اثرگذار که هر یک داستان حیرتانگیز خود را دارد، پر است. بیشتر آنها، صِرف زن بودنشان با مخالفتها، دشواریها و موانعی از سوی خانواده و جامعه رو به رو بودند و میدانستند برای رشد و شکوفایی خود باید بر آنها چیره شوند.
برای اولین بار زنان نویسنده در زمانی دست به قلم بردند که موقعیت اقتصادی و اجتماعی زنان بسیار بد بود و هر روز به قهقهرا میرفت. زنان در آموزش سهم برابری با مردان نداشتند. مدارس و دانشگاهها بیشتر مختص به پسران و مردان بود و زنان سهم بسیار ناچیزی در داشتن این حق داشتند. زمانی که زنان از اولین حقوق خود برخوردار نبودند و جنس دوم محسوب میشدند، مسلم بود که نوشتار زنان جدی گرفته نمیشد و در بیشتر مواقع مورد تمسخر و تحقیر مردان قرار میگرفتند.
فیلمهای خوبی دربارهی زنان نویسنده ساخته شده که نشان میدهند آنها در طول تاریخ با چه سختی و مشکلاتی توانستند از طریق نوشتن هویت و فردیت ازدسترفتهی خود را به دست بیاورند، زندگیشان را تغییر دهند و دست به انتخابهای متفاوت بزنند و آثاری را خلق کنند که در آن زنان فرودست نیستند و حقوقی برابر با مردان دارند. هرکدام از آنها به نوعی گام مثبت و تاثیرگذاری در شکلگیری و جنبش فمینیستی برداشتند.
زنانی مانند «جین آستین» در فیلم «جین شدن» توانست در خانوادهای که ازدواج دختران اهمیت بسیار زیادی داشت، تنهایی را انتخاب کند و دربارهی عشق، ازدواج و سرخوردگی عشق داستان بنویسد و یا«شارلوت و امیلی برونته» در فیلم «خواهران برونته» توانستند با خلق آثاری چون جین ایر و بلندیهای بادگیر آثارشان در زمرهی ادبیات کلاسیک انگلستان قرار بگیرد. زنانی که در دنیای تبعیضآمیز و مردسالار، که زنان جایگاه مطلوبی نداشتند دربارهی خصوصیات زنانه مطلب مینوشتند.
زنان دیگری همچون «امیلی دیکنسون» در فیلم «شور خاموش»، این فیلم دربارهی شناخت بیشتر این نویسنده است که شخصیتش در لابه لای شعرهایش پنهان شده است، «شبهای وحشی با امیلی»، که دربارهی رابطه پنهانی این نویسنده با زنی است که به آن علاقه داشته، سریال «دیکنسون»، که روایتی از دوران جوانی این شاعر بزرگ آمریکایی است، و یا «ویرجینیا وولف» معروف در فیلم «ویتا و ویرجینیا» و یا نویسندهی دیگری به نام «آن لیستر» در فیلم «خاطرات مخفی خانم آن لیستر» و سریال «جنتلمن جک»، همگی روابط خارج از چارچوب ازدواج داشتند و در جامعهی مردسالار آن زمان طغیان ادبی به راه انداختند و به صورتی متفاوت دربارهی استقلال، آزادی و میل جنسی زنان حتی با همجنسان خود دست به قلم شدند.
در زمانی که زنان کاری جز ازدواج کردن و بچهدار شدن نداشتند، ویرجینیا وولف در کتاب «اتاقی از آن خود» دربارهی استقلال و مسائل مربوط به زنان مطالب مهمی نوشت و آن لیستر دربارهی فعالیتهای اقتصادی، زمینداری و نگهداری از معدن به صورت جدی مطلب مینوشت، همچنین خانم دیکنسون و لیستر از اولین زنانی بودند که علاوه بر اینکه ازدواج نکردند روابط پنهانی و عاشقانه با همجنسان خود داشتند و احساسات پنهانشدهشان را در قالب شعر و خاطره به صورت کد و رمز بیان میکردند. در واقع آنها دست به کاری زدند که تا آن زمان زنی جسارت انجام آن را نداشت و نوشتن برای آنها عرصهای بود که در آن مجال حرف زدن دربارهی احساسات و دغدغههایشان را داشتند.
بعدها نویسندهی دیگری به نام «ویولت لدوک» در فیلم «ویولت» با حمایت و همیاری «سیمون دوبوار» نویسندهی کتاب جنس دوم توانست داستانهایی در رابطه با نیازهای جنسی زنان، لذتهای جنسی زنانه و توصیف بدن زنانه مطلب بنویسد. ابتدا بسیاری از صفحات آن کتاب سانسور میشد. نوشتههای او از این نظر حائز اهمیت است که او در جامعهی مردسالار آن زمان فرانسه دربارهی بدن زنان و روابط جنسی زنان داستان مینوشت.
البته نویسندگان و شاعران زنی هم بودند که به دلیل زندگی پرمخاطرهای که داشتند مانند «سیلویا پلات» در فیلم «سیلویا» و یا به علت از دست دادن و مرگ عزیزان مانند «ویرجینیا وولف» در فیلم «ساعتها» و یا تجربهی عشقی نافرجام مانند «آدل هوگو» دختر ویکتور هوگوی معروف در فیلم «داستان آدل اچ» دچار فروپاشی عصبی شدند و افسردگی جنونآمیزی را تجربه کردند و دست به خودکشی زدند. آنها علاوه بر آثار بسیار مهمی که برجای گذاشتند، در قالب شعر، داستان و خاطره، احساسات تلخی که در زندگیشان تجربه کرده بودند را به روی کاغذ آوردند و از عمیقترین احساسات پنهانشدهی زنانهشان پردهبرداری کردند.
فیلمهای خوب دیگری هم ساخته شدند که نشان میدهد نویسندگان زن چطور تحت استعمار، سلطه و خشونت همسران خود بودند؛ نویسندگانی مانند «سیدونی گابریل کولت» در فیلم «کولت»، که تا مدتها نوشتههایش را به اسم همسرش به چاپ میرساند چون همسرش به او گفته بود کسی آثار نویسندگان زن را نمیخواند، و یا «آسترید لیندگرن» در فیلم «آسترید شدن» که با ازدواج غیررسمی و بچهدار شدن از مردی که فاصلهی سنی بسیاری با او داشت سختیهای بسیاری را تحمل میکند و از سوی خانواده طرد میشود و از دنیای کودکی به دنیای بزرگسالی پرت میشود و کودکیش را در آثارش به جا میگذارد، و حتی «سیلویا پلات» در فیلم «سیلویا» که مورد خشونت خانگی همسرش بوده است.
نویسندگان دیگری هم بودند که جسارت این را داشتند که نوشتههای خود را از همان ابتدا به نام خودشان به چاپ برسانند و از اسم مستعار استفاده نکنند، مانند «لوییزا می الکات» در فیلم «زنان کوچک» که دربارهی زندگی خودش و خواهرانش داستان مینویسد و یا زنانی که روحیهی ماجراجویی بسیاری داشتند و دوست داشتند همچون مردان دربارهی موضوعات متفاوتتری مطلب بنویسند و به عرصهی نوشتن داستانهای ترسناک و تخیلی ورود پیدا کنند. مانند «مرلی شرلی کرافت» در فیلم «مرلی شرلی» که داستان معروف فرانکنشتاین را نوشت. او دختر «مری ولستون کرافت» نویسندهی کتاب «استیفای حقوق زنان» بود؛ زنی که توانست در قرن هجدهم، تصویری از زنان خوش فکر و قویبنیه ارائه دهد که اسیر شور احساسات یا شوهر و فرزندان خود نیستند.
نویسندگان زنی هم بودند که داستان و خاطرات بسیار مهم و ارزشمندی از زمان جنگ جهانی دوم به یادگار گذاشتند که به لحاظ تاریخی بسیار دارای ارزش است. زنانی مانند «مری آن شافر» در فیلم «انجمن ادبی و پای پوست سیبزمینی گرنزی» که از تجربیات و زندگی ساکنین جزیرهی گرنزی در زمان جنگ با آلمانها نوشته و یادداشتهای یک دختر جوان به نام «آن فرانک» در فیلم «آن فرانک» که زندگی کوتاه یکی از میلیونها قربانی کشتار یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم را در قالب خاطرات مینویسد. خاطرات او در زمرهی ادبیات کلاسیک جنگ قرار دارد.
با دیدن فیلمهای بیوگرافیک زنان نویسنده درمییابیم، چیزی که در بین بیشتر آنها مشترک است این است که آنها برای فروش و خوانده شدن کتابهایشان مجبور بودند از اسم مستعار استفاده کنند. زنان نویسندهای که برای کسب هویت ادبی خود علاوه براینکه مجبور بودند فشارها و کلیشههای تثبیتشدهی خانواده و جامعه را تحمل کنند و به چالش بکشند، مجبور بودند برای اینکه ناشران آثارشان را چاپ کنند از اسم مردانه به جای نام خودشان استفاده کنند.