در جنبش کارگری تاریخاً یک گرایش غالب کورجنسیتی حاکم است

0
54

بیدارزنی: به مناسب یک مه روز جهانی کارگر  تلاش داریم به رابطه جنبش زنان و جنبش کارگری در ایران بپردازیم. جنبش‌های اجتماعی در ایران در حال حاضر شامل جنبش‌های زنان، دانشجویی، چپ، کارگری، محیط زیستی، معلمان و هویت طلب است. جنبش‌های اجتماعی در ایران در پی تغییر وضعیت موجود در حوزه‌ای هستند که در آن فعالیت می‌کنند . هدف آنان معمولاً تغییر از پایین است . جنبش زنان به عنوان جنبشی پیشرو در ایران که همواره در تلاش برای بهبود وضعیت زن ایرانی بوده، سعی کرده است با سایر جنبش‌های اجتماعی ارتباط بگیرد تا بتواند به تقویت خود بپردازد و خواسته‌های خود را پیش ببرد . اما آیا موفق بوده است ؟ چه ارتباطی بین فعالان زن و کارگری وجود دارد و این دو جنبش چگونه می‌توانند وضعیت زنان را در جامعه ایران بهبود بخشند؟ این سوالات را از چند تن از فعالان زن و کارگری در میان گذاشته‌ایم.

به‌عنوان سوال نخست از نظر شما با توجه به پیشینه جنبش زنان و کارگری آیا ارتباط این دو جنبش ارتباطی کارساز با هم دارند یا خیر؟ و چگونه این دو جنبش می‌توانند با تعامل با یکدیگر وضعیت زنان به‌ویژه زنان فرودست را ارتقا دهند؟

در ابتدا این نکته را خوب است در نظر داشت که جنبش زنان ایران یک کلیت همگون و یکدست نیست و از طیف‌های گوناگون با دغدغه‌ها و مطالبات و اهداف مختلف تشکیل شده و در  واقع این طیف چپ و روشنفکر جنبش زنان است که با مطالبات جنبش کارگری همبستگی و همدلی بیشتری نشان می‌دهد. طیف دیگر این جنبش که پایگاه طبقاتی‌اش را باید در لایه‌های فوقانی جامعه جستجو کرد، در واقع به لحاظ طبقاتی در مقابل جنبش کارگری قرار دارد و ارتباط قابل توجهی با جنبش کارگری ندارد یا ضرورت ارتباط را احساس نمی‌کند. این جریان بیشتر به دنبال مطالبات طبقه خودش است که هرچند قابلیت تعمیم به طبقات دیگر را ندارد ولی بیشتر مورد توجه رسانه است و منابع بیشتری دارد و لاجرم صدایش بیشتر شنیده می‌شود. حتی بخشی از مردان روشنفکران چپ و حامیان جنبش کارگری نیز با این طیف از جنبش زنان و خواسته‌هایشان همدلی بیشتری نشان می‌دهند که علت شناسی‌اش مجال مستقلی می‌طلبد.

به هر حال جنبش‌های اجتماعی اگر از ارزش‌های انسانی مشترک برخوردار باشند، همبستگی و ارتباط بین آن‌ها شکل می‌گیرد، یکی از این ارزش‌های انسانی مشترک که می‌تواند موجب پیوند جنبش کارگری و جنبش زنان شود، تعهد به برابری و عدالتخواهی است، یعنی اگر جنبش کارگری بتواند ارزش برابری را که به آن پایبند است به برابری جنسیتی گسترش دهد و از طرفی جنبش زنان توان آن را داشته باشد که در تحلیل اش از وضعیت زنان، نابرابری را فقط به نابرابری جنسیتی محدود نکند و به سایر اشکال نابرابری در جامعه مثل نابرابری طبقاتی هم حساسیت داشته باشد آنگاه همبستگی و ارتباط این دو جنبش گریز ناپذیر است. در این صورت حاصل تعامل این دو جنبش می‌تواند، توجه به وضعیت زنان طبقات فرودست باشد که هم‌زمان بار ستم جنسیتی و ستم طبقاتی را به دوش می‌کشند.

از نظر شما ضرورت توجه و تقویت ارتقای نقش زنان در جنبش کارگری چیست؟        

جنبش کارگری عمدتاً یک جنبش مردانه  است و زنان به چند دلیل در آن حضور قابل توجهی ندارند. دلیل اول این است که موانع جنسیتی کار زنان بسیارند و زنان کمتر فرصت اشتغال در کارِ مزدی را پیدا می‌کنند و بنابراین بخش کوچکتری از نیروی کار رسمی را تشکیل می‌دهند. دوم این که فرصت اعتراض و ابراز وجود به دلایل جنسیتی برای زنان کارگر کمتر از مردان است. دلیل سوم هم این است که در جنبش کارگری تاریخاً یک گرایش غالب کورجنسیتی حاکم است که مطالبات خاص زنان کارگر در آن پس زده می‌شود. همه این دلایل موجب می‌شود زنان مشارکت کمتری در جنبش کارگری داشته باشند و به‌تبع آن وضعیتشان نادیده گرفته شود.

ضرورت تقویت حضور و نقش زنان در جنبش کارگری از آن روست که استثمار زنان به طور مضاعف صورت می‌گیرد و تعدی به حقوق آن‌ها بیشتر از مردان است، وضعیت کاری‌شان متزلزل‌تر است، و با وزش هر نسیم مخالفی ممکن است اخراج شوند، حقوق کمتری می‌گیرند و از مزایای کمتری برخوردارند. در واقع همین ستم مضاعف ضرورت توجه به نقش زنان و تقویت آن را روشن می‌کند.

 چه امکاناتی برای فعالیت مشترک بین فعالان دو جنبش وجود دارد  که با هزینه‌ای نه‌چندان زیاد این دو جنبش بتوانند به تقویت ارتباط با یکدیگر بپردازند؟

شاید وظیفه اصلی در چنین ارتباطی بر دوش فعالان جنبش زنان باشد که توجه به زنان کارگر را در اولویت قرار دهند، وضعیت و شرایط کار زنان کارگر را از نزدیک مطالعه و درک کنند و این زنان را از حاشیه به مرکز توجه بیاورند و زمینه مشارکت آن‌ها را فراهم کنند. این نقش تسهیلگری فعالان زنان به زنان کارگر کمک می‌کند که همراه با مردان هم طبقه‌شان برای رسیدن به شرایط منصفانه و عادلانه تلاش کنند.

در خاتمه اگر نکته‌ای به نظرتان می‌رسد که در سؤال‌ها به آن اشاره نشده است خوشحال می‌شویم نظر شما را بدانیم.

اشاره به این واقعیت را لازم می‌دانم که در حال حاضر مفهوم زن کارگر و شرایط کار زن کارگر با مردان کارگر تفاوت چشمگیری دارد. توده‌های عظیمی از زنان برای مزدی ناچیز نیروی کارشان را می‌فروشند و سود و ارزش اضافه تولید می‌کنند بدون اینکه کسی آن‌ها را کارگر با تمام حقوقش به‌حساب بیاورد  یا اساساً در سیستم اقتصادی و تحلیل مناسبات تولید به چشم بیایند. این‌ها کارگر به مفهوم کلاسیک یا آشنای آن نیستند. نه محل کار دارند، نه کارفرمایشان مشخص است و نه مشمول قانون کار می‌شوند. بحث حداقل دستمزد و مزایای شغلی و بیمه و ساعت کار و تعطیلی هم شامل حالشان نمی‌شود. این‌ها زنان کارگری هستند که در خانه خودشان کار می‌کنند، و به کارهایی مشغول‌اند که گرچه زحمت زیادی دارند و زمان طولانی صرفشان می‌شوند اما کارشان ناچیز و بی‌ارزش شمرده می‌شود و لاجرم دستمزد ناچیزی به آن‌ها پرداخت می‌شود. یک زن کارگر ممکن در خانه روزی ده تا دوازده ساعت برای کاری مثل چسب زدن پاکت یا منجوق دوزی روی پارچه و … زحمت بکشد که مزد روزانه‌اش حداکثر به پنج هزار تومان برسد.  این زنان حتی  کارفرمایشان نامشخص است و حاصل کارشان از طریق واسطه‌های  متعدد به کارفرما تحویل داده می‌شود. این شکل از بهره‌کشی در سکوت و خاموشی در جریان است و نه در  تحلیل‌های جنبش کارگری جایی دارد و نه جنبش زنان. این دسته از زنان کارگر را در واقع می‌توان کارگران نامرئی بخش‌های تاریک بازار کار دانست که هیچ‌گاه فرصت و شانس دیده شدن و طرح وضعیتشان وجود نداشته است، قبل از همه باید این‌ها را دید. در واقع این دسته از زنان می‌توانند و می‌بایست اولویت مشترک جنبش زنان و جنبش کارگری باشند.