بیدارزنی: تابستان ۱۹۵۵، لیلانی مویر-اومالی تقریباً یازدهساله بود که مادرش او را در پلههای مدرسه آموزشی ایالتی مخصوص معلولان ذهنی[۱] در شهر رد دیر (از ایالت آلبرتا در کانادا) ترک کرد. او در طول دوران جوانی توسط مادری که هرگز دختر نمیخواست مورد بیمهری و غفلت بود.
مویر-اومالی ده سال را در موسسهای گذراند که چند سال قبل از مرخص شدن، با یک آزمایش هوش، او را کمعقل تشخیص داده بودند. هیئتمدیره اصلاح نژادی ایالت آلبرتا او را «خطری برای انتقال معلولیت یا ناتوانی ذهنی، همچنین محجور از والدین باهوش» دانست.
هنگامی که مویر-اومالی ازدواج کرد و فهمید مشکل باروری دارد، در مراجعه به پزشک متوجه شد که در دوران نوجوانی عقیم شده است و دیگر نمیتواند فرزندان خود را داشته باشد.
زن جوان عمل جراحیاش را هنگامی که در مدرسه آموزشی ایالتی زندگی میکرد به یاد میآورد، به او گفته بودند آپاندیسش را برداشتهاند.
مویر-اومالی سی سال پس از آنکه درهای مدرسه را پشت سر خود بسته بود، موفق شد از دولت آلبرتا به دلیل عقیمسازی ناخواسته و خسارتهای وارده شکایت کند. قاضی پرونده این عمل را یک «عقیمسازی غیرقانونی، توهینآمیز و ظالمانه» نامید و به این ترتیب اومالی توانست با این شکایت به چنین سیستم عقیمسازی [در محل زندگی خود] پایان دهد. این پرونده نشان داد که حدود ۳۰۰۰ آلبرتایی بین سالهای ۱۹۲۸ و ۱۹۷۲ تحت قانون پیشگیری از تولیدمثل «معلولین ذهنی» عقیمسازی شده بودند.
مویر-اومالی بقیه عمر خود را تا هنگام مرگ در سن ۷۲ سالگی در سال ۲۰۱۶، صرف دفاع از حقوق ناتوانان و ارتقا آگاهی درباره مشکلات بازماندگان سیاستهای اصلاح نژادی در آلبرتا کرد.
عقیمسازی در دیکشنری پزشکی موزبی به عنوان «فرایند یا اقدامی که فرد را از باروری جنسی ناتوان کند» تعریف شده است. عقیمسازی اجباری هنگامی اتفاق میافتد که فرد از عمل امتناع کند، یا از آن آگاهی نداشته باشد، یا فرصتی برای ارائه رضایت آگاهانه به او داده نشود.
به گفته کاتالینا دونداس گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره حقوق ناتوانان، هنوز هم دختران و زنان جوان دارای ناتوانی، عقیم میشوند. تخمین زده میشود یک میلیارد نفر با ناتوانی زندگی میکنند و در سراسر جهان مشکلات اجتماعی زیادی را تجربه میکنند. دونداس اظهار داشت: ناتوانی در بین زنان شیوع بیشتری نسبت به مردان دارد و تقاطع سن، ناتوانی و جنسیت موجب تشدید اشکال تبعیض و نقض حقوق بشر علیه دختران و زنان جوان دارای ناتوانی میشود.
دونداس در گزارش خود نوشت: «دختران و زنان جوان دارای ناتوانی به دلایل مختلف از جمله اصلاح نژادی، مدیریت قاعدگی و پیشگیری از بارداری به طور نامناسبی در معرض عقیمسازی اجباری و غیرارادی قرار میگیرند.» «مطالعات نشان میدهد که عقیمسازی زنان و دختران دارای ناتوانی همچنان رواج دارد و تا سه برابر بیشتر از نرخ آن در جمعیت عمومی است».
با وجود آنکه سازمان ملل عقیمسازی اجباری افراد دارای ناتوانی را به عنوان شکنجه به رسمیت شناخته است؛ نظامهای حقوقی در بسیاری از کشورها به قاضیان، متخصصان مراقبتهای بهداشتی، اعضای خانواده و سرپرستان اجازه میدهند که با عقیمسازی افراد دارای ناتوانی از طرف آنها و «برای منافع خودشان»، موافقت کنند.
دونداس همچنین خاطرنشان کرد که والدین و متخصصان سلامت معمولاً برای پیشگیری از بارداری برای کنترل قاعدگی استفاده میکنند. به دختران و زنان دارای ناتوانی آمپولهایی تزریق میشود یا دستگاهی (آیدی) داخل رحمشان برای پیشگیری از بارداری گذاشته میشود که برای خانوادهها و سرپرستان بار کمتری دارد.
سایر روشهای نگرانکننده شامل عملهای جراحی مانند هیسترکتومی[۲] است که با توجیه رهایی دختران و زنان دارای ناتوانی از درد و ناراحتی عادات ماهانه انجام میشود با این فرض که نمیتوانند همچون دختران و زنان بدون ناتوانی از پس آن برآیند. همچنین درمانهای استروژن به طور فزایندهای برای بازماندن رشد و وزن دختران انجام میشود و مانع ورود آنها به مرحله بلوغ میشود.
دونداس نوشت: «این شیوهها نقض آشکار حقوق بشر است که بسیار فراتر از اخلاق مراقبت و بچهوار رفتار کردن با فرد است. آنها منافع مراقبان را به ضرر و انکار کرامت و تمامیت فرد در اولویت قرار میدهند».
به بیان گزارشگر، این شیوهها معمولاً به عنوان اقدامی پیشگیرانه علیه آسیبپذیری ناشی از سوء استفاده جنسی انجام میشود، با این سفسطه که عقیمسازی به دختران و زنان جوان دارای ناتوانی -که به عنوان «والدین نامناسب» تصور میشوند- کمک میکند کیفیت زندگی خود را بدون «بار مسئولیت» بارداری ارتقا دهند.
وی گفت: «عقیمسازی نه آنها را در برابر آزار یا خشونت جنسی محافظت میکند و نه تعهد دولت را برای محافظت از آنها در برابر چنین سوءاستفادههایی برطرف میکند.» «عقیمسازی اجباری روشی غیرقابل قبول است که عواقب مادامالعمر بر سلامت جسمی و روانی دختران و زنان جوان دارای ناتوانی دارد که باید فوراً از بین بروند و جرمانگاری شوند».
توصیه دونداس به دولتها طراحی یک سری آموزشهای فراگیر جنسی و خدمات سلامت است که در دسترس دختران و زنان جوان دارای ناتوانی باشد. وی همچنین آنها را به راهاندازی کمپینهای ارتقا آگاهی برای تغییر نگرش جامعه نسبت به سلامت جنسی و باروری دختران و زنان جوان دارای ناتوانی و پایان دادن به همهی انواع خشونت علیه آنها ترغیب کرد.
دونداس تأکید کرد: «دختران و زنان جوان دارای ناتوانی قادر به تشخیص هویت خود و تحقق پتانسیل کامل خود هستند تنها در صورتی که نیازهایشان برآورده شود و احساس امنیت کنند».
منبع: حقوق بشر سازمان ملل، ۳ نوامبر ۲۰۱۷
[۱] The Provincial Training School for Mental Defectives (PTS)
این مرکز بین سالهای ۱۹۲۳ و ۱۹۷۷ فعال بود و به خانه دیر هم شناخته میشد.
[۲] هیسترکتومی یا زهدانبرداری به عمل جراحی میگویند که در آن رحم را برمیدارند. این عمل رایجترین عملی است که توسط پزشک زنان و به دو صورت کامل (تنه، فوندوس و گردن رحم) یا جزئی (گردن رحم را برنمیدارند) انجام میشود. پس از برداشتن رحم، زن توانایی بچهدار شدن را از دست میدهد (همچنین برداشتن لولههای فالوپ و تخمدان). اگر این عمل قبل از شروع یائسگی انجام شود ممکن است یائسگی زودتر رخ دهد و در صورتی که لولههای فالوپ یا تخمدان نیز همراه با رحم خارج شوند فرد وارد دورهٔ یائسگی میشود (ریچارد دریک، آدام میچل، وین وگل، ۱۳۸۸). هیسترکتومی همچون دیگر عملهای جراحی خطرات حین عمل و تأثیرات پس از عمل طولانی در پی دارد. به همین دلیل جراحی وقتی پیشنهاد میشود که روش دیگری برای درمان باقی نباشد.