قسمت اول
بیدارزنی: «وقتی گریه میکردم. وقتی دستت رو پس میزدم، به معنی نه بود؛ یعنی نمیخواستم. میخوام بدونم اون لحظه تو فکرت چی میگذشت.»
من کنار سوفیا دختر پانزدهساله، زمانی که مستقیماً با مایکل همکلاسی هجدهسالهاش که او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده بود صحبت میکرد، نشسته بودم. این «گفتگوی رو در رو» نتیجهی تلاشی یک ماهه بود تا کمک کنم این دو جوان «عدالت ترمیمی» را تمرین کنند.
چشمان مایکل بین من و سوفیا در حرکت بود «من نمیخوام چیزی بگم که تو رو مقصر جلوه بده» «من نمیخوام بگم اون زمان به چی فکر میکردم. برای اینکه احمقانه بود.»
مایکل دوباره به من نگاه کرد. تشویقش کردم همه آنچه قبلاً به من گفته بود را دوباره بگوید. نفس عمیقی کشید. کاغذی سفید بیرون کشید و شروع به نوشتن کرد.
راهحلی برای اجرای عدالت خارج از سیستم حقوقی
بهعنوان یک کودک بازمانده از آزار و اذیت جنسی و تجاوز همیشه به این فکر میکنم که چه عدالتی برای درد و رنجی که متحمل شدهام باید در نظر گرفته شود. من مانند پروفسور کریستین بلسی، هیچگاه مردانی که به ما خشونت کردند را، چه در کودکی و بعدتر از آن و چه زمانی که زنانی بالغ شدیم، گزارش نکردیم. من میدانستم آنچه میخواستم با اخراج از مدرسه یا تحویل فرد خاطی به دادگاه به دست نمیآید. از نظر من عدالت زمانی اجرا میشود که «آزار را بشناسیم، مسئولیت آن را بپذیریم و درجهت اصلاح آن قدم برداریم».
اما برای اینکه این مهم اتفاق بیفتد لازم است آزاردیدگان برای صحبت کردن در رابطه با آزاری که دیدهاند فضای امن داشته باشند. جلسات دادگاهها، جلساتی که برای اخراج فرد خاطی تشکیل میشوند برای این منظور طراحی نشدهاند. در واقع این جلسات تبدیل به جلساتی برای «انکار حقیقت» شدهاند، زیرا فرد آزارگر میداند در صورت اعتراف، مجازات خواهد شد. این موضوع برای بازماندگان هم عواقب ناخوشایندی خواهد داشت، آنها مجبورند در دادگاه و بهطور علنی به سؤالهای ناخوشایندی پاسخ دهند.
برای همین دوازده سال پیش کار در زمینه حقوق متداول را ترک کردم و به دنبال اجرای «عدالت ترمیمی» رفتم. «عدالت ترمیمی» در واقع فرد آزارگر، فرد آزاردیده، خانوادههایشان و جوامعی را که از این آزار و اذیتها متأثر شدهاند بهسوی فرایند «ترمیم آسیبها و بازسازی روابط» سوق میدهد. این فرایند میتواند به شکل «گروهحمایتی» یا «مدلهای کنفرانسی و فردی» باشد. عدالت ترمیمی میتواند در هر سطحی، از «آموزههای اشتباه» گرفته تا آسیبهای جدیتری مثل دزدی، سرقت، ضرب و شتم و حتی خشونت جنسی و خشونت خانوادگی و حتی قتل، به کار گرفته شود. این پروسه در حقیقت با دعوت طرفین به «بیان حقیقت» بهجای رویکردهای صرفاً تنبیهی در جهت ارائه «راهحل و درمانی جمعی» قدم برمیدارد. بهجای پرسیدن این سؤالها «کدام قانون شکسته شده است؟ چه کسی آن را شکسته است؟ و چگونه میتوانیم آن فرد را مجازات کنیم» عدالت ترمیمی این سؤالها را مطرح میکند: «چه کسی آسیبدیده است؟ آزاردیدگان چه انتظاری دارند؟ چه کسی باید در مقابل این خواستهها پاسخگو باشد؟» درایده آل ترین حالت، عدالت ترمیمی برنامههایی مبتنی بر گفتگوهای چهره به چهره ترتیب میدهد تا از این طریق نیازها و خواستههای همه افرادی را که تحت تأثیر قرار گرفتهاند- فرد بازمانده و آزاردیده در رأس آنها قرار دارد- تأمین کند.
خشونت جنسی در بسیاری از مواقع از طریق عدالت ترمیمی قابلحل است. برخی از مدارس بهجای گزینه اخراج یا تعلیق، عدالت ترمیمی را به کار میبرند؛ و تعداد انگشتشماری از این پروندهها به وکلایی که در خصوص عدالت ترمیمی آموزش دیدهاند، ارجاع داده میشود. همانند پرونده مایکل و سوفیا که به من ارجاع دادهشده است. برخی مواقع بازماندگان تجاوز یا آزار جنسی که در خصوص کار من شنیدهاند با من تماس میگیرند و از من میخواهند که امکان گفتگوی رو در رو با فردی که به آنها آسیبزده است را فراهم کنم.
عدالت ترمیمی چیست و چگونه عمل میکند؟
بهعنوان تسهیلگر عدالت ترمیمی کار خود را با این پرسش از افراد آزاردیده شروع میکنم که چه انتظاری از جلسه با فرد آزارگر دارند؟ پاسخ به این سؤال بسیار گسترده است. در مورد پروندههای خشونت جنسی یک موضوع مشترک و کلیدی وجود دارد. آنها میخواهند این جمله را از آزارگر خود بشنوند «تو حقیقت را میگویی. من این کار را با تو کردهام. این تقصیر من است نه تو.» آنها اغلب میخواهند این «پذیرش» در حضور خانواده و دوستانشان اتفاق بیفتد. برخی از بازماندگان نیز دنبال نشانههایی میگردند که فرد آزارگر بهدرستی متوجه شده که چهکاری انجام داده است و آن را دوباره تکرار نمیکند. برخی هم درخواست میکنند که فرد آزارگر را دیگر ملاقات نکنند.
طول مدت پروسه و تعداد جلسات در هر پرونده متفاوت است. برخی جلسات گروهی یا فردی چند روز بعد از آسیب دیدن فرد بازمانده برگزار میشوند درحالیکه ممکن است در برخی پروندهها برگزاری این جلسات تا آماده شدن فرد قربانی یا آزارگر ماهها طول بکشد. ازآنجاییکه تجاوز و خشونت جنسی با شرم و پنهانکاری شروع میشود و ادامه مییابد. مداخلات ترمیمی، با ورود خانواده یا دوستان نزدیک یا هردوی آنها تأثیر بیشتری دارد. از سوی دیگر چون جزئیات شخصی و اغلب تحقیرکنندهای در این جلسات مطرح میشود، فرد بازمانده حرف آخر را در خصوص اینکه چه افرادی در جلسه میتوانند حضورداشته باشند میزنند.
نکته مهم: در این جلسات ما از به کار بردن برچسبهایی چون «قربانی»، «متجاوز» و «مجرم» خودداری میکنیم؛ زیرا این عناوین منکر این موضوع مهم میشوند که افراد آزاردیده و آزارگر ظرفیت رشد و تغییر را دارند. در عوض، از کلمه «بازمانده» استفاده میکنیم که نشاندهنده این است فرد آسیبدیده در حال گذر از دورهای دردناک و ناعادلانه است. ما همچنین از کلماتی چون «فرد مسئول» یا «فردی که به بازمانده حمله کرده است» استفاده میکنیم تا نشان دهیم افراد چیزی فراتر از عملی که مرتکب شدهاند هستند.
در انتهای پروسه که با یک یا دو گفتگوی رو در رو پایان میپذیرد، طرحی برای پاسخگویی به خواستههای فرد بازمانده که در جلسات مطرحشده است توسط حاضرین ارائه میشود. فرد مسئول از سوی خانواده و جامعه مورد حمایت قرار میگیرد تا در قبال افرادی که به آنها آسیبزده، رفتار درستی را پیش بگیرد. بهطور مثال اگر برنامه مطرحشده برای فرد مسئول این باشد که برای جلوگیری از مشکلات پیشآمده پس از مدرسه در کلاسهای ورزشی شرکت کند، دوستان و آشنایان هزینه ثبتنام در کلاسها را تقبل میکنند.
در حالت ایده آل، به ریشهها و علل اصلی آسیب نیز پرداخته میشود. بهطور مثال، تأثیر بزرگ شدن در خانهای که فرد شاهد خشونت خانگی بوده است. بسیاری از افرادی که در زندانهای عدالت ترمیمی با آنها مواجه شدهام از تجاوز و خشونت جنسی میگویند که در دوران کودکی متحمل شدهاند و اینکه چگونه این تروما آنها را تبدیل به مجرم کرده است. در این گفتگوها، ما تمایز روشنی بین «توضیح دادن» و «بهانه آوردن» قائلیم. برخی از تسهیلگران عدالت ترمیمی، به عوامل ساختاری که موجب بروز رفتار افراد متخلف میشود هم میپردازند.