اگر مردم نبودند ما از گرسنگی می‌مردیم/ طاهره جورکش

0
22

بیدارزنی: بهار ۲۶ ساله از سرپل ذهاب می‌گوید: روزهای اول چراغ پیک‌نیک روشن می‌کردیم و همه کنارش جمع می‌شدیم تا گرم شویم. اگر همین کمک‌های مردمی ساماندهی می‌شد و با برنامه به دستمان می‌رسید خیلی نتیجه‌ی بهتری داشت. ارتش و سپاه تعداد زیادی کنسرو و کمپوت بین مردم پخش کردند که خیلی از آن‌ها تاریخ نداشتند و در همان روزهای اول خراب شدند. کمک‌های مردم دیر و زود داشت اما به همه رسید.

کمک‌هایی که به ما می‌شد آن کمک‌هایی نبود که ما می‌خواستیم

شیما ۲۴ ساله مادر دو فرزند می‌گوید: ما به چیزهایی احتیاج داشتیم که اصلا برایمان نفرستادند. وسایل و پوشاکی که برای ما می‌فرستادند آن چیزی نبود که ما می‌خواستیم و اصلا به کارمان نمی‌آمد.

با توجه به مشاهدات و مصاحبه‌های صورت گرفته می­توان گفت که هر روستا با در نظر گرفتن­ میزان خسارت و خرابی‌های صورت گرفته، نیازهای متفاوتی دارد. به‌عنوان مثال مردم روستای «فولادی» که خانه‌هایشان با خاک یکسان شده است به تمامی کمک‌ها از ابتدا تا انتها نیاز دارند. اما مردم سرپل ذهاب بیشتر از همه‌چیز به پول نقد احتیاج دارند.

روزها می­سوزیم و شب‌ها یخ می‌زنیم

مهم‌ترین نیاز مردم داشتن کانکس است که می‌توان گفت در سرپل ذهاب به ازای هر بیست چادر یک کانکس وجود دارد. طبق گفته‌ی مردم محلی، به تعداد محدودی از افراد با شرایط خاص کانکس می‌دهند. به‌عنوان مثال، خانواده‌های بی‌سرپرست، زنان باردار، خانواده‌هایی با کودکانی کم‌تر از یک سال، کارمندان در اولویت هستند. یکی از خانم‌ها می­گوید به ما گفتن به اجاره‌نشین‌ها کانکس نمی­دهیم، این یعنی چی، ما باید چیکار کنیم.

شب بو می­گوید: پوستمان زیر نور آفتاب خراب شده است. صبح‌ها هوا بسیار گرم است و شب‌ها چادرها را با بخاری برقی گرم نگه می‌داریم، اگر برق برود ما از سرما یخ می‌زنیم. چند تا از چادرها به خاطر بخاری نفتی آتش گرفته‌اند. اینجا هیچ‌کس تحمل این سرما را ندارد.

تا دو روز پیش سرویس بهداشتی و حمام نداشتیم

بهار می‌گوید: اگر همان روزهای اول برایمان سرویس بهداشتی و حمام تهیه می‌کردند خیلی‌ها کشته نمی‌شدند، زیرا به خاطر همین موضوع افراد مجبور شدند به خانه‌های آسیب‌دیده‌ی خود بروند، آوار روی سرشان ریخت و جان خود را از دست دادند.

به‌تازگی دو تا سرویس بهداشتی برایمان فرستاده‌اند که مجبور شدیم یکی از آن‌ها را تبدیل به حمام کنیم. ما تا چند وقت پیش آب گرم نداشتیم و الان هم سرویس بهداشتی که مناسب سالمندان باشد، نداریم. سالمندان شرایط بسیار سختی دارند.

پروین ۲۸ ساله می‌گوید: اگر همان روزهای اول به روستاهای دورتر امدادرسانی می‌شد خیلی از افرادی که زیر آوار بودند زنده می‌ماندند. بسیاری از افراد آسیب‌دیده به خاطر عدم وجود دستگاه اکسیژن در بیمارستان جان خود را از دست داده‌اند.

تا دو سال دیگر باید در همین چادرها باشیم

بسیاری از خانه‌های سرپل ذهاب به جز مسکن مهر نشت کرده و ترک خورده‌اند، اهالی با این که همه‌چیز در خانه داشته‌اند اما به دلیل شوک و ترس به مدت یک هفته وارد خانه‌هایشان نمی‌شدند. در حال حاضر کارشناسان خانه‌هایی که احتیاج به تخریب یا تعمیر داشته‌اند را علامت‌گذاری و مشخص کرده‌اند؛ و گفته‌اند به خانه‌های تعمیری کمک کمتری می‌شود که خیلی از افراد از این تصمیم ناراضی هستند.

افراد در محله می­گویند اینجا الان اصلا برای ساخت و ساز مناسب نیست زیرا هر لحظه زمین در حال لرزیدن است. می­گویند هیچ‌وقت خانه‌هایمان مثل قبل نمی­شود و الان پولدار و فقیر همه مثل هم شده‌اند.

محمد ۱۷ ساله می‌گوید: همین کمک‌هایی که افراد مشهور در خارج و داخل ایران برای ما فرستادند را بینمان تقسیم کنند ما خانه‌هایمان را می­سازیم و حتی پول اضافه می­آوریم. چرا از آن پول‌ها چیزی به ما نمی­دهند. ما فقط یک مبلغ بلاعوض می­خواهیم برای ساخت و ساز خانه‌هایمان، نه وام با شرایطی که نمی‌توانیم بازگردانیم. او ادامه می­دهد و می­گوید: بسیاری از مردان در این منطقه کارگر هستند و اگر مصالح و وسایل ساخت و ساز رایگان در اختیار افراد محلی بگذارند با نظارت مهندسین و کارشناسان ما شهرمان را دوباره مثل قبل می­کنیم؛ اما آیا واقعا این کار را برای ما می­کنند؟

سرپل ذهاب هیچ‌وقت مثل قبل نمی­شود

پروین می­گوید: از سال ۱۳۷۰ تا همین یک ماه پیش مردم ما تلاش کردند سرپل ذهاب را آباد کنند، بعد از ۲۶ سال به‌جایی رسیده بودیم که آرزویش را داشتیم اما زلزله همه‌چیز را خراب کرد. زمان زیادی می­خواهد تا اینجا مثل روزهای اول شود.

می‌گوید قبل از زلزله وضعیت شهرمان خیلی خوب بود، مردم وضع مالی متوسطی داشتند. همه‌جا امن بود و مردم در آرامش بودند. در بسیاری از خیابان‌ها مغازه‌هایی بود که تا دیر وقت باز بود، مردم کاسبی خوبی داشتند. همه‌جا روشن بود به خاطر همین خانم‌ها احساس امنیت می‌کردند و می­توانستند تا ساعاتی از شب بیرون باشند.

الان با اینکه مغازه‌ها خیلی خسارت ندیده‌اند اما کسی مغازه‌اش را باز نمی­کند و اگر هم باز کند مشتری وجود ندارد. دیگر کسی حوصله ندارد، خانواده‌ها مخصوصا زن و شوهرها در شرایط سختی هستند و دائم با یکدیگر دعوا می‌کنند. پروین می‌گوید: دوست دارم از اینجا بروم و ۱۵ سال دیگر برگردم، وقتی برگشتم سرپل ذهاب مثل روز اولش شده باشد؛ اما می‌دانم برای اینکه مثل روز اول بشود هزینه‌ی زیادی لازم است.

بسیاری از خانواده‌ها خودشان افراد کشته‌شده را به خاک سپرده‌اند

بر اساس اطلاعات محلی، بیشترین آمار کشته‌شدگان مربوط به روستاهای «کوئیک» و «فولادی» بوده است که تعداد دقیق آن هنوز مشخص نیست. در این زلزله بیشتر زنان و کودکان جان خود را از دست داده‌اند.

محمد که در روستای فولادی ۱۷ نفر از افراد خانواده‌اش را از دست داده است، می‌گوید: کسی آمار دقیقی از دفن‌های دسته‌جمعی ندارد. خیلی‌ها که خانواده‌شان را از دست دادند همان شب‌های اول چاله‌های بزرگ کندند و همه را کنار هم خاک کردند. چاله‌های زیادی کنده شد که حداقل چهار نفر در آن به خاک سپرده‌شده‌اند.

یحیی می­گوید: در آبادی ما پنج نفر از آشناهایمان کشته شدند، من هر پنج نفر را در چاله‌ای بزرگ دفن و با سنگ علامت‌گذاری کردم.

نیاز زنان به روان‌شناس، پزشک خانم و آرایشگر

در غرب کشور زنان بسیاری فرزندان و خانواده‌ی خود را از دست داده‌اند، آن‌ها روزها را با شوک و غم از دست دادن عزیزانشان سپری می‌کنند. بسیاری از آن‌ها تنهاتر از قبل و دچار افسردگی شده‌اند و نیاز شدید به روان‌شناس دارند.

بیشترین مشکلات در بین زنان به‌ویژه زنان باردار زلزله زده، شرایط بد بهداشتی و شیوع بیماری‌های زنانه است که متاسفانه به دلیل حضور پزشکان مرد در این مناطق و حفظ حریم، معاینه­ای صورت نمی­گیرد. لذا از پزشکان خانم و ماماها تقاضا می­شود در صورت امکان در این مناطق حضور یابند و به این مسئله رسیدگی کنند.

زنان برای به دست آوردن روحیه و انگیزه به فضاهای زنانه و کار احتیاج دارند. این روزها تنها دلیل جمع شدن آن‌ها کنار یکدیگر، برگزاری جلسات قرآن است. از آنجایی که بسیاری از آن‌ها خیاطی و بافندگی انجام می‌دهند و با توجه به اینکه زنان کرد قابلیت یادگیری بسیار بالایی دارند، از این طریق می‌توان قدمی در راه توانمند کردن زنان برداشت و کارگاه‌های خیاطی ایجاد کرد. این امر علاوه بر اینکه باعث می‌شود زنان از تنهایی و بیکاری در آیند، منبع درآمدی هم برایشان می‌شود.

طبق گفته‌ی زنان محله در حال حاضر آن‌ها به آرایشگر، کرم ضد آفتاب، لباس زیر، کفش، جوراب‌های ضخیم، ساق دست و پارچه برای دوخت لباس کردی نیاز دارند.

مهدکودک‌های چادری دلخوشی بچه‌ها

در چنین مواقعی کودکان بی‌دفاع‌ترین و آسیب‌پذیرترین گروه هستند که رسیدگی به وضعیت آن‌ها توجه ویژه‌ای را می‌طلبد. جمعی از فعالان حقوق کودک، مهد کودک‌هایی به صورت چادر و یا کانکس احداث کرده‌اند که می‌توان گفت تاثیر بسیار خوب و بازتاب مثبتی روی کودکان و مادران داشته است. وجود این فضاهای شاد و مفرح باعث شده بسیاری از مادران همراه فرزندانشان به این مهدها بیایند. از آن جایی که از این مهدها استقبال زیادی شده است دائما به وسایل بازی، لوازم‌التحریر احتیاج دارند. طبق مشاهدات صورت گرفته بچه‌ها به ویژه در سنین ۱۰ تا ۱۷ سال به لباس گرم، جوراب ضخیم، کفش و یا پوتین و خوراکی نیاز دارند.

تعداد محدودی از این مهدها دایر شده که لازم است تعداد بیشتری بر حسب نیاز و موقعیت محله‌ها ساخته شوند.

روند کاری یکی از مهد کودک‌ها در سرپل ذهاب در محله‌ی شهرک صدرا به گونه‌ای است که توسط دختران و پسران بومی منطقه اداره می‌شود. در این مهد، کودکان به خاطره‌نویسی، قصه‌گویی، انجام بازی‌های فکری و نقاشی کشیدن، تشویق می‌شوند. نقاشی‌هایی با موضوع زلزله توسط کودکان کشیده می‌شود که بعد از تکمیل به روانشناس ارجاع داده می­شود. البته این نقاشی‌ها برای برگزاری نمایشگاه و فروش به نفع کودکان زلزله‌زده استان کرمانشاه نیز بایگانی می­شوند.