بیدارزنی: در این مدت که خبرهای تجاوز جنسی در شبکههای اجتماعی اینترنتی منتشر میشود و مورد قضاوتهای گوناگون و اظهار نظرات مختلف قرار میگیرد، کمتر به گسترش موازی دیگر موارد بزه در دههی اخیر در جامعه اشاره شده است. این مناسبات تحمیلی حاکمیت بر جامعه است که با دامن زدن به تضاد طبقاتی، تودههای عظیمی از فرودستان را روز به روز محرومتر ساخته و به حاشیه افکنده.
آنچه در روایات میخوانیم، اغلب مربوط به طبقهای تحصیلکرده و رشد یافته است که امکان و توان بیان اعتراض و شرح آسیبی که دیده، یافتهاند؛ اما این نوک کوه یخ آسیبهای اجتماعیست که بیش و پیش از این روایات سریالی تجاوز جنسی، متوجه زنان کارگر بوده و هست. زنانی که در انواع صنوف مجبور به عرضهی نیروی کار خود تحت هر شرایطی که کارفرمای غالباً مذکرشان به آنها تحمیل میکند هستند و کمتر امکان بیان و توان شرح آسیبی که میبینند، دارند.
فقر که زیاد شود، تضاد طبقاتی که گسترش یابد، جامعه توان حفاظت از خویش را از دست میدهد. امنیت که از دید حاکمیت نئولیبرال، مانند هر امکان اجتماعی دیگر، خرید و فروش میشود، تودههایی فقیر را که توان خرید مایحتاج روزمرهی خود ندارند، فاقد کمترین امنیت اجتماعی میسازد. چنین جامعهای «جامعهی جرمزا» است که تجاوز جنسی نیز در آن مانند سایر بزهها رو به ازدیاد دارد.
این مسئله با آموزش نیز پیوند مستقیم دارد. وقتی اکثریت جامعه امکان آموزش کامل و برابر نداشته باشند، آموزش گِران و دور از دسترس توده باشد و مضامین متون آموزشی را تفکر مذهبی و مردانه در کمال تنگ نظری تدارک ببیند؛ یکی دیگر از امکانات دفاعی مردم هم که آگاهی است، از آنها گرفته میشود. این موضوع در کنار سانسور نظاممند حکومتی که امکان انتشار و توزیع دانش و آگاهی را از جامعه گرفته، بر شدت آسیبها افزوده و مردم را در چرخهی بهتآور فجایعی که همگان را تهدید میکند، میاندازد. چنین است که هنوز چند ماهی از انتشار خبر رعبآور قتلهای ناموسی دختران نوجوان نمیگذرد که شاهد انتشار گستردهی روایات تجاوز جنسی هستیم. فقدان آزادی بیان و امکان بحث علنی در رسانههای همگانی پیرامون دلایل و روشهای اصلاح بروز آسیبهای اجتماعی و جرائم، به گسترش آنها میانجامند.
باید این نکته را یادآور شد که باز به دلیل قوانین مردسالارانه و حتی ضد زن که زنان را از نظر اقتصادی به مرد وابسته ساخته و هویت زن را برای هر فعالیتی ذیل و در پیوست با هویت مردان صاحب اختیار او تعریف میکند، زنان در میان فرودستان بیشتر در معرض آسیب هستند و کمتر توان دفاع از خود را یافتهاند.
به نوک این کوه یخ روایات افشای تجاوز جنسی نباید بسنده کرد و دنبال افراد مقصر گشت. این مناسبات اجتماعی است که باید تغییر کند، آزادی اندیشه و بیان و نشر باید بهعنوان حقوق بنیادین مردم برحاکمیت به رسمیت شناخته و تأمین شود. جامعه و زنان باید توانمند شوند تا بتوانند به طور طبیعی از خود دفاع کنند. تقلیل مسئله به خطای فردی فرصت طلب یا سوءاستفادهی تنی چند از مقام و موقعیت خود و درخواست مجازات آنان، مثل انتشار تبلیغاتی خبر بازداشت یکی از متهمان توسط پلیس تهران – همین پلیسی که خود به بهانهی حفظ حجاب و… بارها زنان را مورد توهین و ضرب و شتم قرار داده – با پاک کردن صورت مسئله فرقی ندارد. جامعهی سالم با آگاهی و در آزادی ساخته میشود. جامعهی جرمزای کنونی ما حاصل دههها اختناق و سانسور و حذف و سرکوب دگر اندیشان و زنان است.