معرفی کتاب نظریه فمینیستی

0
54

بیدارزنی: کتاب نظریه فمینیستی ازجوزفین دانون اثری تاریخی و مستند است. به این معنا که نویسنده با تمرکز بر فمینیسم در آمریکا دربازه زمانی قرن نوزدهم تا قرن بیست و یکم، با استفاده و بهره برداری از مجموعه‌ای جامع از منابع شامل کتب، مقالات، نوشته‌ها یا دست نویس‌ها، منشورها، سخنرانی‌ها و … به بررسی و تحلیل نظریات فمنیستی پرداخته است.

کتاب، شامل هشت فصل است که به ترتیب از فمینیسم لیبرال آغاز و بعد از بررسی فمینیسم فرهنگی قرن نوزدهم، فمینیسم و مارکسیسم، فمینیسم و فرویدیسم، فمینیسم و اگزیستانسیالیسم، رادیکال فمینیسم، دیدگاه اخلاقی فمینیسم فرهنگی قرن بیستم در نهایت با فمینیسم قرن بیست و یکم  به پایان می‌رسد. نویسنده در هر فصل ابتدا تفکر و ایدئولوژی فلسفی و سیاسی حاکم بر دوره مورد بررسی را در حوزه فمینیسم تشریح و تحلیل نموده است و سپس با تمرکز بر فعالیت‌ها و جنبش‌های  صورت پذیرفته به ارائه و بررسی نظرات، آراء و آثار فمینیست‌های هر دوره پرداخته است. ویژگی دیگر کتاب نقل قول‌های فراوانی است که در تمامی صفحات مشاهده می‌شود و این امر به اعتبار اثر چه از نظر تاریخی و چه استنادی  افزوده است.

جوزفین دانون به دلیل ویژگی‌هایی که برای فمینیسم موج دوم قائل است از جمله اینکه اظهار می‌دارد: «فمنیست‌های موج دوم فقط نظریه پردازی نکردند بلکه نهادسازی هم کرده‌اند…» و به دلیل تاکیدش بر ارزشگذاری یا به عبارت بهتر پرداختن به حوزه خصوصی و ویژگی‌های آن کمتر با فمینیسم لیبرالیسم و بیشتر با فمینیسم فرهنگی هم سو است. ممکن است تاریخ فمینیسم را بتوان با تقسیم بندی‌های دیگر و یا در ابعاد دیگر بررسی کرد اما کتاب نظریه فمنیستی جوزفین دانون نه تنها  خواننده را با تاریخ فمینیست و فراز و نشیب جنبش‌های فمینیستی آشنا می‌کند بلکه خواننده به فهرستی از منابع متنوع و کارآمد از کتب، مقالات و سایر آثار ارزشمند در حوزه فمینیست دست می‌یابد.

مطالعه تاریخ فمینیسم جوزفین دانون این درک را ایجاد می‌کند که علی رغم اینکه جنبش‌های زنان بر موج‌های گوناگونی از نظر فلسفی و سیاسی بار شد و همچنین علیرغم تنوع نظریات موجود، در نهایت جنبش فمینیسم در طول تاریخ انسجام و یکپارچگی خود را هم در وسیله و هم در هدف حفظ کرده است. چرا که به تعبیر نویسنده: «فمینیسم یک تعبیر سیاسی از شرایط زن بودن است و بر شناختن آن شرایط به عنوان مبنایی برای هویت سیاسی اصرار می ورزد.» بنابراین رسالت تفکر فمینیستی این است که با درک و شناسایی تمامی ساختارهای ستم، اضطرابی مطلوب و سازنده را برای زنان ایجاد کند تا از موجودیت واقعی خود به عنوان یک انسان کامل، آزاد و مستقل آگاهی یابند.

این امر در قدم اول مستلزم شناسایی و احراز همه فاکتورهایی است که زن را در بستر تاریخ و جغرافیای خود به عنوان دیگری یا جنس دوم قلمداد و بازتعریف می‌کند. با ارجاع به آموزه‌های مکتسبه از فمینیسم مارکسیسم و فمینیسم اگزیستانسیالیسم می‌توان با جرات گفت رهایی زنان طی فرایندی انقلابی که به صورت توامان آموزش و پراکسیس را در بردارد با بازتعریف روزمرگی محقق می‌شود.

مطالعه کتاب دانون این درک را نیز ایجاد می‌کند که از میان دوره‌های فمینیستی هشتگانه نام برده شده، فمینیست‌های اگزیستانسیالیسم با تاکید بر شناسایی و احراز دیگری بودن زنان در چشم اندازهای مختلف بار علمی و استدلالی بیشتری را متقبل شدند. این جرگه از فمینیست‌ها که از جمله آنها دوبوار است با استفاده از دیالکتیک و تعریف امر منفی و با تکیه بر نظریات فیلسوفانی چون هگل، هایدگر و سارتر تحلیل‌هایی را رقم زدند که توسط آنها به تعریف دیگری بودن زن به صورت کلی و جامع پرداختند. می‌توان گفت روش آنها در تشخیص امر دیگری شدگی بسیار کارآمد و موفق بود و آثار بزرگی از فمینیست‌های این دوره بر جای مانده است.

با الهام از نظریات مندرج در بخش‌های فمینیسم مارکسیسم و فمینیسم رادیکال و همچنین بحث‌های آنارشیستی باید گفت که اختلاف بین زنان و مردان و تمام تبعیض‌های ساختاری و سیستماتیک موجود و اعمال شده در طول تاریخ باعث شده تا زنان به عنوان یک طبقه در فرودست قرار بگیرند و یا مرتب بازتعریف شوند به تعبیر فایرستون: «آنچه ما نیاز به فهمش داریم این است که چگونه جنس، (یک واقعیت زیستی) به جنسیت(یک پدیده اجتماعی) تبدیل می شود.» بنابراین برای برون رفت از طبقه فرودست تمامی زنان مسئولیتی انقلابی دارند که ضروری است آنرا در روزمره خود اعمال کنند. اتکینسون (از جمله نظریه پردازان رادیکال فمینیست) در تزی که به عنوان تئوری مسئولیت فردی ارائه می‌دهد می‌گوید: «انقلابی کسی است که به گونه‌ای عمل کند که فکر می‌کند هر کس در یک جامعه خوب و عادلانه باید عمل کند.»

در نهایت می‌توان ادعا کرد که کتاب جوزفین دانون یکی از مهمترین آثار موجود در زمینه نظریه فمنیسیتی است. ضمن اینکه با پرداختن به جریانات فمینیستی حاکم بر قرن حاضر مباحث جدیدی همچون فمینیسم چند فرهنگی، فمینیسم پست مدرنیسم و اکوفمینیسم را شناسایی و معرفی کرده است.