بیدارزنی: زنان اروپایی که در مشاغل فنی مشغول به کارند با دغدغههای همتایان آمریکاییشان کاملاً آشنایی دارند؛ تعداد اندک دختران و زنان جوانی که در رشتههای علوم پایه و فنی تحصیل میکنند، یا تجربۀ تعصب جنسیتی و آزار جنسی در محل کار از مصادیق این دغدغههاست.
اما این زنان معتقدند مشکلات به انحای متفاوت بروز میکنند. ان-ماری آیمافیدن از مؤسسان مرکزی غیرانتفاعی با هدف تشویق دختران به تحصیل در رشتههای علوم پایه، مهندسی، ریاضیات و فناوری است. او معتقد است تضاد طبقاتی در ایجاد احساس غربت بیشتر غریبهها در انگلیس و ایالات متحد سهم ویژهای دارد، اما در هر صورت نتیجه یکی است – حس غربت.
طی یک سال گذشته در ایالات متحد، اتهامات آزار و تعرض جنسی در شرکتهای سطح بالا یکی پس از دیگری سر برآوردهاند. سوزان فولر، از کارمندان اوبر، سال گذشته در وبلاگش از آزار جنسی و واکنش به آن نوشت که مثل بمب صدا کرد. بعد از تحقیق و تفحص، مدیر اجرایی شرکت اوبر، تراویس کالانیک، از این سمت استعفا کرد.
در شرکت گوگل، یکی از مهندسان نرمافزار پس از آنکه یادداشتی در مورد تفاوتهای زیستشناختی نوشت – مواردی مثل اینکه زنان سطوح بالاتری از اضطراب را تجربه میکنند و آستانۀ تحمل استرس در آنها پایینتر است – اخراج شد. او شرح داده بود که چرا این تفاوتهای زیستی باعث میشود زنان کمشماری در سِمتهای بالای مدیریتی و مهندسی مشغول به کار باشند. در پایان سپتامبر سال گذشته، دِیو مککلو، بنیانگذار شرکت راهاندازی استارتآپ (با سابقۀ راهاندازی ۵۰۰ استارتآپ) گفت که پس از انتشار گزارش نیویورک تایمز قصد کنارهگیری داشته است؛ این گزارش مبنی بر پیشنهاد همخوابگی این مرد به زنی بود که در شرکت او تقاضای کار داده بود.
یکی از بزرگترین پروندههای آزار جنسی مربوط به اِلِن پاو بود که از یک شرکت سرمایهگذاری به اتهام اِعمال تبعیض جنسیتی شکایت کرد؛ پروندهای که در سال ۲۰۱۵ بسته شد. اِلِن پاو باز به تیتر خبرها برگشت، این بار با کتابی با عنوان از نو که در آن از تجربیاتش گفته است.
البته که واکنشهایی هم بوده است. جِیمز آلتیزر، ۵۲ ساله، مهندسی در کارگاه تراشهسازی، اخیرا در مقالهای در نشریۀ تایمز اذعان کرده که «فمینیستهای سیلیکونولی دارودستهای تشکیل دادهاند با این هدف که مردان را تحت انقیاد درآورند». او اخراج برخی کارمندان در شرکتهای فناوری را «بگیر و ببند مخالفان» خواند و گفت شمار فزایندهای از مردان سلیکونولی و جاهای دیگر با او همنظرند.
شرکتهای آمریکایی در معرض توجه همگاناند و دسترسی جهانی به آنها نیز فراهم است. علتش هم نه فقط وسعت این شرکتها، بلکه شیوههای عملکردشان است که در سراسر جهان طنین انداخته است. حتا اگر مسائل جنسیتی در هیچ کجای دنیا خبرساز نباشد، زنان در هر دو سوی اقیانوس اطلس مشکلات یکسانی دارند – گرچه پراکندگی سیاسی و فرهنگی چالشها و فرصتهای متفاوتی پدید میآورند.
برای مثال، مادرِ شاغل بودن دشوار است، بهخصوص در مشاغل فنی پیشرفته، اما مرخصی زایمان با حقوق و یارانۀ نگهداری از کودک که در بسیاری از کشورهای اروپا وجود دارد این فرایند را تا حدی آسان کرده است.
کَرولی هینریکس، ۳۴ ساله و اهل استونی، نخستین شرکت خود را در سن ۱۶ سالگی تأسیس کرد و در ۱۹ سالگی مقابل پارلمان اروپا دربارۀ کارآفرینان جوان سخنرانی میکرد. او خود را فمینیست نمیدانست و میگفت: «من تصور میکردم اگر شایستگی داشته باشی میتوانی آن سِمتی را که میخواهی بگیری».
بعدها یکی از سرمایهگذاران به او پیشنهاد همخوابگی داد. وقتی این ماجرا را در وبلاگش شرح داد موقعیت خود را «تحقیرآمیزترین موقعیت ممکن» توصیف کرد. همچنین وقتی خانم هینریکس برای شرکتی که اکنون مدیر آن است تقاضای کار داد به او گفته بودند نباید موضوع داشتن فرزند را در فرم تقاضانامه مینوشت.
او میگفت: «من وقتی جوانتر بودم خیلی از خود متشکر بودم، این ماجرا چشمانم را باز کرد»؛ اما چیزی که زندگیاش را آسانتر کرد «حمایت محکم دولت» از او بود. «ما ۱۸ ماه مرخصی باحقوق برای پدر شدن یا مادر شدن داریم. دورۀ پیشدبستانی هزینۀ چندانی ندارد. نگهداری از کودک مسئله و معضل بهحساب نمیآید.»
جرالدین لو مور، ۴۵ ساله که ده سال پیش از پاریس به سانفرانسیسکو رفته تا بهگفتۀ خودش «در مرکز موتور جت جهان کار کند؛ همانجایی که فعالان حوزۀ دیجیتال و فناوری آرزو دارند باشند».
از بزرگترین تفاوتهای فرهنگی که توجه او را جلب کرد این بود که مردم از اینکه او-مادر سه فرزند- انتخاب کرده بود شغل تماموقت داشته باشد تعجب میکردند. خانم لو مور – که برنامهای طراحی کرد تا به جهانیشدنِ استارتآپهای فناوریِ کشورهای دیگر کمک کند – اظهار کرد: «در فرانسه چنین نیست». او تفاوت رویکردها را به بحث یارانههای دولتی برای نگهداری از کودک و سن آغاز مدرسهرفتن نسبت میدهد در فرانسه ۳ سالگی و در ایالات متحد ۵ سالگی است.
همچنین بخوانید: مشاغل زنانه و تعامل سرمایهداری و مردسالاری
او میگوید: «تو میدانی در ساعاتی که سر کاری افرادی حرفهای از کودکت نگهداری میکنند. من اینجا دوستانی دارم که بعد از بچهدارشدن زندگی فوقالعاده پیچیدهای پیدا کردهاند. [در آمریکا] اگر از نظر مالی وضع مساعدی هم داشته باشی، اینکه خودت از فرزندت نگهداری نکنی چندان شایسته به نظر نمیرسد. کودکان من بهترین بخش زندگی مناند، اما همۀ زندگی من نیستند».
شیرا کاپلان، ۳۴ ساله که با همسرش به سبب شغلشان از اسرائیل به زوریخ رفتند، دریافت که ترکیب مادر بودن و شاغل بودن در سوئیس بهمراتب دشوارتر از وطنش است. او در ردۀ بالای واحد اطلاعاتی امنیت سایبری در ارتش اسرائیل خدمت میکرد، اما وقتی اولین بار باردار شد، در بانکی خصوصی در سوئیس کار میکرد و میگفت مدام از او میپرسیدند: «به کارت برمیگردی؟ ۱۰۰ درصد به کارت برمیگردی؟ در نهایت هم وقتی من در مرخصی زایمان بودم تیم مرا تغییر دادند که این نشانهای واضح برایم بود».
او بعدها شرکتی راهاندازی کرد که تخصص امنیت سایبری را از اسرائیل به اروپا منتقل میکند. با اینکه در این صنعت بهطور فزایندهای اشتیاق به پرورش زنان دیده میشود – «ما زنان تیترهای خبری داغ و تازهایم» – کاپلان احساس مثبتی ندارد، نه از اینکه زن است، بلکه از اینکه زنی جوان است.
بهگفتۀ کاپلان در اسرائیل، شاید به این دلیل که خدمت سربازی برای زنان و مردان اجباری است، حس برابری مشهودتر است و زنان کارآفرین بیشتری در حوزۀ فناوری فعالاند. او در ادامه میگوید که در سوئیس در یک کنفرانس فناوری «همۀ افراد دوروبرْ مردان کتوشلوارپوش با موهای جوگندمیاند. سخت است، چون وقتی کار تجارت میکنی به دنبال وجه اشتراکت با طرف مقابل میگردی. ما کاملاً نامتقارنیم – من جوانم، آنها مسن، من زنم، آنها مرد، من کوتاهقدم، آنها قدبلند».
خانم آیمافیدن ۲۸ ساله هم با این اظهارات همنظر بود: «من جوانم، انسانی رنگینپوستم، زنم و مانند اهالی شرق لندن حرف میزنم». او میگوید تا به حال تجربۀ چندانی از تبعیض و آزار جنسیتی نداشته است، شاید به این دلیل که عزت نفس دارد و برایش اهمیتی ندارد که دربارهاش چه میگویند. در سن بیستسالگی یکی از جوانترین افرادی بود که در مقطع کارشناسی ارشد رشتۀ ریاضیات و علوم کامپیوتر در دانشگاه آکسفورد پذیرفته شد و در سال ۲۰۱۳ انجمن کامپیوتر بریتانیا، نهادی حرفهای، او را عضو متخصص و جوان فناوری اطلاعات در آن سال اعلام کرد.
اما آیمافیدن دغدغۀ شمار اندک زنان جوانی را دارد که وارد حوزۀ علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (که بهاختصار به آن STEM میگویند) میشوند. این دغدغه او را به این سمت سوق داد که مرکزی راهاندازی کند که در آن ورکشاپ، کلاس و برنامههای تابستانی برگزار میشود تا همۀ دختران و زنان جوان را در معرض ورود به علم، فناوری و مهندسی قرار دهد. برای مثال، همین اواخر، ۶۰ دختر ۵ تا ۱۹ ساله در این مرکز حاضر شدند تا اپلیکیشنهای خود را بسازند.
تفاوت در نظامهای آموزشی در ایالات متحد و بریتانیا به این معناست که در زمینۀ آموزش STEM هرکدام نقاط قوت و ضعف خود را دارند. مدارس بریتانیا، برخلاف مدارس ایالات متحد، برنامۀ آموزش ملی دارند؛ گرچه آموزش STEM در آمریکا ناهمگن است، شکل خلاقانهتری دارد.
وَنِسا اِوِرز، استاد علوم کامپیوتر در دانشگاه توِنت هلند، پژوهشگر مهمان دانشگاه استنفورد، بر این عقیده بود که آمریکا در مقایسه با هلند زنان بیشتری را به عنوان الگو در علوم پایه و فناوری معرفی میکند. در آمریکا راحتتر میتوان از حمایت بهرهمند شد. اِوِرز که در حوزۀ تعاملات انسان و کامپیوتر تخصص دارد میگوید: «زنان معلمی بودند که میخواستند من آنجا کارشان را بررسی و در جلسات مهم همراهیشان کنم. من صرفاَ از بودن در آنجا چیزهای زیادی یاد گرفتم. اینجا [در اروپا] چنین چیزی چندان رایج نیست – معمولاً سیستم کلاس درس وجود دارد، مشابه این حس که انگار مهمان ناخواندهای». اِوِرز در مقام زنی با تخصص فناوری همواره باید دیگران را قانع کند که این علم را میداند و آنها هر بار از دانش او شگفتزده میشوند. او از برخی تجربیات ناخوشایندش گفت: «یکبار یکی از همکاران مرد مافوق توجهش به این جلب شد که من موهای زیر بغلم را اصلاح کردهام یا نه و بلوزم را کنار زد تا با چشمانش ببینید».
صحبت کردن از این مسائل تا دو سال پیش برای او آسان نبود چون هنوز در فرایند کسب مرتبۀ شغلی بالاتر قرار داشت؛ اما بهگفتۀ خودش در این یکی دو سال اخیر بازگو کردن چنین موضوعاتی برایش راحتتر شده است: «من تا پیش از این نمیخواستم وجه ضعیف خودم را به نمایش بگذارم. قصد داشتم شخصیتی از خودم نشان دهم که فوق تواناست، اما این خواستهام خودخواهانه بود».
در نهایت، چنانکه اِوِرز و دیگران گفتند، هدف پر کردن خط تولید نیست که بخواهیم زنان را تشویق کنیم وارد حوزۀ STEM شوند، بلکه مقصود کسب اطمینان از این است که زنانی که در این زمینه کار میکنند تحقیر نشوند و امکان پیشرفت برایشان فراهم باشد.
جین بنینگتون سوئینی، مدیر ارشد توسعۀ پایدار و معاون اجتماعی شرکت تری ام، اکنون در ادارۀ مرکزی در مینِسوتا مستقر است؛ اما هر از گاهی با همتایان اروپایی ملاقات میکند و پیش از این در استرالیا و تایوان هم ساکن بوده است.
سوئینی میگوید: «آنچه من در اروپا و آمریکا میبینم تشویق فراوان دختران به ورود به حوزۀ STEM است. این تشویق آنجا که لازم است دیده نمیشود، اما در مدارس و حتا در خانوادهها بهوفور به چشم میآید». او در آموزش و تعلیم سهم خود را برای واردکردن زنان جوان به حوزۀ STEM ادا میکند.
بهگفتۀ او، بهطور کلی در آسیا «درحالیکه همهچیز رو به پیشرفت است، همچنان رؤسا مردان مسناند که اغلب چندان پذیرای زنان جوان در نقش مهندسان نیستند؛ شبیه به حدود ۲۰-۳۰ سال پیش در آمریکا؛ و این زناناند که با در دست داشتن ابزار اقتصادی میتوانند این حصار جنسیتی را بشکنند».
ژاکلین پو، مدیر اجرایی آژانس فناوری سنگاپور، بر این عقیده است که زنان در سنگاپور هرروز بیش از پیش شرکتها و استارتآپهای فناورانه را راهاندازی میکنند؛ و درصد مهمی از مدیران ردهبالای شرکتهای فناوری در این کشور را زنان تشکیل میدهند. دولت بر آموزش کدگذاری و مهارتهای کامپیوتری به دانشآموزان همۀ سطوح تمرکز کرده است.
با وجود این، پو میگوید: «من بهشدت معتقدم که معرفی و ورود زنان به حوزۀ فناوری باید بیشتر از اینها باشد. من تصور میکنم مقاومت عمومی ریشه در باورهای پیشانگاشته مبنی بر این اصل دارد که شغل در زمینۀ فناوری بر محور برنامهریزی میچرخد».
سوئینی میگوید همۀ زنان در همۀ کشورهای جهان باید از این باور فاصله بگیرند که برای ورود به علوم پایه و مهندسی لازم است هوش سرشار داشته باشند. این رشتهها فقط مخصوص بهترینها و باهوشترینها نیستند. فرض پسران و مردان این است که اگر ۳۰ تا ۴۰ درصد صلاحیت دارند میتوانند وارد این رشتهها شوند. دختران و زنان تصور میکنند باید صلاحیت ۸۰ درصدی داشته باشند تا برای ورود به این حوزهها تلاش کنند. ما زنان باید از این ایده عبور کنیم که نه فقط خوب، بلکه باید استثنایی باشیم. باور کنید، همۀ مردان استثنایی نیستند.
منبع: نشریۀ نیویورک تایمز