بیدارزنی: رهبری خانم مرکل اغلب نامرئی است چرا که او با زحمت و سختی بسیار، پشت پرده، توافق آراء را ایجاد کرده و هیچ وقت سعی نکرده است که ادعایی دربارهی ایدههایی که اغلب خودش منشأ آنان بوده داشته باشد.
توضیح تصویر: «موفقیت برای آلمان» یک پوستر انتخاباتی از آنگلا مرکل است که به نظر میرسد در انتخابات یکشنبه مجدداً به عنوان صدراعظم انتخاب شود (این ترجمه پیش از انتخابات انجام شده و اکنون آنگلا مرکل به صدراعظمی آلمان منصوب شده است.)
شهر تورگاو، آلمان- آنگلا مرکل در طول زندگی حرفهای سیاسی خود با کارت جنسیتش بازی نکرده است: از نسبت دادن عنوان فمینیست به خود اجتناب کرده و در تقابلی ضمنی با تکبر مردانه از خود تواضع، احتیاط و آمادگی کافی نشان داده است. به نظر میرسد که صدراعظم با انتخاب شدن در انتخابات یکشنبهی بعد قبای قویترین زن جهان را بر تن کند.
اما برای جمعیتی که اینجا زیر بارش شدید باران در یک میدان با گل آراستهی شهر منتظرند تا سخنرانی معمول او را در یک کارزار انتخاباتی بشنوند، او فقط رهبرشان است، جنسیت او مهم نیست.
موفقیت آنگلا مرکل پرسشی را برمیانگیزد که به تازگی و پس از باخت هیلاری کلینتون موضوعیت یافته است: آیا این راهبرد مخفیانه و یواشکی مرکل مؤثرترین روش برای زنان در جهت کسب و حفظ قدرت است؟ خانم کلینتون کارزارش را به مثابهی زنی پیش بُرد که با شکستن بلندترین سقف شیشهای، تاریخساز خواهد شد؛ در پاسخ، واکنشی غمانگیز و شوربختانه گریبان بخشهایی از ایالات متحده را گرفت.
در مقابل، خانم مرکل از انگشت گذاشتن بر این مطلب اجتناب کرده است که اولین صدراعظم زن آلمان است و یک شخصیت عمومی شدیداً کسلکننده پرورش داده که صعود او را برای رهبری ملتی که مدتها رویکردی محافظهکار نسبت به زنان داشته، تسهیل کرده است. مردان در هنگام مخاطرات، او را دست کم گرفتند. ممکن است او متواضع باشد اما در پیگیری و اِعمال قدرتش تردید نمیکند. صعود او به رأس هرم قدرت و ۱۲ سال تصدی پست صدارت اعظم ثابت کرده که او بازیگر سیاسی ماهری است؛ بازیگری که از فرصتها بهره جسته، مخالفانش را حذف و حمایت عمومی را حفظ کرده است.
کنستانزه استزنمولر، پژوهشگر ارشد موسسه بروکینگز که به عنوان خبرنگار اخبار مربوط به خانم مرکل را پوشش میداده، میگوید: «او آموخت که هدف خود را در لفافهای از ملایمت بپیچد». خانم استزنمولر که خود در آلمان غربی بزرگ شده است میگوید تجربهی جان به در بردن از رژیم اقتدارگرای آلمان شرقی به مرکل مهارتهایی را آموخت تا در دنیای مردانهی سیاست که با اتحاد دو آلمان به آن وارد شد حرکت کند. او میگوید خانم مرکل آموخت که «آدم سکوت میکند، تحمل میکند و مترصد یک فرصت میماند، در تمام این مدت هم سعی میکند صدمه نبیند.»
تربیت خانم مرکل در آلمان شرقی که در آن بیشتر زنان کار میکردند و به رغم حاکمیت مردسالاری در خانه، دولت علناً ادعای برابری جنسیتی داشت، او را به این نتیجه رسانده است که از فمینیسم یک بت نسازد. او که مشتاق بود به هیچ برچسبی فرو کاسته نشود، در سال ۲۰۰۵ زمانی که برای صدراعظمی نامزد شد تعجب کرد که خبرنگارها از او درباره این سؤال میکردند که اولین زنی است که چنین پستی را میگیرد. در جلسهی گروه جی۲۰ که خانم مرکل امسال میزبان آن بود، یکی از مجریان از میهمانان که ایوانکا ترامپ هم در میان آنان بود پرسید آیا خود را فمینیست میدانند یا خیر. خانم مرکل دست بلند نکرد.
برند اولریش، ستوننویس روزنامهی زایت که ۲۰ سال است مرکل را میشناسد میگوید که با این همه او در مردانهترین حزب آلمان، به رهبری رسید. او تحت حمایت هلموت کهل بود؛ صدراعظمی که به مدت طولانی در این سمت خدمت کرد و از مرکل به عنوان “mein mädchen” «دخترم» یاد میکرد. مردان حزب خودش با هدف توهین، به او لقب «مامان» را داده بودند اما حالا عموم این لقب را به نشانهی اعتماد به کار میبرند. اوته فروورت، تاریخدان برجستهی آلمانی در حوزهی جنسیت، معتقد است خانم مرکل در برابر تمام تلاشها برای جای دادن او در طبقهای خاص یا خار شمردنش مقاومت کرده است (مرکل اغلب درخواستهای مصاحبه را نیز رد میکند).
خانم فروورت میگوید «مرکل از هر کسی که فکرش را بکنید کمتر مادرانه است، هر چند مردم میخواهند تصویری زنانه از او بسازند که هضمش آسانتر است.» خانم مرکل و همسرش که یک شیمیدان است، فرزندی ندارند. «اما او در این دام نمیافتد. لبخند نمیزند و غریزهی دخترانهی کمی دارد در عین حال زنی هم نیست که نقش یک مرد را بازی کند. به یک معنا از نظر جنسیتی خنثی به نظر میرسد.»
او برای پروراندن این تصویر از خودش سخت کوشیده است. در آغاز کار حرفهای، خانم مرکل بابت سر و وضع دِمُدِه و موهای شلخته مورد تمسخر واقع شده بود. در نتیجه، او موی کوتاه و یونیفرم تکراری و همیشگیاش را اختیار کرد: کتهایی با رنگ روشن و شلوارهای مناسب آن. او به شوخی میگفت که در یکی از نخستین مشاغل دولتیاش به عنوان وزیر محیط زیست، متوجه شد که مردم به جای گوش دادن به حرفهایش، به کفشهای او خیره شده بودند. برای اجتناب از این موضوع، او کمد لباسهایش را چنان قابل پیشبینی کرد که در مطبوعات به ندرت به لباسهای او اشاره میشود.
سیلکه تمپل، سرویراستار مجلهی «برلین پالیسی» میگوید «آداب خاصی برای لباس پوشیدن زنانی که در قدرت هستند وجود ندارد. پس او با این کارش به کل گفتگوها دربارهی ظاهرش خاتمه داد.»
او مردان دوروبرش را هم به چالش نکشید، البته تا زمانی که خطای خود آنها راه را بر او باز کرد. بعد از ۱۶ سال در قدرت بودن، در ۱۹۹۹ آقای کهل و حزب اتحاد دموکرات مسیحی با رسوایی مربوط به مبالغ اهدایی به یک کارزار انتخاباتیشان به لرزه درآمدند. مرکل نامهای سرگشاده در یک روزنامه به چاپ رساند و از آقای کهل که سالهای آموزگار و پیشکسوت او بود، خواست استعفا دهد. چند ماه بعد، او به عنوان دبیر کل حزب برگزیده شد.
خانم استلزنمولر میگوید «او با کاری که به طرزی نفسگیر بیرحمانه بود به قدرت رسید. در هر صورت، پیشدستی و محاسباتش شکسپیری بود. راه او به سوی قدرت با مُردار سیاسی یک دوجین از شاهزادگان حزب همراه بود.»
به تازگی نخستوزیر ترزا می در بریتانیا، مانند بسیاری زنان که در سیاست پیشرفت کردهاند، در زمانهی بحران به قدرت رسید، زمانی که مردان معدودی آن پست نخستوزیری را میخواستند. «پسرها او را انتخاب کردند چرا که میترسیدند خودشان شکست بخورند؛ تصمیم گرفتند او را انتخاب کنند چرا که احتمال داشت او شکست بخورد.» آنگیکا هوبر-اشتراسر، مدیرعامل KMPG آلمان میگوید «و بعد راست و ریستش میکنند و یکی از پسرها قدرت را در دست میگیرد.»
روند موجود در آن زمان به سویی بود که پسرها اغلب رهبری را به دست میگرفتند مانند هلموت کهل درشتاندام یا گرهارد شرودر که بابت غرور مردانه و چهار ازدواجش شهرت داشت. حالا این اولین صدراعظم زنی بود که در آلمان با شیوهای عمداً بدون جلب توجه و گاه به طرز دیوانهکنندهای محتاطانه برای این پست نامزد شده بود. الن اوبرشِر، رئیس بنیاد هاینتریش بل که در چندین جلسهی گروههای شهروندی که خانم مرکل برای گفتگو دربارهی زنان و قدرت تشکیل داده، حضور داشته میگوید «نیازی به فریاد زدن یا رفتار زمخت نیست. مرکل را نمیتوان با نمادهای قدرت فریفت و این به او قدرت میدهد.»
این روشی است که برخی زنان در دنیای کار و تجارت آلمان که بیشتر مردانه است، سرمشق خود قرار دادهاند. هیلترود ورنر، تنها زن حاضر در هیئتمدیرهی فولکس واگن میگوید رهبری خانم مرکل اغلب نامرئی است چرا که او با زحمت و سختی بسیار، پشت پرده، توافق آراء را ایجاد کرده و هیچ وقت سعی نکرده است که ادعایی دربارهی ایدههایی که اغلب خودش منشأ آنان بوده داشته باشد.
خانم ورنر میگوید «اغلب میگوییم برای ما زنها کافی است که کار به سرانجام برسد. من تا جلسهی هیئتمدیره صبر نمیکنم که جلوی هشت همکار مرد خود یک ایده را مطرح کنم. با هر کدام تکتک صحبت میکنم تا ببینم موانع و استدلالهایشان چیست تا بتوانم آن را در ارائهام در جلسه بگنجانم. اغلب این راه موفقتری است تا اینکه ایده را ناگهان به آنها بگوییم.»
خانم مرکل، مانند بسیاری از زنانی که مجبور به اثبات خود بودهاند، تکلیف خود را انجام میدهد. زمانی که در زمان کارزار از او سؤال شد چطور با مردان قدرتمند مانند ولادیمیر پوتین برخورد خواهد کرد، به سادگی گفت: «برای من همیشه این موضوع مهم بوده و من از آن عقبنشینی نمیکنم و سعی میکنم چنانکه حالا هم هستم کاملاً برای کار آماده باشم.»
در جلسهای در سال ۲۰۰۷ با خانم مرکل، آقای پوتین که میدانست یک بار سگی خانم مرکل را گاز گرفته حیوان خانگی خودش (یک سگ شکاری) آورد و مشخص بود که خانم مرکل عصبی شد؛ اما آقای الریش میگوید که تلاشهای برای ترساندن او در نهایت شکست میخورند «او از سگها میترسد اما از مردها نه.»
درواقع، در تظاهرات تورگاو، او با گروهی تظاهرکننده -اغلب مردان- از حزب پوپولیست ضد مهاجرت «آلترناتیو برای آلمان» روبهرو شد. خانم تمپل میگوید «این یک لحظهی هیلاریوار است. آنها از هر چه که او نمایندهاش است بیزار هستند.» تظاهرکنندگان با سروصدایی کرکننده در طول سخنرانی کارزار انتخاباتیاش سوت میزدند. خانم مرکل با متانت به سخنرانیاش ادامه داد، فقط زمانهایی متوقف میشد که اشاره کند چقدر خوششانس هستند که در جامعهای زندگی میکنند که برگزاری تظاهرات آزاد است. زمانی که در یک گردهمایی دیگر گوجهفرنگی به سویش پرت شد، او با آرامش آن را از کتش پاک کرد.
همین خونسردی یکی از دلایلی است که بسیاری رأیدهندگان به سادگی از کنار این واقعیت که او یک زن است میگذرند. زمانی که از اوته اوسکاروسکی، یک پرستار اهل درسدن، پرسیدم آیا به نظر او زن بودن خانم مرکل بر شیوهی حکومترانی او تأثیر گذاشته است، او در جواب فریاد زد «این چه سؤالی است؟».
در آغاز اعتراضات و راهپیماییها، یانا هنزل، نویسندهی مشهور آلمانی، نامهای سرگشاده به خانم مرکل نوشت و از او خواست تا برای اینکه سرمشقی برای پسر خود این نویسنده باشد، در ملأ عام با مردانی که او را دست کم میگیرند، مقابله کند. آقای اولریش میگوید عدم تمایل خانم مرکل به اینکه آشکارا بر دستاوردها و فلسفهی حکمرانیاش تأکید کند، ممکن است بقای میراث او را به خطر بیندازد چرا که احتمال دارد جانشینانش، سیاستهایی کاملاً مخالف او را در پیش بگیرند.
در انتها باید پرسید حرفهی طولانی او چه درسهایی برای زنانی در بر دارد که مایل به رهبری در جامعهی خود هستند؟ ملانه وروییر که در زمان بانوی اول بودن خانم کلینتون برای او کار میکرد و در وزارت خارجهی زمان کلینتون سفیر مسائل زنان بود، میگوید او با ناخرسندی به این نتیجه رسیده است که فعلاً مسیر غیرمستقیمتر و زیرکانهتر رسیدن به قدرت مسیر امنتر است. این تنها راه برای زنان است که به عنوان بازیگرانی مؤثر عمل کنند و با این وجود تهدیدکننده به نظر نرسند. خانم وروییر میگوید «آرزو میکنم کاش چنین نبود اما هنوز اوضاع به شدت چنین است.»
منبع: https://www.nytimes.com/2017/09/16/sunday-review/angela-merkel-feminist-germany.html