بیدارزنی: نرگس: «همهاش از یک کیست لعنتی شروع شد. از لحظهی زل زدن دکتر به تخم چشمام تا لحظهای که محسن دستم رو گرفت و گفت تا آخرش باهاتم ؛ اما نبود. حالا من تنها بدون سینههام، با بدنی نحیف توی تخت دراز کشیدهام و فکر میکنم؛ به اینکه اگر قرار بود این اتفاق برای اون بیفته اوضاع چه فرقی میکرد؟»
مطابق با آخرین آمارها سالانه ۱۰ هزار بیمار مبتلا به سرطان پستان در میان زنان شناسایی میشوند. این بیماری که با توجه به تغییر سبک زندگی، افزایش مصرف غذاهای هورمونی و قرار گرفتن در معرض انواع آلودگیها هر لحظه رو به افزایش است قربانیان زیادی را گرفتار میکند. همچنین سن ابتلا نیز همواره رو به کاهش است. سرطان پستان هیولای خوفناکی است که در غاری منتظر نشسته تا طعمهای برباید و هر روز از شیرهی وجودی انسانها قویتر میشود. با اینکه مردان نیز در معرض ابتلا به سرطان پستان هستند اما آمار اندک آن توجه زیادی را جلب نمیکند. اما آنچه اینجا بیش از آمار سرطان پستان و علائم پزشکی آن مدنظر است پسلرزههای آن برای زن در مواجهه با شریک زندگی است. اگر از منظر قانونی به این پدیده نگاه کنیم در شروط ضمن عقد ذکر شده که «زن باید سالم باشد». یکی از عمده دلایلی که موجب طلاق بعد از ابتلا برای زنان است. با وجود اینکه مسئلهی سلامت برای مردان نیز ذکر شده است اما در عمل بیشتر دستاویزی مردانه برای طلاق تلقی میشود. طی کردن پروسه ی درمان و اختلالات روحی همراه با آن بر تمایلات جنسی زن نیز تاثیر گذاشته و او را کمتر راغب به این کار میکند. تحقیقی در این زمینه نشان داده که ۹۰ درصد زنان مبتلا به سرطان پستان فعالیت جنسی خود را بعد از درمان ادامه دادهاند اما اغلب آنان با اختلالاتی در این زمینه مواجه شدهاند. ۶۴ درصد از بیماران مورد بررسی در این تحقیق فقدان میل جنسی و ۴۸ درصد کاهش انگیزهی جنسی را تجربه کردهاند[۱]. همچنین ابتلا به سرطان در زنان جوان اختلالات عاطفی بیشتری را به همراه دارد نسبت به زنانی که در سنین میانسالی به سرطان مبتلا شدهاند. در واقع زنانی که در سنین میانسالی به این بیماری مبتلا شدهاند بیش از زنان جوان از حمایت اطرافیان بهرهمند هستند و روحیه و سازگاری آنان با بیماری نیز بیش از جوانان است. حتی طبق برخی از تحقیقات آمار مرگ حاصل از سرطان در میان زنان متاهل کمتر از زنان مطلقه یا بیوه است[۲].
من و سرطان
سرطان پستان با سایر انواع سرطان برای زنان متفاوت است. زنان که در تاریخ با پستانهای خود شناخته شدهاند و در ادبیات، شعر، نقاشی و مجسمهسازی، پستانهای زن یکی از ارگانهای مهم جنسی او قلمداد میشده، سرطان این عضو بدنشان، این حس را در برخی از آنها ایجاد میکند که مهمترین نماد زنانگی خود را از دست دادهاند. مینا از تجربهی خود چنین میگوید: «من سینههای بزرگی داشتم و همیشه مادرم میگفت که سرطان در سینههای بزرگ بیشتر رخ میدهد البته من درستیاش را نمیدانم. ولی بعد از اینکه ناچار شدم بهخاطر سرطان آنها را از بدنم جدا کنم، اولین کاری که کردم سراغ کمد لباسهایم رفتم و همه را دور انداختم. احساس میکردم دیگر زیبا نیستم. تا مدتها جایی نمیرفتم. دوستپسرم هم همان ابتدای بیماری از من جدا شد. البته خوشحالم که آخرین تصویری که از من داشت تصویر یک زن واقعی است.» مینا با از دست دادن این بخش از بدنش دیگر خود را زن واقعی نمیداند چراکه زنانگی، خود را با این عضو بیش از پیش به رخ می کشد. زنان پس از از دست دادن این عضو بدن، مهمترین چالش خود را عمدتا یافتن شریک زندگی مناسبی میدانند که با شرایط آنان سازگار باشد. هنگامی که به مطب پزشک سر میزدیم، بارزترین تصویر حضور زنان به تنهایی بود و تعداد اندکی از زنان با شریک خود به معاینه میرفتند. برخی حضور شریک را مایهی شرمندگی و آزاردهنده و برخی نیز عدم تمایل مرد و یا جدایی شریک را علت تنهایی حضور در مطب پزشک میدانستند. تینا اینطور از تجربهی سرطان میگوید: «من خودم را در آینه نگاه نمیکنم. وقتی حمام میروم به خودم دست نمیزنم، اگر دست بزنم گریهام میگیرد، چون نمیخواهم بپذیرم سینه ندارم.» روشنک میگوید:«من پروتز میکنم و به کسی که وارد زندگی من شود نمیگویم این سینهی من نیست. از سرطان به او چیزی نخواهم گفت.»
مرد و سرطان
شوهر طوبی سرطان دارد. طوبی که خود تحت مشاوره است میگوید: «در گروههای تلگرامی و اجتماعی زنان بسیاری هستند که از همسران مبتلا به سرطان خود (بهخصوص سرطان اندامهای جنسی) حمایت میکنند. چیزی که من کمتر دیدهام گروههای مردانی است که به دنبال یافتن حمایت اجتماعی برای زنان خود هستند. ما گروه مادران سرطان، مادران اوتیسم و… را داریم. اما در میان مردان غرور، یا خودخواهیهایی هست که کمتر باعث ایجاد روحیهی حمایتگری میشود.» رضا از پاسخگویان اما نظر دیگری دارد:«من باید صبح تا شب کار کنم. ترجیحم این است که وقتی به خانه میروم زنی سالم و خندان منتظرم باشد. ترجیحم این است که پولی که درمیآورم خرج تفریح و شادی کنم تا دوا و دکتر همسرم.»
جامعه و سرطان
ساختار نابرابر جامعهی مردسالار همواره در جنبههای مختلفی از زندگی اجتماعی مجال بروز می یابد. بیماری، اینجا بیماری سرطان، و از جنبهای خاصتر سرطان پستان، در جامعهی جنسیتزده زن را با مصیبتهای فراوانی مواجه میکند. تاکید بر زیبایی زن، عدم استقلال مالی و کمبود گروههای حمایتی و مدنی مدافع زنان و عدم مجال بروز خود، برای زنان مبتلا، آنان را بیش از پیش به انزوا میکشاند.
اما همکاری جامعه و شریک زندگی چه تاثیری در روند درمان زن مبتلا به سرطان پستان دارد؟ در جوامعی که گروههای حمایتی و کارگاههای گروهدرمانی برای زنان مبتلا به سرطان پستان وجود دارند، زنان با بازگویی تجربههای خود میتوانند به راهکارهای عملی بهتری برای مواجهه با بیماری برسند و همچنین حضور شرکای جنسی زنان در جلسات و کارگاههای گروهی، آگاهی آنان را در کنار آمدن با شریک بیمار خود بیشتر میکند. البته آمار جهانی طلاق در میان زنان مبتلا به سرطان اندام جنسی همچنان بیش از مردان مبتلا است که باز هم نشاندهندهی راهی بس طولانی برای برابری جنسیتی زن و مرد است.
[۱] ضیغمی محمدی، شراره؛ غفاری، فاطمه. اختلال در عملکرد جنسی و ارتباط آن با کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به سرطان. مجلهی زنان، مامایی و نازایی
[۲] A Kvikstad, LJ Vatten’ and S Tretli. Widowhood and divorce in relation to overall survival among middle-aged Norwegian women with cancer. Department of Oncology, University Hospital, N-7006 Trondheim, Norway; ‘Department of Community} Medicine and General Practice, University of Trondheim, N-7005 Trondheim, Norway; 3The Cancer Registry of Norway, Institute of Epidemiological Cancer Research, Montebello N-0310 Oslo, Norway.