بیدارزنی: تبلیغاتِ بیمارِ رسانهها در مقولهی زیبایی، زن را به یک ابژهی جنسی صرف تبدیل کرده. یک بردهی جنسی کامل با توهم آزادی و اختیار.
بعد از عملهای بینی و کاشتِ گونه و لب و مژه و ناخن و کشیدن چربی از اینجا و تزریقش به آنجا، جراحی لابیاپلاستی (بریدن لبهای داخلی واژن به قصد زیباسازی) جدیدترین محصول این آشفته بازار رسانهایست.
چیزی شبیه همان عملی که در برخی کشورهای جهان سومی تحت عنوان ختنهی زنان از آن یاد میشود، حالا که پایش به کلینیکهای زیبایی رسیده نامش را به لابیاپلاستی تغییر داده. یک عمل سرپایی با دستکم یک میلیون تومان هزینه و تحملِ مقدار زیادی درد.
پزشکان ادعا میکنند این جراحی با ختنه متفاوت است چون لبهای داخلی واژن هیچ نوع حس جنسی ندارد. ندارد؟ من که اینطور فکر نمیکنم. حتی اگر نداشته باشد، آیا توجیهی برای انجام این سلاخی است؟
از چند زنی که این عمل را تجربه کردهاند دربارهی دلیل کارشان میپرسم. جوابها میخکوبم میکند.
“حالم از قیافهاش بهم میخورد”.
” شبیه واژن زنهای توی فیلمها (احتمالا پورن) نبود”
“پارتنرم از شکلش راضی نبود، میگفت شلخته و زشت است”
تمام این زنان اتفاق نظر دارند که به میل خودشان پا توی آن اتاق کذایی گذاشتهاند اما آیا تمام حقیقت همین است؟
من در این دو عمل (ختنه و لابیاپلاستی) شباهتهای بسیار میبینم. در ختنه اگر قربانی کشان کشان به محل مورد نظر برده میشود و دستها و پاها و دهانش توسط خویشاوندان (اغلب مادر) گرفته میشود تا صدای فریادی بلند نشود، در لابیاپلاستی این رسانه است که در نقشِ مادری بیرحم کنترلِ افکار و عقاید زن را در دست گرفته است. زنی که خوشحال و خندان پایش را در اتاق عمل میگذارد، با کمی داروی بی حسی سِر میشود، اغلب از نتیجه کار راضیست و آنوقت میتواند حاصل کار جراح را با اعتماد به نفس کامل به پارتنرش عرضه کند.
مدام فکر میکنم فاجعه تا کجا پیش رفته که ما نسبت به خصوصیترین عضو بدنمان احساس شرم میکنیم؟ تبلیغات رسانهها با ذهن ما چه کرده است؟ تفکرِ سرکوبگر تا چه حد توانسته زنان را به بازیچه تبدیل کند؟
نقاشی از: JACQUELINE SECOR