بیدارزنی: این روزها حجم توهین به فعالین مدنی بسیار زیاد شده است. عجیب اینکه این توهینها و مسخره کردنها نه فقط از سوی موافقین حکومت که عدهای تحت عنوان اپوزیسیون نیز همدست با حاکمیت فعالین مدنی داخلی را زیر ضرب انواع و اقسام اتهامهای بیپایه و اساس قرار دادهاند.
این روزها افرادی که پشت میلههای زندان هستند و عملا قدرت دفاع از خود ندارند تحت آماج و حمله بدخواهان بسیاری قرار گرفتهاند. افراد بینام و نشانی که تنها اکت و فعالیتشان نوشتن متنهای بیپایه و اساس در محیطهای مجازی است و بس.
این اکانتهای فیک در دوران اعتصاب غذای نسرین ستوده به او لقب اعتصاب غذای آجیلی دادند و امروز که نرگس محمدی بعد از پنج سال و نیم از زندان آزاد شده است برای چاقی درون زندانش جوک ساختهاند.
البته که امثال نسرین ستوده و نرگس محمدی نیاز به دفاع ندارند. مبارزه و مقاومت این دو عزیز آنقدر پررنگ است که اسمشان در تاریخ مبارزین این مملکت برای همیشه باقی خواهد ماند.
نسرین ستوده و نرگس محمدی علیرغم حکمهای سنگینی که گرفتند. علیرغم آنکه سالها از فرزندان خود دور ماندند و حتی از دیدن و در آغوش کشیدن آنها محروم شدند اما حتی برای لحظهای هم حاضر نشدند از مواضع خود کوتاه بیایند. نه توبه نامهای نوشتند نه درخواست عفوی.
این دو فعال حقوق بشر از درون زندان همچنان نامه نوشتند و با صدای رسا و بدون کوچکترین ترسی به اعدام و شکنجه زندانیان اعتراض کردند و در بیرون از زندان و تنها چندساعت پس از آزادی و بدون حجاب اجباری شجاعانه و با صدای بلند مرغ سحر خواندند.
این متن را مینویسم نه در دفاع از این دو عزیز که نیازی به دفاع ندارند که برای تغییر تصویر کلیشهای از زندان که شاید در ذهن بسیاری از ما نقش بسته است.
سال نود و شش وقتی برای همان چندروز کوتاه به زندان قرچک منتقل شدیم، اولین چیزی که توجه من و بقیه دستگیرشدگان هشت مارس را جلب کرد، چاقی مفرط اغلب زندانیان بود. زندانیانی که تماما شکمهای بزرگی داشتند که کاملا به چشم میآمد.
خیلی نیاز به گذشتن زمان نبود که دلیل این حجم از چاقی برایمان روشن شد. بندهای کوچک با تراکم جمعیت بالا که عملا فضایی برای کوچکترین حرکتی نداشت تا هواخوریای جمع و جوری که تنها میتوانست راه فراری باشد از هوای سنگین و مسموم داخل بندها. که برای چندساعت گوشهای بنشینی و به دیوارهای بلندی که دور تا دورت را احاطه کرده بودند چشم بدوزی. فعالیت فیزیکی در زندان تقریبا به صفر میرسد و نهایت کاری که میتوانی انجام بدهی بافتن بافتنی یا ساختن کاردستی کوچکی است برای گذراندن ساعتهای کشدار درون زندان.
در زندان و در رژیم غذایی زندانیان خبری از پروتئین و لبنیات و سبزیجات نیست. حجم کربوهیدرات و نشاسته بالایی که در قالب وعدههای برنج و ماکارونی بدون پروتئین به زندانیان خورانده میشود در کنار داروهایی که زندانیان اغلب مصرف میکنند چاقی کاذبی را بوجود میآورد که از همان ورود به زندان کاملا به چشم میآید.
خوردن پروتئین برای اغلب زندانیان تبدیل به آرزویی دست نیافتنی شده است و دور از انتظار نیست که با این رژیم غذایی ناسالم و عدم تحرک و استفاده از دارو زندانیان هرروز چاق و چاقتر شوند. زندانیانی که در طول سالها امید به زندگیشان را از دست دادهاند و اغلب در تختهای خود که تنها فضای خصوصی است که برایشان باقی مانده است روز و شب خود را میگذرانند.
کوتاه آنکه نه چاقی درون زندان یک زندانی از سرخوشی است نه اعتصاب غذای او. که شاید شنیدن خبر اعتصاب غذای یک زندانی یا دیدن تصویر ورم کرده زندانی دیگر، تلنگری باشد بر ذهنهای غافل ما وقتی پشت کامپیوترهای خود با لیوان چای یا قهوهای در دست نشستهایم و از اعتصاب غذای آجیلی مینویسیم، به خودمان یادآوری کنیم؛ زندان این اختراع هولناک بشر چه بلایی میتواند بر سر انسانها بیاورد و چگونه میتواند با همکاری و همدستی کوته فکرانی چون شما جسم و جان آنها را تصاحب کند.