بیدارزنی: در یکی از روزهای سرد آنکارا، گوشهای از کافهای بزرگ به گپ و گفت نشستیم. نام کافه، کافه مردم است. در گوشهای دنج با گزینههایی محدود اما قابل خرید برای همه. یکی از جاهایی که خیلی اوقات دانشجویان برای درس خواندن و پیرزنها برای چای خوردن و دور هم گپ زدن میآیند. فضایش صمیمی بود، مثل دنیز، دوست ترکی که با جان و دل به پرسشهای بیپایانم پاسخ میداد. از او درباره آنچه دربارهی جنبش زنان در ایران میداند و شباهتها و تفاوتهایش با جنبش زنان در ترکیه پرسیدهام. آنچه اینجا آمده بخشی از آن گپ و گفت است.
آیا اخبار فعالان حقوق زن در ایران را شنیدهای؟
بله، آخرینش چهارشنبههای سفید است. میدانم که چهارشنبهها در اعتراض به حجاب اجباری درمیآیند. همچنین میدانم زنان در جنبشهای مربوط به بحرانهای اقتصادی و سیاسی شرکت میکنند که شبیه جنبش گزی[۱] در ترکیه است. آنجا هم زنان و ال.جی.بی.تی نقش مهمی بازی کردند. در ایران هم فکر میکنم در جنبشهای اخیر زنان خیلی فعال و در خط مقدم هستند. اینکه آیا حرکت در ایران را از نزدیک دنبال میکنم، خیر چنین نیست اما خبرها را دنبال میکنم.
در آنکارا پیش از این جنبش فمینیستی فعالی وجود داشت که سازماندهی میشد. در آن زمان خیلی بهتر اتفاقات ایران را دنبال میکردیم. از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ جنبش بسیار فعالی در اینجا داشتیم. خب… بعد از آن با توجه به فشارهای حکومتی آن سازماندهی از هم پاشید. پیش از این، در اعتراضات خیابانی زیادی شرکت میکردیم. در اعتراض به هرچیزی به خیابان میآمدیم، اما الآن همان کار خیلی سخت شده است و وقتی سازماندهی وجود نداشته باشد تعقیب اخبار نه تنها دربارهی ایران بلکه دربارهی کشورهای اروپایی هم سخت میشود. ما یک انجمن فمینسیتی راه انداختیم به نام «ما فمینست هستیم» که وقتی از هم پاشید ما هم پراکنده شدیم. بعد هم هرکس دنبال کار خود رفت و از اکتیویسم فاصله گرفتیم. درواقع فضای امروز آنکارا هم در انفصال ما اثر داشت. وقتی انجمنمان را داشتیم بیشتر از اوضاع خبر میگرفتیم. اگر من اخبار را نمیخواندم، دوستم میخواند، اگر او نمیخواند، دیگری میخواند و به هم اطلاع میدادیم که مثلاً امروز در ایران فلان اتفاق افتاده بعد بحث میکردیم که چه میشود کرد و از این دست فعالیتها. مثلاً در سال ۲۰۰۹ بر سر یک زن سیاسی کرد در ایران به نام «زینب جلالیان» در آنکارا و در استانبول اعتراضات گسترده شکل دادیم. ۲۵ انجمن و نهاد در ترکیه برایش فعالیت کردند.
درباره تاریخ جنبش زنان در ایران میدانی؟
درباره تاریخ جنبش در ایران چیزی نخواندهام اما بر اساس فیلمهایی که در انجمن دیدیم فکر میکنم جنبش قدمتداری است.
از کجا این دانش را به دست آوردی؟
وقتی در اعتراض به زندانیان زن در ایران کار میکردیم این اطلاعات را جمع کردم. در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ ما اینجا رسانههای مستقل زیادی داشتیم که اخبار فعالان سیاسی ایران را هم کار میکردند. بعضی از اطلاعات را از آنها به دست آوردهام. حتی میدانم یک زن در ایران وزیر شده بود[۲] که خیلی برایم جالب بود. باور نمیکردم. آن زن هم حجاب از سر برداشت و هم برای آموزش زنان خیلی تلاش کرد. اینها به نظرم خیلی جالب و تعجبآور بود. تصویر ایران در ترکیه کشوری بسیار عقب مانده است که چیزی برای آموختن در آنجا وجود ندارد. من هم همینطور فکر میکردم تا زمانی که برای آزادی زینب فعالیت کردم. اینجا این تصور وجود دارد که جنبشی در ایران نیست، اگر هم باشد تاریخی ندارد. حال آنکه جنبش زنان در ایران سالها پیش شروع به کار کرده و بسیاری از زنان برایش هزینه پرداختهاند. حتی میتوانم بگویم جنبش زنان در ایران از همان زمانهایی آغاز شد که در دنیا حرکتهایی شکل گرفت و سابقهای طولانی دارد.
به نظرت اصلاً ضرورتی دارد که اینجا بدانند در ایران جنبشی هست یا نه؟
بله. برای اینکه اگر آنجا اتفاقی بیفتد از اینجا میتوان حمایت کرد و برعکس. اطلاع داشتن از حال هم به همبستگی بیشتر ختم میشود. منظورم این است که اگر از هم اطلاع داشته باشیم میتوانیم به هم یاری برسانیم. اگر چشم و گوشمان را ببندیم در خود فرو میرویم و ضعیف میشویم و همبستگی شکل نمیگیرد.
پس چرا هیچوقت ضرورت مطالعه درباره جنبش را حس نکردی؟
الآن شرایط طوری است که بیشتر تمرکزمان روی ترکیه است و اینکه در اینجا چطور مبارزه را پیش ببریم. از این گذشته، وقتی مطالعه درباره جنبش زنان را آغاز میکنیم – مثل وقتیکه من شروع کردم در دانشگاه فوق لیسانس مطالعات زنان بگیرم – بیشتر به تئوریهای فمینیستی میپردازیم تا اینکه درباره جنبش زنان در ایران اطلاعات کسب کنیم. موقعیتی نبود که بخواهم درباره ایران چیزی بخوانم. اطلاعاتی هم که کسب کردم به دلیل کار کردن در انجمنهای زنان است. درسی درباره جنبش فمینیسم در خاورمیانه هم نداشتیم. در عین حال، بهقدری سرعت اتفاقات در ترکیه بالاست که دائم باید به فکر چاره باشیم و آنقدر گرفتار میشویم که وقتی برای کنشهای جدید نمیماند و ناچار دائم حرکتهای واکنشی نشان میدهیم. مثلاً وقتی قانونی تغییر میکند درباره آن متنی یا نشریهای منتشر میکنیم. حرکات و تصمیماتمان بهروز شده است.
تصمیمات کوتاهمدت میگیریم و نمیتوانیم تصمیمات بلندمدت یا استراتژیک بگیریم. حرکتمان بیشتر امضا جمعکردن و بیانیه صادر کردن شده و انگار بیشتر از این نمیتوانیم کاری کنیم. از فعالیتهای تئوریک در زمینهی شناخت منطقه دور شدهایم و فعالیتمان محدود به واکنشهای روزانه شده است. آن دسته فعالیتها که به رشد شناخت و بهبود استراتژیهایمان میانجامد بسیار محدود شده است. مثلاً اگر امروز پنجاه زن را به دلیل مشارکت در جنبش چهارشنبههای سفید دستگیر کنند، ما فقط امضا جمع میکنیم یا بیانیه میدهیم، اما هیچوقت به صورت بنیادی درباره این جنبش در ایران مطالعه نمیکنیم. ما جنبشی هستیم که در خود فرورفتهایم. البته این بیعملی در کار تئوریک و منسجم محدود به ایران نمیشود و درباره کشورهای دیگر منطقه و جهان هم صدق میکند. چهارشنبههای سفید حرکت قدرتبخشی است اما فعالیت ما درباره آن محدود به واکنشهای سریع شده است، نه کار منسجم. در حال حاضر جنبش فمینیستی در ترکیه بسیار ضعیفند. چند سالی است که خیلی ضعیف شدهاند. هم فمینیستهای مسلمان و هم فمینیستهای سکولار بسیار ضعیف شدهاند. بهطور کلی پس از جنبش «گزی» تمام جنبشها و بخشهای گوناگون جنبشها در خود فرو رفتهاند و همگی تحت سرکوب هستیم. البته علیرغم تمام اینها، جنبش زنان از جمله جنبشهایی است که هنوز به خیابانها میآیند و اعتراضات اجتماعی خود را ادامه میدهند. یعنی علیرغم همه این مشکلات، جنبش زنان در شرایط خوبی است اما مثل سابق نیست. چون نمیتوانیم مثل سابق دور هم جمع شویم و انجمنها و جمعهایمان را داشته باشیم، انجام کارهای تحقیقاتی بسیار سخت شده است.
به نظرت چه درد مشترکی داریم؟
طی ده سال اخیر حزب آ.ک.پ[۳] بیشتر به سمت اسلامی شدن پیش رفت و مسائل مشترک ما بیشتر شد؛ مثلاً کاهش یافتن فرصتهای شغلی برای زنان. این را هم بگویم، درست است در ترکیه هیچ وقت حجاب زنان مثل ایران اجباری نشد اما برعکس این اتفاق رخ داد و هر دوی اینها به نظرم آزادی زنان را هدف گرفته است. حق تحصیل، اجازه سقطجنین، برابری حقوق برای کار مشابه و مواردی از این دست هنوز هم در ترکیه محل بحث و مناظره است. اما مهمترین مسئله، مسئله خشونت علیه زنان است که هر روز با موارد جدیدی روبهرو میشویم. بله، اینجا قوانینی برای مقابله هست اما اجرایی نمیشود و موارد بیشماری جنایت علیه حقوق زنان اتفاق میافتد. در ایران هم خشونت علیه زنان زیاد است اما به خاطر حکومت دینی، قوانین هم از زنان حمایت نمیکنند.
چطور تغییرات دولت روی زندگی زنان تأثیر گذاشته؟
مثلاً سقط جنین ممنوع شد. اول گفتند آن را ممنوع نخواهند کرد. اما آرام آرام ممنوع شد و بعضی بیمارستانها از انجام دادن سقطجنین خودداری میکنند، حتی اگر زن حامله پیش از هشت هفته یا ده هفته مراجعه کند.
یا مثلاً پیش از توافق استانبول با تلاشهای بسیار فعالان حقوق زن قوانینی به نفع زنان تصویب شد. حالا با این بهانه که این قوانین سبب سست شدن پایههای خانواده میشود تلاشهای بسیاری میشود تا کمکم این قوانین را تغییر دهند. در حال حاضر هر روز و در زندگی روزمره، خشونت علیه زنان را میتوان حس کرد. من خودم این خشونت را حس میکنم. طبقه متوسط بودن، تحصیل کرده بودن، صاحب شغل بودن این شرایط را تغییر نمیدهد. حتی من الآن از اینکه ساعاتی به بعد بیرون از خانه باشم وحشت دارم. پیش از این مردان از برخورد نادرست با زنان تحصیلکرده و طبقه متوسط هراس داشتند چون میگفتند شکایت میکنند اما در حال حاضر دیگر چنین فضایی وجود ندارد. حتی برعکس شده است. به نوعی احساس نفرت از زنانی مثل خودم را در جامعه حس میکنم.
در نتیجه به نظرم مسائل مشترک بسیاری است که میتوانیم بر سرشان با هم صحبت کنیم. به خصوص این اشتراکات در سالهای اخیر بیشتر هم شده است.
نظرت درباره فمینیستهای مسلمان چیست؟
نمیدانم. هیچ وقت با آنها صحبت نکردم. البته در جنبش گزی همه با هم بودیم. در بین فمینیستهای مسلمان در آنکارا Başkent Kadın Platformu[4] بود که زمانی بسیار فعال بود. میتوانم به دو یا سه نام اشاره کنم که از نظر من خواستههای فمینیستی را پیگیری میکردند، مثلاً هدایت. اما اینکه تا چه حد خواستههایمان شبیه هم است، نمیدانم. بر فرض برای من حق سقط جنین بسیار مهم است اما اینکه این حق تا چه اندازه برای آنها مهم باشد، نمیدانم. چون باورهای مذهبی برای آنها مهم است و نمیدانم تا چه حد حق سقطجنین را یک حق بدانند. برین سونمز درباره مسائل مختلفی در حوزه زنان نوشته است اما من تا به حال ندیدهام درباره حق سقطجنین چیزی بنویسد. مثلاً درباره حقوق کودکان بسیار نوشته است. اما درباره سقطجنین ندیدهام چیزی بنویسد.
ما خواستههای متفاوتی داریم و نمیتوانیم نماینده یکدیگر باشیم. یا مثلاً هیچوقت مسئله دفاع از حق حجاب اولویت اول فمینیستهای سکولار نشد. اولویتهای ما مقابله با خشونت خانگی بود. از چنین تفاوتی حرف میزنم. اولویتهایمان بسیار متفاوت است. مثلاً زمانی که قانون ممنوعیت مشروبات الکلی آمد کمکم تغییراتی اینچنین ایجاد شد. نمیدانم این ممنوعیت چقدر زندگی فمینیستهای مسلمان را تحت تأثیر بگذارد اما سبک زندگی من را مستقیماً هدف قرار میدهد و برای من مسئله مهمی است. مثلاً اگر زنی با حالت مستی سوار مینیبوس شود چه بر سرش ممکن است بیاید؟ یا حرفهای نمایندگان دولت درباره پوشش زنان یا اینکه «زن حامله در خیابان چه کار دارد» و چنین موضعگیریهایی زندگی روزمره زنان را در سالهای اخیر بسیار تحت تأثیر قرار داده است.
چنین صحبتهایی روی زندگی روزمره انسانها تأثیر دارد. مردی اگر در مینیبوس زن حامله یا زنی با پوشش باز یا در حالت نیمهمست ببیند ممکن است به او صدمه بزند. آن مرد ممکن است بازداشت شود اما آزاد میشود. بله، در قانون هست اما اخیراً اجرایی نمیشود. در نتیجه خشونت ادامه پیدا میکند. سکولارها و لائیکها در حال حاضر در ترکیه کسانی را که روسری سر میکنند طرفدار آ.ک.پ. میشمارند. این دوگانهها شدت یافته است.
این دوگانهها ما را هم تحت تأثیر قرار داده است. ما سابق بر این گاهی در تظاهرات همدیگر را میدیدیم. الآن که آن تظاهرات هم کم شده اصلاً با هم در ارتباط نیستیم.
Ankara Kadın Platformu [5] هنوز هم فعال است. در گذشته وقتی قوانینی علیه زنان تصویب میشد یا موارد دیگر پیش میآمد، پلت فرم زنان آنکارا مثل یک محفل بود؛ هرکس میتوانست برود و این مسائل را نقد و بررسی کند. اما در حال حاضر آنجا هم دیگر چندان فعال نیست. دیگر زنان فعال آنجا رفتوآمد ندارند. اعضای پلت فرم زنان پایتخت هم دیگر آنجا نمیروند.
ما اینجا هم پلتفرم زنان پایتخت داریم هم پلتفرم زنان آنکارا. اولی را فمینیستهای مسلمان پایهگذاری کردهاند، دومی را زنان سکولار اداره میکنند. هر دو پلتفرم وجود دارند و نمیتوانند زیر مجموعه هم شوند. در پلتفرم آنکارا زنان چپ و فمینیست رفتوآمد دارند که در واقع فضایش بسیار متفاوت از فضای پلتفرم زنان پایتخت است. اما در زمانهای معینی برای برگزاری یک برنامه دور هم جمع میشوند. من تمام این نشستها را میروم. اخیراً نشستی برگزار نشده است. حداقل در آن فضاها زنان یکدیگر را میدیدند و خبر رد و بدل میشد، که در حال حاضر آن هم نیست. آخرین اعتراضی که پس از مرگ امینه بلوط[۶] در پارک قو شکل گرفت تعداد زیادی زن محجبه آمد. اما آنقدر فضا دوگانه شده است که در آنجا یک زن سکولار میتوانست برگردد و بگوید شما اینجا چه کار دارید. این قتل از سر سیاستهایی رخ داد که حکومت پیاده میکند و شما حامی این حکومت هستید. برای مثال زنان نزدیک به حزب جمهوریخواه ترکیه ممکن بود چنین برخوردی بکنند.
ارجاعات:
[۱] جنبش اعتراضی گزی از ۲۸ می ۲۰۱۳ تا ژوئن ۲۰۱۳ به طول انجامید. جنبش با اعتراض به بریدن درختان شهری جهت ساخت یک مرکز خرید شروع شد اما دامنهاش تمام کشور را فرا گرفت. دولت نهایتاً جنبش را سرکوب کرد. پس از سرکوب جنبش، بسیاری از دفاتر گروههای مختلف، انجمنها و مجلات مجبور به تعطیلی شدند.
[۲]- اشاره وی به فرخرو پارسا اولین وزیر زن در حکومت پهلوی بود. وی از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۴ وزیر آموزش و پرورش ایران بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷، وی در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست صادق خلخالی بعد از نه جلسه محاکمه مفسد فیالارض شناخته و به اعدام محکوم و ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ تیرباران شد.
[۳] مخفف حزب عدالت و توسعه به زبان ترکی. حزب عدالت و توسعه یکی از احزاب قدرتمند ترکیه است و رجب طیب اردوغان هم از این حزب وارد کارزار انتخاباتی شده و میشود.
[۴] پلتفرم زنان پایتخت
[۵] پلت فرم زنان آنکارا
[۶] امینه بلوط مردادماه ۱۳۹۸ در یک کافه توسط همسر سابقش با چاقو به قتل رسید. این اتفاقی در حال رخ داد که دختربچه امینه و همسر سابقش شاهد این ماجرا بود.