گسترش کارزارهای زنان؛ راهبردها و شیوه‌های عمل

سارا صحرانوردفرد

0
17

بیدارزنی: جنبش زنان ایران به رغم انشعاب‌ها با محوریت‌های مختلف نظری، راهبردی و مطالباتی یک واحد است. سرمایه جنبش زنان ایران کنشگرانی اند که چه مستقل (فردی) چه وابسته به جمع، به لحاظ نظری و عملی آن را پیش می‌برند. از میان این کنشگران، عده‌ای به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند. کنشگران خارج از ایران با انگیزه‌ها و اولویت‌های مختلف چه راهبردها و روش‌هایی برای پیش بردن موتور جنبش زنان در ایران دارند و با امتیاز ارتباطاتی که با فمینیسم جهانی دارند، با چه ابداعاتی به گسترش کارزارهای زنان یاری می‌رسانند؟ با وجود محدودیت‌های مکانی و امنیتی، آن‌ها چگونه به بدنه جنبش در داخل راه پیدا می‌کنند و بر آن اثر می‌گذارند؟

تشکیل کارزارها و پیشبرد آن‌ها شاید مؤثرترین و عملی‌ترین راه برای حفظ پویایی جنبش زنان و با سرعت نزدیک شدن به مطالبات در سطوح مختلف است،‌‌ هرچند که در ادامه روشن خواهد شد که دیدگاه‌ها از مقوله کارزار سراسر مثبت نیستند. اینکه چطور باید کارزاری تشکیل داد که بتوان بیشترین افراد را به آن جذب کرد، کارزار را گسترش داد و از آن بیشترین امتیازات را گرفت، مستلزم به کارگیری راهبردها و شیوه‌های عمل مؤثر است. در واقع، کارزار در سطح ملی باید برنامه‌ریزی راهبردی (استراتژیک) داشته باشد و برای مناطق مختلف، متناسب با فرهنگ و سنت آن مناطق برنامه‌ریزی عملیاتی و تاکتیکی داشته باشد. راهبرد یا استراتژی از فرمول معینی پیروی نمی‌کند، بلکه به نسبت اینکه به چه چیزی می‌خواهیم برسیم باید ابتکار عمل به خرج بدهیم و آن را خلق کنیم. به علاوه، مخاطبان ما گوش می‌دهند که ببینند پیام ما چیست. پس از آن، باید روشن باشد که چه کاری را و چگونه انجام می‌دهیم. و شیوه‌های عمل (تاکتیک‌ها) زمانی مؤثرند که به‌صورت متوالی استفاده شوند و همواره یکدیگر را تقویت کنند.

شانسی که در جنبش زنان نسبت به جنبش‌های اجتماعی دیگر وجود دارد هویت مشترک زنان است. آن‌ها تجارب و دردهای مشترک زیادی دارند. تجارب مشترک زنان به‌قدری به آن‌ها هویت مشترک می‌دهد که حتی سطح کنش فردی آن‌ها را نیز ناخودآگاه به هم نزدیک می‌کند. تجربه مشترکی که هرکدام از زنان به تنهایی در خانه‌های خود دارند، نوعی آگاهی نهفته را در آن‌ها ایجاد کرده است. این آگاهی «در خود» است و به اشکال مختلف فردی بروز می‌کند. تنها زمانی برای تک‌تک زنانی که در خانه به سر می‌برند آگاهی «برای خود» شکل می‌گیرد و این آگاهی و پتانسیل نهفته صورت جمعی به خود می‌گیرد که آن‌ها از تجارب یکدیگر آگاه شوند. (جواهری، ۱۳۸۶: ۹)

برای رسیدن به نتایج مطلوب در این خصوص، علاوه بر مطالعات اسنادی، تحلیل محتوای کیفی از نتیجه مصاحبه با تعدادی از کنشگران خارج از کشور بسیار راهگشا بود. در تحلیل محتوای کیفی مثل روش کمّی به توصیف عینی و نظام‌مند داده‌ها نمی‌پردازیم، بلکه استنباط و قضاوت خود را به کار می‌گیریم و محتوای پنهان یک پیام ارتباطی را توصیف و تفسیر می‌کنیم.

عینیت (objectivity) در پژوهش کمّی مفهومی علمی دارد، یعنی مجموعه‌ای از زنجیره‌های علیت؛ اما در پژوهش کیفی به‌جای واژه عینیت از خنثی بودن یعنی عاری بودن از سوگیری در روند یا نتایج پژوهش سخن گفته می‌شود. تأیید پذیری در پژوهش کیفی ممکن است عینی یا ذهنی باشد و هیچ قانون و دستورالعملی نمی‌تواند حقیقتی را محدود کند که بدون تحریف، بیان و بررسی می‌شود. (ادیب حاج باقری، ۱۳۸۵: ۶۲)

پژوهشگر کیفی درصدد شناخت پدیده، رفتار و تجربه از منظر شرکت‌کنندگان در تحقیق است. او خود نیز به تعدد واقعیت (multiple reality) اعتقاد داشته، اصراری به تثبیت و تعمیم نتایج ندارد. هر فردی که انتخاب می‌شود به جهان دیدگاهی دارد و هر تجربه‌ای که بررسی می‌شود ذره‌ای تجربه منحصر به فرد از دنیایی تجربه است و بنابراین قابلیت تعمیم ندارد. (همان)

یافته‌های پیش‌رو از تجربه کنشگری‌ خودم، مقالات دیگر کنشگران از تجربه کاری‌شان در کارزارها، معدود مقالات و کتاب‌های مرتبط، و در آخر نتیجه مصاحبه و مکاتبات کتبی با چهار کنشگر ایرانی خارج از کشور به دست آمده است. در رابطه با روش انتخاب مصاحبه‌شوندگان طی نمونه‌گیری در پژوهش باید بگویم که همه این افراد کنشگران ایرانی فمینیستی‌اند که در خارج از ایران علاوه بر تجربه فعالیت‌های میدانی در حوزه زنان، شخصیت‌هایی آکادمیک و علمی دارند. هدف از پرداختن به چنین موضوعی یافتن ضعف‌های کارزارها در ایران و برطرف کردنشان به‌علاوه تقویت قوت‌ها به صورت عملی است.

فمینیست‌های ایرانی فارغ از گرایش فکری، سیاسی و اجتماعی‌شان برای نیفتادن در ورطه بی‌عملی و انفعال مدنی، چاره‌ای ندارند جز اینکه در درون نظام، دریچه‌هایی را به روی خود و البته در نهایت به روی زنان از هر قشر و طیف باز کنند و ابایی ندارند از اینکه برای رفع پی‌درپی محدودیت‌ها با هر گروهی که بتواند کورسویی را روشن کند، وارد گفت‌وگو بشوند.

نسبت جنبش و کارزار

جنبش زنان اعم و گسترده‌تر از کارزارهای زنان است. جنبش با سازماندهی اجتماعی و شبکه‌سازی رشد می‌کند و کارزارهای زنان گروه‌های مختلف زنان را حول مرکزیت جنبش متصل نگه می‌دارند. کارزارها بر پایه اجتماعات و گروه‌های مختلف در جنبش بنا می‌شوند و خود هویت‌های جمعی و سپس شبکه‌ها را در میان گروه‌ها و افرادی که بنیان‌گذار کارزارهای بعدی‌اند، ایجاد می‌کنند. حد مطلوب برای جنبش زنان این است که یک شبکه گسترده سازمان‌یافته داشته باشد.

در غیاب کارزارهای شناخته شده، اجتماعات و گروه‌ها می‌توانند مدت‌ها پابرجا بمانند، درحالی که به آرامی به اهدافشان نزدیک می‌شوند. با این حال جامعه‌ای که در معرض هیچ اعتراضی قرار نمی‌گیرد و در آن کارزاری شکل نمی‌گیرد، به‌احتمال زیاد تبدیل به خرده‌فرهنگی می‌شود که ارتباطات جنبشی خود را از دست داده است. نظریه‌پردازان جنبش‌های اجتماعی کارزارها را با این ویژگی‌ها تعریف می‌کنند: برنامه‌ای دارای محدودیت زمانی و به‌طور راهبردی (استراتژیک) مرتبط با مجموعه‌ای از رویدادها و تعاملات مرتبط با اهداف مشترک.(Staggenborg and Lecomte: ۱۶۴)

ریچارد رورتی کارزار را این‌گونه تعریف می‌کند: تلاشی جمعی با محدودیت زمانی که چه شکست بخورد چه پیروز شود، به رسمیت شناخته می‌شود. در مقابل، جنبش را نمی‌توان پیروز یا شکست خورده دانست؛ چون بیش از حد بزرگ است که بتوان حکمی قطعی از پیروزی یا شکست آن داد. چارلز تیلی کارزار  را عنصر مهم و تأثیرگذار اجتماعی می‌داند که «فراتر از هر رویداد فردی» گسترش می‌یابد و مطالبه گران و اعضا‌ء آن را به اهدافشان پیوند می‌دهد. او استدلال می‌کند که کارزارها بر کارزارهای بعدی اثر می‌گذارند با ایجاد دگرگونی در آن‌ها و ایجاد فرصت‌های سیاسی و مدل‌هایی با عملکردهای متضاد و ارتباط با کنشگران بالقوه (ناشناخته)؛ بنابراین کارزارها انرژی‌های پراکنده جنبش‌اند. (ibid)

دامنه تأثیر کارزارها

تشکیل کارزارها چقدر در دستیابی جنبش زنان به مطالباتش مؤثر است؟ جنبش زنان ایران به کدام دسته از مطالباتش از طریق کارزارها دست پیدا می‌کند؟

کارزارها نقش‌های جدیدی را برای اعضا‌ء تعریف می‌کنند؛ حامیان پیشین و غیرفعال جنبش را بسیج می‌کنند و تعهدات فردی و جمعی به ایجاد وحدت را در جنبش تقویت می‌کنند. یکی از روش‌هایی که کارزارها به کار می‌برند تا تعهدات فردی را به تعهد جمعی به جنبش برسانند، گسترش رهبری و نقش‌های سازمانی در جنبش است که فضا را برای حضور افراد بیشتر باز می‌کند تا فعالیت کنند.

کارزارها می‌توانند اثرات مثبت یا منفی، کوتاه‌مدت یا بلندمدت بر اجتماعات جنبش، کارزارهای بعدی و سیاست‌های عمومی بگذارند حتی زمانی که موفق در دستیابی به اهدافشان نمی‌شوند. کارزارها می‌توانند به ایجاد بسیج‌هایی در آینده کمک کنند با خلق روابط در جنبش اجتماعی، ارائه رهبران، ایجاد ائتلاف‌های جدید و معرفی مسائل، چارچوب‌ها و اقداماتی برای استفاده کارزارهای بعدی. اما کارزارها همچنین می‌توانند میان گروه‌ها مناقشاتی ایجاد کنند، در اجتماعات جنبش میثاق‌ها را بشکنند و انرژی کنشگران را بدون ایجاد ائتلاف‌های ماندگار یا دستاوردهای ملموس تحلیل ببرند.

هم همبستگی و هم اختلافات درونی ایجادشده در ائتلاف‌ها می‌توانند از کارزاری به کارزار دیگر منتقل شوند و نتایج (دستاوردهای) کارزارهای خاص می‌توانند بر جهش کلی جنبش تأثیر بگذارند. ممکن است تزاحم هایی بین اهداف کارزارها (که مقطعی‌اند) و اهداف جنبش گسترده‌تر وجود داشته باشد. هم‌سودها و هم زیان‌های کوتاه‌مدت می‌توانند سرعت رسیدن به اهداف بلندمدت را کاهش دهند. (ibid: ۱۹۹)

با نگاه به تاریخچه کارزارها در جهان شاید بتوان نشان داد که آن‌ها با چه سازوکاری عمل می‌کردند و چقدر موفق بوده‌اند. ازآنجایی‌که بسیاری از مطالبات زنان در قالب کارزارها مطرح می‌شده و به نتیجه هم می‌رسیده‌اند، می‌شود گفت در ایران هم این شیوه می‌تواند مؤثر باشد؛ هرچند اینجا سابقه‌ای طولانی ندارد.

اگر به تاریخچه کمپین‌های سنتی نگاه کنیم و آن‌ها را به جنبش زنان ارتباط بدهیم، در اواخر قرن ۱۹ و با شروع قرن بیستم، کمپین‌های ضد جنگی شکل می‌گرفتند و بخش عظیمی از زنان مطالباتشان را در آن‌ها مطرح می‌کردند. همین کارزارها را (غالباً در انگلیس، فرانسه و آمریکا) می‌شود بنیان‌گذار کارزارهای نوین امروزی دانست. بسیاری از مطالبات از بحث رأی گرفته تا سایر حقوق مدنی موجود را همین کارزارها به ثمر رساندند. نمونه اخیرش هم کارزار قانونی حق سقط‌جنین در ایرلند بود. ازاین‌رو، کارزارها در سازوکاری دموکراتیک پیشینه موفقی داشته‌اند. (احمدی)

تاریخ فمینیسم نمونه‌های ایجاد این همبستگی‌ها و همدلی‌ها را که به هویت‌های جمعی منتهی شده‌اند، بسیار در خود دیده است. در سال ۱۸۶۸ در آمریکا، هنگامی‌که متمم چهاردهم به تصویب رسید و به دادخواهی اصلی زنان نپرداخت، بسیاری از آن‌ها به‌شدت ناامید و سرخورده شدند. آن قانون حق شهروندی را برای مردان آمریکایی-آفریقایی به رسمیت می‌شناخت. از آن گذشته آنچه مایه ناخرسندی فعالان زن می‌شد این بود که قانون سه بار واژه «مرد» را به کار می‌برد که این پرسش را برمی‌انگیخت که آیا زنان اصلاً شهروند محسوب می‌شوند یا نه! در دهه ۱۹۶۰، زنان طبقه متوسط غربی با شکستن سکوت و احترام در رابطه زناشویی‌شان، تجربیاتشان از ستمدیدگی و محرومیت را با هم در میان گذاشتند و دیدند که تنها نیستند. همین حرکت باعث شد انرژی لازم را برای تغییر در زندگی‌شان به دست بیاورند. (ناردو، ۱۳۹۵: ۴۵)

همچنین تشکیل کارزار مؤثر است از این بابت که شیوه‌ای نوین برای دستیابی به مطالبات مدنی است که معمولاً با کار رسانه‌ای شروع می‌شود و ممکن است به تجمعات خیابانی کشیده شود.

کارزار از نمونه‌های نوین و مدرن دنیای امروزی برای مبارزه اجتماعی است. امروزه تکیه این کارزارها از راه‌های مختلف و با جنبه‌های مختلف بر تکنولوژی است، مثل کمک رسانه‌های مردمی و رسانه‌های شخصی. (احمدی)

اما به دلیل تکثر جنبش زنان، برای پیشبرد کارزارهای مختلف و رسیدن به مطالبات مختلف باید راهبردهای مختلفی به کار برد.

جنبش زنان ایران جنبشی متکثر است با مطالبات مختلف که برای دسترسی به هر کدام از این مطالبات در زمان‌های مختلف ناچار است راهبردهای متفاوتی را به کار گیرد. کارزارها معمولاً در فرهنگ‌سازی مؤثرند و در درازمدت به تغییر سیاست‌گذاری‌های اجتماعی، مسکوت ماندن برخی قوانین ضد زن و تغییر آن‌ها منجر می‌شوند. (پیغمبرزاده)

کارزارها باید در استفاده مؤثر و کارآمد از همه ابزارهای اطلاع‌رسانی جامعیت داشته باشند و علاوه بر اطلاع‌رسانی، لزوم ارائه راهکار (برای مثال در بحث خشونت) وجود دارد.

راه‌اندازی کارزارهای اطلاع‌رسانی و نیز حساسیت‌زایی جنسیتی در پیشبرد برنامه‌های زنان بسیار اهمیت دارد؛ اما موضوعی که باید مدنظر قرار گیرد جامع بودن آن‌ها در استفاده مؤثر و کارآمد از همه ابزارهای اطلاع‌رسانی است. چیزی که در سال‌های اخیر بیشتر شاهد بوده‌ایم، راه‌اندازی کارگاه‌ها در فضای آنلاین است که اگرچه در جای خود بسیار مفید است، برای ارتباطات مستقیم و دسترسی به گروه بزرگ‌تر مخاطبان کافی نیست. این کمپین‌ها می‌توانند در حوزه‌های حقوق، بهداشت باروری، سکسوالیته، اشتغال و برابری دستمزدها، مقابله با آزار جنسی و دسترسی به فضای امن شهری نقش داشته باشند که موجب بالا رفتن سطح مطالبات در کل جامعه زنان می‌شود. (اسدی)

همگرایی گروه‌ها

در این که آیا تشکیل کارزارها به ایجاد همگرایی بین گروه‌های مختلف می‌انجامد یا نه، اتفاق‌نظر وجود ندارد. در حالی که همیشه همگرایی گروه‌ها را ویژگی مثبت تشکیل کارزار برمی‌شمارند، پاسخ کنشگران به این سؤال نشان می‌دهد که دید مثبت و امیدوارانه‌ای به این کارکرد کارزارها ندارند. برای مثال، یکی از مصاحبه‌شوندگان پاسخ داد که تشکیل کارزارها در رسیدن به همگرایی گروه‌های مختلف مؤثر است؛ هرچند این امر تا به حال محقق نشده است و این خود از نقاط ضعف جنبش زنان است.

قبل از دل بستن به کارزارها برای ایجاد اتحاد، باید گروه‌های مختلف با هم وارد گفت وگو شوند، به هم اطمینان دهند که از هم پشتیبانی می‌کنند و در یک زمین‌بازی می‌کنند؛ اما متأسفانه تا به حال این همگرایی محقق نشده است که از نقاط ضعف جنبش زنان همین پراکندگی و تفرقه میان گروه‌های مختلف است. (رنجی)

بنا بر پاسخی دیگر، یکی از ضعف‌های گروه‌های برابری خواه نبود همین همگرایی است که عاملش در دست مردان بودن فضای مشارکت اجتماعی و نقش‌های مدیریتی است که باعث شده است زنان چندان با کار تیمی آشنا نباشند.

یکی از ضعف‌های گروه‌های برابری خواه (به‌ویژه در شرق) نبود همگرایی بین گروه‌هاست. به لحاظ جامعه‌شناختی ایجاد نشدن فضای مشارکت جنسیتی در اجتماع برای زنان، آن‌ها را در محیط‌های اجتماعی و نقش‌های مدیریتی غایب کرده است. این غیبت زنان در فضاهای اجتماعی باعث شده است که آن‌ها خیلی با کار تیمی، جریان سازی، سازماندهی و در نهایت رهبری آشنا نباشند (نبود تجربه زیسته مدیریتی و رهبری که از ندادن نقش‌های مؤثر به زنان در اجتماع ناشی می‌شود) و این امر باعث ضعف این مؤلفه‌ها در جنبش زنان شده است. کمبود کارگاه‌های آموزشی، نبود امکانات، و محدودیت‌های امنیتی و قضایی به این شرایط دامن می‌زنند.

زمانی که ناگهان عرصه  برای زنان فراهم می‌شود که در آن فعالیت کنند، در داخل خود این گروه‌ها اختلافات شکل می‌گیرند. افراد می‌خواهند هر آنچه را به دستشان می‌آید تصاحب کنند که «جنگ قدرت‌های نابرابر» در میان زنان باعث فروپاشی و انفعال سیستم کوچک موجود می‌شود. البته این روند خیلی نامعمول نیست ازآنجایی‌که برآمده از فرهنگ عمومی جامعه است و به کارزارهای زنان وارد می‌شود. (احمدی)

در نبود همگرایی بین گروه‌های داخل و خارج از ایران، می‌توان گفت که نوع نگاه کنشگران خارج از ایران به کنشگران داخل و برعکس شکافی عمیق میان آن‌ها ایجاد می‌کند.

اتحاد خواهرانه در جامعه زنان ایران چنان‌که باید محقق نشده است. این خلأ هم در بین گروه‌های داخلی هم در میان گروه‌های داخلی و خارجی وجود دارد. نوع نگاه افراد خارج از ایران به داخل و برعکس به عدم همگرایی دامن می‌زند. کنشگران خارج با حس برتری و از بالا به جامعه مادر نگاه می‌کنند و نوع ایده‌ها، سیستم‌ها و شیوه‌های عملشان با واقعیت‌های زندگی در داخل ایران مطابقت ندارد. بسیاری از مسائل از سوی آن‌ها سیاه و سفید دیده می‌شود، عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی را نمی‌بینند و در مسائل بی‌پرده‌تر وارد می‌شوند. از سوی دیگر، زنان و کنشگران داخل با همه تنگناهایی که وجود دارد احساس می‌کنند این دوستان در فضایی امن و راحت نشسته‌اند و از دور در مورد مسائل سخن می‌گویند؛ پس با بدبینی به آن‌ها نگاه می‌کنند. نگاه ابر فرهنگی هم از خارج به زنان داخل وجود. (احمدی)

دیدگاه دیگری هست که معتقد است با توجه به وجود تکثر در جنبش زنان، همگرایی تنها بر سر خواسته‌های حداقلی ممکن است.

با توجه به متکثر بودن جنبش زنان، همگرایی تنها بر سر خواسته‌های حداقلی ممکن است، هرچند همگرایی حتی بر سر این خواسته‌های حداقلی نیز در شرایط سیاسی ایران دشوار است. گروه‌های زنان نزدیک‌تر به حاکمیت از نزدیک شدن به گروه‌های دیگر اجتناب می‌کنند؛ چون می‌دانند با این همکاری ممکن است فرصت لابی کردن با حاکمیت برای رسیدن به مطالباتشان را از دست بدهند. از سوی دیگر، گروه‌های مستقل نمی‌خواهند با گروه‌های نزدیک  به حاکمیت همکاری کنند؛ چون می‌دانند در این همکاری ممکن است برخی گفتمان‌های حکومتی مثل گفتمان «فمینیسم اسلامی» را بازتولید کنند و به نیروهای نزدیک به حاکمیت مشروعیت ببخشند، به‌ویژه به نیروهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در نقض حقوق بشر دست داشته‌اند یا در برابر آن سکوت کرده‌اند. بسیاری از کنشگران هم علاوه بر جنسیتشان، به دلایلی چون مذهب، نگرش سیاسی، نژاد و قومیت مورد تبعیض قرار گرفته‌اند که همکاری با بخش‌هایی از جنبش زنان را که امتیازات اجتماعی بیشتری دارند، برای آن‌ها دشوار می‌کند. (پیغمبرزاده)

و اما دیدگاه مخالفی وجود دارد که بر این باور است که همگرایی اساساً موضوعیت ندارد و نمی‌توان انتظار داشت که همگرایی در همه زمینه‌ها چه به لحاظ عملی چه به لحاظ نظری محقق شود و البته لزومی هم ندارد که انرژی زیادی صرف رسیدن به همگرایی شود؛ چون دغدغه‌ها و خاستگاه‌ها متفاوت است.

برای دست یافتن به همگرایی بین گروه‌های مختلف زنان، ما نیازمند دستورالعملی مشخص حول مطالبه‌ای مشخص هستیم مانند آنچه در بحث «لایحه قانون خانواده» اتفاق افتاد؛ اما اینکه انتظار داشته باشیم همگرایی در همه زمینه‌ها و صرفاً برمبنای تبعیض جنسی و جنسیتی علیه زنان به وجود بیاید چه در تئوری و چه در عمل، امکان‌پذیر نیست؛ زیرا گروه‌های مختلف زنان دغدغه‌ها و خاستگاه‌هایی متفاوت دارند. اینکه بخواهیم همه گروه‌های زنان با هم کار کنند، ساده‌انگاری است؛ بنابراین لزومی ندارد که توان و انرژی زیادی برای ایجاد همگرایی بگذاریم. همین که در شرایط مهم و اضطراری گرد هم بیاییم یا محوری حداقلی و موردتوافق اکثریت برای همکاری داشته باشیم، کافی است. (اسدی)

برای خواندن ادامه مطلب به لینک زیر بروید:
گسترش کارزارهای زنان؛ راهبردها و شیوه‌های عمل