ریحانه بمانید، زنان جذاب عضلانی نمی‌شوند!

0
8
پاورلیفتینگف

بیدارزنی: در چند روز گذشته اظهار نظر مسئولین در خصوص یکی دیگر از مطالبات زنان در حوزه ورزش بار دیگر بحث برانگیز شد، به‌ویژه که این بار مسئول مورد نظر زنی است که با تأکید بر کلیشه‌های جنسیتی در تعریف زن و زنانگی از طرفی و کشاندن پای ایدئولوژی به مطالبه برابری از طرف دیگر مخالفت می‌کند. مهین فرهادی‌زاد معاون زنان وزارت ورزش و جوانان در مورد درخواست زنان برای فعالیت در رشته‌های پاورلیفتینگف، بوکس و ورزش زورخانه‌ای گفته: «در مبانی اعتقادی ما از زن به‌عنوان ریحانه یاد شده، نمی‌توانیم رشته‌ای را قبول کنیم که کل سیستم بدنی و فیزیولوژی او را تحت تأثیر قرار دهد.» او همچنین گفته در خصوص حضور زنان در این سه رشته باید نظر علما پرسیده و بر اساس آن عمل شود. در کنار اظهار نظرهایی از این دست، غیرقانونی بودن ورزش بدن‌سازی برای زنان و مغایر دانستن این ورزش برای زنان با ارزش‌های نظام از طرف فدراسیون بدن‌سازی، این سؤال را به ذهن نزدیک می‌کند و ارتباط میان عضلات و ماهیچه‌های زنان با ارزش‌های نظام و مبانی اعتقادی ما چیست؟

مسئله زن همواره چالش‌برانگیز است

با نگاهی به مسائل اجتماعی جامعه ایران، به ویژه واکنش فضای مجازی به اخبار و اطلاعات این حوزه متوجه می‌شویم که هر آنچه مربوط به زنان است از حجاب و حضور در ورزشگاه و دوچرخه سواری و موتورسواری و حضور در عرصه موسیقی و ورزش گرفته تا طلاق و ازدواج و روابط میان دو جنس و وزیر و قاضی زن، بدل به مسئله شده و این مسئله گاه با تبدیل‌شدن به بحرانی اجتماعی، ساختار سیاسی را نیز وادار به واکنش کرده و نوعی صف کشی میان نیروهای سیاسی و اجتماعی و همچنین میان زنان و ساختار قدرت ایجاد می‌کند. در یک سوی این چالش نفس‌گیر، طیفی از زنان ایرانی قرار دارند که به شیوه خود یعنی ایجاد تغییر در زندگی روزمره و مطالبه‌گری در این عرصه مانند اصرار به حضور در عرصه‌های مختلف ورزشی، هنر و موسیقی، مقاومت پیگیر در برابر خوانش رسمی حجاب و مناسبات با جنس مخالف، نظم سیاسی، دینی و اجتماعی موجود و مبتنی بر پدرسالاری را به چالش می‌کشند. سوی دیگر این چالش حساس، ایدئولوژی رسمی حاکمیت و ساختار سیاسی با تمام حاملان آن اعم از زن و مرد است.

ریحانه و نقض حق زنان بر بدنشان

شاید زنان از مهین فرهادی‌زاد به‌عنوان زنی که در ساختار سیاسی داری قدرت و نفوذ است انتظار داشتند به مطالبه‌شان در زمینه حضور در ورزش‌های بوکس، زورخانه‌ای و پاورلیفتینگف، پاسخ مثبت دهد. فرهادی‌زاد اما نه مثابه یک زن بلکه به‌عنوان یکی از حاملان و هواداران ایدئولوژی موجود که بر ارزشمندی نقش‌های سنتی زنان و بازتعریف زن جدید ایرانی بر اساس کلیشه‌های جنسیتی قرار دارد عمل می‌کند. بدین معنا که وی در مخالفتش با حضور زنان در سه ورزش گفته‌شده بر چند نکته تکیه کرده، او در ابتدا می‌گوید: «در مبانی اعتقادی ما از زن به‌عنوان ریحانه یاد شده، نمی‌توانیم رشته‌ای را قبول کنیم که کل سیستم بدنی و فیزیولوژی او را تحت تأثیر قرار دهد.» البته فرهادی‌زاد نگفت که در کجای مبنای اعتقادی ما و بر اساس کدام تفسیر از چه منبع دینی زن به این دلیل که بدنش عضلانی می‌شود نمی‌تواند ورزش بوکس کار کند؟ یا اینکه تعریف ریحانه بودن بر اساس قد، وزن و اندام چیست. فرهادی‌زاد همچنین نگفت اگر ورزش سنگین بدن زنان را از ظرافت زنانه خارج می‌کند، نظرش راجع به هزاران زن کارگری که بیش از ۱۰ ساعت کار می‌کنند و در پایان روز خسته و آویزان از دستگیره‌های مترو و اتوبوس به خانه بازمی‌گردند چیست؟ اینکه یک نفر به‌جای تمام زن‌های کشور در خصوص شکل دادن به بدنشان تصمیم بگیرد و بر اساس کلیشه‌های جنسیتی و تعریف از همسر و مادر ایدئال بگوید زن باید لطیف و چونان ریحان نرم نازک باشد و همچنین این نکته را در نظر نگیرد که ممکن است زنانی باشند که نخواهند مثل ریحانه باشند، نادیده گرفتن حق زنان بر بدنشان است.

حق زن بر بدن خود یکی از پر مناقشه ترین مباحث اجتماعی و مسائل مربوط به زنان است. مالکیت و کنترل بدن برای زنان، تنش‌ها و مناقشات زیادی از جمله غیرت، ناموس، حیثیت، بکارت و حق سقط‌جنین و آزادی پوشش…، به دنبال داشته، دسترسی زنان به این حق آن‌ها را با پیچیدگی‌هایی روبرو کرده است. در جامعه ما با ویژگی‌های خاصی که نظام سیاسی دارد، مسئله حق زنان بر بدنشان، رابطه میان توده زنان، فعالین حقوق زن و نظام سیاسی را با چالش‌های مهمی مواجهه کرده است.

مطالبه به‌مثابه مبارزه

فرهادی‌زاد در بخش دیگری از اظهار نظرهایش در خصوص صدور مجوز ورزش زورخانه‌ای برای زنان گفته: مگر چند زن متقاضی این قبیل ورزش‌ها هستند که این‌قدر هیاهو پیرامون این مسئله صورت گرفته و اینکه این ورزش‌ها اساساً مردانه هستند مثلاً در خصوص ورزش زورخانه‌ای، این فعالیت از شکل شمایل زورخانه بگیر تا لباس و نوع ورزش و متقاضیان و علاقه‌مندان همه مردانه است بنابراین اصرار برای حضور زنان در این قبیل فعالیت‌ها بی‌مورد است. در خصوص این اظهار نظر نیز چند نکته وجود دارد اول اینکه زنان، توده‌ای همگن با مطالبات یکسان نیستند، پراکندگی زنان در قشربندی‌های طبقاتی، قومیتی، مذهبی و اقلیمی، تفاوتی جدی در مطالبات و نیازمندی‌های توده زنان ایجاد کرده، بنابراین نمی‌توان حق زنانی که مایل به انجام این ورزش‌ها هستند را نادیده گرفت با این استدلال که تعداد زنان متقاضی چشمگیر نیست و یا ورزش‌هایی مردانه هستند و زنان توان انجامشان را ندارند و همچنین با انجام آن بدنشان از ریحانه بودن خارج‌شده و به‌عنوان همسر و مادر جذاب نیستند.

همچنین نمی‌توان گفت چون در خصوص زنان مسائل مهم‌تری از قبیل خشونت علیه زنان وجود دارد، درخواست طیفی از زنان طبقه متوسط شهرنشین برای انجام ورزش‌های قدرتی ضروری نیست زیرا ممکن است حضور در ورزش‌های بوکس و پاورلیفتینگف مطالبه توده زنان نباشد، اما مطالبه گری و خواست برابری فی‌نفسه هم مطلوب است و هم‌شکلی از مبارزه زنانه برعلیه نابرابری و تبعیض‌های تاریخی مبتنی بر جنس به‌حساب می‌آید.

نسبت میان پرورش اندام زنان و ارزش‌های نظام سیاسی چیست؟

ورزش بدنسازی در ایران برای زنان قانونی نیست، فدراسیون پرورش اندام اعلام کرده بدن‌سازی زنان با ارزش‌های نظام مغایرت دارد. پیدا کردن نسبت بین پرورش اندام زنان با ارزش‌های نظام و مغایرت با آن، در متن همان چالش نفس‌گیر میان زنان با سنت‌های سیاسی و اجتماعی مردسالار و همچنین اعمال سلطه پدرسالارانه در تمام ارکان حیات فردی و اجتماعی زنان با حاکمیتی که جانب سنت پدرسالار را دارد، قابل درک است. به‌صورت تاریخی در پهنه جهانی، نظام‌های سیاسی پدرسالار و ایدئولوژیک تحولات حوزه جنسیت و کنترل بر زنان را به‌عنوان ابزاری در راستای حفظ نظم سنتی- اجتماعی و حفاظت از ارزش‌های سنتی در برابر طوفان مدرنیته به کار می‌گیرند. در چنین ساختاری، مسئله جنسیت، هراس از حضور اجتماعی زنان و تغییر در معیارها، هنجارهای و اخلاقیات مربوط به جنس و جنسیت یکی از اضطراب‌های محوری است. از سوی دیگر زنان در جامعه جدید به اشکال مختلف این نظام اخلاقی – سیاسی را به چالش می‌کشند، زندگی روزمره به‌مثابه سیاست و راهبرد فمینیستی یکی از مهم‌ترین ابزارهای مقاومت زنان در برابر نظم سیاسی و اجتماعی موجود است. به این معنی که سیاست‌های زندگی روزمره زنان مانند کم‌حجابی، اصرار به حضور در ورزشگاه، خوانندگی، درخواست برای انجام ورزش پاورلیفتینگ و … در سطوح خرد، به شکل تدریجی، آرام، نامرئی و خستگی‌ناپذیر عمل کرده و نظام متمرکز قدرت را به چالش می‌کشند. این شکل از مواجهه و مبارزه در خصوص درخواست زنان برای انجام ورزش‌های قدرتی و پاسخ مهین فرهادی زاد، نیز قابل مشاهده است به این معنا که زنان با مطالبه این ورزش‌ها می‌کوشند از قدرت تحمیلی نظام سیاسی در خصوص مسائل مختلف زنان بکاهند و به شکلی آرام به‌پیش روی خود در راستای تحقق آرمان برابری ادامه دهند. بدین ترتیب است که قدرت می‌کوشند بدن زنان را به اشکال مختلف کنترل کرده و یا مانند آنچه در زمان پهلوی رخ داد این بدن را به محل سیاست‌گذاری‌های دولت تبدیل کند. بر چنین بستر تاریخی است که در جامعه ما هر آنچه مربوط به مسئله زن است به‌سرعت سیاسی می‌شود.